عثمان

امام علی (ع) و قتل عثمان

انجمن: 

چرامالک اشتر علیه عثمان لشگر کشی کردوبا امام علی مشورتی دراین زمینه نکرد
چگونه حضرت علی رادرقتل عثمان شریک دانستند بیشتر توضیح دهید

برچسب: 

صحابه و تحریف قرآن

شیعیان عده ای از صحابه پیامبر را اهل ضلال میدانند
مانند ابوبکر و عمر و عثمان و ...
و در عین حال معتقد اند که قرآن تحریف نشده است
همان قرآنی که همین افراد جمع کردند (منظور یکپارچگی قرآن که در دوران عثمان اتفاق افتاد)
این دو عقیده با هم در تناقض اند چرا که افرادی که در دیدگاه شیعیان اینقدر بدکار هستند پس می توانستند قرآن را هم به نوعی که مطلوب میدانند تغییر دهند
عطار نیشابوری به خوبی به این تتاقض می پردازد
اختیار جمله شان گر نیست راست

اختیار جمع قرآن پس خطاست

متن کامل شعر

ای گرفتار تعصب مانده

دایما در بغض و در حب مانده

گر تو لاف از عقل و از لب می‌زنی

پس چرا دم در تعصب می‌زنی

در خلافت میل نیست ای بی‌خبر

میل کی آید ز بوبکر و عمر

میل اگر بودی در آن دو مقتدا

هر دو کردندی پسر را پیشوا

هر دو گر بودند حق از حق وران

منع واجب آمدی بر دیگران

منع را گر ناپدیدار آمدند

ترک واجب را روادار آمدند

گر نمی‌آمد کسی در منع یار

جمله راتکذیب کن یا اختیار

گر کنی تکذیب اصحاب رسول

قول پیغامبر نکردستی قبول

گفت هر یاریم نجمی روشن است

بهترین قرنها قرن منست

بهترین خلق یاران من‌اند

آفرین با دوست داران من‌اند

بهترین چون نزد تو باشد بتر

کی توان گفتن ترا صاحب نظر

کی روا داری که اصحاب رسول

مرد ناحق را کنند از جان قبول

یا نشانندش به جای مصطفا

بر صحابه نیست این باطل روا

اختیار جمله شان گر نیست راست

اختیار جمع قرآن پس خطاست

بل که هرچ اصحاب پیغامبر کنند

حق کنند و لایق حق ور کنند

تا کنی معزول یک تن را ز کار

می‌کنی تکذیب سی و سه هزار

آنک کار او جز به حق یک دم نکرد

تا به زانو بند اشتر، کم نکرد

او چو چندینی در آویزد به کار

حق ز حق‌ور کی برد این ظن مدار

میل در صدیق اگر جایز بدی

در اقیلونی کجا هرگز بدی

در عمر گر میل بودی ذره‌ای

کی پسر، کشتی به زخم دره‌ای

دایما صدیق مرد راه بود

فارغ از کل لازم درگاه بود

مال و دختر کرد بر سر جان نثار

ظلم نکند این چنین کس، شرم دار

پاک از قشر روایت بود او

زانک در معجز درایت بود او

آنک بر منبر ادب دارد نگاه

خواجه را ننشیند او بر جایگاه

چون ببیند این همه از پیش و پس

ناحق او را کی تواند گفت کس

باز فاروقی که عدلش بود کار

گاه می‌زد خشت و گه می‌کند خار

با در منه شهر را برخاستی

می‌شدی در شهر وره می‌خواستی

بود هر روزی درین حبس هوس

هفت لقمه نان طعام او و بس

سرکه بودی با نمک بر خوان او

نه ز بیت‌المال بودی نان او

ریگ بودی گر بخفتی بسترش

دره بودی بالشی زیر سرش

برگرفتی همچو سقا مشک آب

بیوه‌زن را آب بردی وقت خواب

شب برفتی دل ز خود برداشتی

جملهٔ شب پاس لشگر داشتی

با حذیفه گفت ای صاحب نظر

هیچ می‌بینی نفاقی در عمر

کو کسی کو عیب من در روی من

میل نکند تحفه آرد سوی من

گر خلافت بر خطا می‌داشت او

هفده من دلقی چرا برداشت او

چون نه جامه دست دادش نه گلیم

بر مرقع دوخت ده پاره ادیم

آنک زین سان شاهی خیلی کند

نیست ممکن کو به کس میلی کند

آنک گاهی خشت و گاهی گل کشید

این همه سختی نه بر باطل کشید

گر خلافت از هوا می‌راندی

خویش را در سلطنت بنشاندی

شهر هاء منکر از حسام او

شد تهی از کفر در ایام او

گر تعصب می‌کنی از بهر این

نیست انصافت بمیر از قهر این

او نمرد از زهر و تو از قهر او

چند میری گر نخوردی زهر او

می‌نگر ای جاهل ناحق شناس

از خلافت خواجگی خود قیاس

بر تو گر این خواجگی آید به سر

زین غمت صد آتش افتد در جگر

گر کسی ز ایشان خلافت بستدی

عهدهٔ صد گونه آفت بستدی

نیست آسان تا که جان در تن بود

عهدهٔ خلقی که در گردن بود

جانشین عمر در مکه

انجمن: 

با سلام و عرض ادب

زمانی که عمر برای فتح بیت المقدس اقدام کرد ، چه کسی جانشین او در مکه بود؟

آیا انتخاب پیامبر مبنی بر جانشینی عثمان منصوص بود؟

انجمن: 

با سلام و احترام

میدانیم که پیامبر اسلام ص هر زمان از مدینه خارج میشدند جانشین موقت تعیین می کردند.
مثلا حداقل یک بار عثمان و یک بار امیر المومنین علیه السلام را جانشین خود کردند...
و نیز میدانیم پیامبر، امیرالمومنین (ع) را جانشین بعد از خود تعیین کردند.
و میگویند امامت امیرالمومنین علیه السلام منصوص است.
سوال :
آیا انتخاب عثمان یا امیرالمومنین علیه السلام و سایر صحابه، منصوص بود یا نه ؟

ابوبکر و عمر اولین و دومین خلفای اثنی عشر؟!

انجمن: 

[=&quot]سلام علیکم

[/]
[=&quot]آیا این حدیث که بر اساس آن ابوبکر و عمر از خلفای اثنا عشر معرفی شده اند؛ بر اساس مبنای حدیثی اهل سنت معتبر است؟[/]
[=&quot]«[/][=&quot]سَيَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً، أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ لَا يَلْبَثُ بَعْدِي إِلَّا قَلِيلًا، وَصَاحِبُ رَحَى دَارَةِ الْعَرَبِ يَعِيشُ [/][=&quot]حَمِيدًا وَيَمُوتُ شَهِيدًا» . قِيلَ: مَنْ هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ»[/][=&quot].

[/]
[=&quot]متشکرم.[/][=&quot][/]

زید بن ثابت در کنار اهل بیت علیهم السلام یا در مقابل آنها؟

با سلام و احترام

زید بن ثابت که از سوی عمر مامور به جمع قرآن شد در چه سالی متولد شد و چند امام را درک کرد؟
او در زمان سقیفه کجا بود و چه میکرد ؟ موضع او چه بود ؟
در زمان خلافت عمر چه سمتی بود؟ سمت عمر یا سمت امیرالمومنین؟
در زمان عثمان چه طور؟ در زمان قتل عثمان چه طور؟ کجا بود؟ نظرش چه بود ؟
در زمان خلافت ظاهری امیرالمومنین ع سمت معاویه رفت یا امام؟ داستان حکمین مثلا چه میکرد؟ در داستان قاسطین و مارقین و ناکثین چه ؟
در زمان امام حسن و امام حسین چه طور ؟
مواضع او در امور مهم دینی و سیاسی چگونه بود ؟ اهل بیتی بود یا در مقابل نظر آنها بود ؟

دلایل یهودی بودن «زید بن ثابت» کدامند؟


سلام

پدر ومادر زید چه کسانی بودند ؟

چرا زید موهایش را مثل یهودیان از دو طرف صورتش بافته و آویزان میکرد ؟

لقبی که ابوهریره به زید داد چه بود ؟

نقش زید در جمع آوری قران چه بود ؟

سوالاتی از اهل سنت درباره بزرگان شان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

در این تاپیک قصد داریم ان شا الله تا مطالب و اسنادی را از کتب اهل سنت و نوشته های علمای آنها نشان دهیم و بر اساس آنها سوالاتی را در باب بزرگان اهل سنت و اشخاصی که در نزد آنها محترم هستند بپرسیم

از همه دوستان و خوانندگان محترم تقاضا دارم ما را همراهی کرده و از نظرات خود ما را مطلع و بهره مند سازند

اما مطلب اول:

اعتراف غزالي به بيعت خلیفه دوم با اميرمؤمنان عليه السلام در غدير خم و نقض پيمان توسط او به خاطر مال و رياست دنيا + تصاوير كتاب

غزالي، دانشمند پرآوازه اهل تسنن در قرن ششم در باره تبريك و تهنيت خليفه دوم و پيماني كه در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش كرد، مي نويسد:


واجمع الجماهير علي متن الحديث من خطبته في يوم عيد غدير خم باتفاق الجميع وهو يقول: «من كنت مولاه فعلي مولاه» فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولي كل مولي فهذا تسليم ورضي وتحكيم ثم بعد هذا غلب الهوي تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوي في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوي فعادوا إلي الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا.


از خطبه هاي رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) خطبه غدير خم است كه همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر كس من مولا و سرپرست او هستم، علي مولا و سرپرست او است. عمر پس از اين فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به علي (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت:
«تبريك، تبريك، اي ابوالحسن، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاي ديگري هستي.»

اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبري علي (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب علي (عليه السلام) به رهبري امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روز ها، عمر تحت تأثير هواي نفس و علاقه به رياست و رهبري خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلي تغيير داد و با لشكر كشي ها، برافراشتن پرچم ها و گشودن سرزمين هاي ديگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلي هموار كرد و از مصاديق اين سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهايي ناچيز به دست آوردند، و چه بد معامله اي كردند.




شرح حال أبو حامد غزالي :
علامه شمس الدين ذهبي در ترجمه او مي نويسد :

الغزالي الشيخ الإمام البحر حجة الإسلام أعجوبة الزمان زين الدين أبو حامد محمد بن محمد بن محمد بن أحمد الطوسي الشافعي الغزالي صاحب التصانيف والذكاء المفرط ... ثم بعد سنوات سار إلي وطنه لازما لسننه حافظا لوقته مكبا علي العلم.

غزالي استاد پيشوا و درياي علم ، نشانه اسلام ، اعجوبه زمان ، صاحب كتاب ها وانساني با هوش فراوان و زيرك... بود .
پس از سال ها به زادگاهش بازگشت و به استفاده از وقت ، فرصت وعلم ودانش روزگار را سپري كرد ... .

سير أعلام النبلاء ، ج 19 ، ص 322 ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .

و در جلد 14 ، ص 202 از همين كتاب با استفاده از حديث نبوي او را يكي از احياگران دين مي داند و مي نويسد :

وقال الحاكم سمعت حسان بن محمد يقول كنا في مجلس ابن سريج سنة ثلاث وثلاث مئة فقام إليه شيخ من أهل العلم فقال أبشر أيها القاضي فإن الله يبعث علي رأس كل مئة سنة من يجدد يعني للأمة أمر دينها وإن الله تعالي بعث علي رأس المئة عمر بن عبدالعزيز وبعث علي رأس المئتين محمد بن إدريس الشافعي ...
قلت وقد كان علي رأس الأربع مئة الشيخ أبو حامد الاسفراييني وعلي رأس الخمس مئة أبو حامد الغزالي وعلي رأس الست مئة الحافظ عبد الغني ...

حاكم مي گويد : از حسان بن محمد شنيدم كه مي گفت : در سال 303هـ در مجلس ابن سريج بودم ، پير مردي دانشمند بر خواست و گفت : بشارت اي قاضي ! خداوند در هر صد سال كسي را مي فرستد كه احياگر دين است ، عمربن عبد العزيز اولين است و در صد سال دوّم محمد بن ادريس شافعي است...
من مي گويم در صد سال چهارم ابو حامد اسفراييني است و در صد سال پنجم غزالي و در صد سال ششم حافظ عبد الغني است ، و...
سوال ما:

به نظرم نیازی به سوال نیست!! کاملا واضح است!!

منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=4955

آيا روایت صحيحی برای سخن عبدالرحمن بن عوف در شورای 6 نفره وجود دارد؟

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام.

ميخواستم بدونم ايا حديث صحيحي در كتب اهل سنت در اين مورد كه عبدالرحمن بن عوف از حضرت علي خواسته باشد كه يا به شيوه خلافا عمل كن يا به تو راي نمي دهم، يا همچين مضاميني وجود دارد؟

تشكر

آيا هم نامي اسامي فرزندان امام علي (ع) با خلفا، نشان محبت است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

12 جوابی كه ارائه شده مجزاست، كه شما می توانید تا زمانی كه خسته نشده اید و از هر كجا جواب ها كه خواستید، شروع به مطالعه نمایید.

اول –
می گویند مگر می شود از كسی متنفر بود، اما اسم بچه خود را هم نام او گذاشت؟ مگه خود شما حاضرید اسم بچتون رو عمر بذارید؟
این مساله وقتی درسته، كه شما با شنیدن یك اسم، تنها اسمی كه به ذهن شما خطور می كند، همان یك اسمی باشد كه از آن متنفر هستید. وقتی یك اسم، نامی رایج است، این مثال از اساس باطل است. مثل چی؟ منصور!
مگه شما تا به حال نشنیده اید كه اسم شیعه ای منصور باشد؟ همه ما شنیده ایم. اما همه می دانیم كه كه قاتل امام صادق علیه السلام، منصور دوانقی بوده است! كسی می تواند ادعا كند شیعه منصور دوانقی را دوست دارند، و به همین دلیل اسم فرزندش را اینطور می گذارد؟! مسلما خیر! این یك نام رایج است.

یا اینكه آیا می دانید كه یكی از صحابه امام صادق، نامش شمر بن یزید بوده است؟!
(الأردبیلی الغروی، محمد بن علی (متوفای1101هـ)، جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، ج 1 ص 402، ناشر: مكتبة المحمدی.)
آیا در بین شیعه، یا حتی اهل سنت، كسی هست كه از شمر متنفر نباشد؟!

یا طبق سند از شیخ مفید، یكی از فرزندان امام حسن مجتبی، عمرو بوده است؛
(الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 20، باب ذكر ولد الحسن بن علی علیهما ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993 م.)
اما در عین حال می دانیم اسامی كسانی مثل ابوجهل، یا عمروبن عبدود، عمرو بوده است! آیا این یعنی امام حسن مجتبی شیفته ابوجهل و عمروبن عبدود بوده است؟!

یك مثال اجتماعی هم بزنم:
اگر یك دزدی به خانه شما بیاید و اسمش محمد باشد، برادر شما هم محمد، برعكس دزد برادر شما را بكشد، شما فرزند دار شوید، اسم بچه را محمد می گذارید به خاطر یاد برادرتان، یا دوری می كنید از این اسم به خاطر یك دزد قاتل؟ اصلا نام دزد ارزش توجه كردن دارد؟
دلایل بسیار روشن است. برای انها كه بیندیشند!

دوم –
سوالی كه مدعیان این شبهه باید اثبات كنند این است كه نام ها توسط پدر خانواده انتخاب شده است، در غیر این صورت، از كجا معلوم كه محبتی اگر وجود داشته باشد، محبت پدر خانواده باشد؟! آیا در فامیل خود تا به حال ندیده یا نشنیده اید كه مادر خانواده یا حتی پدر بزرگ یا مادر بزرگ بر انتخاب یك نام اصرار داشته باشند؟ این امری عجیب نیست، حتی در آن زمان. به این مثال توجه كنید:

امیرالمؤمنین در رجزی فرمودند من کسی هستم که مادرم من را حیدر نام گذاشته است و من مانند شیر بیشه هستم کسی جرأت دیدن من را ندارد و من پیمانه همه را پر تحویل میدهم و از کسی ترس ندارم
(صحیح مسلم ـ جلد 3 ـ صفحه 1440 ـ شماره 1807 ـ چاپ بیروت)

می بینید كه حیدر نامی است كه مادر حضرت برای ایشان گذاشته است و مسلما در آن زمان هم نام گذاری توسط مادر چیز غیر عادی نبوده است.

سوم-
مطلب سومی كه در این مورد بیان می كنیم این هست كه اصلا نام گذاری نه تنها فقط توسط پدر صورت نمیگرفته، نه تنها فقط توسط مادر صورت نمی گرفته، بلكه توسط دیگر مردم نیز صورت می گرفته است. مثلا
نام عبد المطلب جدّ بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، شیبه بود؛ و مردم به خاطر همراهی ایشان با مطلب عموی جناب عبدالمطلب و این برداشت كه ایشان بنده مطلب است(چون مطلب فرزندی نداشت)، این طور وی را شناختند و این نام بر ایشان ماند.
(البدر و التاریخ مرودی جلد 4 صفحه 112 چاپ مکتبۀ الثقافۀ الدینیۀ )
یعنی حتی مردم نیز ممكن است در نام گذاری فرد تاثیر داشته باشند و اگر كسی مدعی است نامی از روی محبت گذارده شده، ابتدا باید ثابت كند كه نام را خود فرد گذاشته است و بعد ثابت كند دلیل وی محبت بوده است.

چهارم-
فرض كنیم نام را پدر خانواده انتخاب كرده است و دلیل وی هم محبت بوده است. حال باید به ما بگویند كه از كجا معلوم محبت به خلفا باعث انتخاب چنین اسامی ای شده است! چه آن كه ابوالفرج اصفهانی از قول حضرت می گوید:
إنّما سمّیته بإسم أخی عثمان بن مظعون.
فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون نامیدم.
(الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای356)، مقاتل الطالبیین، ج 1، ص 23.)

حال شاید بگویند این فرد كه این روایت را نقل كرده، سنی نیست و برای ما این حدیث ضعیف است. در پاسخ دو جواب می توان ارائه داد. اولا این كه، ما كه در مقام ادعای محبت نیستیم، بلكه شما هستید،شما لطف كنید حدیث صحیحی ارائه دهید كه این محبت را ثابت كند. ثانیا، در وجود چنین فردی كه شیعه و سنی شك ندارد، و اتفاقا فرد وارسته ای بوده است، از كجا معلوم كه این فرد در نزد حضرت، محبوبیت ویژه نداشته است؟

پنجم –
آیا می دانید كه خود اهل سنت، افراد قابل توجهی را با نام عثمان و عمر، از بین صحابه ذكر كرده اند؟ به این مطلب توجه كنید:

نام عثمان:
1. عثمان بن ابوجهم الأسلمی؛ 2. عثمان بن حكیم بن ابوالأوقص؛ 3. عثمان بن حمید بن زهیر بن الحارث؛ 4. عثمان بن حنیف بالمهملة؛ 5. عثمان بن ربیعة بن أهبان؛ 6. عثمان بن ربیعة الثقفی؛ 7. عثمان بن سعید بن أحمر؛ 8. عثمان بن شماس بن الشرید؛ 9. عثمان بن طلحة بن ابوطلحة؛ 10. عثمان بن ابوالعاص؛ 11. عثمان بن عامر بن عمرو؛ 12. عثمان بن عامر بن معتب؛ 13. عثمان بن عبد غنم؛ 14. عثمان بن عبید الله بن عثمان؛ 15. عثمان بن عثمان بن الشرید؛ 16. عثمان بن عثمان الثقفی؛ 17. عثمان بن عمرو بن رفاعة؛ 18. عثمان بن عمرو الأنصاری؛ 19. عثمان بن عمرو بن الجموح؛ 20. عثمان بن قیس بن ابوالعاص؛ 21. عثمان بن مظعون؛ 22. عثمان بن معاذ بن عثمان؛ 23. عثمان بن نوفل زعم؛ 24 . عثمان بن وهب المخزومی؛ 25. عثمان الجهنی؛ 26. عثمان بن عفان.
(العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 447 ـ 463، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.)

نام عمر:
1. عمر بن الحكم السلمی؛ 2. عمر بن الحكم البهزی؛ 3 . عمر بن سعد ابوكبشة الأنماری؛ 4. عمر بن سعید بن مالك؛ 5. عمر بن سفیان بن عبد الأسد؛ 6. عمر بن ابوسلمة بن عبد الأسد؛ 7. عمر بن عكرمة بن ابوجهل؛ 8. عمر بن عمرو اللیثی؛ 9. عمر بن عمیر بن عدی؛ 10. عمر بن عمیر غیر منسوب؛ 11. عمر بن عوف النخعی؛ 12. عمر بن لاحق؛ 13. عمر بن مالك؛ 14. عمر بن معاویة الغاضری؛ 15. عمر بن وهب الثقفی؛ 16. عمر بن یزید الكعبی؛ 17. عمر الأسلمی؛ 18. عمر الجمعی؛ 19. عمر الخثعمی؛ 20. عمر الیمانی. 21. عمر بن الخطاب.
(العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص587 ـ 597، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 – 1992.)

آیا این كه این همه اسم مشابه، فقط توسط یكی از اهل سنت نقل شده است، نشان از رواج بالای این نام ها نیست؟
آیا اگر كسی به یكی دیگر از صحابه كه نزد اهل سنت جایگاه بسیار بالایی دارند، محبت داشته باشد، مطلبی است دور از ذهن؟
یا در كتاب اسدالغابه ابن اثیر، شخصی آمده به اسم عمر بن سراقة، كه زیرش نوشته از شهدای بدر است. آیا یك شهید با عزت جنگ بدر، جایگاه كمی دارد كه كسی نخواهد به آن محبت بیشتری داشته باشد؟ آیا در جایگاه شهدای بدر شك دارید؟

_ نكته: از آن جا ابوبكر اصلا كنیه است و نه اسم، به این مساله نپرداختیم. مثلا اسم فرزند حضرت علی كه كنیه ابوبكر داشته است، عبیدالله بوده است.( بحارالانوار علامه مجلسی جلد 45 صفحه 36)

ششم –
اما سوال بعدی كه آن ها باید پاسخ دهند این است كه مگر نمی گویید نام گذاری دلیل بر محبت است؟ حال چرا هیچ یك از خلفای شما، این محبت را نسبت به حضرت علی نداشته و نام فرزندانشان را علی و حسن و حسین كه اصحاب كساء هستند نگذاشته اند؟ اگر نام گذاری دلیل بر محبت است، آیا آن ها از حضرت علی متنفر بوده اند؟
اصلا چرا همه شما اسمتان محمد نیست؟ آیا محبت شما به دیگران بیش از حضرت محمد است؟!

هفتم –
اگر نام گذاری بر اساس محبت است، چرا آقای عمر بخش نامه كردن كه كسی اسم محمد بر روی فرزندش نگذاره؟
ابن بطال و ابن حجر در شرحشان بر صحیح بخارى مىنویسند:

كتب عمر إلى أهل الكوفة الا تسموا أحدًا باسم نبى.
(إبن بطال البكری القرطبی، أبو الحسن علی بن خلف بن عبد الملك (متوفای449هـ)، شرح صحیح البخاری، ج 9، ص 344، تحقیق: أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودیة / الریاض، الطبعة: الثانیة، 1423هـ - 2003م.)
(العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 10، ص 572، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.)

عینى در عمدة القارى مىنویسد:
وكان عمر رضی الله تعالى عنه كتب إلى أهل الكوفة لا تسموا أحدا باسم نبی وأمر جماعة بالمدینة بتغییر أسماء أبنائهم المسمین بمحمد حتى ذكر له جماعة من الصحابة أنه أذن لهم فی ذلك فتركهم.
(العینی، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 15، ص 39، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.)

ادامه دارد ...