عینیت ذات

عینیت ذات و صفات خدا در بوته نقد

با سلام
بحثی در کلام قدیم مطرح است در باب اینکه نسبت ذات خدا با صفاتش چیست؟آیا صفات خدا جز ذاتند یا بیرون ذات یا عین ذات؟از این سه حالت که بیرون نیست.
بررسی احتمالات مختلف در کلام:
1.بیرون از ذات:چون سبب دوئیت ذات و شرک شده و نفی توحید است ،محال است.
2.جزء ذات بودن صفات خدا:چون با بساطت خدا ناسازگار و سبب ترکیب خداست محال است
3.عین ذات خدا:عقلا استحاله ای ندارد
بتبع با اثبات بطلان احتمال 1 و 2 احتمال 3 صحیح خواهد بود.


نقد این استدلال:

اشکال 1:

این استدلال متکی به امکان حالت سوم است که ما آن را عقلا نقد خواهیم کرد:
عینیت صفات با ذات به نحوی که سبب دوئیت و ترکیب خدا نشود باید به این معنا باشد:
ذات = علم = قدرت = حیات
این امر به چه معناست؟به این معناست که قدرت عین علم و علم عین حیات و حیا عین قدرت و قدرت عین ذات خواهد بود چیزی که بالبداهه با عقل سلیم سر ناسازگاری دارد.
اصلا عقل به هیچ وجه قبول ندارد و نمی تواند تصور کند علم عین قدرت باشد یا قدرت عین حیات ،عقل می گوید اینها همانطور که مفهوم های متمایزی دارند دارای مصادیق متمایزی خواهند بود و نمی توانند عینیت داشته باشند.
یک نکته ای که مغفول واقع می شود این است که تصور می شود این برهان فقط می گوید صفات عین ذاتند!نه علاوه بر این می گوید صفات متمایز هم عین همدیگرند و همچنین عین ذات.(که به نظر من به حکم عقل بدیهی محال است )
خلاصه هیچ کس نمی تواند تصور کند که موجودی حتی تنها ذاتش با علمش یکی باشد و عین هم باشند چه برسد به اینکه 3 صت با ذات یکی باشد
اگر چنین باشد شما اشکالی ندارد بگویی یا علم مریضم را خوب کن یا قدرت پولم را بیشتر کن.
در حالی که بالبداهه چنین خطاباتی و چنین تصوراتی محال است.
ایا این سخن با این بحث فلاسفه که در رد اصالت وجود و ماهیت معاً مطرح می کنند سازگار است؟ آنها در رد این مسئله می گویند محال است امری که بنابر فرض یک واقعیت است،دو واقعیت باشد .اگر این مسئله اشکال دارد چرا در این جا که عقلا واقعیت علم و قدرت و ذات خدا متمایزند ،و در حقیقت چند واقعیت یک واقعیت شده است را اشکال نمی گیرید؟ و اگر اشکالی ندارد دو واقعیت یک واقعیت باشد چرا نمی گویید هم اصالت با وجود است هم اصالت با ماهیت.(مانند قاضی سعید قمی)
اشکال 2:
این برهان متکی بر عینی بودن صفاتی مانند علم و قدرت است در حالی که که یک نظر به اعتباری بودن صفات قائل است .
ما علم و قدرت را یک قلمبه خارجی که مثلا قسمتی از زید را اشغال کرده نمی دانیم و فقط در هنگام بروز آثار از او علم یا قدرت را انتزاع می کنیم و در حقیقت باید بگوییم علم و قدرت و... معقول ثانی فلسفی اند که ما به ازا عینی ندارند و فقط منشا انتزاع خارجی دارند .
فلذا معنا ندارد بگوییم علیت عین فلان وجود است یا ...
اشکال 3:
در این برهان همانطور که گفته شد بین صفات ذاتی و فعلی تفکیک حاصل شده است و فقط در مورد صفات ذاتی چنین برهانی اورده اند اما این سوال در مورد صفات فعلی هم قابل طرحند به هر حال صفات فعلی مانند خالقیت و رازقیت و خیر ورزی و اراده و... چه نسبتی با ذات خدا دارند؟عین ذاتند بیرون ذات یا جز ذات؟؟؟
اگر عین ذات باشند که مشکل خیلی مهمی دارند آن تغیر در ذات خداست چون اراده و خالقیت و ناراحت شدن(آیه:ولمّا آسفونا) و خوشحال شدن وغضب و... همه مستلزم تغیر در خدایند یعنی مثلا اراده نبوده و بعد موجود شده و همین یعنی تغیّر و تغیّر در خدا محال است.
البته شاید برخی بگویند نه خیر این برهان در باب صفات فعلی هم می باشد که اشکال بالا به آنها وارد است.
اشکال 4:
فرض دوم دارای هیچ استحاله ای نیست اما به غلط محال نگاشته شده است که بنده در این تاپیک در حال بررسی این مسئله هستم:http://www.askdin.com/thread29795.html
و در جواب کسانی که می گویند در صورت این حرف شما ارتفاع نقیضین رخ خواهم داد می گویم:
4 حالت دارد یا خدا صفت داردیا صفتی ندارد(1)اگر صفت دارد یا این صفات عین ذات اویند (2)یا خارج از ذات اویند(3)یا جز ذات اویند(4)
خب می گویم محتمل است خدا دارای شماره 1 باشد یا اگر نه دارای شماره 4 همانطور که در تاپیک دیگری در حال بحث و بررسی است.
باتشکر از شرکت شما عزیزان در بحث