شبهه در مورد خلافت حضرت علی ع

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهه در مورد خلافت حضرت علی ع

سلام خدمت دوستان و کارشناسان و مدیران محترم.
چندی است که متن زیر در شبکه های اجتماعی فوروارد می شود.
بنده عین متن را اینجا می گذارم و منتظر پاسخ دوستان و کارشناسان می مانم.

ميگوييد پيغمبر فرمود : «من كنت مولاء فهذا علي مولاء». من در شگفتم كه چرا ملايان معني اين جمله را نميدانند. در ميان عرب داستاني بنام «ولاء» بوده است. به اين معني كسي كه غلام خود را آزاد ميكرده ميانه‌ی آن غلام با آقايش رابطه «ولاء» توليد ميشده و احكامي داشته مثلاً اگر آن غلام بي‌وارث ميمرد ارث او به آقايش ميرسيد. همچنين عشاير عرب با يكديگر پيمان مي‌بستند كه بقول خودشان «حليف» يكديگر ميشدند. در میان آنها نيز رابطه «ولاء» توليد ميشد و آن نيز احكامي داشت.

دركتابهاي فقه «ولاء» يك بابيست. پيغمبر اسلام از مردم عرب ميبود و با كساني درميانه رابطه‌ی «ولاء» ميداشت. در آن باره علي را كه دامادش ميبود جانشين خود كرده و فرموده : « من با هركسي ولاء داشتم و مولايش ميبودم پس از من اين علي مولاي او خواهد بود». بالاخره اين يك وصيت خانواده اي بوده.

من نميدانم اين جمله كجا و داستان خلافت كجاست؟!. اگر مقصود پيغمبر خليفه گردانيدن علي بودي بايستي نخست توضيح دهد كه مردم ؛ خليفه يا جانشين مرا خدا بايد معين كند. اول اين را كه خودش يك موضوع بسيار مهم بود بمردم ابلاغ كند ، پس از آن علي را نامزد جانشيني گردانيده صريح و آشكار بفرمايد «خليفه‌ی اول من علي خواهدبود. خدا او را برگزيده است».

«مولا» در زبان عربي بمعني جانشين يا سلطان نبوده. مولا جز بهمان معني «دارنده‌ی ولاء» شناخته نميشده و اينست مي‌بينيم كه هم بغلام آزاد شده و هم به آقاي آزاد كننده گفته ميشده است.
از اين گذشته ، اگر حكم اسلام اين بوده كه خليفه را خدا برگزيند ، پس چرا اين در قرآن گفته نشده؟!.. پس چرا چنين حكم مهمي در قرآن نيامده؟!.

شما آيه‌ی «اليوم اكملت لكم دينكم...» را دليل مي آوريد. اولاً بهتر است آيه را از اول بخوانيد تا بدانيد كه به اين موضوع نمي‌چسبد : «حرمت عليكم الميته و الدم و لحم الخنزير و ما اهل لغيرالله به و المنخنقه و الموقوذه و المترديه و النطيحه و ما اكل السبع الاماذكيتم و ما ذبح علي النصب و ان تستقسموا بالازلام ذلكم فسق اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلاتخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا فمن اضطر في مخمصه غير متجانف لا ثم فان الله غفوررحيم».

در اين آيه از آغاز تا انجام سخن از خوردنيهاي حرام رانده شده و درو آنچه نيست داستان خلافت است. معني آيه اينست : «حرام شد بشما مردار (ميته) و خون و گوشت خوك و هرچه بينام خدا سر بريده شود و آنچه خفه شده يا با زدن و افتادن و شاخ زدن مرده و آنچه درندگان پاره كرده اند. مگر آنهايي كه پاك گردانيد» (نمرده باشد و سرش ببريد) و آنچه براي بتها سربريده شده : همچنان استخاره با اَزلام (تكه چوبها). امروز كافران درباره‌ی شما نوميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من ترسيد. امروز دين شما را درست گردانيدم و نيكيهاي خود درباره‌ی شما بپايان رسانيدم و اسلام را براي شما دين برگزيدم مگر كسي كه بگرسنگي افتد و ناچار باشد و قصد گناه نكند (كه ميتواند از آن گوشتها بخورد). خدا مهربان و آمرزنده است».

اين آيه كجا و داستان خلافت علي كجاست؟!. آنگاه چه شده كه خدا اصل موضوع را نگويد و منّت گزاريش را بگويد؟!. نميدانم اينها را هيچ انديشيده ايد يا نه؟!.
گذشته از همه‌ی اينها ، امام علي بن ابي طالب هنگامي كه پس از كشته شدن عثمان خليفه گرديد و معاويه كشته شدن عثمان را بهانه گرفته گردنكشي ميكرد ما مي بينيم آن امام بمعاويه نامه نوشته چنين ميگويد:
«انه بايعني القوم الذين بايعوا ابابكر و عمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشاهد ان يختار و لا للغائب ان يردو انما الشوري للمهاجرين و الانصار فان اجتمعوا علي رجل وسموء اماما كان ذلك لله رضي...».
معنايش اينست: «آن گروهي كه به ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند ، با همان شرايطي كه به آنها بيعت كرده بودند بمن بيعت كردند. بهيچ حاضري نميرسيد كه اختيار ديگري كند و بهيچ غائبي نميرسيد كه قبول نكند. زيرا شورا حق مهاجرين و انصاراست. اگر آنان بر سر مردي گرد آمدند و او را امام ناميدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود...».

اين نامه در نهج البلاغه هست و ما آن را در تاريخها نيز مي‌يابيم. شما ببينيد كه اولاً هيچگاه نميگويد مرا خدا برگزيده و پيغمبر روز غديرخم مرا بمردم معرفي كرده. هيچ از اين چيزها سخني نميراند. دوم آشكاره مي گويد كه مرا همان كساني كه ابوبكر و عمر و عثمان را خليفه گردانيده بودند خليفه گردانيدند و همين را دليل حقانيت خود ميشمارد. سوم تصريح ميكند كه انتخاب خليفه حق مهاجرين و انصار است. آنها چون كسي را برگزيدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود و كسي حق نخواهد داشت او را نپذيرد.
اين نامه را مينويسد كه خلافت خود را بمعاويه مدلل گرداند و گناه او را كه برخلاف اجتماع و اختيار مهاجر و انصار قيام كرده بود برُخش بكشد.
ايا با اين نامه باز جاي آنست كه گفته شود بايستي تعيين خليفه از جانب خدا باشد؟!. باز جاي آنست كه گفته شود ابوبكر و عمر غاصب بودند؟!.. باز جاي آنست كه پنداشته شود علي به ابوبكر بيعت نميكرد و او را با زور به بيعت بردند؟!..
علي بمعاويه مينويسد : تو چون به من كه مهاجر و انصار انتخاب كرده اند بيعت نميكني ، گناهكاري ، از دين خارجي ، با تو جنگ خواهم كرد. اگر خود او با ابوبكر همين رفتار را كرده بود آيا او نيز گناهكار نبود؟!. از دين خارج نميشد؟!.

و اما سوالات خودم :

1. فاصله بین واقعه غدیر و رحلت پیامبر چه کسی خلیفه و حاکم مسلمانان بوده است؟ اگر قرار بود امام علی ع بعد از پیامبر خلیفه مسلمین شود چرا پیامبر نفرمود هر کس من مولای اویم بعد از رحلت من علی ع مولای اوست. در واقع جمله من کنت مولا فهذا هلی مولا دقبقا بعد از گفتن این جمله موجودیت عملی پیدا کرده است. یعنی بنا بر این جمله علی ع دقیقا بعد از ایراد این خظبه مولای مسلمینی شده است که پیامبر مولای آنان بوده است.
2. مساله دوم اینکه وقتی پیامبر در خطاب به مسلمین می گوید هر کس من مولای او هستم این معنی برداشت می شود که ممکن است در میان مسلمین کسانی باشند که پیامبر مولای آنان نباشد. اگر همه مخاطبان مسلمانان بوده اند که صد در صد همین طور است چرا پیامبر فرمود « من کنت مولا ». چرا مستقیم نفرمود از این پس علی ع مولای مسلمین است. آوردن این قید که « هر کس من مولای او هستم »نشان می دهد که مخاطب تمام مسلمین نیستند.
3. مساله سوم اینکه اگر قرار بر خلافت علی ع بود چرا دقیقا از همان تاریخ و در زمان حیات پیامبر علی ع خلافتش را آغاز نکرد. مگر نمی شد در زمان پیامبر این امر اتفاق بیافتد. مگر پیامبر به زمان مرگ خودش اشراف نداشت. چرا در زمان حیاتش خلافت را واگذار نکرد که هیچ شبهه ای نباشد. این مساله چه ایرادی داشت؟ ایراد که نداشت اتفاقا محاسنی هم داشت.
4. مساله چهارم اینکه همه می دانیم در آن روز همه خوشحال شدند و عید اعلام شد. خوب اگر بنده در آن زمان بودم به جای خوشحالی ناراحت هم می شدم. می رفتم مستقیم پیش پیامبر و به او می گفتم بابا این چه حرفیه که می زنید؟ ان شاء الله 120 سال سایه ی شما بالای سر ما باشد. مگر نه این است که وقتی پدر ما، ما را جمع می کند و وصیتی می کند همین جمله را نمی گوییم؟ آیا اگر حرفش را هم بپذیریم خوشحالی می کنیم؟ مسلما فکر اینکه زمانی پیامبر در میان امت نباشد و علی ع جانشین وی شود برای مسلمین ناراحت کننده باید باشد حتی اگر حرفش و این اعلام جانشینی منطقی هم باشد خوشحالی ندارد که ناراحتی هم دارد.

و من الله توفیق

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صدرا

شریعت عقلانی;737645 نوشت:

ميگوييد پيغمبر فرمود : «من كنت مولاء فهذا علي مولاء». من در شگفتم كه چرا ملايان معني اين جمله را نميدانند. در ميان عرب داستاني بنام «ولاء» بوده است. به اين معني كسي كه غلام خود را آزاد ميكرده ميانه‌ی آن غلام با آقايش رابطه «ولاء» توليد ميشده و احكامي داشته مثلاً اگر آن غلام بي‌وارث ميمرد ارث او به آقايش ميرسيد. همچنين عشاير عرب با يكديگر پيمان مي‌بستند كه بقول خودشان «حليف» يكديگر ميشدند. در میان آنها نيز رابطه «ولاء» توليد ميشد و آن نيز احكامي داشت.

دركتابهاي فقه «ولاء» يك بابيست. پيغمبر اسلام از مردم عرب ميبود و با كساني درميانه رابطه‌ی «ولاء» ميداشت. در آن باره علي را كه دامادش ميبود جانشين خود كرده و فرموده : « من با هركسي ولاء داشتم و مولايش ميبودم پس از من اين علي مولاي او خواهد بود». بالاخره اين يك وصيت خانواده اي بوده.

من نميدانم اين جمله كجا و داستان خلافت كجاست؟!. اگر مقصود پيغمبر خليفه گردانيدن علي بودي بايستي نخست توضيح دهد كه مردم ؛ خليفه يا جانشين مرا خدا بايد معين كند. اول اين را كه خودش يك موضوع بسيار مهم بود بمردم ابلاغ كند ، پس از آن علي را نامزد جانشيني گردانيده صريح و آشكار بفرمايد «خليفه‌ی اول من علي خواهدبود. خدا او را برگزيده است».

«مولا» در زبان عربي بمعني جانشين يا سلطان نبوده. مولا جز بهمان معني «دارنده‌ی ولاء» شناخته نميشده و اينست مي‌بينيم كه هم بغلام آزاد شده و هم به آقاي آزاد كننده گفته ميشده است.
از اين گذشته ، اگر حكم اسلام اين بوده كه خليفه را خدا برگزيند ، پس چرا اين در قرآن گفته نشده؟!.. پس چرا چنين حكم مهمي در قرآن نيامده؟!.

با سلام و عرض ادب

متن فوق قسمتی از سخنان«احمد کسروی» است که در نقد اعتقادات شیعه نگاشته شده است. آنچه در تحلیل ابتدایی کلام کسروی بدست می آید عدم اطلاع وی به آموزه های قرآن و سنت از منابع فریقین می باشد؛ زیرا جمهور اهل سنت با اینکه اعتقاد شیعه در مورد حدیث غدیر را نپذیرفته اند؛ اما با این حال چنین اشکال باطلی را متوجه متن حدیث غدیر نساخته اند؛ زیرا در قرآن کریم كلمه «مولى» و «موالى»، در معانی مختلفی همچون: آزادكننده؛ آزاد شده؛ ولى و اولى به شى‏ء؛ خويشاوند؛ همسايه؛ هم پيمان؛ ورثه.[1] استعمال شده است و معنای این لفظ تنها آزاد شده و یا هم پیمان نمی باشد؛ علاوه بر آنکه استفاده ی چنین معنایی از حدیث غدیر امری مضحک است.

در آياتى از قرآن کریم لفظ مولی در مورد خدای متعال استعمال شده که معنای آن ولایت حقیقی خداوند متعال بر مخلوقات می باشد که برخی از این آیات عبارتند از:

الف) «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاكُمْ، نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصِيرُ»؛[2]و اگر سرپيچى كنند، بدانيد(ضررى به شما نمى ‏رسانند) خداوند سرپرست شماست! چه سرپرست خوبى! و چه ياور خوبى!

ب) «ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ»؛[3]سپس (تمام بندگان) به سوى خدا، كه مولاى حقيقى آنهاست، بازمى‏ گردند.

ج) «وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ»؛[4] پس نماز را برپا داريد، و زكات را بدهيد، و به خدا تمسّك جوييد، كه او مولا و سرپرست شماست! چه مولاى خوب، و چه ياور شايسته‏ اى

د) در برخى از آيات، مظاهر ولايت خداوندى؛ يعنى كسانى كه از ناحيه خداوند، ولايت‏ بر جامعه بشرى دارند، معرفى مى ‏گردد: «فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ»؛[5] يعنى خداوند، بالذات ولى و متولى حفظ و نصرت است و جبرئيل، رأس كروبين است و صالح مؤمنان هم حضرت على(عليه السّلام) است. اين مطلب از طريق عامه و خاصه نقل شده[6]‏ است. حال سوال از کسی که مدعی آن است که «مولی» تنها به معنای ولای عتق و هم پیمان است آن است که این آیات را چگونه با این دو معنا تفسیر می نماید؟

2) حدیث غدیر خم در اسناد ومتون متواتر خود علاوه بر آنکه به صورت«من کنت ولیه» ذکر شده است به صورت«من کنت مولاه» نیز وارد شده که وجود چنین امری با توجه به قرائن داخلی وخارجی جز به معنای اولویت در تصرف نخواهد بود.

مسلم بن حجاج در صحیح خود روایت غدیر خم را به سند خود از «زيد بن ارقم» چنین نقل مي ‏کند:

«قام رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله يوماً فينا خطيباً بماء يدعي خمّاً بين مکة والمدينة، فحمد اللَّه واثني عليه ووعظ وذکّر ثمّ قال: امّا بعد، ألا يا أيّها الناس! فانّما أنا بشر يوشک ان يأتي رسول ربّي فأجيب وأنا تارک فيکم ثقلين: أوّلهما کتاب اللَّه فاستمسکوا به. فحثّ علي کتاب اللَّه ورغّب فيه ثمّ قال: واهل بيتي، اذکرکم اللَّه في اهل بيتي، اذکرکم اللَّه في اهل بيتي، اذکرکم اللَّه في اهل بيتي...»؛[7] ... روزي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) کنار برکه آبي به نام خمّ، بين مکه و مدينه، ايستاد و براي جمعيّت خطبه ‏ای ايراد فرمود، در آن خطبه بعد از حمد و ثناي الهی و موعظه و تذکّر فرمود: اي مردم! همانا من بشری هستم که نزديک است پيک الهي جان مرا گرفته و اجابت دعوت حقّ نمايم. من در ميان شما دو چيز گران‏بها مي‏گذارم: اوّل آن‏ها کتاب خدا که در آن هدايت و نور است، کتاب خدا را گرفته و به آن تمسّک کنيد. پيامبر(صلي الله عليه وآله) سفارش زيادي براي کتاب خدا فرمود و مردم را بر عمل به آن تشويق نمود. سپس فرمود: اهل بيتم، شما را سفارش مي‏کنم در حقّ اهل بيتم و اين جمله را سه ‏بار تکرار نمود...

«مسلم بن حجاج» به نقل همین فقره از حدیث غدیر اکتفا نموده؛ در حالی که این روایت دارای ادامه ای است که هدف اصلی داستان غدیر آن بوده و چنین امری اعلان ولایت حضرت امیر(علیه السلام) بوده است؛ همچنان که محدثین بزرگی از اهل سنت؛ همچون نسایی و احمد بن حنبل و حاکم نیشابوری ودیگران این قسمت از روایت را نقل نموده اند.

«نسایی» به نقل از «زید بن ارقم» روایت می کند: هنگامي كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از حجّه الوداع مراجعت مي فرمود، در غديرخّم فرود آمد. امر فرمود كه زير درختان آن جا را جاروب كردند، سپس فرمود: «كأنّي قد دعيت فأجبت و إنّي تارك فيكم الثقلين، أحدهما أكبر من الآخر: كتاب الله و عترتي أهل بيتي، فانظروا كيف تخلّفوني فيهما، فإنهما لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض»؛ گويا به سوي حقّ تعالي فرا خوانده شده ام؛ از اين رو دعوت او را اجابت كردم. به راستي كه من در ميان شما دو گوهر گرانبها به جاي مي گذارم كه يكي از آن دو بزرگتر از ديگري است: قرآن كتاب خدا و عترتم كه اهل بيت من هستند. پس توجّه داشته باشيد كه پس از من با آن دو چگونه رفتار خواهيد كرد. همانا آن دو هرگز از يكديگر جدا نمي شوند تا اينكه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
سپس آنحضرت فرمودند:
«إنّ الله مولاي و أنا وليّ كلّ مؤمن»؛ به راستي كه خداوند مولا و سرپرست من است و من وليّ و سرپرست هر مؤمني هستم. آن گاه دست علي(عليه السلام) را گرفت و فرمود:«من كنت وليّه فهذا وليّه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؛ هركس من سرپرست او هستم، پس اين ( علی ) سرپرست اوست. خدايا! دوست بدار كسي كه او را دوست دارد، و دشمن باش با كسي كه با او دشمني ورزد.
«
ابوالطّفيل» مي گويد: به «زيد بن ارقم» گفتم: آيا خودت اين كلام را از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شنيدي؟ زيد گفت: به راستی كه در آن سرزمين در زير آن درختان كسي نبود مگر اين كه با چشمانش آن حضرت را ديد و با گوش هايش اين كلام را از او شنيد.[8]

3) طبق روايات صحيحى كه وارد شده است ابوبكر، عمر و عثمان در روز عيد غدير و به هنگام بيعت با اميرالمؤمنين(عليه السلام)، امامت و خلافت آن حضرت را تبريك و تهنيت گفتند. عمر بن خطّاب در آن روز به امير مؤمنان(عليه السلام) اين گونه خطاب كرد: «بخٍّ بخٍّ لك يا عليُّ! أصبحت مولاي ومولى كلّ مؤمن ومؤمنة»؛[9] مبارك بر تو اى على! مولاى من و هر مرد و زن مؤمن گرديدى.

با توجه به این متون صحیح که گوشه ی کوچکی از روایات غدیر خم می باشد، سوال ان است که کدام انسان عاقلی لفظ «مولای» در این روایات را به معنای هم پیمان تفسیر می نماید که ای مردم هر کس من در امور خانواده ام هم پیمان او بودم علی(علیه السلام) نیز هم پیمان او خواهد بود؛‌ ظاهرا مدعی فراموش کرده که چنین امر کوچکی نیاز به جمع همه ی مردم را نداشت؛ علاوه بر آنکه برداشت چنین معنایی با بیعت عمومی مردم با آنحضرت قابل جمع نخواهد بود.

ادامه دارد.


[/HR] [1] . طريحى، غريب القرآن، ص 78- 79؛ همو، مجمع البحرين، ج 1، ص 460 و 461؛ ابن قتيبة، تأويل مشكل القرآن، ص 352.

[2] . الانفال(8)،40.

[3] .الانعام(6)،62؛ یونس(10)30.

[4] . الحج(22)،78.

[5] . التحريم(66)، 4.

[6] . کنزالعمال، المتقی الهندی، ح4675: عن علي قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم في قوله تعالى: {وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ} قال "هو علي بن أبي طالب". "ابن أبي حاتم".

[7] . صحیح مسلم، کتاب الفضائل، باب مِنْ فَضَائِلِ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ رضى الله عنه،ح6378، دارالجیل.

[8] . خصائص امیر المومنین، النسایی،ح:78.

[9] . تاریخ بغداد، خطیب البغدادی، ج8، ص289، دارالکتب العلمیة.

شریعت عقلانی;737645 نوشت:

شما آيه‌ی «اليوم اكملت لكم دينكم...» را دليل مي آوريد. اولاً بهتر است آيه را از اول بخوانيد تا بدانيد كه به اين موضوع نمي‌چسبد : «حرمت عليكم الميته و الدم و لحم الخنزير و ما اهل لغيرالله به و المنخنقه و الموقوذه و المترديه و النطيحه و ما اكل السبع الاماذكيتم و ما ذبح علي النصب و ان تستقسموا بالازلام ذلكم فسق اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلاتخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا فمن اضطر في مخمصه غير متجانف لا ثم فان الله غفوررحيم».

در اين آيه از آغاز تا انجام سخن از خوردنيهاي حرام رانده شده و درو آنچه نيست داستان خلافت است. معني آيه اينست : «حرام شد بشما مردار (ميته) و خون و گوشت خوك و هرچه بينام خدا سر بريده شود و آنچه خفه شده يا با زدن و افتادن و شاخ زدن مرده و آنچه درندگان پاره كرده اند. مگر آنهايي كه پاك گردانيد» (نمرده باشد و سرش ببريد) و آنچه براي بتها سربريده شده : همچنان استخاره با اَزلام (تكه چوبها). امروز كافران درباره‌ی شما نوميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من ترسيد. امروز دين شما را درست گردانيدم و نيكيهاي خود درباره‌ی شما بپايان رسانيدم و اسلام را براي شما دين برگزيدم مگر كسي كه بگرسنگي افتد و ناچار باشد و قصد گناه نكند (كه ميتواند از آن گوشتها بخورد). خدا مهربان و آمرزنده است».

اين آيه كجا و داستان خلافت علي كجاست؟!. آنگاه چه شده كه خدا اصل موضوع را نگويد و منّت گزاريش را بگويد؟!. نميدانم اينها را هيچ انديشيده ايد يا نه؟!.

در آیه اکمال چهار ویژگی، یاس کفار از دین اسلام؛ اکمال دین؛ اتمام نعمت؛ رضایت خدای متعال از دین اسلام، بیان شده است. سخن شیعه آن است که حرمت مردار و خون و گوشت خوک و...چه ارتباطی با یاس کفار از دین اسلام و اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت خدای متعال از دین اسلام خواهد داشت.

«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛[1]

با توجه به آیه 67 سوره مائده تحقق این چهار ویژگی بیشتر روشن می گردد:

«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»؛اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده ‏اى. و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه مى‏ دارد. آرى، خدا گروه كافران را هدايت نمى‏ كند.

با نگاهی به روایات اهل سنت مشاهده می گردد که موضوع ابلاغ، اعلان ولایت امیر المومنین(علیه السلام) بوده است؛ همچنان که از ابوسعید خدری و ابن مسعود چنین امری روایت شده است:

« وأخرج ابن أبي حاتم وابن مردويه وابن عساكر عن أبي سعيد الخدري قال : نزلت هذه الآية ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك على رسول الله صلى الله عليه و سلم يوم غدير خم في علي بن أبي طالب.
وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك ان عليا مولى المؤمنين وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس».[2]

این دو آیه هر دو در حجة الوداع بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شده اند و ارتباطی وثیق با یکدیگر دارند؛ زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)‌مامور به ابلاغ امری می گردند که در ناحیه ی ابلاغ آن برای آنحضرت نگرانی ای وجود داشته (که چنین امری با بیان احکام فقهی هیچ تناسبی ندارد). بعد از بیان چنین ماموریتی آیه ی اکمال نازل گردیده که از دیدگاه شیعه(که مستفاد از روایات اهل سنت نیز می باشد) با اعلان امامت و ولایت امیر المومنین (علیه السلام) و جانشینی آنحضرت امر رسالت متصل به امر امامت عترت گردیده و با وجود چنین جایگاهی که عدل دیگر قرآن تا قیامت است، اهداف هدایت الهی محقق گردیده و به واسطه ی آن کافران از دین اسلام مایوس گشته و دین اسلام کامل و نعمت تمام گردیده و خدا متعال نیز از دین اسلام راضی گشته است.

ادامه دارد.


[/HR] [1] . المائدة(5)، 3:« بر شما حرام شده است: مردار، و خون، و گوشت خوك، و آنچه به نام غير خدا كشته شده باشد، و [حيوان حلال گوشتِ‏] خفه شده، و به چوب مرده، و از بلندى افتاده، و به ضربِ شاخ مرده، و آنچه درنده از آن خورده باشد- مگر آنچه را [كه زنده دريافته و خود] سر ببريد- و [همچنين‏] آنچه براى بتان سر بريده شده، و [نيز] قسمت كردن شما [چيزى را] به وسيله تيرهاى قرعه اين [كارها همه‏] نافرمانى [خدا] ست. امروز كسانى كه كافر شده ‏اند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده ‏اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آيينى برگزيدم. و هر كس دچار گرسنگى شود، بى‏آنكه به گناه متمايل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد]، بى ترديد، خدا آمرزنده مهربان است».

[2] . تفسیر ابن ابی حاتم رازی، ج4، ص1172؛‌ الدر المنثور، السیوطی، ج3، ص116؛ عمدة القاری، العینی، ج27، ص164.

شریعت عقلانی;737645 نوشت:

گذشته از همه‌ی اينها ، امام علي بن ابي طالب هنگامي كه پس از كشته شدن عثمان خليفه گرديد و معاويه كشته شدن عثمان را بهانه گرفته گردنكشي ميكرد ما مي بينيم آن امام بمعاويه نامه نوشته چنين ميگويد:
«انه بايعني القوم الذين بايعوا ابابكر و عمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشاهد ان يختار و لا للغائب ان يردو انما الشوري للمهاجرين و الانصار فان اجتمعوا علي رجل وسموء اماما كان ذلك لله رضي...».
معنايش اينست: «آن گروهي كه به ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند ، با همان شرايطي كه به آنها بيعت كرده بودند بمن بيعت كردند. بهيچ حاضري نميرسيد كه اختيار ديگري كند و بهيچ غائبي نميرسيد كه قبول نكند. زيرا شورا حق مهاجرين و انصاراست. اگر آنان بر سر مردي گرد آمدند و او را امام ناميدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود...».

اين نامه در نهج البلاغه هست و ما آن را در تاريخها نيز مي‌يابيم. شما ببينيد كه اولاً هيچگاه نميگويد مرا خدا برگزيده و پيغمبر روز غديرخم مرا بمردم معرفي كرده. هيچ از اين چيزها سخني نميراند. دوم آشكاره مي گويد كه مرا همان كساني كه ابوبكر و عمر و عثمان را خليفه گردانيده بودند خليفه گردانيدند و همين را دليل حقانيت خود ميشمارد. سوم تصريح ميكند كه انتخاب خليفه حق مهاجرين و انصار است. آنها چون كسي را برگزيدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود و كسي حق نخواهد داشت او را نپذيرد.
اين نامه را مينويسد كه خلافت خود را بمعاويه مدلل گرداند و گناه او را كه برخلاف اجتماع و اختيار مهاجر و انصار قيام كرده بود برُخش بكشد.
ايا با اين نامه باز جاي آنست كه گفته شود بايستي تعيين خليفه از جانب خدا باشد؟!. باز جاي آنست كه گفته شود ابوبكر و عمر غاصب بودند؟!.. باز جاي آنست كه پنداشته شود علي به ابوبكر بيعت نميكرد و او را با زور به بيعت بردند؟!..
علي بمعاويه مينويسد : تو چون به من كه مهاجر و انصار انتخاب كرده اند بيعت نميكني ، گناهكاري ، از دين خارجي ، با تو جنگ خواهم كرد. اگر خود او با ابوبكر همين رفتار را كرده بود آيا او نيز گناهكار نبود؟!. از دين خارج نميشد؟!.



1) باید توجه داشت که مخاطب این نامه معاویه بن ابی سفیان(لعنهما الله) می باشد. فردی که اعتقادی به انتصاب امیر المومنین(علیه السلام) به امامت نداشته؛ ولی به حسب ظاهر سیره ی خلفای قبل از حضرت را قبول دارد. امام در این نامه بر اساس قاعده ی الزام،[1] بر او احتجاج نموده که با من همان مردمی بیعت نمودند که با خلفای قبل از من بیعت نمودند؛ لذا بر اساس اعتقاد معاویه به مشروعیت خلافت خلفای قبل از حضرت؛ وی می بایست معتقد به مشروعیت خلافت حضرت و مطیع دستورات امیر المومنین(علیه السلام) می شد؛ نه آنکه علم مخالفت با آنحضرت را بلند نماید.

2) امیر المومنین علیه السلام در خطبه ی دوم نهج البلاغه در رابطه با جایگاه عترت علیهم السلام بیان می فرمایند: «هُمْ مَوْضِعُ‏ سِرِّهِ‏ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ‏ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ ...لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يَلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوَلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَة؛ الآنَ إِذْ رَجَعَ الحَقّ إِلى أَهْلِهِ وَنقل إِلى مُنتقَله»؛ «عترت‏ پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) جايگاه‏ اسرار خداوندى و پناهگاه فرمان الهى و مخزن علم خدا و مرجع احكام اسلامى، و نگهبان كتاب‏هاى آسمانى و كوه‏هاى هميشه استوار دين خدايند. خدا به وسيله اهل بيت(عليهم السّلام) پشت خميده دين را راست نمود و لرزش و اضطراب آن را از ميان برداشت. كسى را با خاندان رسالت نتوان مقايسه نمود و آنان كه پرورده ی نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود.

عترت پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) أساس دين، و ستون‏هاى استوار يقين مى‏باشند. شتاب كننده، بايد به آنان بازگردد و عقب مانده بايد به آنان بپيوندد؛ زيرا ويژگى‏هاى حقّ ولايت به آنها اختصاص دارد و وصيّت پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) نسبت به خلافت مسلمين و ميراث رسالت، به آنها تعلّق دارد. هم اكنون (كه خلافت را به من سپرديد) حق به اهل آن بازگشت، و دوباره به جايگاهى كه از آن دور مانده بود، باز گردانده شد».

و نيز فرمودند:«أيْنَ الّذينَ زَعَمُوا انّهُمُ الرّاسِخُونَ فِى العِلْمِ دُوننا، كذباً وَبَغْياً عَلَيْنا ان رَفَعَنا اللّه وَوَضَعَهُمْ، وَأعْطانا وَحَرَّمهُمْ، وادخلنا وأخرجهُم، بِنا يُستَعطى ويُسْتَجلى العَمى، إِنَّ الأئِمَّه مِنْ قُريش غَرَسُوا فى هذا الْبَطْنِ مِنْ هاشِم لا تصلح عَلى سِواهُمْ وَلا تصلح الوُلاهَ من‏ غَيْرِهِمْ». [2] «كجايند كسانى كه به دروغ و از روى حسد- گمان مى كنند كه آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پايين، به ما عنايت كرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد كرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسيله ما هدايت حاصل مى شود، و كورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قريش اند امّا نه همه قريش بلكه خصوص يك تيره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شايسته نيست و كسى غير از آنان چنين شايستگى را ندارد».

ادامه دارد.


[/HR] [1] . قاعده ای است که در مقام احتجاج و استدلال بر خصم به ادله ی مورد قبول او احتجاج می گردد.

[2] . نهج البلاغة، خطبه ی :107.

شریعت عقلانی;737645 نوشت:

و اما سوالات خودم :

1. فاصله بین واقعه غدیر و رحلت پیامبر چه کسی خلیفه و حاکم مسلمانان بوده است؟ اگر قرار بود امام علی ع بعد از پیامبر خلیفه مسلمین شود چرا پیامبر نفرمود هر کس من مولای اویم بعد از رحلت من علی ع مولای اوست. در واقع جمله من کنت مولا فهذا هلی مولا دقبقا بعد از گفتن این جمله موجودیت عملی پیدا کرده است. یعنی بنا بر این جمله علی ع دقیقا بعد از ایراد این خظبه مولای مسلمینی شده است که پیامبر مولای آنان بوده است.

در قسمتی از حدیث غدیر پیامبر اکرم(صلى اللَّه عليه وآله‏) درباره امام على‏(عليه السلام‏) فرمودند:«وهو وليّكم من بعدي»؛[1] پس از من، علی ولى شماست. كلمه‏ ی«بَعدِي؛ پس از من»، كه در همه يا بيشتر متون الفاظ حديث آمده به صراحت از امامت و خلافت على‏(عليه السلام)‏ پرده برمى‏ دارد، زیرا كه بعديّت، يا زمانى است و يا رتبی.

اگر كلمه «بَعدِي» به معناى قيد زمان باشد، اين سخن پيامبر خدا(صلى اللَّه عليه وآله)‏ كه «پس از من على ولىّ شماست» نشانگر آن خواهد بود كه ولایت و جانشینی آنحضرت پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه واله) خواهد بود؛ زیرا هر گاه انسان بى‏طرفى به فرموده رسول اكرم(صلّى اللّه عليه و آله) توجه كند، از ظاهر کلام بدست مى‏ آورد كه ولايت حضرت علی(علیه السلام) بلا فاصله بعد از رحلت رسول اكرم(صلّى اللّه عليه و آله) خواهد بود و چنین برداشتی مبتنی بر فهم عرفی مردم است؛ زیرا که عرف مردم از عبارت«من بعدی»، بعدیت زمانی را متوجه می گردد و اگر مراد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) معنایی غیر از فهم عرفی مردم می بود از آنجا که حضرت در مقام بیان بودند بر ایشان لازم بود قرینه ای بیان فرمایند تا به وسیله ی آن مقصود خاص خویش را بیان فرمایند. به واسطه ی چنین امری است كه برخى از راويان مخالف با آن حضرت دست به تحريف متن حديث، زده ‏اند و واژه ی«بَعدِي» را از متن حديث حذف كرده ‏اند!

اگر کلمه «بَعدی» به معنای بعدیُت رتبی نیز باشد؛ به این معنا که ولایت علی بن ابی طالب (علیه السلام) بر مردم در طول ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بوده بدون لحاظ فاصله ی زمانی؛ باز چنین امری دلالت بر خلافت بلا فصل خواهد داشت؛ زیرا که برای احدی غیر از امیر المؤمنین(علیه السلام) چنین جایگاهی ثابت نشده است و تقدیم دیگران بر امام علی (علیه السلام) در امر خلافت، با اینکه هیچ اشاره و نصی در مورد آنان نبوده چیزی جز تقدیم خواسته های نفسانی بر دستورات الهی نبوده است.

در هر حال ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) در طول ولایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)‌می باشد؛ هرچند که خلافت و جانشینی آنحضرت مربوط به بعد از وفات پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) خواهد بود؛ زیرا که بدیهی است حاکم اسلام در زمان پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) کسی جز ایشان نبوده است.

ادامه دارد.

[/HR] [1] . سنن الترمذی، محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي، باب مناقب علی بن ابی طالب، ح:3712، دار إحياء التراث العربي – بيروت؛ مسند الإمام أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، ج5،ص356،ح:23062 مؤسسة قرطبة – القاهرة:«فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم لا تقع في علي فإنه منى وأنا منه وهو وليكم بعدي وانه منى وأنا منه وهو وليكم بعدي».

شریعت عقلانی;737645 نوشت:

2. مساله دوم اینکه وقتی پیامبر در خطاب به مسلمین می گوید هر کس من مولای او هستم این معنی برداشت می شود که ممکن است در میان مسلمین کسانی باشند که پیامبر مولای آنان نباشد. اگر همه مخاطبان مسلمانان بوده اند که صد در صد همین طور است چرا پیامبر فرمود « من کنت مولا ». چرا مستقیم نفرمود از این پس علی ع مولای مسلمین است. آوردن این قید که « هر کس من مولای او هستم »نشان می دهد که مخاطب تمام مسلمین نیستند.



ولایت به معنای ولایت تصرف است و این ولایت مشمول حال همه ی کسانی بوده که همراه حضرت بوده اند؛ لذا آنحضرت دستور توقف و جمع شدن در غدیر را نسبت به همه صادر فرمودند و همه ی مردم نیز بعد از اعلان ولایت، مامور به بیعت با آنحضرت شدند و در کلام عمر نیز تصریح شده که امام علی (علیه السلام) در این روز ولی هر انسان مومنی شده است؛ یعنی ولایت ایشان برای همه ی مومنین بوده.

1. «عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ، قَالَ: أَقْبَلْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي حَجَّتِهِ الَّتِي حَجَّ، فَنَزَلَ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ، فَأَمَرَ الصَّلَاةَ جَامِعَةً، فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ، فَقَالَ: «أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟» قَالُوا: بَلَى، قَالَ: «أَلَسْتُ أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ؟» قَالُوا: بَلَى، قَالَ: «فَهَذَا وَلِيُّ مَنْ أَنَا مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، اللَّهُمَّ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؛[1]

2. «عن أبي هريرة قال: من صام يوم ثماني عشرة خلت من ذي الحجة، كتب له صيام ستين شهراً، وهو يوم غدير خم لما أخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيد علي بن أبي طالب فقال: ((ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟)) قالوا: بلى يا رسول الله، قال: ((من كنت مولاه فعلي مولاه)) فقال: عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا علي بن أبي طالب، أصبحت مولاي ومولى كل مؤمن. فأنزل الله تعالى اليوم أكملت لكم دينكم».[2]

ادامه دارد.



[/HR] [1] . سنن ابن ماجه، ابن ماجة أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني، وماجة اسم أبيه يزيد (المتوفى: 273هـ)، ج1، ص43،دار إحياء الكتب العربية - فيصل عيسى البابي الحلبي.

[2] . مناقب ابن مغازلی،‌ج1، ص46.

شریعت عقلانی;737645 نوشت:

3. مساله سوم اینکه اگر قرار بر خلافت علی ع بود چرا دقیقا از همان تاریخ و در زمان حیات پیامبر علی ع خلافتش را آغاز نکرد. مگر نمی شد در زمان پیامبر این امر اتفاق بیافتد. مگر پیامبر به زمان مرگ خودش اشراف نداشت. چرا در زمان حیاتش خلافت را واگذار نکرد که هیچ شبهه ای نباشد. این مساله چه ایرادی داشت؟ ایراد که نداشت اتفاقا محاسنی هم داشت.
4. مساله چهارم اینکه همه می دانیم در آن روز همه خوشحال شدند و عید اعلام شد. خوب اگر بنده در آن زمان بودم به جای خوشحالی ناراحت هم می شدم. می رفتم مستقیم پیش پیامبر و به او می گفتم بابا این چه حرفیه که می زنید؟ ان شاء الله 120 سال سایه ی شما بالای سر ما باشد. مگر نه این است که وقتی پدر ما، ما را جمع می کند و وصیتی می کند همین جمله را نمی گوییم؟ آیا اگر حرفش را هم بپذیریم خوشحالی می کنیم؟ مسلما فکر اینکه زمانی پیامبر در میان امت نباشد و علی ع جانشین وی شود برای مسلمین ناراحت کننده باید باشد حتی اگر حرفش و این اعلام جانشینی منطقی هم باشد خوشحالی ندارد که ناراحتی هم دارد.


3) بحث فعلیت ولایت و خلافت جانشین با وجود شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله) امری غیر معقول است؛ چگونه وقتی آنحضرت زنده هستند امر خلافت و رهبری را از خود سلب نموده و به امام علی(علیه السلام)واگذار نمایند؛ زیرا بدیهی است که مفاد حدیث غدیر سلب ولایت و خلافت از خود و جعل ولایت برای غیر نبوده است.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) علاوه بر نصوص غدیر و ثقلین و دوازده خلیفه و سفینه و غیره...حدیث منزلت را در مورد حضرت امیر(علیه السلام) بیان فرمودند:«أَنْتَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِىَّ بَعْدِى».[1]منزلت تو نسبت به من همچون منزلت هارون نسبت به موسی می باشد مگر آنکه بعد از من نبی ای نخواهد بود.

بدیهی است که فعلیت نبوت حضرت هارون(علیه السلام)‌بعد از نبوت حضرت موسی(علیه السلام)‌بوده؛[2] ودر مورد حضرت امیر(علیه السلام) نیز به همین صورت با رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) امامت و خلافت و جانشینی آنحضرت به فعلیت رسیده است و همین امر در مورد چند امام در زمان واحد صادق است؛ همچون زمان حضرت امیر(علیه السلام) که فرزندان آنحضرت هر دو امام بودند؛ هرچند که فعلیت امامت یکی مبتنی بر فقدان امام قبلی است.

4) تبعا خبر رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) امری حزن آور است؛ لذا اگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در آن روز تنها این خبر را اعلان می نمودند؛ چیزی جز غم و اندوه و گریه گزارش نمی شد؛ اما آن حضرت آنروز را روز عید اعلان نموده که در آن امر الهی بر اعلان ولایت امیر المؤمنین(علیه السلام) محقق می گردد که به واسطه ی چنین امری کفار ازدین اسلام مایوس گشته و اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت خدای متعال از دین اسلام محقق می گردد. که تحقق چنین امری بزرگترین عید اسلامی را رقم می زند.

موفق باشید.


[/HR] [1] . صحیح مسلم، باب مِنْ فَضَائِلِ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ رضى الله عنه، ح: 6370، دار الجيل بيروت.

[2] . در روایتی از امام محمد باقر(علیه السلام) روايت شده: كه از حضرت سوال نمودند: آيا هارون از پدر و مادر برادر موسى بود؟ حضرت فرمودند آرى، مگر نديده‏ اى كه خداى تعالى مى فرماید كه هارون گفت: «اى پسر مادرم! چنگ به ريش و سر من مينداز». راوى گويد: از او پرسيدم كدام يك به سال بيش بودند؟ گفت: هارون. گفت: آيا وحى بر هر دو نازل شد. امام گفت: نه، بر موسى نازل شد و موسى آنچه را كه بر او وحى مى‏ شد با هارون در ميان مى‏نهاد. گفت: آيا احكام و قضايا و امر و نهى به هر دو امر مى‏ شد. حضرت گفت: موسى با خدا مناجات مى‏ كرد و علم را مى‏ نوشت و در ميان بنى اسراييل داورى مى‏ نمود و چون موسى براى مناجات مى‏ رفت هارون به جاى او مى‏ نشست. (نور الثقلين ج 3، ص 377- 378).

شریعت عقلانی;737645 نوشت:
سلام خدمت دوستان و کارشناسان و مدیران محترم.
چندی است که متن زیر در شبکه های اجتماعی فوروارد می شود.
بنده عین متن را اینجا می گذارم و منتظر پاسخ دوستان و کارشناسان می مانم

[=arial]سلام علیکم

[=arial]ابتدا چند نکته رو بگم

[=arial]
[=arial]کسی که شبهه ایجاد میکنه میاد یک قسمت از یک جایی رو میگیره و بزرگش میکنه واول و آخر اون مطلب رو نمیگه این از موذی گری طرفه و نشان از دشمنی اما کسی که نمیدونه ومیخاد مسئله براش روشن بشه کلأ سوالش فرق میکنه، مغلطه نمیکنه و دنبال فهمیدن مطلبه

[=arial]
[=arial]برای فهمیدن و آگاه شدن درباره واقعه غدیر کافیه یکبار بادقت خطبه غدیر رو بخونیم خطبه ای که پیامبر بر روی جحاز های شتران بیان فرمودند که تا ابد حق رو از باطل جدا کرد فراز هایی از این خطبه که مورد بحث هست رو در ادامه آوردم لطفأ یکبار با دقت کل متن رو بخونید تمام سوالاتتون برطرف میشه.


[=arial]در خطبه غدیر داریم که در بخش دوم [=arial]

[=arial]لاإِله إِلاَّهُوَ - لاَِنَّهُ قَدْأَعْلَمَني أَنِّي إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَي (في حَقِّ عَلِي) فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَقَدْ ضَمِنَ لي تَبارَكَ وَتَعالَي الْعِصْمَةَ (مِنَ النّاسِ) وَ هُوَالله الْكافِي الْكَريمُ.

[=arial]معبودي جز او نيست - چرا كه اعلام فرموده كه اگر آن چه (درباره ي علي) نازل كرده به مردم نرسانم، وظيفه رسالتش را انجام نداده ام؛ و خداوند تبارك و تعالي امنيت از [آزار]مردم را برايم تضمين كرده و البته كه او بسنده و بخشنده است.
[=arial]فَأَوْحي إِلَي: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ - في عَلِي يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ).

[=arial]پس آنگاه خداوند چنين وحي ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز. اي فرستادۀ ما! آن چه از سوي پروردگارت دربارۀ علي و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ كن، وگرنه رسالت خداوندي را به انجام نرسانده اي؛ و او تو را از آسيب مردمان نگاه مي دارد.»

[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالي إِلَي، وَ أَنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إِنَّ جَبْرئيلَ هَبَطَ إِلَي مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي (عَلي أُمَّتي) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدي، الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِي بَعْدي وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ.

[=arial]هان مردمان!آنچه بر من فرود آمده، در تبليغ آن كوتاهي نكرده ام و حال برايتان سبب نزول آيه را بيان مي كنم: همانا جبرئيل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوي سلام، پروردگارم - كه تنها او سلام است - فرماني آورد كه در اين مكان به پا خيزم و به هر سفيد و سياهي اعلام كنم كه علي بن ابي طالب برادر، وصي و جانشين من در ميان امّت و امام پس از من بوده. جايگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسي است، ليكن پيامبري پس از من نخواهد بود او (علي)، صاحب اختيارتان پس از خدا و رسول است؛

[=arial]وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَكَ وَ تَعالي عَلَي بِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ (هِي): ([=arial]إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُواالَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ[=arial])، وَ عَلِي بْنُ أَبي طالِبٍ الَّذي أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَهُوَ راكِعٌ يُريدُالله عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ.

[=arial]و پروردگارم آيه اي بر من نازل فرموده كه: «همانا ولي، صاحب اختيار و سرپرست شما، خدا و پيامبر او و ايمانياني هستند كه نماز به پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي پردازند.» و هر آينه علي بن ابي طالب نماز به پا داشته و در ركوع زكات پرداخته و پيوسته خداخواه است.

[=arial]وَسَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أَنْ يَسْتَعْفِي لِي (السَّلامَ) عَنْ تَبْليغِ ذالِكَ إِليْكُمْ - أَيُّهَاالنّاسُ - لِعِلْمي بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَكَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَإِدغالِ اللّائمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإِسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ الله في كِتابِهِ بِأَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَيْسَ في قُلوبِهِمْ، وَيَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَالله عَظيمٌ.

[=arial]و من از جبرئيل درخواستم كه از خداوند سلام اجازه كند و مرا از اين مأموريت معاف فرمايد. زيرا كمي پرهيزگاران و فزوني منافقان و دسيسۀ ملامت گران و مكر مسخره كنندگان اسلام را مي دانم؛ همانان كه خداوند در كتاب خود در وصفشان فرموده: «به زبان آن را مي گويند كه در دل هايشان نيست و آن را اندك و آسان مي شمارند حال آن كه نزد خداوند بس بزرگ است.»

[=arial]وَكَثْرَةِ أَذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ حَتّي سَمَّوني أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّي كَذالِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إِيّي وَ إِقْبالي عَلَيْهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّي) حَتّي أَنْزَلَ الله عَزَّوَجَلَّ في ذالِكَ (وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذونَ النَّبِي وَ يَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ - (عَلَي الَّذينَ يَزْعُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) - خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِالله وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ) الآيَةُ.



[=arial] و نيز از آن روي كه منافقان بارها مرا آزار رسانيده تا بدانجا كه مرا اُذُن [سخن شنو و زودباور ]ناميده اند، به خاطر همراهي افزون علي با من و رويكرد من به او و تمايل و پذيرش او از من، تا بدانجا كه خداوند در اين موضوع آيه اي فرو فرستاده: « و از آنانند كساني كه پيامبر خدا را مي آزارند و مي گويند: او سخن شنو و زودباور است. بگو: آري سخن شنو است. - بر عليه آنان كه گمان مي كنند او تنها سخن مي شنود - ليكن به خير شماست، او (پيامبر صلي الله عليه و آله) به خدا ايمان دارد و مؤمنان را تصديق مي كند و راستگو مي انگارد.»

[=arial]فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ (ذالِكَ فيهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا) أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَإِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَي الْمُهاجِرينَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَي التّابِعينَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَي الْبادي وَالْحاضِرِ، وَ عَلَي الْعَجَمِي وَالْعَرَبي، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوكِ وَالصَّغيرِ وَالْكَبيرِ، وَ عَلَي الْأَبْيَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلي كُلِّ مُوَحِّدٍ.

[=arial]هان مردمان!بدانيد اين آيه دربارۀ اوست. ژرفي آن را فهم كنيد و بدانيد كه خداوند او را برايتان صاحب اختيار و امام قرار داده، پيروي او را بر مهاجران و انصار و آنان كه به نيكي از ايشان پيروي مي كنند و بر صحرانشينان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر كوچك و بزرگ و سفيد و سياه و بر هر يكتاپرست لازم شمرده است.
[=arial]ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَالله لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطاعَ لَهُ.

[=arial][هشدار كه] اجراي فرمان و گفتار او لازم و امرش نافذ است. کسی که با او مخالفت کند ملعون، پيرو و باوركننده اش در مهر و شفقت است. هر آينه خداوند، او و شنوايان سخن او و پيروان راهش را آمرزيده است.

[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ في هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطيعوا وَانْقادوا لاَِمْرِ(الله) رَبِّكُمْ، فَإِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَإِلاهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِيُهُ الُْمخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلي وَلِيُّكُمْ وَ إِمامُكُمْ بِأَمْرِالله رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إِلي يَوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ.

[=arial]هان مردمان!آخرين بار است كه در اين اجتماع به پا ايستاده ام. پس بشنويد و فرمان حق را گردن گذاريد؛ چرا كه خداوند عزّوجلّ صاحب اختيار و ولي و معبود شماست؛ و پس از خداوند ولي شما، فرستاده و پيامبر اوست كه اكنون در برابر شماست و با شما سخن مي گويد. و پس از من به فرمان پروردگار، علي ولي و صاحب اختيار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علي خواهد بود. اين قانون تا برپايي رستاخيز كه خدا و رسول او را ديدار كنيد دوام دارد.
[=arial]لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ الله وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ الله (عَلَيْكُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَالله عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِي الْحَلالَ وَالْحَرامَ وَأَنَا أَفْضَيْتُ بِما عَلَّمَني رَبِّي مِنْ كِتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَيْهِ.

[=arial]روا نيست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند؛ و ناروا نيست مگر آن چه آنان ناروا دانند. خداوند عزوجل، هم روا و هم ناروا را براي من بيان فرموده و آن چه پروردگارم از كتاب خويش و حلال و حرامش به من آموخته در اختيار علي نهاده ام.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، (فَضِّلُوهُ). مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ الله فِي، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ في إِمامِ الْمُتَّقينَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبينُ (الَّذي ذَكَرَهُ الله في سُورَةِ يس: (وَ كُلَّ شَيءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ).

[=arial]هان مردمان!او را برتر بدانيد. چرا كه هيچ دانشی نيست مگر اينكه خداوند آن را در جان من نبشته و من نيز آن را در جان پيشواي پرهيزكاران، علي، ضبط كرده ام. او (علي) پيشوای روشنگر است كه خداوند او را در سورۀ ياسين ياد كرده كه: «و دانش هر چيز را در امام روشنگر برشمرده ايم...»

[=arial]مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَالَّذي يَهدي إِلَي الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ، وَيُزْهِقُ الْباطِلَ وَيَنْهي عَنْهُ، وَلاتَأْخُذُهُ فِي الله لَوْمَةُ لائِمٍ. أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِالله وَ رَسُولِهِ (لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَي الْايمانِ بي أَحَدٌ)، وَالَّذي فَدي رَسُولَ الله بِنَفْسِهِ، وَالَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ الله وَلا أَحَدَ يَعْبُدُالله مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ.

[=arial]هان مردمان!از علی رو برنتابيد. و از امامتش نگريزيد. و از سرپرستی اش رو برنگردانيد. او [شما را] به درستي و راستی خوانده و [خود نيز] بدان عمل نمايد. او نادرستی را نابود كند و از آن بازدارد. در راه خدا نكوهش نكوهش گران او را از كار باز ندارد. او نخستين مؤمن به خدا و رسول اوست و كسي در ايمان، به او سبقت نجسته. و همو جان خود را فداي رسول الله نموده و با او همراه بوده است تنها اوست كه همراه رسول خدا عبادت خداوند مي كرد و جز او كسي چنين نبود.

[=arial](أَ وَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَالله مَعي. أَمَرْتُهُ عَنِ الله أَنْ يَنامَ في مَضْجَعي، فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ).

[=arial]اولين نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است. از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [در شب هجرت] در بستر من بيارامد و او نيز فرمان برده، پذيرفت كه جان خود را فدای من كند.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ الله، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله.

[=arial]هان مردمان!او رابرتر دانيد، كه خداوند او را برگزيده؛ و پيشوايي او را بپذيريد، كه خداوند او را برپا كرده است.

[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ يَتُوبَ الله عَلي أَحَدٍ أَنْكَرَ وِلايَتَهُ وَلَنْ يَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَي الله أَنْ يَفْعَلَ ذالِكَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ.

[=arial]هان مردمان!او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منكر او را نپذيرد و او را نيامرزد. اين است روش قطعي خداوند درباره ناسازگار علی و هرآينه او را به عذاب دردناک پايدار كيفر كند. از مخالفت او بهراسيد و گرنه در آتشی درخواهيد شد كه آتش گيرۀ آن مردمانند؛ و سنگ، كه برای حق ستيزان آماده شده است.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، بي - وَالله - بَشَّرَالْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلينَ، وَأَنَا - (وَالله) - خاتَمُ الْأَنْبِياءِ وَالْمُرْسَلينَ والْحُجَّةُ عَلي جَميعِ الَْمخْلوقينَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ في ذالِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي وَ مَنْ شَكَّ في شَيءٍ مِنْ قَوْلي هذا فَقَدْ شَكَّ في كُلِّ ما أُنْزِلَ إِلَي، وَمَنْ شَكَّ في واحِدٍ مِنَ الْأَئمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِي الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَالشَاكُّ فينا فِي النّارِ.

[=arial]هان مردمان!به خدا سوگند كه پيامبران پيشين به ظهورم مژده داده اند و اكنون من فرجام پيامبران و برهان بر آفريدگان آسمانيان و زمينيانم. آن كس كه راستی و درستی مرا باور نكند به كفر جاهلی درآمده و ترديد در سخنان امروزم همسنگ ترديد در تمامی محتوای رسالت من است، و شك و ناباوری در امامت يكی از امامان، به سان شك و ناباوری در تمامی آنان است. و هرآينه جايگاه ناباوران ما آتش دوزخ خواهد بود.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِيّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدي مِنْ ذَكَرٍ و أُنْثي ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِي الْخَلْقُ.

[=arial]هان مردمان!علی را برتر دانيد؛ كه او برترين مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام كه آفريدگان پايدارند و روزي شان فرود آيد.
[=arial]مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَي قَوْلي هذا وَلَمْ يُوافِقْهُ.

[=arial]ملعون است ملعون است، مورد خشم خداست،موردخشم خداست کسی که اين گفته را نپذيرد و با من سازگار نباشد!
[=arial]أَلا إِنَّ جَبْرئيلَ خَبَّرني عَنِ الله تَعالي بِذالِكَ وَيَقُولُ: «مَنْ عادي عَلِيّاً وَلَمْ يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتي وَ غَضَبي»، (وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوالله - أَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها - إِنَّ الله خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ).

[=arial]هان!بدانيد جبرئيل از سوی خداوند خبرم داد: «هر آن كه با علي بستيزد و بر ولايت او گردن نگذارد، نفرين و خشم من بر او باد!» البته بايست كه هر كس بنگرد كه برای فردای رستاخيز خود چه پيش فرستاده. [هان!] تقوا پيشه كنيد و از ناسازگاری با علی بپرهيزيد. مباد كه گام هايتان پس از استواری درلغزد. كه خداوند بر كردارتان آگاه است.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَانْظُرُوا إِلي مُحْكَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إِلاَّ الَّذي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلي وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِيَدَي) وَ مُعْلِمُكُمْ: [=arial][=arial]أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِي بْنُ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصِيّي، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَي.[=arial]

[=arial]هان مردمان!در قرآن انديشه كنيد و ژرفی آيات آن را دريابيد و بر محكماتش نظر كنيد و از متشابهاتش پيروی ننماييد. پس به خدا سوگند كه باطن ها و تفسير آن را آشكار نمي كند مگر همين كه دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام مي دارم كه: هر آن كه من سرپرست اويم، اين علی سرپرست اوست. و او علي بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من كه سرپرستی و ولايت او حكمی است از سوی خدا كه بر من فرستاده شده است.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِيّاً وَالطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّي يَرِدا عَلَي الْحَوْضَ.

[=arial]هان مردمان!همانا علی و پاكان از فرزندانم از نسل او، يادگار گران سنگ كوچك ترند و قرآن يادگار گران سنگ بزرگ تر. هر يك از اين دو از ديگر همراه خود خبر می دهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.
[=arial]أَلا وَقَدْ بَلَّغْتُ، أَلاوَقَدْ أَسْمَعْتُ، أَلاوَقَدْ أَوْضَحْتُ، أَلا وَ إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ، أَلاإِنَّهُ لا «أَميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ أَخي هذا، أَلا لاتَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدي لاَِحَدٍ غَيْرِهِ.

[=arial]هشدار كه من وظيفه ی خود را ادا كردم. هشدار كه من آن چه بر عهده ام بود ابلاغ كردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. بدانيد كه اين سخن خدا بود و من از سوي او سخن گفتم. هشدار كه هرگز به جز اين برادرم كسي نبايد اميرالمؤمنين خوانده شود. هشدار كه پس از من امارت مؤمنان بري كسي جز او روا نباشد.
[=arial]ثم قال: «ايهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلي بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟ قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ:[=arial] اَلا من كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلي مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.

[=arial]سپس فرمود: مردمان! كيست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند خداوند و پيامبر او! سپس فرمود آگاه باشيد! آن كه من سرپرست اويم، پس اين علی سرپرست اوست! خداوندا دوست بدار آن را كه سرپرستي او را بپذيرد و دشمن بدار هر آن كه او را دشمن دارد و ياری كن يار او را؛ و تنها گذار آن را كه او را تنها بگذارد.

[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، [=arial]هذا عَلِي أخي وَ وَصيي وَ واعي عِلْمي، وَ خَليفَتي في اُمَّتي عَلي مَنْ آمَنَ بي وَعَلي تَفْسيرِ كِتابِ الله عَزَّوَجَلَّ [=arial]وَالدّاعي إِلَيْهِ وَالْعامِلُ بِمايَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالي عَلي طاعَتِهِ وَالنّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ. إِنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ الله وَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ وَالْإمامُ الْهادي مِنَ الله، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَالْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ بِأَمْرِالله. يَقُولُ الله: (مايُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَي).

[=arial]هان مردمان!اين علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من. و هموست جانشين من در ميان امّت و بر گروندگان به من و بر تفسير كتاب خدا كه مردمان را به سوي او بخواند و به آن چه موجب خشنودي اوست عمل كند و با دشمنانش ستيز نمايد. او پشتيبان فرمانبرداری خداوند و بازدارنده از نافرمانی او باشد. همانا اوست جانشين رسول الله و فرمانروای ايمانيان و پيشوای هدايتگر از سوی خدا و كسی كه به فرمان خدا با پيمان شكنان، رويگردانان از راستی و درستی و به دررفتگان از دين پيكار كند. خداوند فرمايد: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.»
[=arial]بِأَمْرِكَ يارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ (وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ) وَالْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ وَاغْضِبْ عَلي مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.

[=arial]پروردگارا! اكنون به فرمان تو چنين مي گويم: خداوندا! دوستداران او را دوست دار. و دشمنان او را دشمن دار. پشتيبانان او را پشتيبانی كن. يارانش را ياری نما. خودداری كنندگان از ياری اش را به خود رها كن. ناباورانش را از مهرت بران و بر آنان خشم خود را فرود آور.
[=arial]اللهمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَ الْآيَةَ في عَلِي وَلِيِّكَ عِنْدَتَبْيينِ ذالِكَ وَنَصْبِكَ إِيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً)، (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَالْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ). اللهمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي قَدْ بَلَّغْتُ.

[=arial]معبودا! تو خود در هنگام برپاداشتن او و بيان ولايتش نازل فرمودي كه: «امروز آيين شما را به كمال، و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم، و اسلام را به عنوان دين شما پسنديدم.» «و آن كه به جز اسلام ديني را بجويد، از او پذيرفته نبوده، در جهان ديگر در شمار زيانكاران خواهد بود.» خداوندا، تو را گواه مي گيرم كه پيام تو را به مردمان رساندم.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّما أَكْمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دينَكُمْ بِإِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ وَالْعَرْضِ عَلَي الله عَزَّوَجَلَّ فَأُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ (فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ) وَ فِي النّارِهُمْ خالِدُونَ، (لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلاهُمْ يُنْظَرونَ).

[=arial]هان مردمان! خداوند عزّوجلّ دين را با امامت علي تكميل فرمود. اينك آنان كه از او و جانشينانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپايي رستاخيز و عرضه ي بر خدا - پيروي نكنند، در دو جهان كرده هايشان بيهوده بوده در آتش دوزخ ابدي خواهند بود، به گونه ي كه نه از عذابشان كاسته و نه برايشان فرصتي خواهد بود.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِي، أَنْصَرُكُمْ لي وَأَحَقُّكُمْ بي وَأَقْرَبُكُمْ إِلَي وَأَعَزُّكُمْ عَلَي، وَالله عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِيانِ. وَ مانَزَلَتْ آيَةُ رِضاً (في الْقُرْآنِ) إِلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ الله الَّذينَ آمَنُوا إِلاّبَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِي الْقُرْآنِ إِلاّ فيهِ، وَلاشَهِدَ الله بِالْجَنَّةِ في (هَلْ أَتي عَلَي الْاِنْسانِ) إِلاّلَهُ، وَلا أَنْزَلَها في سِواهُ وَلامَدَحَ بِها غَيْرَهُ.

[=arial]هان مردمان! اين علي ياورترين، سزاوارترين و نزديك ترين و عزيزترين شما نسبت به من است. خداوند عزّوجلّ و من از او خشنوديم. آيه رضايتي در قرآن نيست مگر اين كه درباره ي اوست. و خدا هرگاه ايمان آوردگان را خطابي نموده به او آغاز كرده [و او اولين شخص مورد نظر خدي متعال بوده است ] . و آيه ي ستايشي نازل نگشته مگر درباره ي او. و خداوند در سوره ي «هل أتي علي الإنسان» گواهي بر بهشت [رفتن ] نداده مگر بري او، و آن را در حق غير او نازل نكرده و به آن جز او را نستوده است.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ الله وَالُْمجادِلُ عَنْ رَسُولِ الله، وَ هُوَالتَّقِي النَّقِي الْهادِي الْمَهْدِي. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبي وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِي (وَبَنُوهُ خَيْرُالْأَوْصِياءِ).

[=arial]هان مردمان! او ياور دين خدا و دفاع كننده ي از رسول اوست. او پرهيزكار پاكيزه و رهنمي ارشاد شده [به دست خود خدا] است. پيامبرتان برترين پيامبر، وصي او برترين وصي و فرزندان او برترين اوصيايند.

[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلِّ نَبِي مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِ (أَميرِالْمُؤْمِنينَ) عَلِي.

[=arial]هان مردمان! فرزندان هرپيامبر از نسل اويند و فرزندان من از صلب و نسل اميرالمؤمنين علي است
.

[=arial]مَعاشِرَ النّاسِ، إِنَّ إِبْليسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلاتَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أَعْمالُكُمْ وَتَزِلَّ أَقْدامُكُمْ، فَإِنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إِلَي الْأَرضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ، وَهُوَ صَفْوَةُالله عَزَّوَجَلَّ، وَكَيْفَ بِكُمْ وَأَنْتُمْ أَنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أَعْداءُالله،

[=arial]هان مردمان! به راستي كه شيطانِ اغواگر، آدم را با رشك از بهشت رانده مبادا شما به علي رشك ورزيد كه كرده هايتان نابود و گام هايتان لغزان خواهدشد. آدم به خاطر يك اشتباه به زمين هبوط كرد و حال آن كه برگزيده ي خدي عزّوجلّ بود. پس چگونه خواهيد بود شما و حال آن كه شما شماييد و دشمنان خدا نيز از ميان شمايند.
[=arial]أَلا وَ إِنَّهُ لايُبْغِضُ عَلِيّاً إِلاّشَقِي، وَ لايُوالي عَلِيّاً إِلاَّ تَقِي، وَ لايُؤْمِنُ بِهِ إِلاّ مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ.

[=arial]آگاه باشيد! كه با علي نمي ستيزد مگر بي سعادت. و سرپرستي او را نمي پذيرد مگر رستگار پرهيزگار. و به او نمي گرود مگر ايمان دار بي آلايش.
[=arial]وَ في عَلِي - وَالله - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْر: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ) (إِلاّ عَليّاً الّذي آمَنَ وَ رَضِي بِالْحَقِّ وَالصَّبْرِ).

[=arial]و سوگند به خدا كه سوره ي والعصر درباره ي اوست: «به نام خداوند همه مهر مهر ورز. قسم به زمان كه انسان در زيان است.» مگر علي كه ايمان آورده و به درستي و شكيبايي آراسته است.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ الله وَبَلَّغْتُكُمْ رِسالَتي وَ ما عَلَي الرَّسُولِ إِلاَّالْبَلاغُ الْمُبينُ.

[=arial]هان مردمان! خدا را گواه گرفتم و پيام او را به شما رسانيدم. و بر فرستاده وظيفه ي جز بيان و ابلاغ روشن نباشد!
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، (آمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَالنَّورِ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلي أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ). (بالله ما عَني بِهذِهِ الْآيَةِ إِلاَّ قَوْماً مِنْ أَصْحابي أَعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَأَنْسابِهِمْ، وَقَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلي مايَجِدُ لِعَلِي في قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَالْبُغْضِ).

[=arial]هان مردمان! «به خدا و رسول و نور همراهش ايمان آوريد پيش از آن كه چهره ها را تباه و باژگونه كنيم يا چونان اصحاب روز شنبه [يهودياني كه بر خدا نيرنگ آوردند] رانده شويد.«به خدا سوگند كه مقصود خداوند از اين آيه گروهي از صحابه اند كه آنان را با نام و نَسَب مي شناسم ليكن به پرده پوشي كارشان مأمورم. آنك هر كس پايه كار خويش را مهر و يا خشم علي در دل قرار دهد [و بداند كه ارزش عمل او وابسته به آن است.]
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدي أَئمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي النّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرونَ. مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله وَأَنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.


[=arial] مردمان! به زودي پس از من پيشواياني خواهند بود كه شما را به سوي آتش مي خوانند و در روز رستاخيز تنها وبدون ياور خواهند ماند. هان مردمان! خداوند و من از آنان بيزاريم.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُمْ وَأَنْصارَهُمْ وَأَتْباعَهُمْ وَأَشْياعَهُمْ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَلَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِينَ. أَلا إِنَّهُمْ أَصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ في صَحيفَتِهِ!!

[=arial]هان مردمان! آنان و ياران و پيروانشان در بدترين جي جهنم، جايگاه متكبّران خواهند بود. بدانيد آنان اصحاب صحيفه اند. اكنون هر كس در صحيفه ي خود نظر كند.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، إِنِّي أَدَعُها إِمامَةً وَ وِراثَةً (في عَقِبي إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ)، وَقَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرتُ بِتَبْليغِهِ حُجَّةً عَلي كُلِّ حاضِرٍ وَغائبٍ وَ عَلي كُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْلَمْ يَشْهَدْ، وُلِدَ أَوْلَمْ يُولَدْ، فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ. وَسَيَجْعَلُونَ الْإِمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، (أَلا لَعَنَ الله الْغاصِبينَ الْمُغْتَصبينَ)، وَعِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ (مَنْ يَفْرَغُ) وَيُرْسِلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَنُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.


[=arial] هان مردمان! اينك جانشيني خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جاي مي گذارم در نسل خود تا برپايي روز رستاخيز. و حال، مأموريت تبليغي خود را انجام مي دهم تا برهان بر هر شاهد و غايب و بر آنان كه زاده شده يا نشده اند و بر تمامي مردمان باشد. پس بايسته است اين سخن را حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا برپايي رستاخيز برسانند. آگاه باشيد! به زودي پس از من امامت را با پادشاهي جابه جا نموده. آن را غصب كرده و به تصرف خويش درآورند. هان! نفرين و خشم خدا بر غاصبان و چپاول گران! و البته در آن هنگام خداوند آتش عذاب - شعله هي آتش و مس گداخته - بر سر شما جن و انس خواهد ريخت. آن جاست كه ديگر ياري نخواهيد شد.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، إِنّي قَدْبَيَّنْتُ لَكُمْ وَأَفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِي يُفْهِمُكُمْ بَعْدي. أَلاوَإِنِّي عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتي أَدْعُوكُمْ إِلي مُصافَقَتي عَلي بَيْعَتِهِ وَ الإِقْرارِبِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدي. أَلاوَإِنَّي قَدْ بايَعْتُ الله وَ عَلِي قَدْ بايَعَني. وَأَنَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ. (إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ الله، يَدُالله فَوْقَ أَيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفي بِما عاهَدَ عَلَيْهُ الله فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً).

[=arial]هان مردمان! من پيام خدا را برايتان آشكار كرده تفهيم نمودم. و اين علي است كه پس از من شما را آگاه مي كند. اينك شما را مي خوانم كه پس از پايان خطبه با من و سپس با علي دست دهيد تا با او بيعت كرده به امامت او اقرار نماييد. آگاه باشيد من با خداوند و علي با من پيمان بسته و من اكنون از سوي خداي عزّوجل براي امامت او پيمان مي گيرم. «[اي پيامبر ]آنان كه با تو بيعت كنند هر آينه با خدا بيعت كرده اند. دست خدا بالاي دستان آنان است. و هر كس بيعت شكند، بر زيان خود شكسته، و آن كس كه بر پيمان خداوند استوار و باوفا باشد، خداوند به او پاداش بزرگي خواهد داد.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّكُمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ واحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِي الله عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِكُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِي أَميرِالْمُؤْمنينَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ، عَلي ما أَعْلَمْتُكُمْ أَنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ.

[=arial]هان مردمان! شما بيش از آنيد كه در يك زمان با يك دست من بيعت نماييد. از اين روي خداوند عزّوجل به من دستور داده كه از زبان شما اقرار بگيرم و پيمان ولايت علي اميرالمؤمنين را محكم كنم و نيز بر امامان پس از او كه از نسل من و اويند؛ همان گونه كه اعلام كردم كه ذرّيّه من از نسل اوست.

[=arial]فَقُولُوا بِأَجْمَعِكُمْ: «إِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّكَ في أَمْرِ إِمامِنا عَلِي أَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ. نُبايِعُكَ عَلي ذالِكَ بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَيْدينا. علي ذالِكَ نَحْيي وَ عَلَيْهِ نَموتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَلانُغَيِّرُ وَلانُبَدِّلُ، وَلا نَشُكُّ (وَلانَجْحَدُ) وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْميثاقَ.


[=arial] پس همگان بگوييد: «البتّه كه سخنان تو را شنيده پيروي مي كنيم و از آن ها خشنوديم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوي پروردگارمان در امامت اماممان علي اميرالمؤمنين و امامان ديگر - از صلب او - به ما ابلاغ كردي، با تو پيمان مي بنديم با دل و جان و زبان و دست هايمان. با اين پيمان زنده ايم و با آن خواهيم مرد و با آن اعتقاد برانگيخته مي شويم. و هرگز آن را دگرگون نكرده شكّ و انكار نخواهيم داشت و از عهد و پيمان خود برنمي گرديم.
[=arial]وَعَظْتَنا بِوَعْظِ الله في عَلِي أَميرِالْمؤْمِنينَ وَالْأَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ الله بَعْدَهُما. فَالْعَهْدُ وَالْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنَّا، مِنْ قُلُوبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَضَمائِرِنا وَأَيْدينا. مَنْ أَدْرَكَها بِيَدِهِ وَ إِلاَّ فَقَدْ أَقَرَّ بِلِسانِهِ، وَلا نَبْتَغي بِذالِكَ بَدَلاً وَلايَرَي الله مِنْ أَنْفُسِنا حِوَلاً. نَحْنُ نُؤَدّي ذالِكَ عَنْكَ الّداني والقاصي مِنْ اَوْلادِنا واَهالينا، وَ نُشْهِدُالله بِذالِكَ وَ كَفي بِالله شَهيداً وَأَنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ».

[=arial][ي رسول خدا] ما را به فرمان خدا پند دادي درباره ي علي اميرالمؤمنين و امامان از نسل خود و او، كه حسن و حسين و آنان كه خداوند پس از آنان برپا كرده است. پس عهد و پيمان از ما گرفته شد از دل و جان و زبان و روح و دستانمان. هر كس توانست با دست وگرنه با زبان پيمان بست. و هرگز پيمانمان را دگرگون نخواهيم كرد و خداوند از ما شكست عهد نبيند. و نيز فرمان تو را به نزديك و دور از فرزندان و خويشان خود خواهيم رسانيد و خداوند را بر آن گواه خواهيم گرفت. و هر آينه خداوند بر گواهي كافي است و تو نيز بر ما گواه باش.»
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، ماتَقُولونَ؟ فَإِنَّ الله يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ، (فَمَنِ اهْتَدي فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها)، وَمَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ الله، (يَدُالله فَوْقَ أَيْديهِمْ).

[=arial]هان مردمان! چه مي گوييد؟ همانا خداوند هر صدايي را مي شنود و آن را كه از دل ها مي گذرد مي داند. «هر آن كس هدايت پذيرفت، به خير خويش پذيرفته. و آن كه گمراه شد، به زيان خود رفته.» و هر كس بيعت كند، هر آينه با خداوند پيمان بسته؛ كه «دست خدا بالاي دستان آن هاست.»
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، فَبايِعُوا الله وَ بايِعُوني وَبايِعُوا عَلِيّاً أَميرَالْمُؤْمِنينَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ وَالْأَئِمَّةَ (مِنْهُمْ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ) كَلِمَةً باقِيَةً.

[=arial]هان مردمان! اینك با خداوند بيعت كنيد و با من پيمان بنديد و با علي اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان پس از آنان از نسل آنان كه نشانه ي پايدارند در دنيا و آخرت.

[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا الَّذي قُلْتُ لَكُمْ وَسَلِّمُوا عَلي عَلي بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَقُولُوا: (سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ)، وَ قُولوا: (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِي لَوْلا أَنْ هَدانَا الله) الآية.

[=arial]هان مردمان! آن چه بر شما برگفتم بگوييد و به علي با لقب اميرالمؤمنين سلام كنيد و بگوييد: «شنيديم و فرمان مي بريم پروردگارا، آمرزشت خواهيم و بازگشت به سوي تو است.» و نيز بگوييد: «تمام سپاس و ستايش خدايي راست كه ما را به اين راهنمايي فرمود وگرنه راه نمي يافتيم» - تا آخر آيه.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ فَضائِلَ عَلي بْنِ أَبي طالِبٍ عِنْدَالله عَزَّوَجَلَّ - وَ قَدْ أَنْزَلَهافِي الْقُرْآنِ - أَكْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِيَها في مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أَنْبَاَكُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ.

[=arial]هان مردمان! هر آينه برتري هي علي بن ابي طالب نزد خداوند عزّوجل - كه در قرآن نازل فرموده - بيش از آن است كه من يكباره برشمارم. پس هر كس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت او را تصديق و تأييد كنيد.
[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، مَنْ يُطِعِ الله وَ رَسُولَهُ وَ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَةَ الَّذينَ ذَكرْتُهُمْ فَقَدْ فازَفَوْزاً عَظيماً.

[=arial]هان مردمان! آن كس كه از خدا و رسولش و علي و اماماني كه نام بردم پيروي كند، به رستگاري بزرگي دست يافته است.

[=arial]مَعاشِرَالنَّاسِ، السّابِقُونَ إِلی مُبایَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْلیمِ عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ أُولئکَ هُمُ الْفائزُونَ فی جَنّاتِ النَّعیمِ.

[=arial]مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا ما یَرْضَی الله بِهِ عَنْکُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَلَنْ یَضُرَّالله شَیْئاً.

[=arial]اللهمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ (بِما أَدَّیْتُ وَأَمَرْتُ) وَاغْضِبْ عَلَی (الْجاحِدینَ) الْکافِرینَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.

[=arial]هان مردمان! سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام بر او با لقب امیرالمؤمنین، رستگارانند و در بهشت هی پربهره خواهند بود.
[=arial]هان مردمان! آن چه خدا را خشنود کند بگویید. پس اگر شما و تمامی زمینیان کفران ورزند، خدا را زیانی نخواهد رسانید.
[=arial]پروردگارا، آنان را که به آن چه ادا کردم و فرمان دادم ایمان آوردند، بیامرز. و بر منکران کافر خشم گیر! و الحمدللّه ربّ العالمین.

[=arial]باتوجه به خطبه غدیر که در بالا آورده شد وبارها وبارها حضرت رسول(ص) از ولی و سرپرست و خلیفه و امام و تأکید بر اطاعت از حضرت علی(ع) و خطاب قرار دادن به عنوان امیر المومنین در خطبه و اینکه اگر منظور از امیرالمومنین که دیگه دوست یا وارث نمیشه و میفرماید غیر از ایشان را کسی امیرالمومنین خطاب نکند واینکه بعد از خطبه مردم دسته دسته میآمدند و با ایشان بیعت میکردند و تبریک میگفتند که ابوبکر و عمر از اولین کسانی بودند که بیعت کردند و از اولین کسانی هم بودند که بیعت شکستند

[=arial]در صحیح بخاری داره که خلیفه دوم نقل کرد ابوبکر ولی رسوالله شد (چطور اینجا ولی به معنی خلیفه است ولی در واقعه غدیر که کلی از حاجیان رفته بودند و پیامبر فرمود برگردین وکلی از حاجیان هم هنوز نیامده بودند وصبر کردند تابیایند وحجاز شتران را چیدند وپیامبر دست حضرت علی (ع) را بالابرد وگفت هرکس من ولی اویم علی(ع) ولی اوست این ولی را سنی ها میگویند یعنی دوست یعنی پیامبر تو مکه نمیتونست بگه من علی(ع) رو دوست دارم؟چرا در غدیر گفت؟ چطور اگه فقط دوست داشتن بود آیه نازل شد؟ که خدا پیامبر رو هشدار میده که اگر این پیام رو نرسونی رسالتت رو انجام ندادی و...
[=arial]آیا عقلانی هست که پیامبر فقط برای اینکه بگه آهای مردم من علی(ع)رو دوست دارم این همه برنامه چید ؟اصلأ غیر قابل قبوله اونوقت با یک کلمه عمر ولی میشه خلیفه و ابوبکر رو خلیفه میدونند و بعد میگه بعد از ابوبکر من شدم ولی رسول خدا(ص)
[=arial]حضرت علی

حضرت علی که حق همیشه با اوست و جز حق نمیگوید همان علي (ع) كه از نخستين لحظه زندگي تا آخرين لحظات نفس‌هاي پيامبر با آن حضرت بوده است ، همان علي (عليه السلام) كه گاهي پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم او را قرين حق معرفي كرده و مي‌فرمايد:
علي مع الحق والحق مع علي ؛ علي با حق است و حق با علي است .
هيثمي در مجمع الزوائد ، ج 7 ، ص235 و بعد از نقل حديث مي گويد : «رواه أبو يعلى ورجاله ثقات » و حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين ، ج3 ، ص124 و مي‌گويد : « هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه » و تاريخ بغداد ، ج14 ، ص322 و ابن قتيبه دينوري ، در الإمامة والسياسة ، ج 1 ، ص98 و فخررازي در تفسير كبير ، ج 1 ، ص205 و المحصول ، ج6 ، ص134 و ...

نظرشان در مورد ابوبکر اینچنین بوده است :

[=arial]فلمّا توفّي رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم ، قال أبو بكر: أنا ولي رسول اللّه ، ... فقال أبو بكر: قال رسول اللّه صلى الله عليه وسلم : نحن معاشر الأنبياء لا نورث، ما تركناه فهو صدقة، فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً ،... ثمّ توفّي أبو بكر فقلت: أنا وليّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم و ولي أبي بكر، فرأيتمانيكاذباً آثماً غادراً خائناً .
[=arial]صحيح مسلم ج 5 ص 152، كتاب الجهاد باب 15 حكم الفئ حديث 49، فتح الباري ج 6 ص 144.
[=arial]عمر به اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه و عباس عموي پيامبراکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي گويد :

زماني که رسول خدا صلى اللّه عليه (و آله) وسلم از دنيا رفت ، ابوبکر گفت من جانشين رسول خدا هستم ... أبو بكر گفت : رسول اللّه صلى الله عليه (وآله) و سلم فرموده است ما گروه پيامبران بعد از خود ارثي به جا نمي گذاريم ، هر آن چه بعد از خود به جا مي گذاريم صدقه است ( و بايد براي عموم مسلمين صرف شود ) شما نظرتان اين بود که ابوبکر در گفتارش دروغگو ، گناهکار ، پيمان شکن و خائن است ... سپس ابوبکر از دنيا رفت (بعد از مرگ او ) من گفتم : من جانشين رسول خدا و ابوبکر هستم شما مرا هم مانند ابوبکر درغگو ، گناهکار ، پيمان شکن و خائن دانستيد .
البته در ادامه حدیث عمر میگوید که والله يعلم أني لصادق ( خدا میداند که من راستگو هستم ) اما دوستان اين ادعاي جناب خليفه دوم است ؛ ولي آقا امير المؤمنين[=arial][=arial](ع) و عباس وقتي كه خليفه دوم گفت شما رأيتان اين بود ، علي [=arial][=arial](ع)آن‌جا تكذيب نكرد ، علي[=arial][=arial](ع) نگفت كه نه جناب عمر اختيار داريد من چنين عقيده‌اي نسبت به شما ندارم ، چنين رأيي ندارم . و همچنين عباس انكار نكرد حرف خليفه دوم را . و صحابه‌اي كه آن‌جا نشسته بودند ، سي چهل نفر، هيچ كدام نگفتند كه جناب خليفه اين كه شما ميگوييد نظر آقاي عباس و آقا امير المؤمنين درباره تو اين است كه كاذب و آثم و غادر و حيله گر هستيد ، هيچ كدام اين قضيه را تكذيب نكردند .

نقل مشابه از سایر مدارک: تاریخ المدینة المنوّره، ج 1، ص 203 ـ 204 (: تَزعُمانِ أنَّ أبابَکرٍ فِیها ظالِمٌ فاجِرٌ)
«ابن شبّه» در مدرک دیگری عبارت «غادِرٌ فاجِرٌ: حیله‌گر و ستمگر» را به کار می‌برد. (تاریخ المدینة المنوّره، ج 1، ص 208 ـ 209)
در بسیاری از منابع اهل سنّت، تلقّی امیرمؤمنان‌علیه‌السّلام و عبّاس از عملکرد ابوبکر که به نقل از خلیفه دوم آمده، حذف شده است.

[=arial]نکته بعد درباره غصب فدک توسط ابوبکر و عمر است

[=arial]اگر بنابر نظریه شما ولی یعنی کسی که ارث میبرد پس چرا ابوبکر و عمر براین عقیده بودند که پیامبر از خود ارثی به جا نمیگذارد البته قضیه فدک ماجرای جداییست زیرا در قرآن آمده است که اگر پیامبر غنیمتی بدست آورد که در آن جنگی اتفاق نیافتاده باشد مال اوست

[=arial]از آنجا که سربازان مسلمان در فتح این دهکده شرکت نداشتند، به حکم قرآن فدک مختص پیامبر(ص) گردید. به حکم صریح قرآن، مالک غنائمی که مسلمانان برای به دست آوردن آنها جنگ نکرده‌اند، پیامبر اکرم(ص) است:

[=arial]سوره حشر آیه 6 و 7

[=arial]·وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

[=arial]و آنچه را خداوند بر فرستاده خود از ( اموال ) آنها ( به عنوان فی ء) بازگرداند ( همه از آن رسول اوست ، زیرا ) شما برای ( گرفتن ) آن اسب و شتری نتاختید ( و بر سرش نجنگیدید ) و لکن خداوند فرستادگان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می سازد ، و خدا بر هر چیزی تواناست.

[=arial]مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ

[=arial]آنچه خداوند ( به عنوان فی ء ) از ( اموال ) اهل شهر و روستاها بر فرستاده خویش بازگردانید از آن خدا و رسولش و خویشان او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان ( راه هر هدف دینی و دنیوی لازم برای اسلام و مسلمین که راهیانش نیاز به آن دارند ) است ، تا میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده ما به شما داد ( از احکام و معارف و اموال ) بگیرید و از آنچه شما را منع و نهی کرد باز ایستید ، و از خدا پروا نمایید ، که خداوند سخت کیفر است.
[=arial]این گونه اموال را [=arial]فیءمی‌گویند و پیامبر اکرم(ص) مخیر است آنها را به کسانی که خود صلاح می‌داند، بسپارد

[=arial]بنابر روایات، آن را به دختر خود فاطمه (س) بخشید.

[=arial]البته بنابر روایتی از امام صادق(ع) درکافی فدک از جمله انفال به حساب می‌آید، نه فیءو کسی جز پیامبر (ص) و حضرت علی(ع) در فتح فدک شرکت نداشته است و پیامبر (ص) به همین جهت فدک را به حضرت زهرا (س) اختصاص داده است

[=arial]پس چطور ابوبکر فدک را غصب کرد با این حرف شما اگر وارث پیامبر امیرالمومنین حضرت علی (ع) باشد نباید فدک را میگرفتند

[=arial]در بحث آیه الیوم اکملت لکم دینکم :

[=arial]نیازی نبود که شما واژه "الیوم" را در دو آیه بعد ملاحظه نموده و آن را به عنوان دلیلی بر اتحاد آن با " الْیَوْمَ أَکْمَلْت‏..." بیان کنید؛ زیرا در خود همان آیه سوم، این واژه دو بار تکرار شده است: " ٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُم‏" امروز کافران از نابودی دینتان مأیوس شدند و " الْیَوْمَ أَکْمَلْت‏ لَكُمْ دِينَكُمْ" امروز دین کامل شد.

[=arial]منصفانه و با مراجعه به وجدانتان پاسخ دهید، آیا ناامیدی کفار از نابودی دین، دقیقا در همان روزی بوده که غذاهایی حرام و حلال اعلام شده اند؟! آیا این احکام، تا این اندازه برای افراد بی ایمان اهمیت داشت که دقیقا در همان روز دچار یأس و سرخوردگی شوند؟!
[=arial]مگر امکان دارد که آنان تا یکی دو روز قبل امیدوار بودند ویکدفعه ای با حلال و حرام شدن برخی غذاها نا امید شوند
[=arial]برخی از اهل سنت هم میگویند که این آیه درباره حج است در پاسخ باید گفت که این حجه الوداع بود واز هشت سال قبلش پیامبر حج انجام میدادند پس چرا آنموقع دین کامل نشده بود و کافران ناامید نشده بودند؟
[=arial]در این خطبه و در حدیث منزلت پیامبر از امیرالمومنین (ع) به عنوان هارون برای موسی یاد میکنند و در دعايي كه از پيامبر (ص) رسيده، چنين آمده است: بار خدايا موسي (ع)برادرم، از تو درخواست نموده گفت:« پروردگارا شرح صدر به من عنايت كن؛ كارم را آسان نما ؛ عقده وگره از كارم بگشا ؛ تا مردم سخنم را بفهمند و برايم از خاندانم وزيري قرار ده ؛ هارون برادرم را، به وسيله او پشتم را محكم كن و اورا در امرم شريك گردان. » و تو به او وحي نمودي كه به زودي به وسيله ي برادرت بازويت را محكم مي سازم و مقام و موقعيت بلندي را به تو عطا مي كنم. بار پروردگارا! من بنده و رسولت محمدم ؛ به من شرح صدر بده ؛ كارم را آسان نما ؛ وزيري از خاندانم برايم قرار بده، علي برادرم را.
(تفسير كبير ابو اسحاق ثعلبي ذيل آيه ي 55 سوره ي مايده از ابوذر نقل شده است و نيز متتبع بلخي از مسند احمد حنبل نقل كرده است.)

[=arial]بهتره بروید و خصوصیات و شرح حال حضرت موسی وهارون را بخوانید و تطبیق دهید با امیرالمومنین

[=arial]درمورد شادی و عید قرار دادن غدیر:

[=arial]پيامبر اكرم (ص)پس از آنكه على‏بن‏ابيطالب(ع) را در روز غدير به جانشينى خود تعيين كرد، در همان روز اين عيد را اعلام نمود و مراسم آن را بپا داشت، و در خيمه‏اش نشست و با كمال خوشحالى و سرور از تبريك گويندگان استقبال كرد و به آنها مى‏فرمود:
[=arial]به من تبريك بگوييد... به من تبريك بگوييد، زيرا خداوند مرا به نبوت و اهل بيتم را به امامت اختصاص داده است. (ابو سعيد نيشابورى، شرف المصطفى)
[=arial]ما در تاريخ پيامبر، شاديهاى او روزى را نمى‏يابيم كه پيامبر گفته باشد: به من تبريك بگوييد، حتى روز ازدواجش و روز هجرتش از مكه به مدينه و رهايى از چنگال مشركان، و روز فتح مكه و پيروزى مسلمانان نفرمود به من تبريك بگوييد، ولى روز غدير مكرر مى‏فرمود: به من تبريك بگوييد، چرا؟ به خاطر آنكه پيامبر عظمت اين روز را بخوبى درك مى‏كرد و از شرافت اين خاطره و برترى داشتن اين عيد بر ساير اعياد آگاه بود.
[=arial]بر همين اساس پيامبر فرمود:
روز عيد غدير خم بهترين اعياد امت من است، و آن روزى است كه خداوند تعالى به من فرمان داده با منصوب كردن على بن ابيطالب به عنوان رهبرى كه امتم پس از من به وسيله او هدايت‏يابند; آن روز را ياد كنيم. آن روزى است كه خدا دين را در آن روز كامل و نعمت را تمام گردانيد و اسلام را به عنوان يك دين براى مردم پسنديد. (براى توضيح بيشتر ر. ك: الامينى، عبدالحسين، الغدير، ج 1، ص‏283.)


[=arial]پیامبر برای این عید اعلام کردند که دین اسلام را از خطر تحریف شدن و امت اسلامی را از خطر گمراه شدن نجات دادند اما صد افسوس که منافقان با نفاق ماجرای سقیفه را براه انداختند و دست مولا رو بستند و در کوچه گرداندند و جسارت کردند به خاندان آل الله و سیلی زدند به صورت دختر رسول الله وماجرای درو دیوار که اگر بر روی عهد و پیمانشان در روز غدیر میماندند نه ماجرای درو دیواری اتفاق می افتاد و نه عاشورایی و نه عصر غیبتی[=arial]

[=arial]و در آخر درباره نامه حضرت به معاویه[=arial]

[=arial] اولأ نامه یا خطبه حضرت رو باشماره بیان بفرمایید
[=arial]دومأ بحث معاویه با خلفای سه گانه کاملأ متفاوت است انجا پیامبر حضرت رو به عنوان جانشین خود معرفی میکند و آنها حق ایشان را غصب میکنند در حالی که هنوز حضرت از دفن پیامبر فارغ نشده بودند که ابوبکر در مسجد پس از بیعت گرفتن میخواست سخنرانی کند
[=arial]ضمنأ حرف آنها این بود که باید شخصی خلیفه مسلمین شود که از همه جهت مناسب باشد واز همه برتر باشد در این صورت هم باز امیرالمومنین از همه برتر بودند از همه لحاظ واین رو خود خلفای سه گانه بلکه تمام دوستان ودشمنان امام باور دارند، احادیث پیامبر هم در رابطه با برتری امام بسیار زیاد است انا مدینه العلم و علی بابها
[=arial]اما معاویه نه تنها فاجر ، فاسق ، شرابخوار ،منافق،کافر و حرامزاده بود بلکه اصلأ صلاحیت خلیفه بود را نیز نداشت و به عنوان یاغی تلقی میشد

اینجا یه سوالم مطرح میشه که چطور وقتی پیامبر حضرت علی (ع) رو معرفی میکنه به عنوان جانشین، ابوبکر و عمر وبقیه گفتن باید شورا تشکیل بشه اما معاویه لعنه الله علیه یزید رو به عنوان جانشین خودش معرفی کرد و هرکی مخالفت میکرد رو میکشت
مردم اونموقع هم جرئت اعتراض نداشتند و باعث شد عاشورا اتفاق بیفتد


[=arial]
شرمنده که طولانی شد

یاعلی


شریعت عقلانی;737645 نوشت:
سلام خدمت دوستان و کارشناسان و مدیران محترم.
چندی است که متن زیر در شبکه های اجتماعی فوروارد می شود.
بنده عین متن را اینجا می گذارم و منتظر پاسخ دوستان و کارشناسان می مانم.

ميگوييد پيغمبر فرمود : «من كنت مولاء فهذا علي مولاء». من در شگفتم كه چرا ملايان معني اين جمله را نميدانند. در ميان عرب داستاني بنام «ولاء» بوده است. به اين معني كسي كه غلام خود را آزاد ميكرده ميانه‌ی آن غلام با آقايش رابطه «ولاء» توليد ميشده و احكامي داشته مثلاً اگر آن غلام بي‌وارث ميمرد ارث او به آقايش ميرسيد. همچنين عشاير عرب با يكديگر پيمان مي‌بستند كه بقول خودشان «حليف» يكديگر ميشدند. در میان آنها نيز رابطه «ولاء» توليد ميشد و آن نيز احكامي داشت.

دركتابهاي فقه «ولاء» يك بابيست. پيغمبر اسلام از مردم عرب ميبود و با كساني درميانه رابطه‌ی «ولاء» ميداشت. در آن باره علي را كه دامادش ميبود جانشين خود كرده و فرموده : « من با هركسي ولاء داشتم و مولايش ميبودم پس از من اين علي مولاي او خواهد بود». بالاخره اين يك وصيت خانواده اي بوده.


و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از اشکالات قدیمی بر دلالت حدیث غدیر ، این است که معنای کلمه « مولی » در حدیث « من کنت مولاه فهذا علی مولاه » یعنی دوست و محب و یاور و .... . یعنی خلاصه هر معنایی را باید از این روایت برداشت کرد مگر معنای اولی به تصرف بودن ! به هر حال این مرام مخالفان امیرالمومنین علیه السلام است .
بسیاری از اهل لغت و ادیبان عرب به صراحت در کتب خودشان بیان کرده اند که معنای اولیه و بلکه اصلی ترین معنای کلمه مولا ، همان اولویت به تصرف و برتریت از یک شیء بر خود شیء میباشد .
در این نوشتار به سخن یکی از ادیبان و علمای لغت عرب اشاره کرده و بیان میداریم که خود اهل تسنن قائل هستند که وی یکی از کسانی است که سخن او حتی در صورت انفراد – یعنی صرفاً ناقل آن مطلب ، فقط و فقط شخص ابوعبیده باشد – مقبول ارباب علم میباشد.

ابوعبیده ، معمر بن المثنی


علمای اهل تسنن وی را با الفاظ ذیل ستوده اند :

الإِمَامُ، العَلاَّمَةُ، البَحْرُ، أَبُو عُبَیْدَةَ مَعْمَرُ بنُ المُثَنَّى التَّیْمِیُّ مَوْلاَهُمْ، البَصْرِیُّ، النَّحْوِیُّ، صَاحِبُ التَّصَانِیْفِ
امام علامه ، دریای علم ، عالم نحوی و صاحب تصانیف فراوان ، ابوعبیده معمر بن مثنی

قَالَ الجَاحِظُ: لَمْ یَکُنْ فِی الأَرْضِ جَمَاعِیٌّ وَلاَ خَارِجِیٌّ أَعْلَمَ بِجَمِیْعِ العُلُوْمِ مِنْ أَبِی عُبَیْدَةَ
جاحظ درباره او گفته : در روی زمین کسی آگاه تر از ابو عبیده به همه دانش‌ها نبوده است .

وَقَالَ یَعْقُوْبُ بنُ شَیْبَةَ: سَمِعْتُ عَلِیَّ بنَ المَدِیْنِیِّ ذَکَرَ أَبَا عُبَیْدَةَ، فَأَحْسَنَ ذِکْرَهُ، وَصَحَّحَ رِوَایَتَهُ، وَقَالَ: کَانَ لاَ یَحکِی عَنِ العَرَبِ إِلاَّ الشَّیْءَ الصَّحِیْحَ
علی بن مدینی به نیکی از او یاد کرده و روایتش را تصحیح کرده و گفت : غیر از سخنان صحیح ، چیزی در مورد عرب نمیگوید

ذکره ابن حبان فی کتاب «الثقات»، وقال: کان الغالب علیه معرفة الأدب والشعر

ابن حبان او را در کتاب الثقات آورده و گفت : معرفت به ادب و شعر در او فراوان بود

وفی «مراتب النحویین» للبغوی: وکان فی هذا العصر ثلاثة هم أئمة الناس فی اللغة والشعر وعلوم العرب، لم یر مثلهم کلهم، ولا یرو هم معهم أحد من الناس حل ما فی أیدیهم من هذا العلم بل کله؛ وهم: أبو زید، وأبو عبیدة،والأصمعی.
بغوی در مراتب النحویین گفت : در این عصر ، 3 نفر هستند که در لغت و شعر و علوم عرب ، بعنوان مرجع و امام بوده و هیچکس همانند آنها را ندیده و هیچکس همچون آنها را با علومی که دارند نخواهد دید : ابو زید ، ابوعبیده ، اصمعی.

وقال أبو عبد الله الحاکم فیما ذکره مسعود: من أئمة الأدب المتفق على إتقانهم، أولهم الخلیل بن أحمد، ثم أبو عبیدة، ثم أبو عبید القاسم بن سلام
مسعود از حاکم نیشابوری نقل میکند : ائمه ادبیات عرب که همگان متفق بر متقن بودن آنها هستند ، خلیل بن احمد و ابوعبیده و قاسم بن سلام است .

کان من أعلم الناس باللغة وأنساب العرب وأخبارها، وهو أول من صنف غریب الحدیث
وی عالم ترین مردم به لغت و علم انساب عرب و اخبار آن بوده و اولین کسی است که کتاب غریب الحدیث تالیف کرد.

این عالم لغوی اهل تسنن ، کلمه « مولا » در قرآن را به معنای اولی و سزاوارترین ترجمه کرده است .

بسم الله الرحمن الرحیم *** سورة الحدید
" هِیَ مَوْلاَکُمْ " أولى بکم

این مولای شما است ؛ یعنی اولی و برتر است به شما


مجاز القرآن ، ج 2 ص 254 ، اسم المؤلف: أبو عبیدة معمر بن المثنى التیمى الوفاة: 209 ، دار النشر :مکتبة الخانجى - القاهرة ، الطبعة: 1381 هـ ، المحقق: محمد فواد سزگین


این سخن ابوعبیده دقیقاً همان معنایی است که بخاری در صحیحش بدان اشاره کرده و ابن حجر نیز در شرح بخاری آن را بیان میکند :

قال الفراء فی قوله تعالى مأواکم النار هی مولاکم یعنی أولى بکم وکذا قال أبو عبیدة وفی بعض نسخ البخاری هو أولی بکم وکذا هو فی کلام أبی عبیدة

فراء در مورد آیه « جایگاهتان آتش است؛ آن سزاوار شماست‏ » میگوید : یعنی اولی و برتر است به شما و این سخن را ابوعبیده نیز میگوید و در برخی نسخه های بخاری آمده است : مولاکم یعنی او به شما اولی میباشد و ابوعبیده نیز همین سخن را دارد .

فتح الباری شرح صحیح البخاری ، ج 8 ص 628 ، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب





نکته جالبی که در مورد سخن ابوعبیده میتوان بیان کرد این است که اگر ابوعبیده در این سخن خویش – یعنی بیان معنای کلمه مولا به اولویت و اولی بودن – منفرد بود و هیچکس دیگری هم این سخن را بیان نکرده بود ، باز هم علمای اهل تسنن حکم به قبول سخن وی میکردند زیرا سیوطی و زبیدی میگویند :

النوع الخامس - معرفة الأفراد
وهو ما انْفَرَدَ بروایته واحدٌ من أهل اللغة ولم ینقله أحدٌ غیره وحکْمُه القبول إن کان المتفرّد به من أهل الضَّبْط والإتقان کأبی زید والخلیل والأصمعی وأبی حاتم وأبی عبیدة وأضرابهم وشرْطُه ألاَّ یخالفه فیه مَنْ هو أکثر عدداً منه

نوع خامس – معرفت به افرادات

یعنی روایتی خاص که تنها یکی از اهل لغت آن را بیان کرده و هیچکس غیر از خودش آن را نقل نکرده باشد . اگر این عالم اهل لغت از افرادی که اهل ضبط و دقت و اتقان همانند ابی زید و خلیل و اصمعی و ابی حاتم و ابی عبیده و همرده های آنها باشد ، کلام او مقبول میباشد . و شرطش این است که تعداد افراد بیشتر از خودش با او مخالفت نکنند .

المزهر فی علوم اللغة وأنواعها ، ج 1 ص 100 ، اسم المؤلف: جلال الدین السیوطی الوفاة: 911هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418هـ 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : فؤاد علی منصور
تاج العروس من جواهر القاموس ، ج 1 ص 20 ، اسم المؤلف: محمد مرتضى الحسینی الزبیدی الوفاة: 1205 ، دار النشر : دار الهدایة ، تحقیق : مجموعة من المحققین



نه تنها در بیان معنای کلمه مولی ، ابوعبیده ، منفرد نیست بلکه کسانی همچون بخاری و ابن حجر و عینی و دیگر شرّاح بخاری نیز با او موافق اند و بلکه بسیاری دیگر از علمای ادبیات عرب نیز همین قول ابوعبیده را دارند :


الکلبی ، محمد بن السائب ، (متوفى 146 هـ)
الفراء ، یحیی بن زیاد ، (متوفای 207هـ)
الزجاج ، أبو اسحاق ، (متوفای 311هـ)
أبو بکر الأنباری (متوفای 328هـ)‌‌‌
أبو القاسم صاحب بن عُبّاد الطالقانی (متوفای 385هـ)
الدقیقی النحوی (متوفای614هـ)
إبن منظور الأفریقی (متوفای 711هـ)
أبو البقاء الکفوی (متوفای 1094هـ)
الحسینی الزبیدی (متوفای 1205هـ)

این امر نشان میدهد که علمای ادیب و لغت شناس عرب دقیقاً همان معنایی را از کلمه مولی بیان میکنند که شیعه در حدیث غدیر بدان استناد میکند و این مطلب یعنی خط بطلان بر مدعای امثال فخر رازی و ابن تیمیه و اشباه آنها که در علم لغت ، جیره خوار سفره علمایی همچون ابوعبیده و فراء و .... هستند .

العبد الاحقر – مقداد العلوی

موضوع قفل شده است