علم

دانستني هاي پزشكي

آرتروز گردن و توصيه‌هاي يك متخصص فيزيوتراپي

يك متخصص فيزيوتراپي گفت: زنان خانه‌داري كه هنگام انجام كارهاي خانه به مدت طولاني سر خود را به سمت پايين نگه مي‌دارند، در معرض ابتلا به آرتروز گردن قرار دارند.

دكتر شهلا زاهدنژاد زمان بروز آرتروز گردن را معمولا پس از 40 سالگي عنوان كرد و گفت: اين در حاليست كه در صورت رعايت نكردن نكات ايمني در فعاليت‌هاي روزانه، سن ابتلا به آرتروز كاهش مي‌يابد.

وي افزود: خم نگه داشتن سر به طرف پايين در طول روز و به مدت طولاني، موجب ايجاد فشار به مهره‌هاي گردن و ديسك بين مهره‌ها شده و آرتروز گردن را به دنبال دارد.

دكتر زاهد‌نژاد در توصيه به زنان خانه‌دار گفت: زنان خانه‌دار جهت پيشگيري از ابتلا به آرتروز گردن، هر يك ربع ساعت، يك بار بايد به گردن استراحت داده و سر را به سمت عقب برگردانند. همچنين بايد سطح كار خود را بالا آورده تا مجبور به خم كردن سر و گردن نباشند.

برچسب: 

خداوند برای فرار از چه گناهی , چه علمی برای بنده خود قرار داده ؟

انجمن: 

به نام خدا

با سلام خدمت بازدید کننده عزیز
سوالی که خیلی ذهن مرا درگیرکرده و امیدوارم اینجا پاسخی به سوال من داده شود

((یوسف (ع) هنگامی که از گناه و حرام ( ه م خ و ا ب شدن ) با زلیخا سر باز زد و فرار کرد , خداوند به واسطه عملش علم :: تعبیر خواب را به ایشان داد .))

(( ابن سیرین در جوانی پارچه فروش بود و زنی زیبا و ثروتمند از ا مقداری خرید کرد و برای حمل خرید تا خانه از ابن سیرین کمک خواست ! هنگامی که به خانه رسیدند زن جوان وی را دعوت کرد و او سر باز زد و لی به بهانه های مختلف به داخل خانه کشاند . گفت بمان تا برگردم ! در حیاط خانه بود که زن زیبا ع ر ی ا ن شد و ابن سیرین را دعوت به ه م خ و ا ب ی کرد و ابن سیرین هرچه کرد نتوانست زن را از گناه آگاه کند تا آنکه از زن اجازه خواست تا به دستشویی برود . موقع برگشت تمام هیکل خودش را به کثافت آقشته کرد و گفت حالا میتوانیم . زن با دیدن اوضاع اورا از خانه بیرون کرد و به خاطر فرار از گناه و آلوده نشدن به گناه کثافت را از روی او پاک کرد و علم تعبیر خواب به وی داد ))

سوال اینجاست !
خداوند متعال چه گناهان دیگری را که به واسطه فرار و تن ندادن به آن گناه , و چه علمی را برای بنده خود قرار داده ؟

بزبان ساده :
خداوند برای فرار از چه گناهی , چه علمی برای بنده خود قرار داده ؟

امیدوارم دوستان عزیز و اساتید کمکی برای رسیدن به جواب داشته باشند !:Gol:

یا حق

برچسب: 

چرا در تمدن غرب بين علم و دين تعارض به وجود آمد؟

چرا در تمدن غرب بين علم و دين تعارض به وجود آمد؟

حضور خدا یا علم خدا؟؟؟؟

آیا خدا همه جا حضور دارد ؟؟ یا اینکه علم او بر همه چیز احاطه دارد؟؟

این یا اون؟؟

با سلام
یه سوالی داشتم.
خدا چون خلق کرده خالقه یا چون خالقه خلق کرده؟؟؟
یا در مورد هر صفت دیگه که به خدا نسبت دادیم مثلاً
چون علم داره بهش میگیم عالم یا چون عالمه علم داره؟؟
چون میبخشه غفوره یا چون غفوره میبخشه؟؟
......

خدا در اشیاء هست اما داخلشان نیست ...

امام علی(ع) میفرماید:خدا در اشیاء هست اما داخلشان نیست و خدا دور از اشیاء است اما خارج از آن نیست یعنی چی؟؟
این روایت یعنی همان آیه معروف که در سوره ق آیه 16 آمده است نحن اقرب الیه من حبل الورید یعنی من از رگ گردن به شما نزدیک تر هستم و این آیه شامل اشیاء نیز می باشد برای توضیح این آیه به مطالب زیر دقت کنید :
در اینجا نزدیك‏تر بودن از رگ گردن، تمثیلی است برای بیان استیلا و احاطه خداوند بر بندگان خویش؛ چون رگ گردن، رگی حیاتی برای بدن است و با قطع آن سریعا جان از بدن مفارقت می‏كند. خداوند برای بیان احاطه و اقتدار خویش از این استفاده نموده است نه آن كه خداوند - نعوذ باللّه‏ - جزئی از بدن و یا موجودی دارای جرم و جسم باشد.

در قرآن آمده: انسان را آفریدیم و از مكئونات و وسوسه‏ های نفس او آگاه هستیم و از رگ گردنش به او نزدیك تریم.(1)
راغب در مفردات گوید: توسوس از ماده وسوسه به معنی افكار نامطلوبی است كه در دل انسان می‏گذرد و اصل آ؛ از كلمه وسواس گرفته شده كه به معنی صدای زینت آلات زنان و همچنین پیام و صدای مخفی است.
لذا منظور در آیه این است كه وقتی خداوند از خطورات قلبی و وسوسه‏های زودگذری كه از فكر انسانها می‏گذرد آگاه است مسلماً از تمام عقاید و اعمال و گفتار آنان با خبر می‏باشد - برای این كه خداوند خالق انسان است، بدیهی است كه خالق و آفریننده به تمام خصوصیات و ویژگیها و زوایای مخلوق خویش علم و آگاهی دارد - ، از این رو در دنباله آیه فرموده ما از رگ گردن به شما نزدیكتریم.(2)
مراد از نزدیكی خداوند متعال از رگ گردن به انسان این است كه خداوند چون خالق و سازنده انسان است لذا به تمام خصوصیات او علم و آگاهی دارد - و روشن است كه احاطه علمی پروردگار سبب نمی‏شود كه خود را به او نزدیك نكنیم، بلكه بر عكس باید با جدیّت و تلاش فراوان هر چه بیشتر خود را به او نزدیك نماییم. سعدی می‏گوید: یار نزدیكتر از من به من است. وین عجب‏تر كه من از او دورم. اتّفاقاً بعضی‏ها قرب الهی را به معنی متصف به اوصاف الهی گرفته‏اند یعنی همان طوری كه خداوند بزرگ عالم، فادر، رحیم، عطوف و... است انسان هم باید سعی و كوشش كند تا متصف به صفت علم و قدرت و... گردد. در حدیث قدسی می‏خوانیم كه خداوند بزرگ فرموده: عبدی اطعنی حتی اجعلك مثلی...بنده من مرا اطاعت كن تا شما را مثل خود قرار دهم. همان زوری كه من به چیزی می‏گویم وجود پیدا كن، وجود پیدا می‏كند، شما هم این گونه شوی.
خلاصه كلام این كه مراد از نزدیك‏تر بودن خداوند به انسان از رگ گردن، به معنی احاطه علمی و قدرت اوست و چنین امری موجب نمی‏شود كه انسان خود را به خدا نزدیك نكند، چون همان طور كه گفتیم قرب خدا به مفهوم احاطه وجودی است. قرب معنو ی انسان به خدادر سایه عبادت و بندگی و تخلّق به اخلاق الهی می‏باشد.

پی نوشت‏ها:
1. ولقد خلقنا الأنسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید (آیه 16 سوره ق).
2. به كتاب المیزان، ج 18، ص 547 و تفسیر نمونه، ج 22، ص 244 مراجعه شود.
منبع:تبيان

تحصيل علم افضل است يا تهجد و نماز شب؟!

مرحوم علامه انصارى، در جواب كسى كه از او اين سؤال را نموده بود كه آيا نماز شب افضل است يا مطالعه و تحصيل علم؟! خطاب به او فرموده بود: آيا تو قليان مى‏كشى؟! او در پاسخ گفته بود: بلى. شيخ فرموده بود: به جاى دو بار قليان كشيدن، نماز شب را بخوان. و اين جوابى متين و محكم است كه در آن به فساد اين خيال هم اشاره شده و گويا شيخ چنين گفته است كه اگر تو تا اين اندازه مراقب احوال و اخلاص در اعمالت هستى به گونه‏اى كه برايت تشخيص اين مطلب مشكل شده كه نماز شب افضل است يا مطالعه و تحصيل علم، چگونه اوقاتت را به كشيدن قليان كه در اين باب، اقوال مختلف است كه يا حرام است و يا مكروه است و يا مباح است مى‏گذرانى؟!
و چطور مى‏شود كه بين دو عمل كه دو مستحب است، به بهانه كمى وقت، يكى را مى‏خواهى انتخاب كنى، در حالى كه در جاى ديگر، وقتت را به كارى كه يا حرام است و يا مكروه و يا لااقل مباح است، صرف مى‏كنى؟!.[1]

[1] - اسرار الصلوه؛ ص 463 و 464.

بر خداشناسی چه فوایدی مترتب است؟

باسلام



در پاسخ به این پرسش كه بر شناخت خداوند و ایمان به او چه فوایدی مترتب است باید گفت:

اولاً: وقتی كه یك بحث در قلمرو كاوشهای عقلانی و فطری بشر قرار گرفت، پرسش از فایده درباره آن روا نیست، زیرا چنین بحثی، خود فایده است، بشر در جهانی زندگی میكند كه نه از ابتدای آن آگاه است و نه از انتهای آن و نه از منشأ آن. طبعاً مایل است از ابتدا و انتها و منشأ آن آگاه گردد، خود این آگاهی قطع نظر از هر فایده دیگر برای او مطلوب است. لزومی ندارد كه هر مسئله علمی و نظری یك فائده علمی داشته باشد.

ثانیاً: اعتقاد و ایمان به خدا از مفیدترین و لازمترین معتقدات بشر در زندگی است. اعتقاد و ایمان به خدا از نظر فردی آرامش دهنده روح و روان و پشتوانه فضایل اخلاقی است، و از نظر اجتماعی ضامن قدرت قانون و عدالت و حقوق افراد در برابر یكدیگر است.[1]

خداشناسی سرآمد همه معرفتهاست
در پایان، گفتارهایی از پیشوایان معصوم را یادآور میشویم كه خداشناسی را سرآمد همه معرفتها دانستهاند.
1. روزی فردی نزد پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و از او خواست تا از شگفتیهای دانش (غرائب العلم) برای او بگوید. پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از او پرسید درباره آنچه سر آمد دانشهاست (رأس العلم) چه میدانی، كه از شگفتیهای آن میپرسی. آن فرد گفت: سرآمد علم چیست؟ (ما رأس العلم؟) پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ پاسخ داد:
شناخت خداوند آن گونه كه سزاوار اوست.[2]
2. امام علی ـ علیه السلام ـ درباره جایگاه خداشناسی فرموده است:
«معرفه الله اعلی المعارف»:[3] خداشناسی برترین معرفتهاست.
3. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده است:
«إن أفضل الفرائض و أوجبها علی الإنسان معرفه الرب و الإقرار له بالعبودیه»: برترین فرائض، و واجبترین آنها شناخت پروردگار و اقرار به بندگی اوست.

اگر فواید دیگری از خداشناسی و ایمان به او به ذهن دوستان می رسد در بحث مشارکت کنند؟


خصوصاً تجربه های شخصی افراد از فواید ایمان به خدا و حضور خدا در زندگی فردی و اجتماعی، غنای بحث را دو چندان می کند. :aks:



موفق باشید ...:roz:

پاورقی________________________
[1] . اصول فلسفه و روش رئالیسم ، ص 8 (پاورقی).
[2] . شیخ صدوق، التوحید، باب 40، حدیث 5.
[3] . غرر و دُرر، ص 81، بنقل از عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی.

تاملاتی در علم و تمدن( نظریه های تولید علم)

بسمه تعالی
نظریه هایی که درباره شکل گیری دانش و عوامل انحطاط آنها وارد شده به دو دسته متفاوت تقسیم می شوند: یک دسته از این نظریات ، علم را مستقل و مقدم بر مسائل زندگی می دانند. دراین نظریه علم استقلال دارد و گزاره های علمی مستقل از غیر ، تکوین می یابند .این نظریه اختصاص به دوران سنتی ندارد ،چون در دوره تجدد غرب هم طرفدارانی دارد. مهم ترین معای انی نظریه آن است که ، زندگی تابعی از علم است ؛ یا تابعی از درست زندگی کردن ، تابعی از درست دانستن است. بنابراین هر مشکلی در زندگی پیش آید به مشکلی در نحوه علم آموزی مربوط است. یعنی نحوه و طریقت ما در تحقیقات علمی .
دیدگاه دیگر تمدن را بر علم مقدم می داند، یعنی اراده تمدنی و و اقتضائات مدنی را مقدم می شمارد . بنابراین ، علم تابعی از شیوه زندگی است نه عکس آن که نظریه اول بود. اگر به این نظریه عقیده پیدا کردیم ، نتیجه این می شود که علم و گزاره های علمی ، از زندگی انسان استقلال ندارد ؛ رشد و نمو و حتی تولد آنها ، بسته به نوع زندگی و مسیرتمدن است. بالتبع رونق یا زوال تمدن به رونق یا زوال تمدن مربوط به آن تمدن می انجامد.
[=&quot]داود فیرحی : من به این نظر گرایش بیشتری دارم . و آن را « تقدم تمدنی و اراده تمدنی » نامیده ام. در نوشته های ابن طق طقی یا ابن طبا طبا ، صاحب تاریخ فرخری و پیش از او در سخنان جاحظ و ابن خلدون می توان به این نظریه اشاراتی را دید . در غرب هم « نیچه» ، « فوکو» و پیش از همه ماکیاولی را می توان از طرفداران این نظریه نام برد. ادعای مبنایی این نظریه آن است که علم تابعی از شیوه زندگی و فرهنگ مدنی مردم است. پیش فرضهای آن را می توان دو نوع پیش فرض نشان داد : یکسری از جنس گزاره های هستی شناختی هستند و گروهی نیز پیش فرضهای معرفت شناختی محسوب می شوند. پیش فرضهای هستی شناختی نظریه تقدم تمدن بر علم ، با پارهای از اصول منطق ارسطویی ناهمخوان است. حداقل سه اصل ارسطویی در این جا نادیده گرفته می شود . یکی اصل « هوهویه » یا هویت ذاتی اشیا، که اگر این اصل را بپذیریم، این را نیز باید پذیرفت که اشیا ، هرگز خصایص ذاتی خود را از دست نمی دهند و فقط عوارض در معرض تغییر و دگرگونی اند. بنابراین علمی هم که به این حقایق تعلق می گیرد دائمی و تغییر ناپذیر است . از این رو اگر علم به ذات اشیا حاصل شد دیگر تغییری در گزاره های علمی پدید نمی آید. پس علم تمدن بردار نیست. اصل دوم: اصل « عدم تناقض » است. به اقتضای ان اصل یا اشیا وجود دارند یا وجود ندارند. اصل عدم تناقض در نظریه دوم شکسته می شود چون ممکن است آنچه دیروز خوب بوده امروز بد باشد . اصل سوم « انکار حد وسط » است .مطابق این اصل اشیا و امور در یکی از دو شکل « الف » یا « ب » می گنجند[/]