اسلام و مسیحیت

تقابل اسلام و مسیحیت (تحدی)

انجمن: 

سلام
امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشین

قبل از هرچیزی از کسانی که فکر می‌کنند سایر نگاه ها و نوشته ها راه ضاله هستند ؛ کسانی که احساس می‌کنند با شبهات رنجیده خاطر میشن ؛ کسانی که ممکن هست شبهات استانداردهای مغزیشون رو به هم بزنه ؛ کسایی که میخوان بحث رو شخصیش کنن ؛ کسایی که دنبال کوبوندی شخصیت دیگران هستند ؛ عاجزانه خواهش می‌کنم وارد این موضوع نشوند ؛

بحث رو از تحدی شروع می‌کنم
همونطور که میدونیم در قرآن آیاتی داریم که قرآن به خودش تحدی میکنه و حضرت محمد میفرمایند اگر فکر می‌کنید که قرآن از سمت خدا نبست یک آیه مانند آن بیاورید و گاها ادعا میشه که از لحاظ مفهوم هیچ نوشته ای به پای اون نمیرسه ...

من سه آیه از کتاب مقدس رو اینجا مینویسم و دوست دارم سه آیه از قرآن کریم عنوان بشه که از لحاظ معنی ؛ کاربردی بودن ; و اعتقادی در سطح این سه آیه باشه

1. خداوند خود را با تمامی دل و جان و فکر محبت نما
2. همسایه خودت را همچون خویشتن محبت نما
3. تمامی شریعت موسی و نوشته های پیامبران بر این دو حکم استوار است

ایا دو یا سه آیه در درون قرآن وجود داره که به ظرافت کل شریعت در درونش خلاصه شده باشه

همچنین یک مفهوم بسیار زیبا در درون این آیات هست که اساس و شالوده ایمان مسیحی بر پایه اون هست

اینکه دستهای یک مومن ؛ پورتهایی که یک‌ مومن بر اون اساس کار میکنه تنها محبت هست .

یعنی یک مومن هیچ مسیری برای عمل کردن غیر از محبت کردن نداره ؛ اگر عملی که یک مومن انجام میده از پورت محبت نباشه خدایی نیست

اگر یک کارشناس پاسخگو راهی غیر از محبت رو برای جواب انتخاب کنه از نظر ایمان مسیحی خدایی نیست

اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای تبلیغ دین مسیحیت انتخاب کنه خدایی نیست

اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای امر به معروف و نهی از منکر انتخاب کنه خدایی نبست

و ....

دو یا سه آیه از قرآن کریم رو میخواستم که در این حد ... زیبا و محکم و کامل باشه

متشکرم .

تقابل اسلام و مسیحیت (اصالت نسل)

انجمن: 

سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید .

سوالی برام پیش اومده که گفتم بدین صورت ازتون بپرسم .

1. "ابرام" ناراحت بود که صاحب فرزند نمیشود و در آن زمان با "سارای" زندگی میکرد .
2. خداوند در رویا بر "ابرام" ظاهر میشود و به ایشان وعده فرزند میدهد .
3. ده سال از زمانی که "ابرام" در سرزمین کنعان سکنی گذشت میگذرد و همچمنان "ابرام" صاحب فرزند نمی شود .
4. "سارای" همسر " ابرام" برای وی فرزندی نمیاورد و ناراحت بوده است .
5. "سارای" به "ابرام" میگوید که با "هاجر" کنیز من درآی ؛ شاید به واسطه او صاحب فرزند گردم .
6. "ابرام" با "هاجر" در آمد و ایشان صاحب فرزندی شد که " اسماعیل " نام گرفت .
7. "هاجر" به دیده تحقیر به "سارای" مینگرد و "ابرام" به "سارای" میگوید که اختیار کنیزت در دست توست . هر آنچه در نظرت پسند آید بکن .
8. "سارای" با "هاجر" بد رفتاری میکند و "هاجر" از نزد او میگریزد .
9. در این زمان "ابرام" هشتاد و شش ساله بود .
10. از این ماجرا تقریبا 13 سال میگذرد .
11. خداوند بار دیگر بر "ابرام" ظاهر میشود و باز به او میگوید ...
- اینکه ابرام صاحب قومهای بسیار میشود
- اینکه او را بسیار بسیار بارور خواهد ساخت
- هر فرزند ذکوری را باید ختنه کنی
- اینکه پسری از "سارای" به او خواهد داد .
- و اینکه از این به بعد ؛ همسرت را دیگر ساری نخوان ؛ بلکه سارا بخوان
- و اینکه از این به بعد ؛ نامت به ابراهیم تغییر پیدا کرده است .
- خداوند نام فرزندش را اسحاق نامید و عهد خود را با او استوار میکند .
- و خداوند به ابراهیم تاریخ دقیق تولد اسحاق را میگوید .
- و در همان تاریخ ابراهیم ؛ فرمان ختنه اسماعیل و تمام ذکور خانواده را می دهد .

سوال :
دو مسیر وجود دارد که ابراهیم صاحب فرزند میشود . راهی که اراده خداوند در آن مشهود هست و راهی که " سارای " و " ابراهیم " به نوعی مایوس از رحمت خدا میشن و تصمیم میگیرند که از کنیزشون صاحب فرزند بشن .

مسیری که اراده خدا در اون دیده میشه ... باعث تولد اسحاق میشه .... که عیسی مسیح از نوادگان اسحاق هست .
مسیری که اراده خدا در اون دیده نمیشه ... باعث تولد اسماعیل میشه .... که حضرت محمد (ص) از نوادگان اسماعیل هست .

چرا حضرت محمد (ص) نسلشون به جایی میرسه که ابراهیم به اراده خداوند اطمینان نمیکنه .