محبت

قساوت و کدورت قلب

انجمن: 
سلام خسته نباشد ببخشید من قلبم محبت داشتم مثلا حرف زدن با مادرم خیلی احساس محبت رو توی قلبم زیاد میکرد و گفتن جملات محبت امیز به پدر و مادرم به دوستان  و اشنایان هم با خوشحالی و لبخند و مودت رفتار میکردم ولی این احساس محبت از من ریشه کن شده یعنی کدورت قلب پیدا کردم به طوری که مثلا مادرم با من حرف میزنه و حتی جملات محبت امیز هم میگه هیچ حسی ندارم و قلبم مثل قبلا گرم نمیشه لطفا راهنمایی کنی ممنون

تقابل اسلام و مسیحیت (تحدی)

انجمن: 

سلام
امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشین

قبل از هرچیزی از کسانی که فکر می‌کنند سایر نگاه ها و نوشته ها راه ضاله هستند ؛ کسانی که احساس می‌کنند با شبهات رنجیده خاطر میشن ؛ کسانی که ممکن هست شبهات استانداردهای مغزیشون رو به هم بزنه ؛ کسایی که میخوان بحث رو شخصیش کنن ؛ کسایی که دنبال کوبوندی شخصیت دیگران هستند ؛ عاجزانه خواهش می‌کنم وارد این موضوع نشوند ؛

بحث رو از تحدی شروع می‌کنم
همونطور که میدونیم در قرآن آیاتی داریم که قرآن به خودش تحدی میکنه و حضرت محمد میفرمایند اگر فکر می‌کنید که قرآن از سمت خدا نبست یک آیه مانند آن بیاورید و گاها ادعا میشه که از لحاظ مفهوم هیچ نوشته ای به پای اون نمیرسه ...

من سه آیه از کتاب مقدس رو اینجا مینویسم و دوست دارم سه آیه از قرآن کریم عنوان بشه که از لحاظ معنی ؛ کاربردی بودن ; و اعتقادی در سطح این سه آیه باشه

1. خداوند خود را با تمامی دل و جان و فکر محبت نما
2. همسایه خودت را همچون خویشتن محبت نما
3. تمامی شریعت موسی و نوشته های پیامبران بر این دو حکم استوار است

ایا دو یا سه آیه در درون قرآن وجود داره که به ظرافت کل شریعت در درونش خلاصه شده باشه

همچنین یک مفهوم بسیار زیبا در درون این آیات هست که اساس و شالوده ایمان مسیحی بر پایه اون هست

اینکه دستهای یک مومن ؛ پورتهایی که یک‌ مومن بر اون اساس کار میکنه تنها محبت هست .

یعنی یک مومن هیچ مسیری برای عمل کردن غیر از محبت کردن نداره ؛ اگر عملی که یک مومن انجام میده از پورت محبت نباشه خدایی نیست

اگر یک کارشناس پاسخگو راهی غیر از محبت رو برای جواب انتخاب کنه از نظر ایمان مسیحی خدایی نیست

اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای تبلیغ دین مسیحیت انتخاب کنه خدایی نیست

اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای امر به معروف و نهی از منکر انتخاب کنه خدایی نبست

و ....

دو یا سه آیه از قرآن کریم رو میخواستم که در این حد ... زیبا و محکم و کامل باشه

متشکرم .

خیلی سعی کردم زندگی ام به اینجا ختم نشه، اما فایده نداشت ...


با نام و یاد دوست

سلام

طاعات و عبادات تون قبول باشه

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

من خانمی هستم که 22 سال دارم و با همسرم زندگی می کنم
تحصیلات من دیپلم هستش
مشکلات زندگی یکی دو تا نیستن
هی به خودت میگی کم نیار ،لبخند بزن تا فکر نکنه خسته شدی ،سینه سپر کن که فکر نکنه بریدی ،اما با همه ی این دلداری ها و مقاومت ها ،ادم کم میاره
قبل از ازدواج دوست داشتم زندگی رو با عشق شروع کنم.اما با یه دوست داشتن خیلی ساده شروع شد
البته من فکر میکردم دوست داشتن ساده اس ،از طرف مقابلم همون هم نبود
وقتی فکرش و میکنم صرفا جهت استفاده جن... با من ازدواج کرده حالم از خودم بهم میخوره .
دلم میخواد تیغ و بردارم و رو رگای ابی رنگ مچم یه ضربدر خوشگل رو خط زندگیم بکشم
اما چه فایده. این فقط یه خواسته نشدنیه
حداقل تا وقتی که اون ته ته های قلبم به خدا ایمان دارم
نمیدونم الان که اینقدر از زندگی شاکی ام به خاطر حال بدمه یا واقعا زندگی و سختی هاش از پا درم اورده
زندگی که یه طرفش یه دوست داشتن ساده باشه و اون سرش نیاز ته اش چی میشه ؟
هر روز بیشتر از دیروز تبدیل به یخ میشه
دوست داشتن ساده ام تموم شد و به یه حامی تبدیل شد
چه جوری بگم ؟
شاید عادت ،شاید هم فقط صرفا به خاطر نیاز مالی تحمل اش میکنم
اون هم مثل من ،حتما به خاطر منافع اش منو تحمل میکنه
نمیخواستم زندگیم به اینجا ختم بشه، سعی کردم ، خیلی به این درو اون در زدم ،اما فایده نداره
کشتی زندگی من خیلی وقته به گل نشسته و نمیخوام باورش کنم
کل حرف های ما در روز به نیم ساعت هم ختم نمیشه ،نمیتونیم در کنار هم باشیم چون سریع دعوامون میشه ،دو قطب مخالف همدیگه هستیم
هر چیزی که اون دوست داره من ازش متنفرم
و بالعکس
من خیلی تنهام ..تنها دوستی که دارم دنیای مجازیه ...با آدم های مجازی ....
نمی دونم جواب کارشناس چیه ؟
اما اصلا فکر مشاوره حضوری رو هم نکنید ،من اونقدر ازادی ندارم که بتونم پیش مشاوره برم

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

عشق چیه؟؟؟؟؟

با سلام خدمت دوستان یه سوال داشتم حالا توی قسمت ازدواج مطرح میکنم ولی بنظرم جاش تو قسمت عرفان هس میخاستم بپرسم بنظرتون عشق چیه انشالله گه همکاری بشه بصورت بحث سوالمو ادامه میدم
یا زهرا سلام الله علیها:hamdel::hamdel:

تصمیم درست چیست؛ طلاق یا تحمل؟

به نام خدا
سلام
من یک مرد ٣٧ ساله هستم.١٣ ساله که ازدواج کردم و ٢ فرزند دارم.
فارغ از این که ریشه مشکلات زندگی ما چیست، می خوام مساله ای رو مطرح کنم!
اصلاً فرض کنیم که من و خانواده ام، بد هستیم و همسر و خانواده اش بهترین انسان های عالم...
فرض دوم: من هیچ بی حرمتی ای به ایشان و خانواده شان نگردم هرگز. بلکه همیشه حرمت نگه داشتم و سعی کردم کمک حال باشم
اما در مقابل همسرم دقیقاً بر عکس عمل کرده و پس از این همه سال حاضر به دست برداشتن از این رفتارهای بد نیست و به بنده و خانواده ام نهایت بی حرمتی ها رو انجام می ده.
این ها به کنار، ایشان فرزندان مان را هم در این رفتارها دخیل می کند و عملاً رفتار زشت را به ایشان یاد می دهد. همه ی این رفتارها در حالیست که خانواده همسرم ظاهری کاملاً متشرع دارند.
بیشترین ناراحتی بنده از این است که فرزندانم بد تربیت بشوند و همچنین از غصه هاییست که می خورند
حقوق خودم هم که به کنار
در خانه محلی از اعراب ندارم!
حال با این فرضیات تکلیف چیست؟
چند روزیست که شدیداً به جدایی فکر می کنم چون دیگر توانی برایم باقی نمانده است و هیچ انرژی و تمرکزی حتی برای کار کردن هم ندارم. ضمن اینکه نیازهای شخصی یک شوهر هم دارد به من فشار می آورد و اساساً حالم خوش نیست
و فقط دارم تلاش می کنم تا با رفتار درست، فرزندانم را خوشحال نگه دارم و رفتار بد همسرم را جبران کنم

پ.ن.: یادآوری می کنم که بنده ادعای خوب بودن در مقابل بد بودن همسرم را نداشتم. اما اخلاق و رفتار بسیار بد ایشان را دیگر نمی توانم تحمل کنم.
یک سوال: آقایان محترم! چند بار در دوران ازدواجتان، بدترین نسبت ها به مادرتان داده شود از کوره در خواهید رفت؟ آیا تذکر و نصیحت می کنید یا برخورد تند؟...

♥♥♥←←← خوبی های دیگران را تعریف کنید →→→♥♥♥

[="Times New Roman"][="Black"]سلام و عرض احترام خدمت همه ی دوستان

احتمالا جملاتی مثل جملات زیر رو زیاد شنیدید:

همه دزد شدن

همه نامرد شدن

همه خلاف کار شدن

همه بد شدن

این تعمیم های افراطی جدای از آسیب هایی که به زندگی شخص وارد میکنه. آسیب های زیادی رو هم به جامعه وارد میکنه

و باعث بوجود اومدن احساس یاس و نا امیدی و بدبینی و تکثیر بدی ها و احساسات منفی میشه.

متاسفانه ما عادت داریم مدام درباره بدی هایی که بهمون میشه حرف بزنیم. ولی در مورد خوبی هایی که می بینیم صحبت نمی کنیم.

در حالی که حقیقت اینه که آدم های خوب خیلی زیادی در جامعه هستند و خوبها خیلی از بدها بیشترند.

مثلا اگر یه مامور نیروی انتظامی به ناحق مارو جریمه کنه واسه کل فامیل تعریف میکنیم.

ولی اگر یه ماشین نیروی انتظامی توی پنچرگیری ماشین بهمون کمک کنه جایی تعریف نمی کنیم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: گفتگو از بلا باعث ایجاد بلا می شود.

همانطور که گفتگو از بلا باعث ایجاد بلا می شود. عکسش هم صادق هست و گفتگو از خوبی ها باعث ایجاد خیر و برکت به زندگی می شود.

پس بهتر هست سبک زندگیمون رو عوض کنیم و در مورد بلاها و زشتی های جامعه کمتر صحبت کنیم.

و در عوض خوبی ها و نکات مثبت خودمون و دیگران رو ببینیم و جاهای مختلف خوبی های دیگران رو تعریف کنیم

تا بتونیم خوبی ها رو تکثیر کنیم.

سوال: یعنی ما خودمون رو گول بزنیم و به به و چه چه بکنیم ؟

پاسخ: قرار نیست ما خودمون رو گول بزنیم و واقعیت ها رو نبینیم. همونطور که بدی های جامعه جزوی از واقعیت هستند. خوبی ها هم جزوی از واقعیت هستند.

و دیدن بدی ها صرفا در حدی که نقاط ضعف رو بشناسیم و برطرفشون کنیم کاربرد مثبت داره. بیش از اون ما رو از مسیر صحیح منحرف میکنه.

و برعکس دیدن خوبی ها و تمرکز و صحبت کردن روی اونها باعث بوجود اومدن روحیه خوب و مثبت و نشاط در جامعه میشه.

در این تاپیک می خوایم خوبی هایی که دیگران در حقمون کردند یا شاهد خوبی کسی در حق کسی دیگر بودیم رو تعریف کنیم

قرار نیست خیلی کار درجه یکی باشه. بزرگی و کوچکی اصلا مهم نیست. مثبت بودنش مهمه.

امیدوارم تاپیک خوبی بشه تا قدمی در جهت تغییرات مثبت خودمون و دیگران برداشته باشیم.[/][/]

وظیفه شیعیان در عصر انتظار

با سلام و خسته نباشید
من ۱۷ سال سن دارم
سوال من این است که با توجه به نامه های برخی مراجع ها و قرآن و ... ما هم اکنون در اوایل عصر ظهور به سر میبریم حال من به عنوان یک پسر ۱۷ ساله چه کار هایی میتوانم برای این مسئله بکنم !؟ مثلا تبلیغ یا تشویق یا ...

چرا محبت های من انسان ها را وحشی می کند؟

انجمن: 

[="Times New Roman"][="Black"]سلام و عرض احترام خدمت کارشناس محترم

من از کودکی چند خصوصیت اخلاقی داشتم که خیلی از آنها آسیب دیدم.

یکیش این بود که بدون هیچ چشم داشتی دیگران را در دارایی ها و شادی هایم شریک می کردم.

یکی دیگه اینکه در کمک به دیگران خودم پیش دستی می کردم و منتظر تقاضای کمک آنها نمی موندم.

مثلا در دوران دانشجویی که شهرستان بودم اگر مادرم غذایی واسم می فرستاد که می دانستم یکی از پسرهای فامیل اون غذا رو دوست داره

زنگ میزدم بهش و میگفتم مادرم این غذا رو فرستاده بیا اینجا باهم بخوریم و او هم خوشحال می آمد غذا را میل میکرد و میرفت.

یا مثلا اگر پولی داشتم به یکی از اقوام که توان مالی خوبی نداشت میگفتم بیا بریم بیرون شام بخوریم

این سبک زندگی من باعث شده بود خیلی از اخلاق من سوء استفاده بشه

و من هم نمی دونستم مشکلم چیه و قدرت درک و فهم اینکه بیفتم دنبال ریشه ی این مسئله و درمانش کنم رو هم نداشتم.

ولی خوب به مرور زمان که بزرگتر شدم و متوجه خیلی مسائل شدم شروع به امتحان کردن آنها کردم

و وقتی دیدم حتی یک کار ساده که در توانشون هست را هم از من دریغ میکنند واقعا ازشون بدم اومد

من متوجه شدم بسیاری از اقوام من به یک بیماری خاص روحی مبتلا هستند که نمی دونم اسمش چی هست.

و اون بیماری این هست که

اگر به آنها محبت کنی وحشی می شوند و به صورتت چنگ می زنند

ولی اگر به صورتشان چنگ بزنی عاشقانه به تو محبت خواهند کرد.

و من این را بارها و بارها امتحان کرده ام.

هروقت سوال کامپیوتری، مشورتی، درد و دلی داشتند همیشه سراغ من می آمدند.

ولی خودشان خیلی خیلی به ندرت شادی هایشان را با من تقسیم می کردند

به عنوان مثال یک بار همه ی پسرهای فامیل جمع شده بودیم و می خواستیم بریم سالن فوتسال.

یکی از اقوام که همه با او مشکل داشتند رو بایکوت کرده بودند و من خیلی دلم برای او می سوخت که در خانه تنها بود.

و من می دانستم که خیلی خیلی دوست دارد که الان در جمع ما باشد.

برای همین به او زنگ زدم و گفتم حتما باید بیایی و تو نیایی اصلا خوش نمیگذره و این حرفها تا دلش را شاد کنم.

ولی در کمال تعجب دیدم که با بیحالی و بی میلی گفت: کجا ؟ کدوم سالن ؟ ها ؟ چی ؟ حس سالن ندارم ولی حالا دیگه زنگ زدی سر راه بیاید دنبالم.

منم گفتم: داریم میریم فلان سالن دوست داشتی بیا دوست نداشتی هم نیا.

و بعد گفت: باشه باشه حتما میام.

خیلی از این لحنش بدم آمد مخصوصا اینکه هیچکس بلانسبت محل سگ هم به او نمی گذاشت و فقط من دلم برای او سوخته بود و بعد برای من قیافه میگرفت.

ولی وقتی دید برای من هم اهمیتی نداره خودش بلند شد اومد.

مسئله دیگر این است که آنها در ظاهر خیلی به من احترام میگذارند. ولی در باطن به شدت به دنبال فرصتی برای بایکوت و تحقیر و خوار کردن من هستند.

شاید به این دلیل که من زبانم تند هست و کمتر پیش میاد حرف کسی رو بی جواب بگذارم

و آنها به دنبال کسانی هستند که تحقیرش کنند و او هم از آنها حساب ببرد و سکوت کند.

قسم می خورم 99 درصد مواقع آنها شروع کننده ی جدل هستند.

مثلا در دوران دانشجویی دو تا از پسرهای فامیل برای شام اومدن پیش من و من برنج قرمز با ماست درست کرده بودم.

ولی خوب خیلی خوب در نیومد. خب من که آشپز نیستم توانم در همین حد هست.

بعد سر سفره یکیشون شروع کرد به مسخره کردن:

ما این غذا رو جلوی مرغهامون میزاریم.

البته این غذا رو اگر جلوی مرغهامون بزاریم فرار میکنن

احساس میکنم نصف معده ام از بین رفته.

آخ آخ دندونام شکست این برنجه یا سنگ

و می خندیدند و من با ایما و اشاره به او گفتم که بس کن.

ولی ول کن نبود. من هم علی رغم میل باطنیم چنان توپیدم بهش و نقاط ضعفش را به رخش کشیدم که مات و مبهوت مونده بود.

و بعد می دونید چی گفت ؟

سرش رو انداخت پایین و گفت : آقا مسعود من قصد ناراحت کردنت رو نداشتم. عذرخواهی میکنم اگر باعث ناراحتیت شدم.

یعنی تا وقتی که مودبانه و با احترام با او حرف میزدم گوش هایش کر بود و مثل وحشی ها چنگ مینداخت توی صورتم.

ولی به محض اینکه من هم به او چنگ انداختم از خواب بیدار شد و رام شد. دقیقا هم قصدش ناراحت کردن و آزار دادن من بود.

یکی از همینها یک بار مثلا می خواست من رو راهنمایی کنه بهم گفت:

مسعود همیشه بزار دیگران بیان ازت خواهش کنن بعد کمکشون کن.
اینکه ببینی یه نفر داره ازت خواهش میکنه و تو مثل جنتلمن ها کمکش میکنی خیلی حسه خوبی به آدم میده.
ولی اگر خودت بری کمک کنی بی منتت میکنن.

اگر بخوام به طور خلاصه مشکلم رو با این افراد بگم باید بگم که

اینها آدم هایی هستن که برای تنها نماندن هر خفتی رو تحمل میکنند و به راحتی از مواضعشان کوتاه میان تا آشتی کنن و به جمع برگردن

ولی من دقیقا برعکس اینها هستم. صد سال هم تنها بمونم و باهام قهر کنن از مواضعم ( مواضع به حق ) کوتاه نمیام.

اینها از اینکه می بینند من عزتم رو حفظ میکنم ناراحت میشن.

برای همین هرجایی که فرصتی پیدا کنن سعی میکنن من رو زیر فشار بزارن تا من هم کم بیارم و مثل اونها بشم

وقتی محبتی به اینها میکنی آنچه در ذهن اینها میگذرد این است:

اینکه مسعود خودش به من زنگ زده و گفته اگر فلان وسیله را خواستی بخری من آشنا دارم.
اینکه مسعود خودش به من زنگ زده و گفته اگر مشکلی داری من در حد توانم در خدمتت هستم.
نشان دهنده ی این هست که من خیلی از مسعود بهترم. پس باید با بی میلی با او حرف بزنم و مغرور باشم.

واقعا بود و نبود اینها برای من سر سوزنی اهمیت نداره و صد سال هم نبینمشون عین خیالم نیست

و هرچه میکشم از این دلم هست که با ناراحتی دیگران به درد می آید.

و دوست دارم در حد توانم کمکی بهشون بکنم.

من توقع جبران کردن ندارم و قصد چرتکه انداختن برای هیچکس رو ندارم. همینقدر که آدم باشن و آزار نرسونن کافیه.

ولی اینها تکلیفشون روشن نیست. نه قهر میکنن که برن. نه مثل آدم در صلح می مونن.

خدا شاهد هست که من اگر بخواهم آنها را مسخره کنم می توانم جوری آنها را مسخره کنم که از شرم عیبهایشان سر به بیابان بگذارند.

ولی خوب مگر ما مریض هستیم که به جان هم بیفتیم. چرا نباید مثل انسان کنار هم زندگی کنیم.

یک بار در کمال صلح چنگ میندازن توی صورتت. یک بار در کمال جنگ صورتت رو می بوسن و آشتی میکنن.

و آدم نمی دونه که باید چه موضعی در قبال اینجور آدم ها داشته باشه.

به نظرتون چکار کنم ؟[/][/]

دعای محبت

انجمن: 

با سلام.واقعا ندونستم این موضوع رو باید توی کدوم تالار قرار می دادم و در نهایت اینجا گذاشتم.می خواستم بپرسم آیا ذکر خاصی است که باعث شود مهر ما در دل هر که ما را میبیند و با ما صحبت میکند بیوفتد و هر چند غریبه باشد و ما را نشناسد با دیدن ما مهرمان به دلشان بنشید.خواهشا احادیث و ذکر های موثر رو به طور کامل ذکر کنیدممنون

محبت به خانواده

سلام و درود
چرا آیت الله های ما فتوا نمیدن که محبت مادر بر فرزند و بالعکس و برادر بر خواهر و برادر و بالعکس از واجباته؟
و خشونت و عصبانیت؟حرام؟محبت ورزی و علاقه مستحب!اخم و تَخم مکروه!!
اگه از قرآن هم حلال و حرامش درنیاد ولی خیلی خوبه،به پیشرفت ایران یا مسلمانان خیلی کمک میکنه
نمیخوام بفرمایید که فراوان توصیه شده و آیه اف و اینا!صراحتا میگم بگن!
ی مادری دیدم مسلمان بود خیلی(یعنی به حلال و حرام معتقده) ولی بچه کوچیکشو خیلی بد میزد میدونم اگه بفهمه حرامه وضعش بهتر میشه
متشکر از پاسخ های دلنوازتان
مولانا:من طربم طرب منم زهره زند نوای من/عشق میان عاشقان شیوه کند برای من
(*در نظر باشه که تحقیقات نشون میده تنبیه تقریبا در هیچ مواردی فایده نداره و کارو خراب تر میکنه)