سلام به همهء دوستان
در این تاپیک ابتدا میخوام یه مقایسه کنم بین کشور اسلامی خودمون و کشورهای بی دین اروپایی ، بعد سؤال اصلی رو مطرح کنم
من کوچک که بودم قلبم رو عمل جراحی کردم. البته در انگلستان. سه تا از اتفاق هایی که به بحثمون مربوط میشه رو در قالب سه داستان کوتاه براتون مینویسم
1 - دکتر مسیحی ، وزیر مسلمان
قرار بود من به همراه پدر و مادرم به خارج از کشور برم برای معالجه. اما زمانی که پیش مسئول مربوطه رفتیم ، ایشون بعد از دیدن پرونده ، گفتن که نمیتونم اجازه بدم دو نفر همراه بیمار به خارج از کشور برن ، چون باعث میشه به اندازهء یک نفر بیت المال گردن من باشه! پدرم به ایشون گفت آخه شما مسلمان هستی ، چطور قبول میکنی من همسرم رو تنها توی ایران بذارم دور از بچه ش ، یا بدتر ، تنهایی بفرستمش کشور بیگانه؟! ولی طرف قبول نمیکرد
پدرم ناچاراً به پزشک من مراجعه کرد (دکتر ژنی پرنده ، از برادران مسیحی). ایشون بعد از شنیدن مطلب گفتن که: هر کی گفت شکر خورده (البته نگفت شکر :Nishkhand:)
بعد پرونده رو گرفت و نوشت طبق نظر پزشک ، همراهی پدر و مادر در کنار کودک الزامی میباشد
2 - اعتقاد
ابتدا قرار بود من توی ایران عمل بشم و بعداً حرف خارج از کشور پیش اومد. در اون زمان ، پدر من سؤالی از یک دکتر ایرانی (مسلمان) پرسید:
دکتر چند درصد احتمال داره عمل پسر من موفقیت آمیز باشه؟
دکتر پاسخ داد: 10 درصد شانس زنده موندن داره!
مدتی بعد که من برای جراحی با والدین به انگلستان رفتم ، پدرم همین سؤال رو از پزشک انگلیسی پرسید
ایشون پاسخ داد: من فقط چاقو رو میزنم. باقیش با خداست ، نه من
3 - فروشگاه زنجیره ای
پدرم توی لندن یک چرخ خیاطی برای مادرم خرید و یکی دو روز بعد به دعوت یکی از اقوام ساکن انگلستان ، به شهر واکینگ رفتیم. اونجا پدرم متوجه شد که مادرم زیاد از چرخ استقبال نمیکنه. علت رو جویا شد و مادرم گفت: من علاقهء زیادی به مارک سینگر داشتم. این هم خوبه ولی سینگر که نیست تو ذوقم خورده. اون فامیل ما کا حاضر بود ، گفت خب برید تعویضش کنید! پدرم گفت: آخه الان چند روز گذشته ، تازه کو تا ما برگردیم لندن! ایشون گفت: لازم نیست به لندن برید. شما میتونید هر وسیله ای رو که از یک شعبهء یک فروشگاه میخرید ، در شعبهء دیگه حتی در شهر دیگه پس بدید یا تعویضش کنید!!! (دوستان دقت کنید صبت 30 سال پیشه! :Gig:)
خلاصه با هم رفتن به شعبهء فروشگاه در واکینگ ، چرخ مارک هوسکوارنا رو پس دادن و یه چرخ سینگر بجاش گرفتن. نکته اینکه فروشنده جعبهء چرخ رو باز نکرد! که وقتی پدرم از فامیلمون دلیلش رو پرسید ، ایشون گفت: چون معتقدن با این عمل به مشتری بی احترامی میشه!!! (یاد ایران خودرو و سایپا افتادم :geryeh:)
اما سؤال اول:
تبلور و بازتاب یک عقیده و آئین رو باید در رفتار پیروان اون جستجو کرد. سؤال من اینه که چرا هر وقت به مسلمانان ایرادی گرفته میشه ، پاسخش اینه که"
"اسلام به ذات خود ندارد عیبی *** هر عیب که هست از مسلمانی ماست"
اما اگر خطایی در غرب سر بزنه ، بلافاصله به تفکر و فرهنگ غرب نسبت داده میشه و اصل و ریشهء اونها رو زیر سؤال می بریم؟
آیا اونها نمیتونن پاسخ بدن که:
"دموکراسی به ذات خود ندارد عیبی ***هر عیب که هست از دموکراتی ماست"؟
البته من متوجه این موضوع هستم که برای مقایسهء این دو ، باید اصل عقاید رو مورد بررسی قرار داد. قبول
اما حرفم اینه که این توجیه تا چه حدی باید وجود داشته باشه که هر مشکلی رو با همین یه بیت شعر ماست مالی کنیم بره؟!
سؤال دوم:
آیا صرف اینکه ما نماز میخونیم و روزه میگیریم ، یعنی از اونها بهتر هستیم؟ اونها این همه احترام به مشتری میذارن ، وجدان کاری دارن ، بهترین و باکیفیت ترین اجناس رو دست مردم میدن و...... اما ما بی کیفیت ترین کالاها و خدمات رو به مشتری میدیم ، ارزشی برای وقت و هزینهء ملت قائل نیستیم ، همهء کارها رو سر هم بندی میکنیم و...... اون وقت تا حرفی میشه میگیم اونا با هم دوست میشن و رابطهء جنسی دارن ، ولی ما این رو بد میدونیم و نداریم (لااقل بین مذهبی ها نداریم) ، و بعد نتیجه میگیریم که ما آخر خوبی هستیم و اونها آخر بدی
کارشناس محترم این رو هم توضیح بفرمایند ممنون میشم
سؤال سوم:
با توجه به دو پرسش قبلی ، آیا نمیشه اینطور نتیجه گرفت که:
اون آئینی که هیچ تاثیری در رفتار نداره ، ولو اینکه از نظر تئوری عالی باشه ، به کار نمیاد؟
و در عوض آئین و روشی که لااقل بخشی از اخلاق رو اصلاح میکنه ، به درد بخور تر خواهد بود ، حتی اگر از نظر تئوری چندان قوی نباشه؟
ممنون از پاسختون