صفات خدا

آیا می‌توان درباره ی خدا سخن گفت؟

انجمن: 
با سلام وقتی از صفات خدا صحبت می‌کنیم آیا این صفات منطبق بر خدا هستند؟ مثلاً وقتی می‌گوییم خدا عزیز است شاید بتوان گفت خدا ذلیل نیست. عزت "همانگونه که ما درک می‌کنیم" "احتمالاً" در خدا وجود دارد. یعنی صفت عزیز بر خدا کاملاً منطبق است. درباره حکمت، صداقت، علم و ... هم شاید وضعیت مشابه باشد. اما مثلاً درباره زیبایی، اینکه بگوییم خدا زیباست آیا این مشابه آن چیزی ست که ما از مفهوم زیبایی درک می‌کنیم؟ اگر اینطور نباشد نمی‌توانیم بگوییم خدا زیباست. از طرفی نمی‌توانیم بگوییم خدا زشت است (باز هم به همان معنایی که ما از مفهوم زشتی درک می‌کنیم) یا مثلاً درباره بزرگی؟ یا عظمت؟ یا مهربانی؟ آیا خدا به همان معنایی که ما درک می‌کنیم مهربان است؟ باز هم احتمالاً نه (اعلموا ان الله شدید العقاب و ان الله غفور رحیم) یا درباره وجود؟ اینکه می‌گوییم خدا وجود دارد آیا این مشابه آن چیزی ست که ما از مفهوم وجود درک می‌کنیم؟ اگر اینطور نباشد می‌توانیم بگوییم خدا وجود ندارد؟ (احتمالاً نه. باز هم بخاطر عدم تطابق وجود داشتن یا نداشتن خدا بر درک ما از این مفاهیم) اگر اینطور باشد خداوند به معنایی که ما درک می‌کنیم نه وجود دارد و نه وجود ندارد. 

اثبات بی نیازی مطلق و کمال مطلق خداوند به چه شکل است؟

با سلام و احترام
در مرحله بعد از اثبات واجب الوجود به عنوان علت هستی به مسئله ای میرسیم
تا اینجا برای ما ثابت شده که علل حقیقی عالم ختم می شود به موجودی که بدون علت است و وجود برای او واجب است.
اما بنده دیدم در برهان هایی که در مورد اثبات صفات واجب مطرح شده از دو مقدمه گاها استفاده شده است
اول اینکه واجب الوجود دارای کمال مطلق است دوم اینکه او بی نیاز است از هر چیز
می خواستم بپرسم چطور بی نیازی واجب رو در این مرحله اثبات میکنیم؟ یعنی میدانیم با موجودی طرفیم که بدون علت است و به پدید آوردنده نیاز ندارد
اما چطور اثبات می شود که واجب از هر چیزی بی نیاز است( علاوه بر پدید آورنده) مثلا بی نیاز از علم است یا بی نیاز از هر صفت دیگر
دوم منظور از دارای کمال مطلق بودن چیست و چگونه اثبات می گردد؟
سپاس@};-@};-@};-

دلایل سمیع و بینا و ناظر بودن خداوند چیست؟

با سلام و سپاس از پاسخ گویی تان ، خیلی ممنون می شوم که به سوال من ساده پاسخ بدهید یعنی بعضی اوقات که پاسخ بنده را می دهید از کلمات و الفاظ و جملاتی استفاده می کنید که من معنی ان را نمی دانم و یا جملات را که بیان می کنید من مفهوم ان را نمی فهمم پس لطفا اگر زحمتی ندارد ساده تر صحبت کنید تا بنده متوجه شوم.

سوال من این است که ما از کجا به شنوا بودن و بینا و ناظر بودن خداوند پی می بریم؟
چرا که خداوند با اوصافی که دارد نیازی ندارد که ناظر بر جهان باشد زیرا معنا ندارد از آنچه که ما انسان ها و یا سایر جانداران انجام می دهیم بی اطلاع باشد.
خیلی ممنون از پاسخ گویی تان.

آیا صفات خدا مخلوق اویند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و خسته نباشید .

بنده زیاد از فلسفه و ... سر در نمیارم ولی میخوام بدونم از نظر هر گروه از معتقدان هم اهل فلسفه و هم دیگران صفات خداوند مخلوق او هستند یا اینکه عین ذات او هستند ؟

یعنی اول خدایی بود که بعد اومد علم و قدرت رو خلق کرد یا نه ، همون علم و قدرتی که بود خدا بود !

یعنی سوالم در واقع اینه که خدا که عالمه ، این علم عین ذات خداست یا نه اینکه این علم بعد خلق شده ؟

در واقع میخوام بدونم علم و قدرت و ... هم ازلی و ابدی هستند یا نه فقط خوده خداست که ازلی و ابدی هستش و علم و قدرت مخلوق خدا هستند ؟
فَإِنْ قُلْتَ لَمْ تَزَلْ عِنْدَهُ فِي عِلْمِهِ وَ هُوَ مُسْتَحِقّهَا فَنَعَمْ

و اگر بگوئى خدا هميشه با آنها علم داشته و سزاوار آنها بوده، صحيح است

وَ إِنْ كُنْتَ تَقُولُ لَمْ يَزَلْ تَصْوِيرُهَا وَ هِجَاؤُهَا وَ تَقْطِيعُ حُرُوفِهَا فَمَعَاذَ اللّهِ أَنْ يَكُونَ مَعَهُ شَيْ‏ءٌ غَيْرُهُ

و اگر بگوئى تصوير آنها و الفباى آنها و حروف مفرده آنها هميشگى بوده، پناه مى‏برم بخدا كه با خدا چيز ديگرى در ازل بوده باشد

خب چطور خدا به آنها علم داشته وقتی که هنوز علم خلق نشده بود ؟

بنده فکر میکنم منظور امام این بود که معنای علم و قدرت و .... که در واقع یک چیز هستند همون خداست ولی تصویر و الفبا و ... بعدا خلق شده اند .

آیا درسته همچین برداشتی ؟

چرا خدا باید کمالات موجودات را دارا باشد؟

با عرض سلام و خسته نباشید .

با فرض اینکه خدا یک وجود بسیط و صرف و بدون هر گونه حد و مرزی هست و هیچ جنبه ی عدمی در او راه ندارد :

1- کمال چیست ؟
در حال حاضر مفهومی که بنده از کمال در ذهن خود دارم فقط محدود به موجودی مثل انسان است و در انسان دلالت بر برتری میکند . بر فرض مثال انسانی که قدرت دارد برتر از انسانی است که ضعیف است . یا انسانی که اگاهی دارد برتر از یک انسان دیوانه است . اگر تصور من غلط است لطفا بفرمایید.

2- چرا کمال حاصل وجود است و نقص حاصل عدم؟
در تاپیکی نوشته شده بود:

هر كمال وجودی كه در موجودات امكانی دیده می‌شود. معلول ذات واجب هستند و چون "معطی شئ نمی‌تواند فاقد آن شئ" باشد، ‌بنابراین ذات واجب باید تمام آن صفات كمالي را داشته باشد.

سوال دیگری که ذهن من را مشغول کرده است این است که ایا کمال در خارج وجود حقیقتی دارد؟ اگر وجود حقیقتی ندارد پس به خدا نمیتوان آن را نسبت داد و فقط یک مفهوم ساخته ی ذهن است.

عینیت ذات و صفات خدا در بوته نقد

با سلام
بحثی در کلام قدیم مطرح است در باب اینکه نسبت ذات خدا با صفاتش چیست؟آیا صفات خدا جز ذاتند یا بیرون ذات یا عین ذات؟از این سه حالت که بیرون نیست.
بررسی احتمالات مختلف در کلام:
1.بیرون از ذات:چون سبب دوئیت ذات و شرک شده و نفی توحید است ،محال است.
2.جزء ذات بودن صفات خدا:چون با بساطت خدا ناسازگار و سبب ترکیب خداست محال است
3.عین ذات خدا:عقلا استحاله ای ندارد
بتبع با اثبات بطلان احتمال 1 و 2 احتمال 3 صحیح خواهد بود.


نقد این استدلال:

اشکال 1:

این استدلال متکی به امکان حالت سوم است که ما آن را عقلا نقد خواهیم کرد:
عینیت صفات با ذات به نحوی که سبب دوئیت و ترکیب خدا نشود باید به این معنا باشد:
ذات = علم = قدرت = حیات
این امر به چه معناست؟به این معناست که قدرت عین علم و علم عین حیات و حیا عین قدرت و قدرت عین ذات خواهد بود چیزی که بالبداهه با عقل سلیم سر ناسازگاری دارد.
اصلا عقل به هیچ وجه قبول ندارد و نمی تواند تصور کند علم عین قدرت باشد یا قدرت عین حیات ،عقل می گوید اینها همانطور که مفهوم های متمایزی دارند دارای مصادیق متمایزی خواهند بود و نمی توانند عینیت داشته باشند.
یک نکته ای که مغفول واقع می شود این است که تصور می شود این برهان فقط می گوید صفات عین ذاتند!نه علاوه بر این می گوید صفات متمایز هم عین همدیگرند و همچنین عین ذات.(که به نظر من به حکم عقل بدیهی محال است )
خلاصه هیچ کس نمی تواند تصور کند که موجودی حتی تنها ذاتش با علمش یکی باشد و عین هم باشند چه برسد به اینکه 3 صت با ذات یکی باشد
اگر چنین باشد شما اشکالی ندارد بگویی یا علم مریضم را خوب کن یا قدرت پولم را بیشتر کن.
در حالی که بالبداهه چنین خطاباتی و چنین تصوراتی محال است.
ایا این سخن با این بحث فلاسفه که در رد اصالت وجود و ماهیت معاً مطرح می کنند سازگار است؟ آنها در رد این مسئله می گویند محال است امری که بنابر فرض یک واقعیت است،دو واقعیت باشد .اگر این مسئله اشکال دارد چرا در این جا که عقلا واقعیت علم و قدرت و ذات خدا متمایزند ،و در حقیقت چند واقعیت یک واقعیت شده است را اشکال نمی گیرید؟ و اگر اشکالی ندارد دو واقعیت یک واقعیت باشد چرا نمی گویید هم اصالت با وجود است هم اصالت با ماهیت.(مانند قاضی سعید قمی)
اشکال 2:
این برهان متکی بر عینی بودن صفاتی مانند علم و قدرت است در حالی که که یک نظر به اعتباری بودن صفات قائل است .
ما علم و قدرت را یک قلمبه خارجی که مثلا قسمتی از زید را اشغال کرده نمی دانیم و فقط در هنگام بروز آثار از او علم یا قدرت را انتزاع می کنیم و در حقیقت باید بگوییم علم و قدرت و... معقول ثانی فلسفی اند که ما به ازا عینی ندارند و فقط منشا انتزاع خارجی دارند .
فلذا معنا ندارد بگوییم علیت عین فلان وجود است یا ...
اشکال 3:
در این برهان همانطور که گفته شد بین صفات ذاتی و فعلی تفکیک حاصل شده است و فقط در مورد صفات ذاتی چنین برهانی اورده اند اما این سوال در مورد صفات فعلی هم قابل طرحند به هر حال صفات فعلی مانند خالقیت و رازقیت و خیر ورزی و اراده و... چه نسبتی با ذات خدا دارند؟عین ذاتند بیرون ذات یا جز ذات؟؟؟
اگر عین ذات باشند که مشکل خیلی مهمی دارند آن تغیر در ذات خداست چون اراده و خالقیت و ناراحت شدن(آیه:ولمّا آسفونا) و خوشحال شدن وغضب و... همه مستلزم تغیر در خدایند یعنی مثلا اراده نبوده و بعد موجود شده و همین یعنی تغیّر و تغیّر در خدا محال است.
البته شاید برخی بگویند نه خیر این برهان در باب صفات فعلی هم می باشد که اشکال بالا به آنها وارد است.
اشکال 4:
فرض دوم دارای هیچ استحاله ای نیست اما به غلط محال نگاشته شده است که بنده در این تاپیک در حال بررسی این مسئله هستم:http://www.askdin.com/thread29795.html
و در جواب کسانی که می گویند در صورت این حرف شما ارتفاع نقیضین رخ خواهم داد می گویم:
4 حالت دارد یا خدا صفت داردیا صفتی ندارد(1)اگر صفت دارد یا این صفات عین ذات اویند (2)یا خارج از ذات اویند(3)یا جز ذات اویند(4)
خب می گویم محتمل است خدا دارای شماره 1 باشد یا اگر نه دارای شماره 4 همانطور که در تاپیک دیگری در حال بحث و بررسی است.
باتشکر از شرکت شما عزیزان در بحث

ذات خدا و صفات و تاثیر پذیری

سلام
سوالمو با آیه ای از قرآن شروع کنم
مکرو و مکرالله والله خیرالماکرین
خب آیا صفت مکر برای ذات خدا است؟
چون در نهج البلاغه صفات خدا همان ذات خدا هستند
اما اگر بگوییم صفتی است که در نوع رفتار انسان عَرَض شده با توجه به عملکرد انسان اگر خوب باشد خداوند کمک کننده است و اگر حیله کند خداوند حیله می کند
خب در اینجا صفت خدا وابسته به عملکرد انسان شده
و از آنجایی که صفت همان ذات خداوند است پس ذات خدا هم وابسته شده
سپاس

فلسفه چگونگی آفرینش

باسلام
علت افرینش دنیا درهفت روزچیست ازکسی شنیدم علتش هفت ویژگی جهان ماده است رنگ وحجم ووزن واندازه ونوع و...ایااین سخن صحیح است؟
یاحق

مسئله رزق و روزی در زندگی روزمره طلاب علوم دینی

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان عزیز ♥
من ان‌شاءالله چند ماه دیگه وارد حوزه علمیه سفیران هدایت میشم ولی یه مسئله‌ای منو اذیت میکنه...
من درحال حاضر پیش‌دانشگاهی رشته ریاضی فیزیک هستم و توانایی قبول شدن توی دانشگاه‌های تهران رو هم دارم.
ولی به خاطر دلایل زیادی که با مطالعه و مشورت، پیدا کردم، به حوزه علاقه‌مند شدم و ان‌شاالله بزودی واردش میشم.
از موضوعی که میشه گفت میترسم، بحث مادّی حوزه هست...
از اونجایی که از نظر مادی، معمولاً حوزه سطح پایین تری از دانشگاه داره، من میترسم توی ادامه زندگی و ان‌شاءالله تشکیل خانواده، از این نظر به مشکل بخورم. نمیدونم... شاید بحث رزق و روزی خدا برام خوب جا نیوفتاده...
خانوادم هم، به خاطر این موضوع، منو از حوزه رفتن منع می‌کنن.
لطفاً منو توی این قضیه راهنمایی و توجیه کنید تا با خیال راحت مسیر زندگیم رو مشخص کنم.
اگه کتابی هم میشناسید در این زمینه، معرفی کنید.
اجرتون با آقا امام زمان(عج)
یامهدی

معناى خداى لطيف

انجمن: 

معناى خداى لطيف

بار ديگر آيه را ببينيد :

» إِنَّهَآ إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِى صَخْرَةٍ أَوْ فِى السَّمَوَ تِ أَوْ فِى الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ «

به حضرت رضا عليه السلام عرض شد : »لطيف« يعنى چه ؟ حضرت فرمودند : لطيف يعنى خدايى كه موجوداتى را آفريده است كه همه آثار حيات را دارند و با چشم شما ديده نمى‏شوند . گفتند : آنها كجا هستند ؟ فرمود : در آب ، خاك و مواد ديگر .