فرزندان

معرفی کتاب درباره همسرداری و تربیت فرزند

انجمن: 

بسمه رب الشهدا و الصدیقین و الصابرین

میشه کتاب های خوب در رابطه با همسرداری و تربیت بچه که مطالعه کردید رو معرفی کنید
ممنون میشم.

وظیفه والدین نسبت به بیدار کردن فرزندان برای نماز صبح

سلام علیکم

آیا والدین وظیفه ای برای بیدار کردن کودکان برای نماز صبح دارند؟ از طرفی تکلیفی برای شخص خواب نیست؛ اما از سویی دیگر خوف سهل انگاری در نماز برای فرزندان وجود دارد. در این مورد وظیفهی والدین چیست؟ آیا لازم است به زور آنها را برای نماز صبح بیدار کنند و مجبور به خواندن نماز کنند؟

البته این امر مختص به کودکان نبوده و شامل همسر نیز می شود،‌ گاهی اوقات افراد به واسطه ی عارض شدن مریضی از قرص های آرامش بخش استفاده نموده که نتیجه آن بی خیال شدن نسبت به نماز صبح است. در این مورد تکلیف چیست؟

خیلی متشکر.

تعداد فرزندان حضرت محمد (ص)

پیامبر ص چند فرزند داشت؟ لطفا فقط منابع شیعه و خصوصا نظر علامه مجلسی ره و امینی ره و حلی ره را ذکر فرمائید

بزرگترين پسر حضرت اسماعیل (علیه السلام)

بزرگترين پسر حضرت اسماعيل که بود؟ مستند به فرمایید. نیاز فوری دارم

غفلت از نسل امروز و فردا - گناهی نابخشودنی!

بنام خدا

سلام دوستان عزیز@};-

مسأله این تایپیک اینست که:

چرا یک برنامه ریزی جامع و اساسی، برای تحکیم اعتقادات و اخلاقیات کودکان، نوجوانان و جوانان در کنار ده ها برنامه و فوق برنامه های مختلف آموزشی و مهارتی از طرف خانواده ها، رسانه ها، حکومت، جامعه، مسئولین امر و متولیان امر فرهنگ سازماندهی نمی شود؟ بعبارتی چرا تلاشی برای مکتبی بار آمدن فرزندان این جامعه صورت نمی گیرد تا سرمایه های اصلی و ارزشمند این جامعه گرفتار دامهای خطرناک، تندبادهای مسموم و اهداف شوم و پلید استکبار جهانی و شیاطین شرق و غرب نشوند؟(چرایی)

بنظر شما ایراد کار کجاست؟ چه کسانی در این فرایند مهم ناآگاهانه کوتاهی و یا عامدانه مانع تراشی می کنند؟ راهکار شما برای خروج از این بن بست بحران زا چیست؟(چیستی؛ کیستی و چگونگی)

منتظر نظرات قشنگ شما دوستان فرهیخته هستیم

ملتمس دعا ...@};-

حقــــــوق ضایع شده فرزندان!

انجمن: 


سلام ،وقتتون بخیر

همونطور که همه در جریانن در بسیاری از احادیث و حتی در قرآن توصیه به خوش رفتاری و احترام به والدین شده و خیلی هم جزو تأکیدات خداوند متعال هست.
در این بین پدر و مادرانی هستن که از خیلی جهات شایسته و از خیلی جهات ضربات جبران ناپذیری رو به فرزندانشان وارد میکنن.

خیلی از مادرها و پدر ها فکر میکنن که با غذا درست کردن یا کار کردن یا تهیه مایحتاج زندگی میشه پدر و مادری نمونه باشن در حالی که بنده فکر میکنم وظایف پدری و مادری در جامعه امروز ما خیلی

کمرنگ شده و بیشتر به حقوق اونها توجه میشه و حقوق فرزندان پایمال شدست و همین امر باعث بروز بسیاری از مشکلات برای جوانان شده .

پدر و مادرهای زیادی هستن که حقوق فرزندان خودشون رو ضایع میکنن به عنوان مثال:

بی توجهی،کم محبتی،تبعیض،مقایسه کردن،تنبیه بدنی،توهین کردن و ....

سوال من اینه:

اگر این رفتارها و گفتارها و ضایع کردن حقوق فرزندان ادامه پیدا کنه خداوند برای فرزندان حقی رو در نظر گرفته؟

اصلا حقوقی برای فرزندان در نظر گرفته شده؟

اگر نفرینی به ناحق باشه تاثیری در سرنوشت فرزندان داره؟

تا چه حد خداوند از پدر ها و مادرها حمایت میکنه؟

با فرزندانی که تکالیف مدرسه را انجام نمی دهند چه کار کنیم؟

انجمن: 

یکی از مشکلات رایج دانش آموزان، که از فروانی بالایی هم برخوردار هست و برای معلمین و والدین یک دغدغه بزرگی است،عدم انجام تکالیف مدرسه از سوی برخی دانش آموزان می باشد.
برای اینکه بتوانیم به حل این مشکل برسیم لازم است علت و ریشه این مشکل را کشف کنیم.
مواردی از قبیل:
1. عدم کنترل والدین از وضعیت تحصیلی فرزندان
والدینی که که نسبت به برنامه آموزشی و یا وضعیت تحصیلی فرزندانشان اهمیتی نمی دهند، و هیچ گونه تعامل با معلم و مدرسه را ندارد،و یا بعارتی وضعیت تحصیلی فرزندش برای او مهم نیست، چنین مساله ای می تواند عامل موثر در پسرفت تحصیلی و عدم انجام تکالیف باشد.
2. بی ارتباط بودن تکالیف با نیازها
گاهی تکالیفی از سوی معلمین مطرح می شود که ارتباطی با درس مورد نظر ندارد، ویا یک کاربی ثمرو یا خیلی کم ارزش است، و متناسب با نیاز دانش آموز و توانایی او نیست.
مثلا: تکلیف حفظ کردن اسامی تمامی کشورهای جهان (برای درس تاریخ)
در صورت مشاهد چنین کاری می توان با خود معلم صحبت کرد و نسبت به این مسئله تذکری داد.
3. حجم زیاد تکالیف
برخی از معلمین به خاطر روحیه سخت کوشی و نگرانی از وضعیت تحصیلی دانش آموزان برای آنها تکالیفی را در نظر می گیرند که خارج از توان و برنامه عادی آنها ست.
با مشاهده چنین برنامه هایی می توان نسبت به تعدیل تکالیف با معلم آموزشی صحبت و اقدامات مثبتی را انجام داد.
4. مشکلات خانوادگی
گاهی درگیری ها و مشاجره ها رفتاری بین پدر و مادر ویا با دیگران و یا مشکلات جسمانی در خانواده مثل: مریض پدر یا مادر که نیاز به مراقبت و رسیدگی دارند، می تواند موجب مشکل برای انجام ندادن تکالیف باشد.
همچنین محول کردن کارهای خانه مثل: خرید،نظافت و...خیلی از این عوامل می تواند زمینه سازعدم رسیدن به تکالیف باشد.
5. اشتغال
برخی از افراد به خاطر انگیزه های مختلف مجبور به کارکردن هستند، در مورادی این فعالیت ها ضروری است و برای خانواده خیلی مهم می باشد، اما در مواردی به خاطرتفریح و یا به خاطر داشتن علاقه بیشتر انجام می گیرد، در هر صورت باید این مسئله با معلم آموزشی در میان گذاشته شود تا نسبت به موقعیت این شخص آگاه و متناسب با شرایط آموزشی و تحصیلی او، تدابیری بیاندیشد.
6. تشویق نشدن برای تکالیف منظم
گاهی برخی از افراد به خاطر اینکه نسبت به انجام دادن تکالیف از سوی والدین یا معلم آموزشی،مورد توجه قرار نمی گیرند، امکان دارد انگیزه آنها خاموش شود، خصوصا در کنارعدم تشویق و عدم توجه از سوی معلم آموزشی، عدم افتراق با کسانی که تنبل و یا افراد نا منظمی هستند، انجام نگیرد، احساس سردی نسبت به انجام تکالیف انجام می گیرد.
در صورت شناسایی این موضوع می توان با معلم صحبت و تذکر لازم را داد.
7. سهل انگاری والدین در برنامه های تفریحی، مهمانی،دیدن فیلم و...
گاهی بدون هماهنگی و در نظر نگرفتن برنامه ها و تکالیف فرزندان مسافرت هایی را تصممیم می گیرند، ویا برنامه های مهمانی در وقت نامناسب هماهنگ می شوند،و یا برخی از برنامه های تلویزیونی را بدون مدیریت و هماهنگی زمینه ساز و تشویق به دیدن آنها می کنند.
خوب طبیعی است که با این برنامه های نا مشخص و نامنظم در محیط خانواده مشکلات تحصیلی را خواهیم داشت.
منبع: فرقانی،شهلا، مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان،موسسه فرهنگی منادی تربیت،پنجم،1387،تهران

راهکارهای مناسب با مساله دروغ گویی فرزندان

یکی از موضوعات اساسی که خانواده ها را نگران و با مشکل خاصی روبرو کرده مساله دروغ گفتن فرزندانشان هست.
بچه ها معمولا از سه سالگی استعداد یادگیری دروغ را دارند و در سن 4 تا 6 سالگی بیشتر دروغ می گویند.
در بحث فرزند پروری این مساله نیز یکی مهارت هاست که افراد باید قبل از تربیت و پرورش فرزندان با این موضوع آشنا و نکات لازم را رعایت کنند تا فرزندان خوبی را تربیت کنند.
این سوالات برای خانواده ها معمولا مطرح است.
علت این مساله از کجاست؟
آیا راه حل درمانی و یا راهکار مناسب برای این مساله هست؟
چه ضوابطی را در این راستا باید رعایت کنیم؟
کیقیت برخورد مناسب باید چگونه باید باشد؟
آیا والدین در قبال این رفتار اشتباه مسئولیتی دارند؟

برای پاسخ؛ با این مقدمه بحث را شروع می کنیم:
عواملی که در ایجاد انگیزه دروغ گفتن فرزندان می شود را بررسی می کنیم:
1. پنهان کردن چیزی
گاهی فرزند ما به خاطر اینکه یک خطایی را مرتکب شده و می داند ما خیلی ناراحت می شویم،آن را از ما پنهان می کند و تصمیم می گیرد که موضوع را مطرح نکند،و یا در صورت پرسش شروع به جعل اصل واقعیت می کند تا ما او را توبیخ یا سرزنش نکنیم.
2. ترس از مجازات
مجازاتی را به خاطر لغزش ها تجربه کرده و برای او خیلی خوشایند نیست ،و دوست ندارد این بار هم به خاطر خطا و لغزش مجازاتی را متحمل شود.
3. نیاز به توجه
برخی از بچه ها وقتی متوسل به دروغ می شوند به خاطر اینکه والدین یا خانواده یا دوستان و یا معلم آموزشی خودشان را به خود منعطف و جلب بکنند.
مثلا: به دروغ می گویند من دل درد شدیدی دارم،یا به دوستان خودشان می گویند،پدرم قرار است برای دوچرخه و یا فلان اسباب بازی دوست داشتنی را بخرد و...
4. برای رسیدن منافع و اهداف خود
مثلا وقتی پدر قول داده اگر سر کلاس خوب جواب بدهی و معلم از تو راضی باشد برای تو فلان جایزه را من می گیرم.به دروغ متوسل می شود تا به جایزه برسد.
5. حسادت و رقابت
برای اینکه از رقیب خود کم نیاورد،پشت سر او حرف هایی را به دروغ بیان می کند.
و یا برای اینکه پدر و مادر به بردار کوچک خیلی توجه نکنند از باب حسادت به دورغ پشت سر او حرف می زند تا از او ناراحت شوند.
6. انتقام گیری از دیگران
برای اینکه از دوست خود یا از پدر و مادر خود و یا از افراد دیگر که او را اذیت کرده اند، تلافی کند متوسل به دروغ می شود.
7. تشویق و ترغیب غلط از سوی مربیان
رفتارهای ما در شکل گیری شخصیت و رفتار فرزندمان خیلی موثر است،خصوصا کسانی نقش مربی را دارند باید نهایت دقت را داشته باشند.
وقتی بچه ای که دروغ می گوید و اظهار هم می کند که دروغ گفته و با تشویق ما روبرو شود،این مساله برای او تبدیل به یک عادت و رفتار خواهد شد.
8. خود نمایی و غرور
به خاطر اینکه غرور خودشان را نشکنند متوسل به دروغ می شوند،مثلا: تعریف می کنند که در مدرسه از من درس را پرسیدند و من به دقت جواب دادم و اشکالی را نداشتم ،در حالی که شما بعد تحقیق متوجه می شوید که کاملا دروغ است.
9. بازی های کودکانه و یا تخیل کودکانه
گاهی یک امر تخیلی را به صورت یک امر واقعی و حقیقی مطرح می کند.که چه بسا از یک داستان یا از یک فیلم یا کارتنی نشات گرفته است.
10. الگوهای غلط
خود پدر و مادر یکی از الگوهای مهم تربتی هستند در صورتی که غفلت شود،می تواند انگیزه دروغ گفتن را در رفتار آنها بیشتر کند.
11. احساس فشار و ناراحتی و یا ضعف و ناتوانی
این موارد هم در موقعیت های خاص خودش می تواند در ایجاد انگیزه دروغ گفتن موثر واقع شود.

منبع:احمد لقمانی،چگونه فرزندانی با ادب و خوش اخلاق داشته باشیم،ص115-127،انتشارات بهشت بینش،1390

خانواده بهشتي ( دانلود كتاب) همراه با مسابقه پيامكي (آستان قدس)

انجمن: 

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

خانواده بهشتي

نور خانه(كلام وحي)
دو گوهر خانه(والدين)
ستون خانه(مرد)
ريحانه خانه(زن)
گل هاي خانه(فرزندان)
بركت خانه(درآمد حلال)
حريم خانه(حيا و حجاب)
صفاي خانه( معاشرت و اخلاق ارتباطي)
[/][/]

آيا هم نامي اسامي فرزندان امام علي (ع) با خلفا، نشان محبت است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

12 جوابی كه ارائه شده مجزاست، كه شما می توانید تا زمانی كه خسته نشده اید و از هر كجا جواب ها كه خواستید، شروع به مطالعه نمایید.

اول –
می گویند مگر می شود از كسی متنفر بود، اما اسم بچه خود را هم نام او گذاشت؟ مگه خود شما حاضرید اسم بچتون رو عمر بذارید؟
این مساله وقتی درسته، كه شما با شنیدن یك اسم، تنها اسمی كه به ذهن شما خطور می كند، همان یك اسمی باشد كه از آن متنفر هستید. وقتی یك اسم، نامی رایج است، این مثال از اساس باطل است. مثل چی؟ منصور!
مگه شما تا به حال نشنیده اید كه اسم شیعه ای منصور باشد؟ همه ما شنیده ایم. اما همه می دانیم كه كه قاتل امام صادق علیه السلام، منصور دوانقی بوده است! كسی می تواند ادعا كند شیعه منصور دوانقی را دوست دارند، و به همین دلیل اسم فرزندش را اینطور می گذارد؟! مسلما خیر! این یك نام رایج است.

یا اینكه آیا می دانید كه یكی از صحابه امام صادق، نامش شمر بن یزید بوده است؟!
(الأردبیلی الغروی، محمد بن علی (متوفای1101هـ)، جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، ج 1 ص 402، ناشر: مكتبة المحمدی.)
آیا در بین شیعه، یا حتی اهل سنت، كسی هست كه از شمر متنفر نباشد؟!

یا طبق سند از شیخ مفید، یكی از فرزندان امام حسن مجتبی، عمرو بوده است؛
(الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 20، باب ذكر ولد الحسن بن علی علیهما ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993 م.)
اما در عین حال می دانیم اسامی كسانی مثل ابوجهل، یا عمروبن عبدود، عمرو بوده است! آیا این یعنی امام حسن مجتبی شیفته ابوجهل و عمروبن عبدود بوده است؟!

یك مثال اجتماعی هم بزنم:
اگر یك دزدی به خانه شما بیاید و اسمش محمد باشد، برادر شما هم محمد، برعكس دزد برادر شما را بكشد، شما فرزند دار شوید، اسم بچه را محمد می گذارید به خاطر یاد برادرتان، یا دوری می كنید از این اسم به خاطر یك دزد قاتل؟ اصلا نام دزد ارزش توجه كردن دارد؟
دلایل بسیار روشن است. برای انها كه بیندیشند!

دوم –
سوالی كه مدعیان این شبهه باید اثبات كنند این است كه نام ها توسط پدر خانواده انتخاب شده است، در غیر این صورت، از كجا معلوم كه محبتی اگر وجود داشته باشد، محبت پدر خانواده باشد؟! آیا در فامیل خود تا به حال ندیده یا نشنیده اید كه مادر خانواده یا حتی پدر بزرگ یا مادر بزرگ بر انتخاب یك نام اصرار داشته باشند؟ این امری عجیب نیست، حتی در آن زمان. به این مثال توجه كنید:

امیرالمؤمنین در رجزی فرمودند من کسی هستم که مادرم من را حیدر نام گذاشته است و من مانند شیر بیشه هستم کسی جرأت دیدن من را ندارد و من پیمانه همه را پر تحویل میدهم و از کسی ترس ندارم
(صحیح مسلم ـ جلد 3 ـ صفحه 1440 ـ شماره 1807 ـ چاپ بیروت)

می بینید كه حیدر نامی است كه مادر حضرت برای ایشان گذاشته است و مسلما در آن زمان هم نام گذاری توسط مادر چیز غیر عادی نبوده است.

سوم-
مطلب سومی كه در این مورد بیان می كنیم این هست كه اصلا نام گذاری نه تنها فقط توسط پدر صورت نمیگرفته، نه تنها فقط توسط مادر صورت نمی گرفته، بلكه توسط دیگر مردم نیز صورت می گرفته است. مثلا
نام عبد المطلب جدّ بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، شیبه بود؛ و مردم به خاطر همراهی ایشان با مطلب عموی جناب عبدالمطلب و این برداشت كه ایشان بنده مطلب است(چون مطلب فرزندی نداشت)، این طور وی را شناختند و این نام بر ایشان ماند.
(البدر و التاریخ مرودی جلد 4 صفحه 112 چاپ مکتبۀ الثقافۀ الدینیۀ )
یعنی حتی مردم نیز ممكن است در نام گذاری فرد تاثیر داشته باشند و اگر كسی مدعی است نامی از روی محبت گذارده شده، ابتدا باید ثابت كند كه نام را خود فرد گذاشته است و بعد ثابت كند دلیل وی محبت بوده است.

چهارم-
فرض كنیم نام را پدر خانواده انتخاب كرده است و دلیل وی هم محبت بوده است. حال باید به ما بگویند كه از كجا معلوم محبت به خلفا باعث انتخاب چنین اسامی ای شده است! چه آن كه ابوالفرج اصفهانی از قول حضرت می گوید:
إنّما سمّیته بإسم أخی عثمان بن مظعون.
فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون نامیدم.
(الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای356)، مقاتل الطالبیین، ج 1، ص 23.)

حال شاید بگویند این فرد كه این روایت را نقل كرده، سنی نیست و برای ما این حدیث ضعیف است. در پاسخ دو جواب می توان ارائه داد. اولا این كه، ما كه در مقام ادعای محبت نیستیم، بلكه شما هستید،شما لطف كنید حدیث صحیحی ارائه دهید كه این محبت را ثابت كند. ثانیا، در وجود چنین فردی كه شیعه و سنی شك ندارد، و اتفاقا فرد وارسته ای بوده است، از كجا معلوم كه این فرد در نزد حضرت، محبوبیت ویژه نداشته است؟

پنجم –
آیا می دانید كه خود اهل سنت، افراد قابل توجهی را با نام عثمان و عمر، از بین صحابه ذكر كرده اند؟ به این مطلب توجه كنید:

نام عثمان:
1. عثمان بن ابوجهم الأسلمی؛ 2. عثمان بن حكیم بن ابوالأوقص؛ 3. عثمان بن حمید بن زهیر بن الحارث؛ 4. عثمان بن حنیف بالمهملة؛ 5. عثمان بن ربیعة بن أهبان؛ 6. عثمان بن ربیعة الثقفی؛ 7. عثمان بن سعید بن أحمر؛ 8. عثمان بن شماس بن الشرید؛ 9. عثمان بن طلحة بن ابوطلحة؛ 10. عثمان بن ابوالعاص؛ 11. عثمان بن عامر بن عمرو؛ 12. عثمان بن عامر بن معتب؛ 13. عثمان بن عبد غنم؛ 14. عثمان بن عبید الله بن عثمان؛ 15. عثمان بن عثمان بن الشرید؛ 16. عثمان بن عثمان الثقفی؛ 17. عثمان بن عمرو بن رفاعة؛ 18. عثمان بن عمرو الأنصاری؛ 19. عثمان بن عمرو بن الجموح؛ 20. عثمان بن قیس بن ابوالعاص؛ 21. عثمان بن مظعون؛ 22. عثمان بن معاذ بن عثمان؛ 23. عثمان بن نوفل زعم؛ 24 . عثمان بن وهب المخزومی؛ 25. عثمان الجهنی؛ 26. عثمان بن عفان.
(العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 447 ـ 463، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.)

نام عمر:
1. عمر بن الحكم السلمی؛ 2. عمر بن الحكم البهزی؛ 3 . عمر بن سعد ابوكبشة الأنماری؛ 4. عمر بن سعید بن مالك؛ 5. عمر بن سفیان بن عبد الأسد؛ 6. عمر بن ابوسلمة بن عبد الأسد؛ 7. عمر بن عكرمة بن ابوجهل؛ 8. عمر بن عمرو اللیثی؛ 9. عمر بن عمیر بن عدی؛ 10. عمر بن عمیر غیر منسوب؛ 11. عمر بن عوف النخعی؛ 12. عمر بن لاحق؛ 13. عمر بن مالك؛ 14. عمر بن معاویة الغاضری؛ 15. عمر بن وهب الثقفی؛ 16. عمر بن یزید الكعبی؛ 17. عمر الأسلمی؛ 18. عمر الجمعی؛ 19. عمر الخثعمی؛ 20. عمر الیمانی. 21. عمر بن الخطاب.
(العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص587 ـ 597، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 – 1992.)

آیا این كه این همه اسم مشابه، فقط توسط یكی از اهل سنت نقل شده است، نشان از رواج بالای این نام ها نیست؟
آیا اگر كسی به یكی دیگر از صحابه كه نزد اهل سنت جایگاه بسیار بالایی دارند، محبت داشته باشد، مطلبی است دور از ذهن؟
یا در كتاب اسدالغابه ابن اثیر، شخصی آمده به اسم عمر بن سراقة، كه زیرش نوشته از شهدای بدر است. آیا یك شهید با عزت جنگ بدر، جایگاه كمی دارد كه كسی نخواهد به آن محبت بیشتری داشته باشد؟ آیا در جایگاه شهدای بدر شك دارید؟

_ نكته: از آن جا ابوبكر اصلا كنیه است و نه اسم، به این مساله نپرداختیم. مثلا اسم فرزند حضرت علی كه كنیه ابوبكر داشته است، عبیدالله بوده است.( بحارالانوار علامه مجلسی جلد 45 صفحه 36)

ششم –
اما سوال بعدی كه آن ها باید پاسخ دهند این است كه مگر نمی گویید نام گذاری دلیل بر محبت است؟ حال چرا هیچ یك از خلفای شما، این محبت را نسبت به حضرت علی نداشته و نام فرزندانشان را علی و حسن و حسین كه اصحاب كساء هستند نگذاشته اند؟ اگر نام گذاری دلیل بر محبت است، آیا آن ها از حضرت علی متنفر بوده اند؟
اصلا چرا همه شما اسمتان محمد نیست؟ آیا محبت شما به دیگران بیش از حضرت محمد است؟!

هفتم –
اگر نام گذاری بر اساس محبت است، چرا آقای عمر بخش نامه كردن كه كسی اسم محمد بر روی فرزندش نگذاره؟
ابن بطال و ابن حجر در شرحشان بر صحیح بخارى مىنویسند:

كتب عمر إلى أهل الكوفة الا تسموا أحدًا باسم نبى.
(إبن بطال البكری القرطبی، أبو الحسن علی بن خلف بن عبد الملك (متوفای449هـ)، شرح صحیح البخاری، ج 9، ص 344، تحقیق: أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودیة / الریاض، الطبعة: الثانیة، 1423هـ - 2003م.)
(العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 10، ص 572، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.)

عینى در عمدة القارى مىنویسد:
وكان عمر رضی الله تعالى عنه كتب إلى أهل الكوفة لا تسموا أحدا باسم نبی وأمر جماعة بالمدینة بتغییر أسماء أبنائهم المسمین بمحمد حتى ذكر له جماعة من الصحابة أنه أذن لهم فی ذلك فتركهم.
(العینی، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 15، ص 39، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.)

ادامه دارد ...