خلافت
اعمال نفوذ در خلافت عمر
ارسال شده توسط Saadaat در چهارشنبه, ۱۳۹۷/۰۴/۲۰ - ۱۹:۳۲با سلام خدمت تمامی اساتید محترم،
دانش آموز رشته آی تی هستم .
مدتی است که پرسشی ذهن من را به خود مشغول کرده و آن اختلاف میان علمای اهل تشیع و تسنن بر سر مسئله خلافت است.
اینکه واقعیت امر در این موضوع چیست و منابع معتبر ما شیعیان در این مورد چه نظری دارند؟
برای مثال در باره مسئله خلافت یکی از تاریخ نگاران به نام کائتانی ابراز کرده که ماجرای به خلافت رسیدن عمر پس از ابوبکر ناشی از روابط نزدیک او با اشراف مکه بوده است. آیا این گونه بوده و مسئله اعمال نفوذ در دوره صدر اسلام نیز وجود داشته؟
از محضر اساتید گرامی در خصوص این مسأله درخواست راهنمایی و توضیح دارم.
با تشکر
سوالات کمرشکن از مراجع شیعه (خطبه ۶۷ نهج البلاغه) سوال اول
ارسال شده توسط رضا در چهارشنبه, ۱۳۹۴/۱۰/۱۶ - ۲۳:۱۵با سلام
از اساتید گرامی تقاضا دارم به این شبهاتی که اهل سنت عنوان کرده اند پاسخ دهید
البته این شبهه شامل ۱۲ سوال است که بنده بعد از جواب هر سوال ,سوال دیگر را مطرح میکنم
سوال اول:در خطبه ۶۷ نهج البلاغه آمده که حضرت علی علیه السلام در مورد ماجرای سقیفه از یارانش می پرسد که انصار در سقیفه چه گفتند؟
و آنها پاسخ می دهند که انصار گفتند: زمامداری از ما و رهبری از شما مهاجرین انتخاب گردد پس حضرت علی علیه السلام فرمود: چرا با آنها به این سخن رسول خدا استدلال نکردید که آن حضرت درباره انصار سفارش فرمود: با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید و در این هنگام یارانش از حضرت علی علیه السلام پرسیدند چگونه این سخن آنها را از زمامداری و خلافت دور می کرد که حضرت علی علیه السلام در پاسخ می گوید: اگر زمامداری و حکومت در آنان بود سفارش کردن در مورد آنها معنایی نداشت.
حال ما در اینجا طبق گفته خود حضرت علی می گوئیم اگر خلافت فقط منحصر به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده است پس چرا اینقدر پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد اهل
بیت سفارش می کرده است( شیعه نیز دائم به این سفارشات اشاره دارد) اگر خلافت در بین اهل بیت می بود سفارش مکرر در مورد آنها معنایی نداشت و به طور مثال ممکن بود مردم در
غدیر خم یا جاهایی که شیعه معتقد است علی به عنوان خلیفه بلافصل معرفی می شده است به پیامبر صلی الله علیه وسلم بگویند تو می بایست سفارش ما را به علی بکنی نه
سفارش او را به ما ، چونکه او پس از تو خلیفه و حاکم بر ما خواهد شد و باید مراقب ما باشد.
پس طبق این سخن حضرت علی علیه السلام نتیجه می گیریم که دستوری از سوی خداوند یا پیامبر صلی الله علیه وسلم مبنی بر خلافت در اهل بیت نبوده است و شما نیز نمی توانید سخن حضرت علی را قبول نکنید.
آیا آنهمه که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم، سفارش اهل بیت و خاندان خود را به دیگر مردم می کردند دلیل بر این نبوده که خلافت در خاندان ایشان نبوده است؟(ضمن اینکه چرا حضرت علی نمی گویند منظور از الائمه: من و فرزندان من هستند؟)
لازم به تذکر است که مراجع رافضی در پاسخ به این سوال می گویند: در مورد انصار چنین آمده که با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید ولی در مورد اهل بیت چنین چیزی نیامده است!!! که در جواب به مراجع رافضی باید گفت: سوال ما واضح است و صحبت از سفارش در مورد انصار است، خود حضرت علی فرموده: اگر زمامداری و حکومت در آنان بود سفارش کردن در مورد آنها معنایی نداشت.
خواننده گرامی دقت کند که حضرت علی زمامداری را گفته و سپس بطور صریح به سفارش در مورد ایشان اشاره دارد یعنی در واقع خود حضرت علی جمله با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید را به سفارش کردن معنا نموده است و آنرا نوعی سفارش دانسته اند و سوال ما نیز همین است که بنابراین طبق همین سخن حضرت علی پس اگر زمامداری در اهل بیت بود سفارشات دائم پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد ایشان معنا نداشت، پس سوال تنها در مورد سفارشات پیامبر در مورد ایشان است، آیا شما این جمله پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد انصار را سفارش می دانید یا خیر؟
خود حضرت علی در این خطبه آنرا سفارش دانسته است، حال شما می گویید: نه در مورد اهل بیت چنین جمله ای نیامده!! و در واقع کاری با بحث سفارش و سوال ما ندارید و اصلا رفته اید به سراغ موضوعی دیگر، البته دلیل آن کاملا روشن است، چون سوال ما جوابی ندارد. برخی دیگر از منتقدین باسواد نیز بجای پاسخ به این سوال می آیند و به موارد دیگری چون کتاب الله و عترتی اشاره می کنند که در پاسخ باید بگویم: جواب سوال ما چه شد؟!
لطفا پاسخ همین سوال و سخن حضرت علی را بدهید و ما فعلا با موارد دیگر کاری نداریم.
شبهه در مورد خلافت حضرت علی ع
ارسال شده توسط شریعت عقلانی در شنبه, ۱۳۹۴/۰۷/۱۱ - ۲۰:۲۷سلام خدمت دوستان و کارشناسان و مدیران محترم.
چندی است که متن زیر در شبکه های اجتماعی فوروارد می شود.
بنده عین متن را اینجا می گذارم و منتظر پاسخ دوستان و کارشناسان می مانم.
ميگوييد پيغمبر فرمود : «من كنت مولاء فهذا علي مولاء». من در شگفتم كه چرا ملايان معني اين جمله را نميدانند. در ميان عرب داستاني بنام «ولاء» بوده است. به اين معني كسي كه غلام خود را آزاد ميكرده ميانهی آن غلام با آقايش رابطه «ولاء» توليد ميشده و احكامي داشته مثلاً اگر آن غلام بيوارث ميمرد ارث او به آقايش ميرسيد. همچنين عشاير عرب با يكديگر پيمان ميبستند كه بقول خودشان «حليف» يكديگر ميشدند. در میان آنها نيز رابطه «ولاء» توليد ميشد و آن نيز احكامي داشت.
دركتابهاي فقه «ولاء» يك بابيست. پيغمبر اسلام از مردم عرب ميبود و با كساني درميانه رابطهی «ولاء» ميداشت. در آن باره علي را كه دامادش ميبود جانشين خود كرده و فرموده : « من با هركسي ولاء داشتم و مولايش ميبودم پس از من اين علي مولاي او خواهد بود». بالاخره اين يك وصيت خانواده اي بوده.
من نميدانم اين جمله كجا و داستان خلافت كجاست؟!. اگر مقصود پيغمبر خليفه گردانيدن علي بودي بايستي نخست توضيح دهد كه مردم ؛ خليفه يا جانشين مرا خدا بايد معين كند. اول اين را كه خودش يك موضوع بسيار مهم بود بمردم ابلاغ كند ، پس از آن علي را نامزد جانشيني گردانيده صريح و آشكار بفرمايد «خليفهی اول من علي خواهدبود. خدا او را برگزيده است».
«مولا» در زبان عربي بمعني جانشين يا سلطان نبوده. مولا جز بهمان معني «دارندهی ولاء» شناخته نميشده و اينست ميبينيم كه هم بغلام آزاد شده و هم به آقاي آزاد كننده گفته ميشده است.
از اين گذشته ، اگر حكم اسلام اين بوده كه خليفه را خدا برگزيند ، پس چرا اين در قرآن گفته نشده؟!.. پس چرا چنين حكم مهمي در قرآن نيامده؟!.
شما آيهی «اليوم اكملت لكم دينكم...» را دليل مي آوريد. اولاً بهتر است آيه را از اول بخوانيد تا بدانيد كه به اين موضوع نميچسبد : «حرمت عليكم الميته و الدم و لحم الخنزير و ما اهل لغيرالله به و المنخنقه و الموقوذه و المترديه و النطيحه و ما اكل السبع الاماذكيتم و ما ذبح علي النصب و ان تستقسموا بالازلام ذلكم فسق اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلاتخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا فمن اضطر في مخمصه غير متجانف لا ثم فان الله غفوررحيم».
در اين آيه از آغاز تا انجام سخن از خوردنيهاي حرام رانده شده و درو آنچه نيست داستان خلافت است. معني آيه اينست : «حرام شد بشما مردار (ميته) و خون و گوشت خوك و هرچه بينام خدا سر بريده شود و آنچه خفه شده يا با زدن و افتادن و شاخ زدن مرده و آنچه درندگان پاره كرده اند. مگر آنهايي كه پاك گردانيد» (نمرده باشد و سرش ببريد) و آنچه براي بتها سربريده شده : همچنان استخاره با اَزلام (تكه چوبها). امروز كافران دربارهی شما نوميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من ترسيد. امروز دين شما را درست گردانيدم و نيكيهاي خود دربارهی شما بپايان رسانيدم و اسلام را براي شما دين برگزيدم مگر كسي كه بگرسنگي افتد و ناچار باشد و قصد گناه نكند (كه ميتواند از آن گوشتها بخورد). خدا مهربان و آمرزنده است».
اين آيه كجا و داستان خلافت علي كجاست؟!. آنگاه چه شده كه خدا اصل موضوع را نگويد و منّت گزاريش را بگويد؟!. نميدانم اينها را هيچ انديشيده ايد يا نه؟!.
گذشته از همهی اينها ، امام علي بن ابي طالب هنگامي كه پس از كشته شدن عثمان خليفه گرديد و معاويه كشته شدن عثمان را بهانه گرفته گردنكشي ميكرد ما مي بينيم آن امام بمعاويه نامه نوشته چنين ميگويد:
«انه بايعني القوم الذين بايعوا ابابكر و عمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشاهد ان يختار و لا للغائب ان يردو انما الشوري للمهاجرين و الانصار فان اجتمعوا علي رجل وسموء اماما كان ذلك لله رضي...».
معنايش اينست: «آن گروهي كه به ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند ، با همان شرايطي كه به آنها بيعت كرده بودند بمن بيعت كردند. بهيچ حاضري نميرسيد كه اختيار ديگري كند و بهيچ غائبي نميرسيد كه قبول نكند. زيرا شورا حق مهاجرين و انصاراست. اگر آنان بر سر مردي گرد آمدند و او را امام ناميدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود...».
اين نامه در نهج البلاغه هست و ما آن را در تاريخها نيز مييابيم. شما ببينيد كه اولاً هيچگاه نميگويد مرا خدا برگزيده و پيغمبر روز غديرخم مرا بمردم معرفي كرده. هيچ از اين چيزها سخني نميراند. دوم آشكاره مي گويد كه مرا همان كساني كه ابوبكر و عمر و عثمان را خليفه گردانيده بودند خليفه گردانيدند و همين را دليل حقانيت خود ميشمارد. سوم تصريح ميكند كه انتخاب خليفه حق مهاجرين و انصار است. آنها چون كسي را برگزيدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود و كسي حق نخواهد داشت او را نپذيرد.
اين نامه را مينويسد كه خلافت خود را بمعاويه مدلل گرداند و گناه او را كه برخلاف اجتماع و اختيار مهاجر و انصار قيام كرده بود برُخش بكشد.
ايا با اين نامه باز جاي آنست كه گفته شود بايستي تعيين خليفه از جانب خدا باشد؟!. باز جاي آنست كه گفته شود ابوبكر و عمر غاصب بودند؟!.. باز جاي آنست كه پنداشته شود علي به ابوبكر بيعت نميكرد و او را با زور به بيعت بردند؟!..
علي بمعاويه مينويسد : تو چون به من كه مهاجر و انصار انتخاب كرده اند بيعت نميكني ، گناهكاري ، از دين خارجي ، با تو جنگ خواهم كرد. اگر خود او با ابوبكر همين رفتار را كرده بود آيا او نيز گناهكار نبود؟!. از دين خارج نميشد؟!.
و اما سوالات خودم :
1. فاصله بین واقعه غدیر و رحلت پیامبر چه کسی خلیفه و حاکم مسلمانان بوده است؟ اگر قرار بود امام علی ع بعد از پیامبر خلیفه مسلمین شود چرا پیامبر نفرمود هر کس من مولای اویم بعد از رحلت من علی ع مولای اوست. در واقع جمله من کنت مولا فهذا هلی مولا دقبقا بعد از گفتن این جمله موجودیت عملی پیدا کرده است. یعنی بنا بر این جمله علی ع دقیقا بعد از ایراد این خظبه مولای مسلمینی شده است که پیامبر مولای آنان بوده است.
2. مساله دوم اینکه وقتی پیامبر در خطاب به مسلمین می گوید هر کس من مولای او هستم این معنی برداشت می شود که ممکن است در میان مسلمین کسانی باشند که پیامبر مولای آنان نباشد. اگر همه مخاطبان مسلمانان بوده اند که صد در صد همین طور است چرا پیامبر فرمود « من کنت مولا ». چرا مستقیم نفرمود از این پس علی ع مولای مسلمین است. آوردن این قید که « هر کس من مولای او هستم »نشان می دهد که مخاطب تمام مسلمین نیستند.
3. مساله سوم اینکه اگر قرار بر خلافت علی ع بود چرا دقیقا از همان تاریخ و در زمان حیات پیامبر علی ع خلافتش را آغاز نکرد. مگر نمی شد در زمان پیامبر این امر اتفاق بیافتد. مگر پیامبر به زمان مرگ خودش اشراف نداشت. چرا در زمان حیاتش خلافت را واگذار نکرد که هیچ شبهه ای نباشد. این مساله چه ایرادی داشت؟ ایراد که نداشت اتفاقا محاسنی هم داشت.
4. مساله چهارم اینکه همه می دانیم در آن روز همه خوشحال شدند و عید اعلام شد. خوب اگر بنده در آن زمان بودم به جای خوشحالی ناراحت هم می شدم. می رفتم مستقیم پیش پیامبر و به او می گفتم بابا این چه حرفیه که می زنید؟ ان شاء الله 120 سال سایه ی شما بالای سر ما باشد. مگر نه این است که وقتی پدر ما، ما را جمع می کند و وصیتی می کند همین جمله را نمی گوییم؟ آیا اگر حرفش را هم بپذیریم خوشحالی می کنیم؟ مسلما فکر اینکه زمانی پیامبر در میان امت نباشد و علی ع جانشین وی شود برای مسلمین ناراحت کننده باید باشد حتی اگر حرفش و این اعلام جانشینی منطقی هم باشد خوشحالی ندارد که ناراحتی هم دارد.
و من الله توفیق
آيا روایت صحيحی برای سخن عبدالرحمن بن عوف در شورای 6 نفره وجود دارد؟
ارسال شده توسط فردا از آن ماست در چهارشنبه, ۱۳۹۴/۰۴/۰۳ - ۱۵:۲۵بسم الله الرحمن الرحيم
سلام.
ميخواستم بدونم ايا حديث صحيحي در كتب اهل سنت در اين مورد كه عبدالرحمن بن عوف از حضرت علي خواسته باشد كه يا به شيوه خلافا عمل كن يا به تو راي نمي دهم، يا همچين مضاميني وجود دارد؟
تشكر
چهل سوال پیرامون خلافت و امامت
ارسال شده توسط باغ بهشت در دوشنبه, ۱۳۹۴/۰۲/۲۱ - ۰۹:۰۸در این جزوه چهل سوال مطرح شده در مسائل تاریخی قرار دارد تا جوانان اهل سنت با تحقیق و پژوهش بیشتر بتوانند پاسخهای لازم را به این سؤالات داده و در پایان، نتایج لازم گرفته شده و به صورت مستند
آنچه که باید همه ما اعم از شیعه و سنی از تاریخ دانسته و آگاه شویم .
آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام و هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟
ارسال شده توسط مسلمان ایرانی در جمعه, ۱۳۹۳/۰۷/۲۵ - ۱۷:۵۳سلام. آیا هیچیک از پنج امام اوّل، خود را امام و هیچیک از هفت امام بعدی خود را خلیفۀ رسول الله نامیده اند؟
خلافت خلفا عندالله است یا عند الناس؟
ارسال شده توسط ohfreedom در پنجشنبه, ۱۳۹۱/۰۷/۲۰ - ۱۹:۴۷دوستان بفرمایند که خلافت ابوبکر و عمر و عثمان علی عند الله و از جانب خدا بوده یا عند الناس و از جانب مردم؟
و یا هر کدام نوع خاصی را داشتند؟
کارشناس بحث : مقداد
خلافت از حق تعالی
ارسال شده توسط سمیع در جمعه, ۱۳۹۱/۰۶/۳۱ - ۱۱:۱۱باسمه تعالی
باسلام
بکی از نسبت هایی که عارفان میان انسان و خدا بر قرار می دانند خلیفة الله بودن انسان است باید دانست خلافت در اینجا منصب تکوینی است ونه تشریعی
هرچند از منصب تکوینی خلافت نتایج تشریعی نیز گرفته می شود خلافت امری دو سویه است که درآن هم نگاه به سوی خداوند وهم به سوی خلق مطرح است به بیان دیگر خلافت امری تکوینی از سوی خداوند بر تمام خلق و موجودات عالم است
خلافت از خداوند تنها هنگامی برای انسان امکانپذیر خواهد بود که صفات مستخلفٌ عنه (حق تعالی)در وی جاری شده باشد همان گونه که یک قائم مقام نیز باید ویژگی ها و شایستگی های اصلی مدیر را که در کار مدیریت دخیل هستند داشته باشد تا بتواند در مقام جانشینی وی عمل کند
جانشینی از سوی خداوند نیز تنها هنگامی ممکن است که صفات خداوند در او تحقق یابد صفاتی که خداوند با آنها عالم را تدبیر می کندزیرا جانشینی در نسبت با خلق است و نه امری دیگر
ادامه دارد..........
آیا منظور حضرت زهرا فدک میخواست همون چند درخت خرما بود؟
ارسال شده توسط madanchi11 در چهارشنبه, ۱۳۹۰/۰۹/۰۹ - ۱۳:۳۲سلام و عرض احترام
عزاداری شما قبول باشه - اجرتون هم با امام حسین
وقتی حضرت زهرا گفت من فدک میخواهم منظورش همون چند درخت خرما و باغ بود!؟
باتشکر از کارشناسان
یاعلی