علم

انگیزه‌ی قیام حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام) با علم به عدم پیروزی ظاهری

انجمن: 


با سلام و عرض ادب خدمت فرهیختگان اسک دین

با توجّه به علم حضرت به شهادت خود و یارانش، این بحث را پیگیری می کنیم تا علل و انگیزه‌ی‌قیام آن حضرت را بررسی کنیم ...

علل و انگیزه قیام حضرت، از چند نظر قابل بررسی است که مهم ترین آن ها عبارت است از:

الف. اطاعت و عبودیّت حقّ
باید توجه داشت که اولیای الهی به گذشته و آینده‌ی خود و دیگران، تغییری در زندگی عادی و روزمرّه ی آن ها ایجاد نمی کند؛ بلکه مثل دیگر مردم، تکالیف ظاهری شرعی خود را انجام می دهند. بنابراین، محور در حرکت ها و تصمیم گیری های آن ها در همه امورِ خود، انجام وظیفه الهی، عبودیّت و اطاعت اوست، بدون در نظر گرفتنِ علم خود و این که نتیجه ظاهری آن چه خواهد شد؛ چنان که خداوند خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید:
«قُلْ إِنَّ صَلاتي‏ وَ نُسُكي‏ وَ مَحْيايَ وَ مَماتي‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين* لا شَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمين‏» (انعام آیات 163و162)
بگو: در حقیقت نماز من و سایر عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خدا، پروردگار جهانیان است، که او را شریکی نیست، و بر این کار دستور یافته ام، و من نخستین مسلمانم.
حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) نیز در پاسخ به بعضی افراد که دلیل حرکتشان را با توجه به شرایط خطرناک موجود، می پرسیدند، به همین مسأله اشاره می فرمود که به بعضی از آن ها اشاره می شود:

1. حضرت به عبدالله بن جعفر و یحیی فرمود:
«انّی رأیت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) فی المنام و امرنی بما انا ماض له » (بحار الانوار ج 44،ص336)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) را در خواب دیدم و مرا به ان چه انجام می دهم، امر فرمود ...

2. نیز به امّ سلمه فرمود:
«يَا أُمَّاهْ قَدْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَرَانِي مَقْتُولًا مَذْبُوحاً ظُلْماً وَ عُدْوَانا» (بحار الانوار ج 44،ص331)
ای مادر، همانا خداوند عزّ و جلّ خواسته مرا کشته شده و سر بریده به ظلم و دشمنی ببیند.
بیان: در بعضی زیارت های دیگر سیّد الشّهدا (علیه السلام) خطاب به خود حضرت یا ائمه (علیهم السلام) و نیز در زیارت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) نظیر جمله عبدت الله و شبیه آن دیده می شود که مراد، تنها عمل کردن به خواست پروردگار توجه دارند، و این، بالاترین و بارزترین نشانه بندگی آن ها؛ بلکه هر مومن واقعی است.

حتی انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) تا بنده واقعی نباشند، مقام رسالت و نبوّت و ولایت و امامت به آن ها داده نخواهد شد، که «واشهد انّ محمّدا عبده و رسوله» مومنان نیز پس از رسیدن به این مقام، دیگر مقامات عالیه، به آن ها عطا خواهد شد. جمله «رضا الله رضانا اهل البیت» نیز از آثار عبودیت واقعی است.

فلسفه سیر سیّد الشهداء علیه السلام بر طریق عادی

انجمن: 

با سلام و عرض ادب

[=&amp]این مسئله نه تنها در حادثه عاشورا؛ بلکه در مورد همه پیامبران علیهم السلام در ابلاغ رسالت الهی و یا در مبارزه با دشمنان حقّ مطرح است. و در باره ایشان نیز این پرسش مطرح است که چرا از طریق عادی و مثل دیگر مردم مبارزه می کردند و متحمّل سختی های فراوان می شدند، در حالی که بر محو همه آن ها، به قدرت ولایی و باذن الله، در یک چشم برهم زدن، قدرت داشتند؟ [/]

[=&amp]هنگامی که یکی از کارگزاران حضرت سلیمان علیه السلام که تنها روزنه ای از علم الکتاب به روی او گشوده شده، چنان قدرتی «باذن الله» داشته باشد که در یک چشم برهم زدن، تخت عظیم ملکه سبا را در برابر حضرت سلیمان حاضر نماید، که: [/]

[=&amp]« قَالَ الَّذِى عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا ءَاتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُك‏» (نمل 40)[/]

[=&amp]کسی که نزد او دانشی از کتاب (الهی) بود، گفت: من آن را پیش از آن که چشم خود را برهم زنی برایت می آورم. [/]

[=&amp]چگونه اولیای الهی و ائمه هدی علیهم السلام که دارای علم همه کتاب هستند؛ دارای چنین قدرتی نباشند؟ که:[/]

[=&amp]«قُلْ كَفَى‏ بِاللَّهِ شَهِيدَا بَيْنىِ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَاب‏» (رعد:43)[/]

[=&amp]بگو: کافی است خدا و آن کس که نزد او علم الکتاب است،میان من و شما گواه باشد. [/]

[=&amp]و نیز در زیارت سید الشهداء علیه السلام در مقام معرفی ولایت و امامت آمده است: [/]

[=&amp]«اراده الربّ فی مقادیر اموره، تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم» (کامل الزیارات ص 200باب 79، از زیارت دوم)[/]

[=&amp]اراده پروردگار در تقدیر های اشیاء نزد شما فرود می آید و از خانه های شما صادر می شود. [/]

[=&amp]هم چنین از سخنان امام حسین علیه السلام با گروه های جنّ در روز عاشورا، چنین بر می آید که حضرت بر محو دشمنان «به قدرت ربّانی» قادرتر از جنّ ها بودند؛ زیرا پس از اصرار آن ها بر یاری ان حضرت و امتناع ایشان، در پایان فرمود: [/]

[=&amp]«نحن و الله اقدر علیهم منکم» (بحار الانوار ج 44، ص 331)[/]

[=&amp]به خدا قسم قسم، قدرت ما بر آنان، از شما بیشتر است. [/]

[=&amp]با این همه ملاحظه می شود که اهل بیت علیهم السلام به ندرت در میدان مبارزه، از این قدرت استفاده می نمودند؛ بلکه مثل مردم دیگر در جنگ ها شرکت می کردند و می کشتند و کشته می شدند. در حادثه خاصّ کربلا نیز آن حضرت علیه السلام شهادت و اسارت اهل بیت علیهم السلام و تحمّل آن همه سختی را به جان و دل خرید و از طریق عادی و موازین ظاهری دین منحرف نشد. [/]

[=&amp]به راستی علل این مسأله چیست؟ [/]

[=&amp]از سروران عزیز و عزاداران حسینی در خواست می کنم پاسخ این سوال را بفرمایند ...

[/]


[=&amp]التماس دعا [/]



ریاضت برای کسب علم کیمیا

انجمن: 

سلام
کسی که میخواد علم کیمیا نصیبش بشه باید چه نیتی داشته باشه؟و باید چه شرایط و ادابی رو رعایت کنه؟میخواستم ریاضت عملی برای کسب علم کیمیا بیان کنید که خیلی مجرب باشه؟

راهنمایی برای انتخاب رشته در کنکور سراسری

با عرض سلام.
همونطور که باخبرید چند روزه نتایج کنکور اعلام شده.من رتبه ی 2000منطقه 3 را کسب کردم.البته در رشته ریاضی.علاقه ی شدیدی به رشته ی ریاضیات و کاربرد ها دارم.اما میگن اصلا بازار کار نداره.ولی برای من مهم نیست.قصد دارم به امید خدا تا دکتری پیش برم.اصلا رشته های مهندسی را نمی پسندم.شاید به دلیل عدم شناخت یا علاقه ی زیاد به ریاضی باشه.سر در گم شدم .لطفا کمکم کنید.

برچسب: 

آیا معصومین علم امروزی ما را داشتند؟

انجمن: 

با سلام

در قرآن آیه‌هایی هست که می‌گوید پیامبران از بعضی چیزها مطلع نبودن:

1) و إن کنت من قبله لمن الغفلین (یوسف، آیه 3)
به نظر می‌رسد اطلاع از طریق قرآن صورت گرفته و این طور نبوده که پیامبر (ص) به صرف مقام‌هایی که دارد این علم را نیز داشته باشد.

2) قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا (مریم، آیه Dirol
.قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا (مریم، آیه 20)
فأوجس في نفسه خيفة موسى (طه، 67)
وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی‏ کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی‏... (بقره، آیه 260)

به نظر می‌رسد زکریا، مریم و موسا و ابراهیم (ع)، مثل هر آدم عادی که از یک چیز عجیب تعجب می‌کند، دلشان مطمئن نبوده به قدرت خدا. این یعنی برایشان یک مسئلۀ عادی نبوده و برای همین نمی‌شود گفت علم وسیعی داشته‌اند. وگرنه کسی که خوب با همه چیز آشناست چرا باید رفتاری عامی داشته باشد؟

3).. وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ (بقره 120)
به نظر می‌رسد که پیامبر(ص) از قبل از اهواء آن‌ها خبر نداشته، با این که پیامبر بوده.

و شاید مثال‌های دیگری بشود پیدا کرد.

اینها را گفتم برای این که مثال زده باشم از علم ناکامل برگزیده‌های الهی. کمی هم دنبال احادیثی گشتم که چیزی شگفت انگیز از علم امروزی را بگوید (چیزی علمی مثلا در پزشکی یا نجوم که امکان نداشته باشد با وسایل آن زمان کشف شده باشد). اما چیزهایی که پیدا کردم منبع موثقی نداشتند.

آیا واقعا معصومین از علم امروزی خبر داشتند؟ دلیل محکمی هست که این را ثابت کند؟

قبلا سوال مشابهی در اینجا پرسیدم. حدیثی آورده شد

إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ..

اما در مورد صحت حدیث چیزی گفته نشد هر چند نکاتی در اینجا هست. اما معلوم نیست منظور از علم چیست. شاید علوم امروزی جزء آن نباشد.

آیا معصومین (به جز آخرین آن‌ها) در زمان حیات واقعا آنچه را از علوم مختلف ما می‌دانیم می‌دانستند؟ نشانه‌ای هست که مؤید علم آن‌ها به علوم امروزی باشد؟

سند بعضی احادیث مرتبط با روانشناسی

انجمن: 

بنام خدا

سلام و عرض ادب و خدا قوت:Gol:

ان شاءالله طاعاتتون قبول باشه.

نمونه هایی از احادیث هست که بنده نمونه هایش رو گرداوری کرده ام حال از طریق مطالعه، سخنرانی ها و....
منتها منبع انها و لفظ عربی انها را ندارم و گاهی جایی می خواهم آنها را بیاروم بنظرم بهتر هست مکملش هم سند و اعتبار و هم لفظ عربی آن را داشته باشم.

لذا از کارشناس محترم تقاضا دارم هم سند و اعتبار و لفظ عربی احادیث را بیاورند....ضمنا ممکن هست این تاپیک با پست های دیگر بنده جهت پیگیری احادیث روانشناسی ادامه داشته باشد.

با تشکر قبلی:Gol:

نمونه احادیث روانشناسی از علی بن ابی طالب علیه السلام:

*غصه نیمی از پیری است

*گله موجب تداوم دوستیست.

*دلها همانند تن ها خسته می شوند، برای نشاط آن به سخنان تازه ی حکیمانه روی بیاورید.

*برای ترک عادت بر عکس آنرا انجام دهید.

*کسی چیزی را دل پنهان نکرد، جز آنکه در لغزش های زبان و رنگ رخسارش آشکار شد.

*هنگامی که از چیزی میترسی، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهی ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است.

*ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺧﺸﻢ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺷﺘﺎﺏ ﻣﮑﻦ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻣﺴﻠّﻂ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.

*ادب با خشم بوجود نمی آید.

*تغافل نیمی از عقل است.

*مواظب افکارت باش که گفتار می شوندٰ مواظب گفتارت باش که کردارت می شوند مواظب کردارت باش که عادت می شوند و مواظب عادتت باش که شخصیتت می شود.

مشاوره در مورد تعامل با همفکران و مخالفان

انجمن: 

سلام.

پیش از شروع بحث، خواهشم این هست که فقط و فقط کارشناس، با بنده وارد بحث بشوند و به خصوص دوستانی که در این زمینه ها که عرض می کنم با من برخوردی داشته اند، دخالتی نکنن، بدون شک انتظار از مدیریت حذف پستهای سایر کاربران است و از سلسله مراتب مدیریتی سایت هم خواهشمندم که به پست من دست نزنند و ویرایش ننمایند، در بخشی به عملیات مدیریتی پرداخته ام ولی لازم است و نمی خواهم ویرایش شود.

مسئله ای که برای من ایجاد شده است، این است که هم با مخالفینم ناسازگارم و هم با کسانی که حداقل در ظاهر با من موافق هستند. حالا زمینۀ بحثش در این سایت و سایت دیگری که فعالیت می کردم، قابل رؤیت بود.

مثلاً در آن سایت دیگر، بحثهای سیاسی هم خیلی رونق داشت، و دو طرف سیاسی داشتیم که با تعصب کور علیه هم موضعگیری می کردند و فقط به دنبال بهانه بودند که از این رئیس جمهور یا از آن رئیس جمهور بگیرن و بر سر مخالف بکوبند. خب بنده به طور اساسی، اهل حق و حقیقت هستم، و نمی توانم به خاطر گرایش سیاسی، حق و حقیقت را زیر پا بگذارم، و لذا در بحثها لازم می دانستم که به کاربران یادآوری کنم که دارند بدون انصاف بحث می کنند، خب گروههای مخالف که بدون شک فوراً موضع می گرفتن، و به مرور دیدم افراد به ظاهر موافق و همفکر نیز در برابر من موضع گرفته اند و روز به روز عرصه رو به من تنگتر می کنند!

به طور مشابه در این سایت هم من با همین مشکل روبرو شدم. اینجا البته بحث سر حق و باطل نبود، بلکه بر سر عملکرد مؤثر بود! همانطور که در بحثهایی به کسانی که باید گفته ام، دوستانی که به ساختن طرحهای حجابی و شعارهایی در جهت حجاب می پردازن، خیلی نقدها بر روششان وارد است، از یک طرف چیزهایی را مطرح می کنند که اصلاً مدّ نظر اسلام نیست و از طرف دیگر، بسیاری از حرفشان اصلاً برای افراد غیرمذهبی معنایی نداشته و ندارد و حتی در مواردی مصداق بارز انواع و اقسام مغالطات شناخته شده در علم منطق است، و از همه بدتر، اینکه بسیاری از این تبلیغات برای افراد غیرمذهبی، «زننده» و «نفرت انگیز» هستند. البته اگر هدف شعار دادن علیه مخالف در بین نیروهای خودی(!) بود که مشکلی نبود، ولی این دوستان قصدشان تشویق بی حجابها به حجاب است!
حتی من تاپیکی برای این مسئله ایجاد کردم که با شلوغکاری این افراد و سوءمدیریت یکی از مدیران، که به جای ویرایش و حذف پستهای اسپم فقط تاپیکها را قفل می کند، برای همیشه قفل شد و اعتراض به مدیریت هم سودی نبخشید(بگذریم که برای تاپیک کارشناسی معین کرده بودند که حتی یک کلمه هم در آن تاپیک ننوشت!) و همان روال در تاپیکهایی که قصدشان تبلیغ حجاب است ادامه یافت، بنده هم که تلاشم را تباه کرده بودند، در خود آن تاپیکها، شروع به اعتراض به تصاویر و پیامهای بی محتوا و کپی-پیستی کاربران کردم، که باز نتیجه اش تقابل کاربران مذهبی سایت و حذف پستهای بنده شد!

به راستی نمی دانم مشکل از من است که نمی توانم افرادی همفکر بیابم، و یا از دیگران؟ من اصلاً دوست ندارم دیگران را مقصر جلوه بدهم.

ولی چرا تنها کسانی که از اعتراضهای من به روشهای غلط حجاب، حمایت می کردند، معدود کاربران دگراندیش سایت بودند؟(همانهایی که وقتی در بحثهای دیگر پاسخ شبهاتشان را ارائه می کردم، در برابرم به شدت موضع می گرفتند!) چرا کاربران مذهبی که می دیدند من برای تبلیغ صحیح حجاب دلسوزی می کنم، از من حمایتی نمی کردند؟ آیا دیدِ من مشکل دارد، یا به راستی اکثر افراد جامعه، قصد تغییر طرز فکرشان را ندارند؟

ایراد از من است یا کاربری که بدون هیچ تفکری یک طرح غیرمنطقی که معلوم نیست طراحش کیست را در سایت قرار می دهد و حاضر است ساعتها و روزها و ماهها برای دفاع از آن به بحث بنشیند، ولی قبول نکند که این طرح به نفع حجاب نیست، بلکه نتیجه اش ضد حجاب است؟ یک نمونه هم خدمتتان ارائه می گردد:

یکی از کاربران ساعتها با من صحبت کرد که این عکس(برای مشاهده کلیک کنید) برای افراد بی حجاب فاقد اثر منفی است! و خب البته ایشان اگر کاریکاتور مادرش را بین جارو و خاک انداز می کشیدند، بدون شک، سعی نمی کرد بگوید که این توهین نیست و اصلاً معیار شما برای توهین بودن چیست. آیا ایراد از من است که بسیاری کاربران مذهبی، این طرحها را همچون وحی می انگارند که از آسمان نازل شده است؟

خب اینجا ایراد از من است یا افراد جامعه؟ منظورم فقط مذهبیها نیست، غیرمذهبیها هم مثل مذهبیها هستند، و بر باورهای غلط خودشان اصرار دارند. قبولاندن حرف حساب به کسی که به باطلی باورمند شده، دشوارترین کار است. کافی است مثلاً یک خانمی طرز فکرش این بشود که قرآن نگفته باحجاب باشید پس حجاب واجب نیست! دیگر ساعتها و روزها بحث ممکن است هیچ نتیجه ای ندهد، و این یک حقیقت است که مردم با دلشان تصمیم می گیرند و نه با عقلشان.

ایراد از من است یا افراد جامعۀ ما، تمام طرز فکر سیاسیشان، در تسویه حسابهای سیاسی خلاصه می شود؟ مشکل از من است، یا اینکه مردم ما، نگاه سیاه و سفید به مسائل سیاسی دارند؟

البته من آنقدر عقل دارم که بفهمم که روش من منطقی است. من حرف بی حساب نمی زنم. من به دلیل جهتگیری سیاسی و مذهبی، هر حرف بی حسابی را قبول نمی کنم. ولی مشکلم با جامعه همین حقگویی من است! وقتی حرف حق می زنم، همه می رنجند! اینوری و آنوری انتظار دارن که مثل خودشان فکر کنم، تأییدشان کنم و یا اگر مخالفشان هستم، سکوت کنم!! وگرنه نگاهشان به من منفی می شود!

مانده ام چه کنم که اینگونه همه، اعم از موافق و مخالف جلوی من موضع نگیرند! حرف حق نزنم؟ باطل را باطل ننامم؟ با کسی بحث نکنم؟ اجازه بدهم یک نظر باطل را چپ و راست اینجا و آنجا کپی پیست کنند؟

به راستی مانده ام.

کدام یک از دستورات اسلام را علم، صد در صد اثبات کرده است؟

سلام

آیا حرفی ، نکته ای ، دستوری ، پیشگویی ، درمانی ، چیزی از قران یا روایات وجود دارد که الان علم آن را اثبات کرده باشد؟

خیلی از دستورات اسلام است که فلسفه ی علمی برای آن ذکر میشود اما اثبات نشده است و فقط در حد حرف است! من دنبال اونایی هستم که اثبات شده باشه برای دانشمندا!

دوستان هم اگر موردی دارن با ذکر منبع بنویسن!

ممنون!

یک دختر چطور می تواند پسری را برای ازدواج جذب کند؟

سلام اگر دختری پسری را زیر نظر گرفت و فهمید پسر خوبیست و میتواند شوهر خوبی برای او باشد چطور باید به او بگوید به خواستگاریش بیاید؟