جمع بندی خیلی سعی کردم زندگی ام به اینجا ختم نشه، اما فایده نداشت ...

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خیلی سعی کردم زندگی ام به اینجا ختم نشه، اما فایده نداشت ...


با نام و یاد دوست

سلام

طاعات و عبادات تون قبول باشه

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

من خانمی هستم که 22 سال دارم و با همسرم زندگی می کنم
تحصیلات من دیپلم هستش
مشکلات زندگی یکی دو تا نیستن
هی به خودت میگی کم نیار ،لبخند بزن تا فکر نکنه خسته شدی ،سینه سپر کن که فکر نکنه بریدی ،اما با همه ی این دلداری ها و مقاومت ها ،ادم کم میاره
قبل از ازدواج دوست داشتم زندگی رو با عشق شروع کنم.اما با یه دوست داشتن خیلی ساده شروع شد
البته من فکر میکردم دوست داشتن ساده اس ،از طرف مقابلم همون هم نبود
وقتی فکرش و میکنم صرفا جهت استفاده جن... با من ازدواج کرده حالم از خودم بهم میخوره .
دلم میخواد تیغ و بردارم و رو رگای ابی رنگ مچم یه ضربدر خوشگل رو خط زندگیم بکشم
اما چه فایده. این فقط یه خواسته نشدنیه
حداقل تا وقتی که اون ته ته های قلبم به خدا ایمان دارم
نمیدونم الان که اینقدر از زندگی شاکی ام به خاطر حال بدمه یا واقعا زندگی و سختی هاش از پا درم اورده
زندگی که یه طرفش یه دوست داشتن ساده باشه و اون سرش نیاز ته اش چی میشه ؟
هر روز بیشتر از دیروز تبدیل به یخ میشه
دوست داشتن ساده ام تموم شد و به یه حامی تبدیل شد
چه جوری بگم ؟
شاید عادت ،شاید هم فقط صرفا به خاطر نیاز مالی تحمل اش میکنم
اون هم مثل من ،حتما به خاطر منافع اش منو تحمل میکنه
نمیخواستم زندگیم به اینجا ختم بشه، سعی کردم ، خیلی به این درو اون در زدم ،اما فایده نداره
کشتی زندگی من خیلی وقته به گل نشسته و نمیخوام باورش کنم
کل حرف های ما در روز به نیم ساعت هم ختم نمیشه ،نمیتونیم در کنار هم باشیم چون سریع دعوامون میشه ،دو قطب مخالف همدیگه هستیم
هر چیزی که اون دوست داره من ازش متنفرم
و بالعکس
من خیلی تنهام ..تنها دوستی که دارم دنیای مجازیه ...با آدم های مجازی ....
نمی دونم جواب کارشناس چیه ؟
اما اصلا فکر مشاوره حضوری رو هم نکنید ،من اونقدر ازادی ندارم که بتونم پیش مشاوره برم

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد معتمد

مدیر ارجاع سوالات;985599 نوشت:
من خانمی هستم که 22 سال دارم و با همسرم زندگی می کنم
تحصیلات من دیپلم هستش
مشکلات زندگی یکی دو تا نیستن
هی به خودت میگی کم نیار ،لبخند بزن تا فکر نکنه خسته شدی ،سینه سپر کن که فکر نکنه بریدی ،اما با همه ی این دلداری ها و مقاومت ها ،ادم کم میاره
قبل از ازدواج دوست داشتم زندگی رو با عشق شروع کنم.اما با یه دوست داشتن خیلی ساده شروع شد
البته من فکر میکردم دوست داشتن ساده اس ،از طرف مقابلم همون هم نبود
وقتی فکرش و میکنم صرفا جهت استفاده جن... با من ازدواج کرده حالم از خودم بهم میخوره .
دلم میخواد تیغ و بردارم و رو رگای ابی رنگ مچم یه ضربدر خوشگل رو خط زندگیم بکشم
اما چه فایده. این فقط یه خواسته نشدنیه
حداقل تا وقتی که اون ته ته های قلبم به خدا ایمان دارم
نمیدونم الان که اینقدر از زندگی شاکی ام به خاطر حال بدمه یا واقعا زندگی و سختی هاش از پا درم اورده
زندگی که یه طرفش یه دوست داشتن ساده باشه و اون سرش نیاز ته اش چی میشه ؟
هر روز بیشتر از دیروز تبدیل به یخ میشه
دوست داشتن ساده ام تموم شد و به یه حامی تبدیل شد
چه جوری بگم ؟
شاید عادت ،شاید هم فقط صرفا به خاطر نیاز مالی تحمل اش میکنم
اون هم مثل من ،حتما به خاطر منافع اش منو تحمل میکنه
نمیخواستم زندگیم به اینجا ختم بشه، سعی کردم ، خیلی به این درو اون در زدم ،اما فایده نداره
کشتی زندگی من خیلی وقته به گل نشسته و نمیخوام باورش کنم
کل حرف های ما در روز به نیم ساعت هم ختم نمیشه ،نمیتونیم در کنار هم باشیم چون سریع دعوامون میشه ،دو قطب مخالف همدیگه هستیم
هر چیزی که اون دوست داره من ازش متنفرم
و بالعکس
من خیلی تنهام ..تنها دوستی که دارم دنیای مجازیه ...با آدم های مجازی ....
نمی دونم جواب کارشناس چیه ؟
اما اصلا فکر مشاوره حضوری رو هم نکنید ،من اونقدر ازادی ندارم که بتونم پیش مشاوره برم

با سلام و عرض قبولی طاعات و عبادات شما

قطعا شرایط سختی را می گذرانید؛ شرایطی که شاید هر فرد دیگری هم جای شما بود تحملش برایش سخت بود. طبیعی است که وقتی انسان از زندگی خود لذت نبرد و آرامش را در زندگی مشترکش احساس نکند تمام لحظاتش تلخ و طاقت فرسا خواهد شد. امیدوارم بتوانیم در حد توان خود به شما کمک کنیم تا بر این شرایط غلبه کنید.

شما در خصوص اختلافاتتان خیلی کلی و سربسته صحبت کردید و به همین خاطر امکان اینکه ما بتوانیم به صورت جزئی و دقیق بگوییم مشکل کار کجاست عملا وجود ندارد؛ منتها آنچه در نگاه کلی می تواند مطرح کرد این است که:

1- در همه ازدواج ها اختلاف نظر و سلیقه وجود دارد و تقریبا می شود گفت افرادی که صد در صد مثل هم باشند وجود ندارند. درست است که نزدیک بودن سلیقه ها تا حدودی به ایجاد تفاهم کمک می کند ولی آنچه بیش از این اهمیت دارد درک بالا و قدرت سازگاری است. اگر کسی توان پذیرش نظر و سلیقه متفاوت خود را نداشته باشد اساسا در ارتباطات خود با مشکل مواجه شده و همیشه با دیگران در تنش به سر می برد. لذا اولین نکته ای که باید مد نظر قرار دهید این است که به جای فکر کردن به اختلاف ها و تفاوت ها، به این فکر کنید که چطور سلیقه های متفاوت همسر را درک کرده و با چه راهکاری می توانید با دوست داشتنی های خود جمع نمایید.
2- اینکه همسرتان دیگر شما را دوست ندارد و صرفا به خاطر مسائل جنسی شما را تحمل می کند حرف کاملا نادرستی است؛ چون اگر برای او فقط این مسئله اهمیت داشت نیازی نبود شما را تحمل کند؛ چنانچه از جانب شما هم همین است و قطعا اگر تنها دلیل شما مسائل مالی بود ضرورتی نداشت که سختی این زندگی را تحمل کنید؛ چراکه رفتن سر کار به مراتب راحت تر از تحمل بار مسئولیت این زندگی بود. رزوی ابن سینا بعد از خواندن خطبه عقد به عروس گفت چقدر همسرت را دوست داری؟ گفت به اندازه تمام دنیا. داماد هم همین پاسخ را داد. بعد به آنها گفت در زندگی مشترک روزی هم می رسد که به همین اندازه از همدیگر متنفر می شوید ولی عجله نکنید چراکه این احساس زودگذر بوده و دوباره عشق و علاقه بر شما حاکم می شود. لذا قلبا این را پذیرید که هم همسرتان شما را دوست دارد و هم شما به او علاقه دارید؛ منتها چون توان مدیریت اختلاف نظر ها را ندارید چنین افکاری بر شما غالب شده است.
3- ضرورتی برای اینکه زندگی با عشق و علاقه وصف ناشدنی شروع شود وجود ندارد چراکه اگر طرفین مهارت های زندگی را به خوبی بلند باشند این عشق و علاقه به مرور تشدید می شود؛ چنانچه اگر از این جهت مشکل داشته باشند حتی در صورت وجود عشق و علاقه قبلی خیلی زود به انتهای خط می رسند و دیگر اثری از عشق اولیه باقی نخواهد ماند. لذا یکی از کارهای اساسی که شما باید انجام دهید یادگیری مهارت های زندگی است. باید جنس مرد را بشناسید و خواسته هایش را دریابید. قلب مرد در هر زمانی قابل تسخیر است و هر زنی بذاته این توانایی را دارد. فقط کافی است بدانید راهش چیست. بخوانید و مطالعه کنید و با صحبت با همسرتان دوست داشتنی ها و خواسته هایش را کشف کرده و از این بستر برای تسخیر قلبش بهره ببرید و آن موقع معشوق بودن را درک کنید و از زندگی لذت ببرید.
4- حل مسائل و مشکلات زندگی شما به صورت یکطرفه سخت است. لذا چاره ای جز اینکه صحبت های شما را فرد سومی بشنود و متناسب با آن به شما و همسرتان راهکار دهد وجود ندارد. لزومی ندارد که شما به تنهایی به مشاور مراجعه کنید. در قدم اول شما باید با همسرتان در این خصوص صحبت کنید. به او بگویید دوستش دارید و می خواهید کاری کنید که همسر ایده آلش باشید. زندگی سرشار از عشق و علاقه برایش ترسیم کنید و به او امید بدهید که ساختن این زندگی شدنی است. آن موقع می توانید از او بخواهید که دونفری به یک مشاور خوب و باتجربه و متعهد و متدین مراجعه کنید و یکی یکی مشکلات را رفع نمایید.
5- قطعا در تمام این مراحل مددجستن از خداوند متعال و اهل بیتش (علیهم السلام) و تقویت ارتباط معنوی با دوری از گناه و انجام فرایض دینی لازم و ضروری است.

پیروز و سربلند

معتمد;985769 نوشت:
همسرتان دیگر شما را دوست ندارد و صرفا به خاطر مسائل جنسی شما را تحمل می کند

راستش یه کم باورش برا من سخته که مردی زنی رو دوست نداشته باشه اما باهاش رابطه داشته باشه
عزیزم در هر صورت از ته ته دلم از خدا میخام هر چه زودتر یه راهی نشونت بده تا زودتر مشکلت حل بشه
عزیز دلم یه بار فکر نکنی فقط زندگی تو اینطوره و تنهایی،متاسفانه از این دست زندگی ها زیاد شده. فقط این روزا خیلی مواظب خودت باش چون به نظر شیطون نزدیکت شده.پاشو عزیزم بهش لعنت کن و بیشتر برو طرف نمازو دعا....خودم شخصا قولت میدم آروم تر میشی

با سلام و عرض ادب

خواهر گرامی

اگر همه ما به این باور برسیم که تنها کسی که لایق عشق هست فقط خداست

دیگه از غیر خدا طلب عشق نخواهیم کرد

دیگه از بی رحمی های مخلوقات خدا ناراحت نخواهیم شد

و دیگه به این زندگی دنیا دلبسته نخواهیم شد

فقط باید عاشق خدا بشیم تا بتونیم مشکلات این دنیا رو از سر راهمون برداریم و به سعادت برسیم

165 بقره
برخی از مردم غیر خدا را همانند خدا گیرند و چنانکه خدا را بایست دوست داشت با آنها دوستی ورزند،
لیکن آنها که اهل ایمانند
کمال محبّت و دوستی را فقط به خدا مخصوص دارند.
و اگر فرقه مشرکین ستمکار وقتی که عذاب خدا را مشاهده کنند
ببینند که قدرت خاص خدا است
و عذاب خدا بسیار سخت است

محبت امور مادی،
از همسر و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌های ممتاز و چهارپایان و زراعت،
در نظر مردم جلوه داده شده است،
(تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند، ولی)
اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،)
سرمایه زندگی پست(مادی) است،
و سرانجام نیک (و زندگی والا و جاویدان)، نزد خداست»
آل عمران ۱۴

جمله قشنگیه که فقط باید عاشق خدا بود . چون خدا خلق کرده باید در برابر هر چیزی که خلق کرده از خودمون انعطاف نشون بدیم طوری که مسیر خدا برای هرچیزی روشن باشه و هرچیزی بتونه خواسته های خدا رو توی اخلاقمون ببینه . اشتباه شما شاید این باشه که فقط صبوری می کنید و ارزشهای اخلاقیتونه رو به شخص مقابل ثابت نمی کنید . اخلاق خوب و ادامه دار درون سنگ هم رخنه می کنه این که شما می گید آدمه و هر آدمی با هرچیزی به فکر فرو میره و درموردش نظر میده . اگر اخلاق خوبی داشته باشید که باعث سوء تعبیر هم نشه مثلا دلسوزی بیمورد و چیزهای دیگه مطمئنا به سمت اخلاق خوب کشیده میشه و سعی کنید اطلاعاتتون رو در مورد نیازهای شوهرتون اضافه کنید تا بتونید در کارها کمکش کنید و همزمان خوش رفتار باشید با ایشون . هرچند وظیفه مرد هم اخلاق خوب نصبت به همسر هستش که هنوز هنوزه خوب تو جوامع جا نیفتاده به امید اینکه چه مرد چه زن با اخلاق خوب همسرها رو به سمت درست هدایت کنند و خدا محافظ همه ما باشه الهی آمین .

سوال:
من خانمی هستم که 22 سال دارم و با همسرم زندگی می کنم
زندگی با دوست داشتن خیلی ساده شروع شد البته من فکر میکردم دوست داشتن ساده اس ،از طرف مقابلم همون هم نبود
دلم میخواد تیغ و بردارم و رو رگای ابی رنگ مچم یه ضربدر خوشگل رو خط زندگیم بکشم
هر روز بیشتر از دیروز تبدیل به یخ میشه شاید عادت ،شاید هم فقط صرفا به خاطر نیاز مالی تحمل اش میکنم
اون هم مثل من ،حتما به خاطر منافع اش منو تحمل میکنه
نمیخواستم زندگیم به اینجا ختم بشه، سعی کردم ، خیلی به این درو اون در زدم ،اما فایده نداره
کل حرف های ما در روز به نیم ساعت هم ختم نمیشه ،نمیتونیم در کنار هم باشیم چون سریع دعوامون میشه ،دو قطب مخالف همدیگه هستیم
هر چیزی که اون دوست داره من ازش متنفرم
و بالعکس .من خیلی تنهام ..تنها دوستی که دارم دنیای مجازیه ...با آدم های مجازی ....
اما اصلا فکر مشاوره حضوری رو هم نکنید ،من اونقدر ازادی ندارم که بتونم پیش مشاوره برم

پاسخ:
با سلام و عرض قبولی طاعات و عبادات شما

قطعا شرایط سختی را می گذرانید؛ شرایطی که شاید هر فرد دیگری هم جای شما بود تحملش برایش سخت بود. طبیعی است که وقتی انسان از زندگی خود لذت نبرد و آرامش را در زندگی مشترکش احساس نکند تمام لحظاتش تلخ و طاقت فرسا خواهد شد. امیدوارم بتوانیم در حد توان خود به شما کمک کنیم تا بر این شرایط غلبه کنید.

شما در خصوص اختلافاتتان خیلی کلی و سربسته صحبت کردید و به همین خاطر امکان اینکه ما بتوانیم به صورت جزئی و دقیق بگوییم مشکل کار کجاست عملا وجود ندارد؛ منتها آنچه در نگاه کلی می تواند مطرح کرد این است که:

1- در همه ازدواج ها اختلاف نظر و سلیقه وجود دارد و تقریبا می شود گفت افرادی که صد در صد مثل هم باشند وجود ندارند. درست است که نزدیک بودن سلیقه ها تا حدودی به ایجاد تفاهم کمک می کند ولی آنچه بیش از این اهمیت دارد درک بالا و قدرت سازگاری است. اگر کسی توان پذیرش نظر و سلیقه متفاوت خود را نداشته باشد اساسا در ارتباطات خود با مشکل مواجه شده و همیشه با دیگران در تنش به سر می برد. لذا اولین نکته ای که باید مد نظر قرار دهید این است که به جای فکر کردن به اختلاف ها و تفاوت ها، به این فکر کنید که چطور سلیقه های متفاوت همسر را درک کرده و با چه راهکاری می توانید با دوست داشتنی های خود جمع نمایید.

2- اینکه همسرتان دیگر شما را دوست ندارد و صرفا به خاطر مسائل جنسی شما را تحمل می کند حرف کاملا نادرستی است؛ چون اگر برای او فقط این مسئله اهمیت داشت نیازی نبود شما را تحمل کند؛ چنانچه از جانب شما هم همین است و قطعا اگر تنها دلیل شما مسائل مالی بود ضرورتی نداشت که سختی این زندگی را تحمل کنید؛ چراکه رفتن سر کار به مراتب راحت تر از تحمل بار مسئولیت این زندگی بود. روزی ابن سینا بعد از خواندن خطبه عقد به عروس گفت: چقدر همسرت را دوست داری؟ گفت به اندازه تمام دنیا. داماد هم همین پاسخ را داد. بعد به آنها گفت: در زندگی مشترک روزی هم می رسد که به همین اندازه از همدیگر متنفر می شوید ولی عجله نکنید چرا که این احساس زودگذر بوده و دوباره عشق و علاقه بر شما حاکم می شود. لذا قلبا این را پذیرید که هم همسرتان شما را دوست دارد و هم شما به او علاقه دارید؛ منتها چون توان مدیریت اختلاف نظرها را ندارید چنین افکاری بر شما غالب شده است.

3- ضرورتی برای اینکه زندگی با عشق و علاقه وصف ناشدنی شروع شود وجود ندارد چرا که اگر طرفین مهارت های زندگی را به خوبی بلند باشند این عشق و علاقه به مرور تشدید می شود؛ چنانچه اگر از این جهت مشکل داشته باشند حتی در صورت وجود عشق و علاقه قبلی خیلی زود به انتهای خط می رسند و دیگر اثری از عشق اولیه باقی نخواهد ماند. لذا یکی از کارهای اساسی که شما باید انجام دهید یادگیری مهارت های زندگی است. باید جنس مرد را بشناسید و خواسته هایش را دریابید. قلب مرد در هر زمانی قابل تسخیر است و هر زنی بذاته این توانایی را دارد. فقط کافی است بدانید راهش چیست. بخوانید و مطالعه کنید و با صحبت با همسرتان دوست داشتنی ها و خواسته هایش را کشف کرده و از این بستر برای تسخیر قلبش بهره ببرید و آن موقع معشوق بودن را درک کنید و از زندگی لذت ببرید.

4- حل مسائل و مشکلات زندگی شما به صورت یکطرفه سخت است. لذا چاره ای جز اینکه صحبت های شما را فرد سومی بشنود و متناسب با آن به شما و همسرتان راهکار دهد وجود ندارد. لزومی ندارد که شما به تنهایی به مشاور مراجعه کنید. در قدم اول شما باید با همسرتان در این خصوص صحبت کنید. به او بگویید دوستش دارید و می خواهید کاری کنید که همسر ایده آلش باشید. زندگی سرشار از عشق و علاقه برایش ترسیم کنید و به او امید بدهید که ساختن این زندگی شدنی است. آن موقع می توانید از او بخواهید که دو نفری به یک مشاور خوب و باتجربه و متعهد و متدین مراجعه کنید و یکی یکی مشکلات را رفع نمایید.
5- قطعا در تمام این مراحل مدد جستن از خداوند متعال و اهل بیتش (علیهم السلام) و تقویت ارتباط معنوی با دوری از گناه و انجام فرایض دینی لازم و ضروری است.

پیروز و سربلند

موضوع قفل شده است