میداینم امام دوازدهم در غیبت است ولی در جوامع حضور دارد.
امام زمان تاکنون چه تاثیراتی بر کشور ما یا دیگر کشورهای اسلامی گذاشته که مطمئن باشیم این تاثیرات بخاطر حضور ایشان در بین مردم بوده نه چیز دیگر تا بتوانیم نشانه هایی از حضور ایشان داشته باشیم؟
سلام.خیلی دیدم راهکار میدن برای ترک گناه . اینا درستن و قبولشون دارم. ولی تضمین نیست که تا آخر گناه نکنم.بله عاقبت هیچ کس معلوم نیست ولی این معنیش این نیست که دست روی دست بگذاریم و منتظر رحمت الهی باشیم.باید حرکتی از خود نشان دهیم.
بعد ازاینکه به لطف خدا این توفیق را داشتیم که ترک گناه بکنیم (البته من فعلا گناهان را ترک نکردم) چطور این نعمت ارزشمند و بسیار بزرگ را با دوام سازیم؟بله می دانم شکر گزاری.ولی فکر نکنم این تنها راه باشد که تا آخر عمر باتقوا بمانیم.
بعد از این مقدمه راه ترک گناه برای همیشه تا آخر عمر چیه؟
ما منتظر ظهوريم نه منتظر حضور، امام ظاهر نيست حاضر هست. خيلي از چيزها ممكن است شما نبينيد ظاهر نيست اما حاضر هست. جاذبه رو مگر مي بينيد شما؟ از دستتون يك چيزي رها ميشه مي گيد جاذبه هست ولي من نمي بينم؛ ظاهر نيست اما حاضر هست. شما اگر خورشيد رفت پشت ابر نمي بينيد ولي روز نيست؟ چرا روز هست به واسطه همين خورشيده كه روزه، شمس اگر پشت سحاب رفت كسي نمي گه خورشيد نيست ظاهر نيست اما حاضر هست.
يك وظيفه عمده ما در زمان غيبت بحث احساس حضوره، يعني اينكه بدانيم هر جلسه اي ممكن است حضرت حجت حضور داشته باشند. اينكه بدانيم امام بر اعمال ما نظارت دارند. اين خيلي تكليف مي آورد.خيلي..
[="Black"] چندی پیش در حاشیه فعالیت ستاد برگزاری شهدای روحانی گفتگویی را با سردار محمد کوثری فرمانده سابق سپاه محمد رسول الله(صلوات الله علیه و آله) و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی داشتیم که در این مصاحبه سردار کوثری به نکات زیبایی از حضور بی سروصدای فرزندان مقام معظم رهبری در جبهه های نبرد اشاره نمودند که بخشی از این گفتگو در ادامه می آید. سردار کوثری در حین بیان خاطرات حضور روحانیون و علما در جبهه های نبرد حق علیه باطل در دوران دفاه مقدس با اشاره به حضور فرزندان رهبر انقلاب در جبهه های نبرد این چنین روایت نمودند: آقا مجتبي در عمليات کربلاي 1 در مهران در تير ماه 65 حضور داشت. ما نميدانستيم که ايشان به لشکر آمده است؛ چون با فاميلي ديگري آمده بود تا شناسايي نشود. موقعي که ايشان در گردان حبيب بود ما براي نظارت بر خط و براي اينکه ببينيم در خط چه وضعي است به آنجا رفتيم.
موقعي که من آنجا حضور پيدا کردم ديدم فرمانده گردانش ميگويد که اين بسيجي را ميشناسي؟ گفتم: نه. ديدم همه سر و صورت او خاکي است. داشت جعبه مهمات را جابهجا ميکرد، يک جوان بسيار لاغري بود که لباس به تن او گريه ميکرد؛ يعني اينقدر لاغر بود. در نهايت، من چون 20 يا 30 متر با ايشان فاصله داشتم نشناختم و فرمانده گردانش، او را معرفي کرد. آقا مجتبي در گردان بود، در عمليات کربلاي 1 هم بود و در نهايت ما هم متوجه نشديم که چه موقع تسويه کرد و رفت. اخوي بزرگتر ايشان، آقا مصطفي هم همينطور آمدند؛ ولي خوب چون ديگر حضور متوجه شده بوديم در همه شناساييهايي که ميرفتيم آقا مصطفي را ميبرديم و منطقه را کاملاً توجيه شده بودند. اين کار براي انتقال اخبار اطلاعاتي جبههها بسيار مؤثر بود. مخصوصاً در عمليات نصر 7 در سال 66 که آن عمليات هم به لطف خدا با موفقيت صددرصد به اتمام رسيد. آن موقع يک پيامي به ما رسيده بود که مقام معظم رهبري (مدظله العالي) فرموده بود اگر بچهها شهيد يا مجروح شدند هيچ اشکالي ندارد؛ امّا اسير نشوند.
ما سعي کرديم اين مسئله عملي شود؛ بعد از جنگ از مقام معظم رهبري (مدظله العالي) پرسيدم منظور شما از آن پيام چه بود؟ فرمود: چون سؤال کرديد ميگويم. منظورم اين بود که نبايد اين بچهها اسير ميشدند چون اگر اسير ميشدند؛ و دشمن متوجه ميشد که بچههاي رئيس جمهور هستند، ميخواستند از من امتياز بگيرند. البته امتياز نميدادم؛ ولي تأکيد کردم که اسير نشوند؛ امّا شهيد و مجروح شدن هيچ اشکالي نداشت.
[=Times New Roman][="]زمستان با آخرین دانه های برف ، کم کم سفره ی سفید دلش را برمی چیند ، و زمین را برای یک تحول بزرگ آماده می کند:[/][/]
[=Times New Roman][="]بــــهــــار![/][/]
[=Times New Roman][="]
[/][/]
[=Times New Roman][="]آرزو که عیب نیست ! ما تشنه ی آنیم که سفره دلمان را کنجی آرام زیر نگاه زلال تو پهن کنیم و خدا خدا می کنیم به خاطر کارهایمان از ما دور نشده باشی.[/][/]
[=Times New Roman][="]دنیا مصلح میخواد![/][/]
[=Times New Roman][="]ما هر وقت دلمان بگیرد سر بر شانه های انتظار می گذاریم [/][/]
[=Times New Roman][="]و به تو می اندیشیم که نجات دهنده ی مردمان این روزگاری[/][/]
[=Times New Roman][="]و می آیی ، عینا شبیه بهار...
[/][/]
[=Times New Roman][="]بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند[/][/]
[=Times New Roman][="]سال ها ، هجری و شمسی همه بی خورشیدند[/][/]
[=Times New Roman][="]سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است[/][/]
[=Times New Roman][="]فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند[/][/]
[=Times New Roman][="]تو بیایی همه ی ثانیه ها ، ساعت ها[/][/]
[=Times New Roman][="]از همین روز ، همین لحظه ، همین دم عیدند
[/][/]
[=Times New Roman][="]
[/][/]
[=Times New Roman][="] حضور خود را در اسک دین چگونه ارزیابی می کنید؟
[/][/]
[=Times New Roman][="]چقدر به واسطه ی حضور در اسک دین به خدا نزدیک شدید؟[/][/]
[=Times New Roman][="]یا خدای نکرده چقدر به خاطر پرسه زدن در اسک دین ، از او دور شدید؟
[/][/]
[=Times New Roman][="]و یک نفر هست... که امسال هم نیامد![/][/]
[=Times New Roman][="]و ما دوباره سالمان بی حضورش تحویل میشود.[/][/]
[=Times New Roman][="]و باز هم مثل گذشته باید بگوییم « حجم تنهایی تو بیشتر از بودن ماست »[/][/]
[=Times New Roman][="]
[/][/]
[=Times New Roman][="]با بودن در اسک دین ، چقدر برای او « یار» شدیم؟[/][/]
[=Times New Roman][="]و یا خدای نکرده چقدر « بار»...؟![/][/]