علم حضوری

خطا در علم حضوری

انجمن: 
سلام علم حضوری علمی است بی واسطه نزد ما. ولی گاهی در آن خطا ایجاد میشود یعنی ما نزد خود میابیمش ولی از کجا بفهمیم نسبت به آن، دچار خطا شدیم یا مطابق واقع است؟

اختیار و وجدان

سلام.
استاد عامل جایی سوال کردن که................
یک سوال! امر وجدانی ربطی به دین داره؟ اینکه هر انسانی وقتی به خودش رجوع می کند، اختیار را وصفی جدانشدنی از خودش می یابد، دینی است؟
خوب مشخصه که استاد عامل و البته فکر می کنم همه کارشناسان سایت، اعتقاد دارن که ما وجدانا اختیار و آزادی رو حس و درک می کنیم.
اما واقعا اینطوره؟
می خواهیم که در مورد این قضیه کارشناس توضیح بدن.

به نظر من، چیزی که ما وجدانا می فهمیم.اینه که این ما هستیم که انتخاب می کنیم.مثلا این من هستم که انتخاب می کنم که بنویسم.من هستم که انتخاب می کنم که، برم مثلا بزنم تو گوش یک نفر.خیلی خوب، ولی صرف همین، ما مخار نامیده نمی شیم.خوب، ربات شطرنج باز هم اگر زبون داشت و ممکن بود، می گفت من دارم انتخاب می کنم که چه مهره ای رو جابه جا کنم.
واقعا هم همینطوره.اون ربات که مجموعه ای از سخت افزار ها و نرم افزار هاست.مشاهده می کنه و بعد، تجزیه و تحلیل می کنه و بر طبق یک منطقی یک انتخاب می کنه که مثلا، فلان مهره رو انتخاب کنه.انسان هم همینطور.انسان چه مختار باشه و چه مختار نباشه،می تونه ادعا کنه که این من هستم که انتخاب می کنم که این کنم یا آن کنم.وجدانا هم ما می فهمیم.اما این انتخاب ها ضابطه داره.منطقی داره حسابی داره.اینجاست که جبر خودشو نشون می ده.درسته که من هستم که انتخاب می کنم که این پست رو بنویسم.و وجدانا هم می فهمم.ولی، طبق ساز و کار . منطقی.طبق آن منطق، این من باید در فلان زمان، انتخاب به نوشتن می گرفتم.یعنی جبر.
اما اشخاصی مثل استاد عامل، اعتقادشون اینه، هرچند شاید خودشون بیان و انکار کنن، که انتخاب های ما از بین چند گزینه هیچ منطق و قانونی نداره.هیچ ضابطه ای نداره.آزادیم، خواستیم گزینه ی یک رو انتخاب می کنیم، خواستیم انتخاب نمی کنیم.اگر انتخاب کردیم که مثلا، این پست رو بنویسیم یا گزینه یک رو انتخاب کردیم، می تونستیم در عین حال، انتخاب کنیم که این پست رو ننویسیم.به معنای واقعی هردمبیلی، بی علتی...و جالب ادعا می کنن که ما این رو وجدانا می فهمیم...آیا، وجدانا و خدا وکیلی، این رو وجدانا می فهمیم؟؟

و یک سوال اینکه، بر فرض محال، بنده وجدانا فهمیدم ودرک کردم که اختیار دارم و آزادم در انتخاب ها... خوب وقتی عقل من، یا فرض محال شمای کارشناس بگیرید.وقتی عقل من و میلیون ها انسان دیگه که وقتی متوجه تضاد میشن، اعتراف می کنن که همونطور که دو به اضافه دو مساوی پنج محال و ناممکنه، اختیار هم محاله و ناممکن و بی معنی(عقلا).اونوقت چی؟؟ما به حکم عقل بگیم که اختیار نداریم.یا بگیم، نه چون وجدانا می فهمیم اختیار داریم.پس اختیار داریم.و رک و پوست کنده، گور بابای عقل؟؟؟؟؟

بررسی نظریه مطابقت در معرفت شناسی

انجمن: 

با سلام و احترام
یکی از مباحث مهم معرفت شناسی بحث معیار صدق و کذب قضایا هستش. یعنی ما برای اینکه ببینیم کدام قضیه صادق و کدام قضیه کاذب هست باید معیاری داشته باشیم.
عمدتا سه نظریه مطرح کردند:
1- نظریه مطابقت
2- نظریه انسجام گرایی
3- نظریه عملگرایانه
بنده بررسی کردم هر سه این نظریات مورد نقد هست. اما گویا فیلسوفان مسلمان نظریه اول رو قبول دارند.
بنده سوالم این هست پاسخ به نقد اصلی نظریه مطابقیت چیه؟
ما اگر بخواهیم مطابق واقع رو با ادراکمون ملاک بگذاریم سوالی که پیش میاد این هست که ما بدون داشتن دسترسی به واقع امر( حداقل کامل دسترسی نداریم) چطور میتونیم بگیم فلان گزاره مطابق واقع هست. در واقع ما جایگاه مستقلی نیاز داریم برای تطابق واقع و گزاره که نداریم.
پاسخ این نقد چی هست؟
سپاس فراوان@};-@};-@};-

ضمیر ناخود آگاه و علم حضوری

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی
بنده دو سوال در مورد علم حضوری داشتم
اول اینکه روانشناسی از بعدی از انسان سخن میگه به نام ضمیر ناخود آگاه و وجود این ضمیر گویا ثابت شده هست. بنده حقیقتا در این مورد کاملا کوتاهی کردم و اطلاعاتی ندارم ولی گویا وسعت این بعد انسان بسیار بیشتر از بعد خود آگاه هست. در هر صورت سوال اولم این هست که چطور انسان با علم حضوری نمیتوان این بعد خود را به صورت اختیاری درک کند چطور میشود در نفس انسان چیزی باشد که قابل درک با علم حضوری نباشد؟
سوال دوم بنده این هست که در حالت خواب انسان آگاهی خود را از دست میدهد این چطور ممکن هست اگر ما برای نفس حالت غیر مادی قائل باشیم قاعدتا باید نفس با علم حضوری خود را درک کند نه اینکه با تغییر رفتار مغز در حالت خواب این علم قطع شود
سپاس

عقل و بدیهیات

انجمن: 

به نام خدا
با سلام
گزاره هایی وجود دارند که عقل صحت آنها را بدیهی می انگارد مانند (( جمع نقیضین محال است )) یا (( از عدم بدون علت وجود حاصل شدن محال است )) یا (( کل از جزء بزرگتر است )) و .... حال سوال اینجاست اگر عقل خطا کند چه ؟ ایا عقل انسان صحت این گزاره ها را بر اساس تجربه ای که در طول حیاتش بدست آورده میداند ؟ که در این صورت زیاد قابل اعتماد نیست.

ثانیا نمیتوان برای خطا ناپذیری عقل استدلال کرد چرا که دور پیش می آید . پس آیا حکم عقل واقعا درست است ؟

علم حضوری به خدا ندارم!

انجمن: 

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی
یک موضوعی که در بحث علم حضوری مطرح هست و در کتاب های معرفت شناسی اسلامی بیان شده، مسئله علم حضوری به خدا می باشد. خوب از ویژگی های این نوع معرفت خطا ناپذیری و عدم استفاده از زبان و تفکر و استدلال و عینیت علم و معلوم هست. اما مشکلی که بنده دارم این هست که به هیچ وجه خدا را با علم حضوری درک نمی کنم. در واقع این گزاره که انسان به خداوند علم حضوری دارد برای من صادق نیست. سوالم این هست که بر چه مبنایی استدلال می کنید که انسان ها به خداوند علم حضوری دارند؟ اگر بخواهید استدلال کنید و از راه علم حصولی وارد بشید چطور توجیه میکنید؟ آیا با یک استدلال اصلا میشه این موضوع رو اثبات کرد؟(یعنی مثلا اثبات کنید که من علم حضوری دارم و خودم نمیدونم و شما میدونید؟!!) اگر بخواهید از راه علم حضوری وارد بشید که بنده وجدانا خدا رو درک نمیکنم و راهی از این طریق هم وجود نداره.
سپاس@};-@};-@};-

نحوه ی علم حضوری به خدای متعال

انجمن: 

سلام :Gol:
عموم فلاسفه علم را به دو علم حصولی و حضوری تقسیم کرده اند .
علم حصولی یعنی حضور صورت شی در نزد عقل و علم حضوری یعنی حضور خود شی در نزد عقل البته علم حصولی هم نوعی علم حضوری است چه اینکه بالاخره چیزی در نزد عقل حاضر است و تنها تفاوت در حضور خود شی یا صورت ذهنی آن است
سوالی که در اینجا مطرح است اینست :
با توجه به اینکه در علم حضوری خود شی در نزد قوه مدرکه انسان حاضر می شود در علم حضوری به خدای متعال این علم به چه نحو است ؟
باید توجه داشت که حضور شی در نزد عقل ( علم حضوری ) نمی تواند الزاما به معنای حضور ذات شی باشد چه اینکه اهل نظر گفته اند اکتناه ذات اشیاء ممکن نیست پس مراتب مادون از ذات اشیاء می تواند معلوم قوه مدرکه باشد .
با توجه به این بیان علم حضوری به خدای متعال قابل حل است به این نحو که نه ذات خدای متعال بلکه شوونی دیگر از آن ذات در علم حضوری معلوم عارف می گردد در عین حال این علم علم حضوری به خدای متعال محسوب می شود با اینکه محجوب به حجاب هم هست لذا اهل عشق دست از دوئیت شسته و تمام مراتب و مظاهر و شوون آن یکتا را او دانسته و ندای توحیدی لیس فی الدار غیره دیار سر داده اند .
لذا عجیب نیست محجوبان از علم حضوری این معانی را رد کرده و به جدال با آن برآیند چه اینکه علم حضوری نصیب هرکسی نیست و نتایج آن نیز هم مقدر هر کس نی
رزقنا الله و جمیع من شاء من المومنین بحرمه محمد و آله الاطهرین
توضیح فرازهایی از این مقال خواهد آمد ان شاء الله
والله الموفق

برتری شناخت شهودی و شناخت عقلی

باسمه تعالی
باسلام
راه دل و کشف شهود از نظر شناخت حقایق بر راه عقل و برهان مقدم و برتر از آن است زیرا فیلسوف تنها از راه مفاهیم و لوازم وآثار به حقایق دست می یابد اما عارف از راه حضور و درک عینی حقایق را کشف می کند در این زمینه تمثیل زیبای جناب مولوی ما را به فهم مقصود نزدیکتر می سازد
او حکایت دزدی را مطرح می کند که پس از وارد شدن به خانه ایی و با متوجه شدن صاحب خانه پا به فرار می گذارد صاحب خانه در پی او می شود و فریاد دزد دزد سر می دهد در حالیکه او را می دید و اندکی با او فاصله داشت یکی از پشت بانگ می زند که یافتم یافتم این فریاد صاحب خانه را که گمان کرده بود آن فرد دست کم دزدی از دزدان را گرفته است از پی گیری دزد منصرف می کند اما هنگامی که نزد آن شخص می رسد کفش دزد را در دست وی می بیند در حالیکه خطاب به صاحب خانه می گوید این کفش نشان آن است که دزد از این مسیر گذشته است مولانا صاحب خانه را تمثیلی از عارف وشخص در پی کفش را تمثیلی از فیلسوف ترسیم می کند فیلسوف هماره از راه آثار بر اشیا استدلال می کند و عارف از راه وجدان و حضور البته این بیان به معنای نفع عقلانیت نیست بلکه به این معناست که نباید در حد معرفت عقل باز ماند و بدان قانع بود بلکه باید به مراحل بالاتر معرفت دست یافت و از معرفت شهودی بر خوردار شدبه قول شیخ عطار:
عقل گرچه در حق شناسی کامل است
لیک کاملتر زوی جان و دل است

حضور خدا یا علم خدا؟؟؟؟

آیا خدا همه جا حضور دارد ؟؟ یا اینکه علم او بر همه چیز احاطه دارد؟؟