علم و دين

عید از دیدگاه امام خمینی(ره)

[="Arial"][="DarkRed"]بسم الله الرحمن الرحیم
:Gol:عيد ملت مستضعف روزی است که مستکبرين دفن شوند. عيد ملت ما روزی است که ريشه های فسادی که امروز در بعضي نقاط ايران هستند از بين بروند و می روند.

عيد سعيد و مبارک در حقيقت آن روزی است که با بيداری مسلمين و تعهد علمای اسلام تمام مسلمانان جهان از سلطه ستمکاران و جهانخواران بيرون آیند، و این مقصد بزرگ زمانی میسر است که ابعاد مختلفه احکام اسلام را بتوانند به ملت های زیر ستم ارائه دهند و ملت ها را با اسام ناشناخته آشنا کنند.

عید مسلمین وقتی سعید و مبارک است که مسلمین خودشان استقلالشان را، و مجدشان را آن مجدی که در صدر اسلام بر مسلمین بود به دست بیاورند.

مادامی که مسلمين، درحال تفرق و تشتت، درحالی که همه چيزشان پيوسته به غير است، هيچ روزی برای آن ها مبارک نيست . مبارک روزی است که دست اجانب از ممالک ما، از ممالک اسلامي کوتاه شود و مسلمين روی پای خودشان بایستند و امور مملکتشان را خودشان به دست بياورند.

عيد واقعي آن است که انسان رضای خدا را به دست بياورد، درون خود را اصلاح کند.

در اعياد که اسلام به ما عنايت فرموده است، در همه آن، آنچه انسان ملاحظه میکند همه اش مسئله و درخواست و ذکر و دعاست، نماز است، روزه است، ذکر است، دعاست.

و در اين عيد (نوروز) هم که عيد ملی است و اسلامی نيست، لکن اسلام هم مخالفتي با او ندارد، باز می بینیم که در روايتی وارد شده از آداب امروز روزه گرفتن است، از آداب امروز دعا کردن و نماز خواندن است. و اين به ما می فهماند که هر ملتی بخواهد به راه راست برود و بخواهد استقلال خودش را، آزادی خودش را بخواهد حفظ کند، باید در عيدش و غير عيدش تذکر داشته باشد. و ذکر خدا بکند، برای خدا باشد، حتی در عيدش دستور روزه است ، دستور استحبابی، روزه ای که بايد انسان منقطع بشود از شهوات خودش، و متوجه خدای تبارک و تعالی شود.

ايام نوروز برويد در اين مريضخانه ها، برويد احوال اين ها را، اين هايي که آواره شده اند،....به اين ها سرکشی کنيد ، و آن تشريفات سابق را تخفيف بدهيد.

اگر بخواهيد ملت قوی و آزاد باشيد از تشريفات يک قدری بکاهيد. عيد را در بين دوستان خودتان، ملت خودتان، مجروحان خودتان، معلولان خودتان.... اين عيد را در بين آنها با هم عيد کنيد....و شما وقتي عيد داريد که اخلاق عيد داشته باشيد.:Gol:[/][/]

برچسب: 

صنعت نفت از دیدگاه امام خمینی(ره)

[="arial"][="red"]نهضت ملی شدن نفت از نگاه امام خمینی(ره)
[/]در تاریخ ایران هیچ حرکت سیاسی و اجتماعی و هیچ جنبشی که توانسته باشد بدون تکیه بر دین و باورهای دینی مردم به پیروزی ماندگار دست یابد سراغ نداریم . برعکس همه جنبش ها و حرکت هایی که پیروز شده اند قطعا نسبتی با دین و باورهای دینی مردم داشته اند و اگر این جنبش ها در میانه راه و یا بعد از رسیدن به پیروزی از دین و باورهای دینی مردم فاصله گرفته اند فورا به ناکامی گرفتار شده اند.
جنبش مشروطه تا زمانی که با دین و باورهای اصیل دینی مردم ایران وداع نگفته بود سیر صعودی و پیروزمند داشت ولی زمانی که آیت الله شیخ فضل الله نوری به عنوان نماد جایگاه دینی این نهضت توسط مشروطه خواهان غرب گرا به شهادت رسید و احساس عمومی این شد که حرکت مشروطه خواهی از دین فاصله گرفته است این نهضت به سرعت در مسیر شکست و ناکامی افتاد و با شتاب در شیب تند سقوط غلتید.
نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز همچون نهضت مشروطه دو جناح عمده داشت . یکی از این دو جناح جناح مذهبی نهضت بود که آیت الله کاشانی در جایگاه رهبری این جناح قرار داشت و فعالان و مبارزان پرشوری همچون فداییان اسلام نیز بازوی عملیاتی و بسیار موثر نهضت محسوب می شدند. البته جناح مذهبی نهضت از نظر تعداد یاران و تعداد کسانی که به اعتبار چهره های دینی در نهضت حضور داشتند به هیچ وجه قابل مقایسه با جناح دیگر نهضت که ملی گراها بودند نبود; زیرا در جناح مذهبی نهضت علاوه بر اینکه جمعی از روحانیان و گروه های مذهبی و فعالان مذهبی حضور پررنگ داشتند اکثریت مردمی هم که همراه نهضت شده بودند همراه جناح مذهبی بودند; درحالی که جناح ملی گرای نهضت جمع اندکی از فعالان سیاسی تشکیل می دادند که نه همچون فدائیان اسلام توان عملیاتی و توان در افتادن با دشمن را در رویارویی های میدانی داشتند و نه همچون آیت الله کاشانی قادر بودند عموم مردم را به صحنه بکشانند و به اعتبار جایگاه دینی ملت را با خود همراه نمایند.
پس از آنکه نهضت به پیروزی رسید راهبرد جناح ملی گرا این شد که با در پیش گرفتن انواع روش و با انواع توطئه ها جوسازی ها تهمت ها و جنگ روانی پی در پی جناح مذهبی نهضت را منزوی کند و در دل نهضت کودتایی به وجود آورد و قدرت را به طور کامل و بدون میدان دادن به جناح مذهبی دردست بگیرد. این راهبرد نخستین و اساسی ترین اشتباهی بود که جناج ملی گرای نهضت انتخاب کرد. البته به احتمال بسیار زیاد راهبرد مذکور از القائات حساب شده دشمنان بوده و ملی گرایان به دلیل ساده لوحی و ناپختگی و با به دلیل ترجیح دادن شکست نهضت و حاکمیت یافتن بیگانگان بر همکاری با جناح مذهبی نهضت و متجلی ساختن برخی نمادهای دینی در جامعه و یا به دلایل متعدد دیگر چنین القائاتی را نظرا و عملا پذیرفتند و با جناح مذهبی نهضت به شدت در افتادند.
کودتای سیاسی و تبلیغاتی و روانی که درون نهضت رخ داد و همانند کودتای نظامی گروه کم شمار و اندکی را بر نهضت حاکم کرد اساسی ترین گام و اولین گام علیه نهضت بود و یک کودتای مقدماتی ولی اساسی برای کودتای نهایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ محسوب می شود . گرچه در آن زمان فهم ارتباط بین کودتای اول و دوم برای عموم و حتی برای بسیاری فعالان ظاهربین و سطحی نگر سیاسی مشکل بود و اسیر شدن اذهان در چنگ تبلیغات و گروگان گرفته شدن ذهن مردم توسط جریان های تبلیغاتی و سردمداران جنگ روانی اجازه نمی داد مردم فهم واقعی و روشنی از مسائل به دست آورند ولی تیزهوشانی همچون امام خمینی این ارتباط ها را به خوبی متوجه بودند و با فهم واقعی و روشنی که از مسائل داشتند می دانستند که در پی کودتای اول به ناگزیر و به طور طبیعی کودتای نهایی قرار دارد و کودتاگران به زودی یا خود قربانی می شوند و یا به دلایلی که اجمالا اشاره شد نوع دیگر از حیات سیاسی را بر وضعیتی که داشتند ترجیح خواهند داد تا چهره ها و نمادهای دینی موقعیت نیابند و دگرگونی عمیق سیاسی و انقلابی که برخی جریان های اسلامی در پی آن بودند رخ ندهد; زیرا این جریان ها اصرار بر این داشتند که آن صبغه و بنیاد سیاسی و اجتماعی را که از زمان حاکمیت یافتن جریان غرب گرای نهضت مشروطه به کشور و جامعه سلطه یافته بود کاملا برهم بزنند و سمت و سوی کلی و عمومی کشور را به طور اساسی تغییر دهند.
مسلما در جریان این دگرگونی های اساسی و عمیق جریان ها و جلوه ها و نمادهایی که ریشه در غرب گرایی داشتند نمی توانستند جایی داشته باشند. ملی گرایی یکی از همین جریان هایی بود که حیات خود را با دگرگونی های عمیق و اسلامی در تضاد می دید زیرا همان طور که می دانیم ملی گرایی یکی از محصولات فرهنگ سیاسی غرب است که برای دست یافتن به اهدافی خاص در کشورهای اسلامی مورد تبلیغ قرار گرفت . بنابر این طبیعی بود که مدعیان ملی گرایی شکست نهضت و ایجاد موانع متعدد بر سر راه جریان های دگرگون خواه اسلامی را بر هر چیز دیگر از جمله بز پیروز شدن مجدد نوع دیگر از غرب گرایی که شاه و اطرافیان او منادی آن بودند و حتی بر پیروز شدن خود غرب و عوامل او) ترجیح می دادند. به عبارت دیگر از غرب گرایی نوع مشروطه خواهی تا غرب گرایی نوع رضاخانی باستان گرایی ملی گرایی و… همه آن ها در ریشه مشترک بودند و نتیجه اینکه در باطن هواخواه یکدیگر محسوب می شدند.
یکی از مهم ترین عملیات تبلیغاتی و روانی ملی گرایان برای به ثمر رساندن کودتا علیه جناح مذهبی نهضت راه انداختن جنگ روانی علیه آیت الله کاشانی رهبر نهضت و چهره شاخص جناح مذهبی بود. امام خمینی در این باره و درباره ارتباط بین کودتای اول و دوم که به تعبیر ایشان ملی گرایان سرانجام سیلی خوردند چنین می فرماید :
مسلمانها بنشینند تماشا کنند یک گروهی که از اولش باطل بودند من از آن ریشه هایش می دانم یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند از اولش هم مخالف بودند اولش هم وقتی که مرحوم آیه الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند می کنند و صحبت کرد اینها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیه الله گذاشته بودند. این در زمان آن بود که اینها فخر می کنند به وجود او او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیه الله توی خیابانها می گردانند من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی را بر اسلام می زد . (صحیفه نور جلد ۱۵ ص ۱۵ )
ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم . آقای کاشانی از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ایران هم که آمدند تمام زندگیشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را می شناختم . در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که از منزل می خواست حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجد شاه مسجد شاه مطلع می شد در نظر داشتند اعلام می شد اینطور بود وضع ایشان . بعدش دیدند که اگر چنانچه یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را در کار می آورد این حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به جوسازی . آنطور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند و آنطور که من شنیدم عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیه الله . و من خودم در یک مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد در آن مجلس مجلس روضه بود هیچ کس پا نشد من پا شدم و یکی از علمای تهران که الان هم هستند و من جا دادم به ایشان (جا هم ندادند). این جو را درست کرده بودند برای آقای کاشانی که دیگر از منزلش نمی توانست بیرون بیاید در یک اتاقی محبوس بود در منزلش طوری که نمی توانست بیرون بیاید. چند دفعه هم گرفتند چه کردند آنجا هم شکست دادند مسلمین را شکست دادند . (صحیفه نور جلد ۱۸ صفحه ۸۱ )
انتقاد امام خمینی نسبت به نهضت ملی شدن نفت تنها مربوط به این نیست که جناح غیرمذهبی نهضت علیه جناح مذهبی کودتا کرد بلکه انتقاد اساسی تر به پررنگ بودن بعد سیاسی آن و کم رنگ بودن بعد دینی آن است . امام خمینی معتقد است همین موضوع باعث شد ملی گرایان و سیاست بازان بتوانند امور نهضت را دردست بگیرند و سرانجام نیز آن را در نیمه راه رها کنند. امام خمینی در این باره می فرماید :
نظر من این است که جنبش فعلی خیلی عمیقتر است تا جنبش زمان مرحوم دکتر مصدق . جنبش در آن وقت صرفا سیاسی بود; و الان در جنبش جنبه دینی غلبه دارد. در مملکت ایران مردم همه مسلمان هستند. اقشار زیادی از سیاست بیخبرند; اما به دین علاقه دارند. تمام دهات ـ که خوب است بروید و ببینید ـ همین شعارهای شهر را می دهند و درخواستهای آنان را دارند. تمام مردم از کوچک ـ طفل دبستانی ـ تا پیر مرد در حال نزع یکصدا همین مطلب را می گویند. این درخواستها و شعارها به طوری ملی شده است که کسی نمی تواند مناقشه کند. این جنبش دارای یک معنای اسلامی ـ سیاسی است ; و جنبش گذشته فقط سیاسی بود. جنبش کنونی عمقش بیشتر و امید به پیروزی اش بیشتر است ; امید که این نهضت را نتوانند خاموش سازند (صحیفه امام جلد ۵ ص۲۶۷)
ما در طول تاریخ که دیده ایم آنهایی هم که خودمان یادمان هست مثل قضیه نفت چون اسلامی نبود ملی تنها بود به اسلام کاری نداشتند از این جهت نتوانستند کاری انجام بدهند کارهای نصفه کاره ای هم که انجام دادند بعدش از دستشان گرفته شد و رفت کنار . (صحیفه نور جلد ۱۲ ص ۲۴۸ )
اعتقاد امام خمینی این است که ضعف نهضت ملی شدن نفت که سبب آن همه مصائب شد دراین بود که بعد سیاسی آن قوی و بعد مذهبی اش ضعیف بود . در دی ماه ۱۳۵۷ هـ . ش محمدحسنین هیکل نویسنده و روزنامه نگار مشهور مصری با امام خمینی مصاحبه ای انجام داد. هیکل در این مصاحبه از امام در باره علت قدرتمند بودن نهضت اسلامی و ضعف نهضت ملی شدن نفت پرسید. امام خمینی در پاسخ چنین فرمود :
این قدرت ناشی از اسلام است . در زمان کاشانی ـ مصدق اصل سیاست بود. جنبه های سیاسی جنبش قوی بود. در زمان کاشانی هم به وی نوشتم و هم گفتم که باید جنبه های دینی را توجه کنید. نتوانستند و یا نخواستند. ایشان به جای تقویت جنبه های دینی و به جای آنکه جهات دینی را به جهات سیاسی غلبه بدهند خودشان سیاسی شدند رئیس مجلس شدند که اشتباه بود. من گفتم که باید برای دین کار کنند نه آنکه سیاسی بشوند.
اما حالا جنبش در همه جهات دینی است اسلامی است سیاست هم داخل آن است . اسلام دین سیاسی است . سیاست در بطن این جنبش است . خوب است حالاهم سری به ایران بزنید و بینید ـ از نزدیک که امروز چیست و آن روز چه بود. مشکلات زیاد است ابرقدرتها هستند و همه نگرانیها را از جنبش ما دارند اما کاری نمی توانند بکنند حتی با کودتای نظامی و از بین بردن خود شاه هم ـ نمی توانند موفق بشوند. عمق جنبش به حدی است که این مسائل حل شده است دولت نظامی و حکومت نظامی حل شده است مردم اعتنایی ندارند. امروز مردم برای اسلام فریاد می زنند آن روز برای نفت بود فرق است وقتی که مردم برای منفعت جنبش می کنند یا برای خدا. جنبش درآن روز مادی بود و جنبش امروز معنوی است لذا کاملا شبیه صدر اسلام است و ما به موفقیت آن امیدوار هستیم (صحیفه امام جلد ۵ ص ۲۶۸ )
در این جا باید توجه نمود که انتقاد امام خمینی به آیت الله کاشانی در حالی است که آیت الله کاشانی از معدود شخصیت های تاریخ معاصر است که بسیار مورد توجه امام خمینی بود و ایشان همواره از آن عالم مبارز به نیکی یا دمی کرد وهمواره وی را در ردیف بزرگانی همچون میرزای شیرازی آیت الله شیخ فضل الله نوری و آیت الله مدرس مطرح می فرمود . (شماره ۳۵۰ و ۳۵۲ )
در جملاتی که از نظرتان گذشت نمونه هایی از سخنان امام خمینی در تجلیلی از آیت الله کاشانی را خواندید. اکنون نمونه دیگر را که درتجلیل حضور سیاسی آیت الله کاشانی در جامعه و ذکر دیدگاه صحیح ایشان در باره پیوند دین و سیاست می باشد چنین است :
ص ۲۱۶ )
مسلما اگر در آن زمان که نهضت ملی شدن نفت رخ داد سران و فعالان آن نهضت بعد جامع و اسلامی به آن می دادند و سقف اهداف نهضت را در ملی شدن نفت پایین نمی آورند آن همه مصایب رخ نمی داد و شاه و سایر عوامل مزدور بیگانگان فرصت نمی یافتند بیش از ۲۵ سال دیگر در ایران تاخت و تاز نمایند.
در ماجرای نهضت ملی شدن صنعت نفت دو کودتا رخ داد. کودتای اول کمر نهضت را شکست داد و آن را بسیار ضعیف کرد و کودتای دوم نیز تیر خلاص را بر فرق نهضت وارد آورد. کودتای اول درداخل نهضت روی داد و جناح کم شمار ملی گرا با راه انداختن کودتای سیاسی و تبلیغاتی و روانی آیت الله کاشانی و جناح مذهبی نهضت را منزوی کردند و زمینه را برای کودتای نظامی که از سوی آمریکا و عوامل داخلی اش اجرا شد کاملا مهیا نمودند. در آن زمان فقط هوشیارانی همچون امام خمینی رابطه بین کودتای اول و دوم را به خوبی درک می کردند. امام خمینی در سخنانی به این موضوع اشاره می کند و اظهار می فرماید : آن زمانی که به سگی عینک زدند و به اسم آیت الله کاشانی در خیابان ها گرداندند متوجه شدم که عاملان این کار به زودی سیلی خواهند خورد و طولی نکشید که سیلی خوردند.
امام خمینی : آیت الله کاشانی از همان جوانی که در نجف بود مبارزه با استعمار را شروع کرد. زمانی که آقای کاشانی در قلعه فلک الافلاک زندان بود کسی پیش او رفت و گفت : در شان شما نیست که در سیاست دخالت کنید و خودتان را به زحمت بیندازید.
آقای کاشانی هم فرمودند : توخیلی خری اگر من در سیاست دخالت نکنم پس چه کسی باید در سیاست دخالت کند .
شما نمی دانید گفتن این کلمه در آن زمان تا چه حد جرات و شجاعت می خواست زیرا گفتن چنین کلمه ای مساوی با قتل بود.
اعتقاد امام خمینی این است که ضعف نهضت ملی شدن نفت که سبب آن همه مصائب شد در این بود که بعد سیاسی آن قوی و بعد مذهبی اش ضعیف بود . در دی ۱۳۵۷ هـ . ش محمد حسنین هیکل نویسنده و روزنامه نگار مشهور مصری با امام خمینی مصاحبه ای انجام داد. هیکل در این مصاحبه از امام در باره علت قدرتمند بودن نهضت اسلامی و ضعف نهضت ملی شدن نفت پرسید. امام خمینی در پاسخ چنین فرمود : آيت الله كاشاني، امام، امام خمینی، امام روح الله، اندیشه های امام، اندیشه های امام خمینی در دانشگاه ها، اندیشه ی امام، باورهاي ديني مردم، بنیاد امام، تبیین اندیشه های امام، جنبش مشروطه، حركت سياسي و اجتماعي، دیدگاه امام، روح الله الموسوی، روح الله الموسوی الخمینی، روحانيان، فدائيان اسلام، ملي گرايي، نهضت ملي شدن صنعت نفت، نهضت ملي شدن نفت.
[/]

برچسب: 

نوروز از نظر مقام معظم رهبری

[="Arial"]بسم الله الرحمن الرحیم
:Gol:[="Blue"]حضرت آیت اللّه خامنه ای، بر تحول درونی در آغاز هر سال تأکید می کند و می فرماید:[/]
[="blue"][="DarkRed"]تحول هر سال جدید شمسی که مصادف با نوای تحول در عالم طبیعت می باشد، فرصتی است برای اینکه انسان به تحول درونی خود و به اصلاح امور روحی و معنوی، فکری و مادی خود بپردازد و این دعای شریفی که در آغاز سال می خوانیم، درس همین تحول است. در این دعا از خدای متعال درخواست می کنیم که در حال ما و در وضعیت روحی و نفسانی ما یک تحول و دگرگونی مبارکی ایجاد کند.

[="blue"]مقام معظم رهبری، مردم را در [="Red"]نوروز، [/]به محاسبه اعمال سال گذشته سفارش می کند و می فرماید:
[/]
یکی از وظایف سال این است که هر کسی به حالت و حساب خود رسیدگی کند. این بهانه خوبی است که انسان به پشت سر خود برگردد و غفلت هایی را که انجام داده است، کوتاهی ها و کارهای ناشایستی که از او سر زده است و همچنین کارهای خوب خود را یک بار مشاهده کند. همه باید عادت کنیم که هر سالی که نو می شود، به مناسبت اول سال، به گذشته یک ساله خود نگاهی بکنیم. هر یک از نقاط مثبت و منفی، به ما پیامی می دهند.

[="Blue"]همچنین در عید نوروز، همه را به صله رحم فرامی خواند:
[/]
[="red"]عید نوروز،[/] چیز خوبی است. وسیله ای است که با آن دل ما شاد می شود. انسان ها با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. صله رحم و صله احباب می کنند. انسان باید با ارحام صله بکند. این ارتباط عید [="red"]نوروز[/] است که بسیار خوب است.

همچنین مقام رهبری، همگان را به مردم دوستی در نوروز توصیه می کند که: «در این ایام[="red"] (نوروز) [/]به کمک مستضعفان بشتابید. کسانی که دارند و می توانند جمعاً به کسانی که ندارند و مستمندند، کمک کنند».:Gol:
[="Arial"][="Red"]موفق و پیروز باشید!
[/]
[/][/][/][/]

برچسب: 

مقالات قرآنی

انجمن: 

[="Arial"][="Blue"]رسالت قرآن در معرفت
[/]:Gol:قرآن كه خود، علم ممثَّل است، بيش از هر چيز جوامع بشري را به دانش فرا مي‌خواند چون با سرمايه‌ي بينش علمي، فروغ هدايت آن روشن‌تر مي‌شود، زيرا گر چه رهنمود قرآن در بشارت دادن و بيم‌دادن عالم است... «لِيَكُونَ لِلعالَمينَ نَذيراً»[1]، ليكن سودمندان از آن، كساني‌اند كه از زبانه دوزخ هراسناك‌اند: «انّما اَنتَ مُنذرٌ مَن يخْشاها»[2] و هراسناكان از شعله جهنم، زياد نيستند و مهم‌ترين آنان عارفان به خداي سبحان و عالمان به احكام و حكم اويند: «اِنَّما يَخْشَي الله مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[3] و در پرتو خدا باوري و خدا پروائي، شايسته‌ي هم‌نشيني فرشته‌ها شده و در صحنه‌ي برجسته‌ترين معارف الهي يعني توحيد به شهادت نشسته و اداي شهادت آنان مسموع گوش دل صاحبدلان شده، و مُهر تأييد و امضاء خداي واحد را به همراه خود دارد: «شَهِدَ الله اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ وَ المَلائِكهُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسطِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الله العَزيزُ الحَكيمُ»[4].
رسالت قرآن در دعوت به معرفت، شامل همه اركان آنست؛ يعني هم مبدء را كه خداي سبحان و نام‌هاي نيكو او ومظاهر گوناگون آنهاست به عنوان مبدء شناسي عنوان مي‌كند و هم معاد را كه همان مبدء‌است با نام‌هاي نيكو ديگر ارائه مي‌دهد و هم رابط بين آغاز و انجام را كه مظاهر نام‌هاي نيكو ديگر خداي سبحان‌اند هدايت مي‌كند، ضمنا جهان‌شناسي و انسان‌شناسي را كه هر كدام بنوبه‌ي خود مظهر نامي از نامهاي مبارك الهي‌اند تعليم مي‌نمايد، و نحوه پيدايش و پرورش بسياري از موجود‌هاي روح‌دار يا بدون روح را به منظور تشريح آيات آفاقي وانفسي گزارش مي‌دهد.
در تحليل مسائل شناخت‌شناسي، گذشته از آنكه مباحث را به صورت اشكال منطقي دقيق طرح مي‌كند و شرائط منطق صوري را رعايت مي‌كند به قسمت مهم منطق كه صاحب‌نظران روش شناسي آن را جزء فريضه‌ي مباحث منطق مي‌شمارند و بخش‌هاي ديگر را جزء نافله‌ي مسائل منطق محسوب مي‌دارند كاملا عنايت مي‌نمايد و از اين رهگذر نه تنها حِسْبان و زَعْم و پندار واهي را كافي نمي‌داند بلكه گمان را كه بسياري از دانشمندان به آن مبتلا هستند ناقص مي‌شمارد، و مظنّه را در تحقيق مسائل جهان‌بيني سودمند نمي‌داند، و آيات فراواني در اين زمينه نازل شده است كه ظنّ را چون خَرْص و تخمين دانسته و پيروي از آنها را ضلالت مي‌داند و گمان‌ پرستي را همراه با هواپرستي محكوم مي‌شمارد، آيات ذيل نمونه‌اي از ذمّ ظّن و سلب حجّيت آن در مسائل اعتقادي و نفي اعتماد بر آن در مباحث جهان‌بيني است: «اِنْ يتَّبِعُونَ اِلّا الظّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلّا يَخْرِصُونَ»[5] «وَ ما يَتَّبِعُ اَكثَرُهُمْ اِلّا ظَنّا اِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الحَقّ شَيئاً»[6] «اِنْ يِتَّبِعُونَ اِلّا الظّنّ و ما تهوي الاَنْفَسَ»[7].
چون از صورتهاي فاقد شرائط انتاج هرگز قطع حاصل نمي‌شود و از مادّه‌هاي ظنّي هرگز تعيين پديد نمي‌آيد هدايت قرآن كريم و رسالت آن در تبيين معرفت شناسي اينست كه اساس را بر صورتهاي واجد شرائط نتيجه گرفتن قطعي و مادّه‌هاي صالح جهت افاده، يقين قرار مي‌دهد و بهره‌مندان از خود را متّقياني مي‌داند كه بر محور حسّ نگشته و در ديوارهاي تنگ طبيعت محبوس نشدند و به ماوراء آن كه قلمرو غيب و عقل است ايمان دارند: «يُؤمِنُونَ بِالغَيْبِ»[8]، و درباره‌ي قيامت به گمان اكتفاء نكرده بلكه به مرز يقين رسيده‌اند، «و بِالآخرَهَ هُمْ يوُقِنُونَ»[9] اينان در پرتو معرفت شناسي بين گمان نزديك به علم كه نفوذ شبهه در آن بعيد است نه محال، و بين يقين كه رخنه ترديد در آن مستحيل است نه بعيد، فرق گذاشته‌اند وهرگز گمان‌هاي پراكنده را يقين نمي‌پندارند و بعيد را ممتنع نمي‌شمارند.
قرآن كريم همانطوري كه فكر ناب را زمينه‌ي حصول يقين صاحب‌نظران مي‌داند، ذكر خالص و شكر بي‌شائبه را وسيله حصول يقين صاحبان بصيرت مي‌شمارد، زيرا بعد از جريان حضرت خليل ـ عليه السّلام ـ كه نمونه‌ي كامل صاحبان بصيرت است و اينكه آن حضرت شاهد ملكوت آسمانها و زمين بوده و از بين رهگذر به مقام يقين شهودي و قطع با بصيرت رسيده است: «وَ كَذلِكَ نُري اِبراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ ليَكُونَ مِنَ المُوقنين»[10] همه‌ي صاحب نظران را به نگاه در ملكوت آسمانها فرا مي‌خواند تا از اين سكوي پرش به مقام يقين مفهومي و قطع‌ نظري برسند، گر چه رسيدن به مقام قطع با بصيرت به نوبه‌ي خود ممكن خواهد بود: «اَوَ لَمْ يَنظُروُا في ملَكوتِ السََّمواتِ وَ الاَرضِ»[11].
و نيز همه‌ي سالكان كوي حق را به ذكر و پرستش خالص دعوت مي‌نمايد تا از راه ذكر و شكر چون طريق فكر و شعور به مقام والاي يقين برسند: «وَ اعبُدْ رَبَّكَ حتّي يَأتِيكَ اليَقينَ»[12].
و به صاحبان علم اليقين كه از رهگذر كوي فكر و شعور يا سحر خيزي ذكر و شكر به مقام يقين رسيده‌اند اعلام مي‌دارد كه هنوز در بين راه‌اند و مقصد‌هاي والا همچنان به انتظار آنها است كه از علم اليقين به عين اليقين بار يابند. از علم به عين آمد و از گوش به آغوش: «كَلّا لَو تَعلمُونَ عِلمَ اليَقينِ لَتَروُنَّ الجَحيمَ ثُمَّ لَتَروُنّها عَيْنَ اليَقينِ.»[13].
يقين عامل مؤثّر است تا عبد صالح سالك از مقام محبّ بودن به درجه‌ي بالاي محبوب حق شدن نائل آيد، كه نه تنها لذّت محبت را مي‌چشد، بلكه از ناحيه‌ي محبوب شدن مي‌بالد و فخر مي‌كند، و اگر تاكنون از لذت مناجات با حق بهره‌مند بود اكنون از شوق مناجات خداي سبحان با وي غرق نشاط مي‌شود: «قُل اِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُوني بُحْبِبْكُمُ الله»[14] ـ «ما بَرحَ لِلّه عزّت آلائه في البرهة بعد البرهة و في ازمان الفترات عبادٌ ناجاهم في فكرهم و كلّمهم في ذات عقولهم»[15]...
اينان هر لحظه با عبادت بهره‌ي تازه‌ي از يقين مي‌برند و با يقين برتر عبادت بهتر انجام مي‌دهند چنانكه صاحب‌نظران با فكر بهره‌ي جديدي از يقين نظري مي‌برند و با آن يقين كليد حلّ دشواري‌هاي نظري را بدست مي‌آورند.
و چون نظام آفرينش بر اساس علت و معلول است و همه‌ي سلسله علّت‌ها را خداي سبحان كه مسبب همه اسباب است اداره مي‌نمايند و آنها فقط مجاري فيض‌اند، درخواست هرگونه فيضي با حفظ مبادي و مجاري آن خواهد بود، و هرگز توسّل‌ها مخالف حكمت حق نبوده و آن را تغيير نمي‌دهند، بلكه هماهنگ با آن اثر مي‌كنند: يا مَن لا تُغَيَّرُ حِكمَته الوسائلُ[16]، و از آنجهت كه علم گاهي از فكر و دانش و زماني از ذكر و نيايش حاصل مي‌شود تقاضاي افزايش آن همراه با درخواست توفيق فكر و حدس و سعادت عبادت و پرستش خواهد بود، بنابراين معناي «ربِّ زِدْني عِلماً» همراه با تقاضاي توفيق كوشش و تفكر عقلي يا كشش و تهجد قلبي مي‌باشد كه جمع هر دو، نه تنها ممكن، بلكه مطلوب خواهد بود.
و از آنجهت كه بناي اين مقالت بر اختصار است و از طرفي برخي از مباحث عبادي در اين فصل آمده است لذا فصل مستقلي براي تبيين رسالت قرآن در عبادت منعقد نخواهد شد، همانطوري كه براي رسالت قرآن در تربيت منعقد نشد.:Gol:
__________________________________________________________________
[1] . سوره‌ي فرقان، آيه‌ي 1؛ تا براي جهانيان بيم‌دهنده باشد.
[2] . سوره‌ي نازعات، آيه‌ي 45.
[3] . سوره‌ي فاطر، آيه‌ي 28.
[4] . سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 18گ خداوند گواهي مي‌دهد كه مبعودي جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش گواهي مي‌دهند (خداوند در تمام عالم) قيام به عدالت دارد و معبودي جز او نيست كه هم توانا و هم حكيم است.
[5] . سوره‌ي انعام، آيه‌ي 116؛ آنها تنها از گمان پيروي مي‌كنند و تخمين و حدس مي‌زنند.
[6] .سوره‌ي يونس، آيه‌ي 36؛ اكثر آنها جز از گمان پيروي نمي‌كنند و گمان انسان را از حق بي‌نياز نمي‌كند.
[7] . سوره‌ي والنجم، آيه‌ي 23؛ آنها فقط از گمان‌هاي بي‌اساس و هواي نفس پيروي مي‌كنند.
[8] . سوره‌ي بقره، آيات 4ـ2؛ به غيبت ايمان مي‌آورند.
[9] . سوره‌ي بقره، آيات 4ـ2؛ به آخرت يقين دارند.
[10] . سوره‌ي انعام، آيه‌ي 75.
[11] . سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 185؛ آيا در ملكوت آسمانها و زمين نگاه نمي‌كنند؟
[12] . سوره‌ي حجر، آيه‌ي 99.
[13] . سوره‌ي تكاثر، آيه‌ي 5؛ چنان نيست (كه شما خيال مي‌كنيد) اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشته باشيد، قطعا شما جهنم را خواهيد ديد، سپس (با ورود در آن) آن را به عين اليقين خواهيد ديد.
[14] . سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 31؛ بگو اگر خدا را دوست داريد پيروي كنيد مرا تا خدا شما را دوست دارد.
[15] . نهج البلاغه، خطبه‌ي 222؛ همواره براي خدا ـ كه نعمتها و بخششهايش ارجمند است ـ در پاره‌ي از زمان پاره‌ي ديگر و در روزگارهايي كه آثار شرائع در آنها گم‌ گشته، بندگاني است كه در انديشه‌هاشان با آنها راز مي‌گويد و در حقيقت عقل‌هاشان با آن‌ها سخن مي‌فرمايد.
[16] . صحيفه سجاديه.[/]

(گزیده های قرآنی)

انجمن: 

[="Arial"][="Arial"][="Blue"]بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
از دوستان اهل کتاب و اهل قرآن درخواست می کنم اگر مطالب قرآنی دارند در همین تاپیک ها ایجاد کنند.
دوستان لطف کنید در این تاپیک ها بحث های قرآنی ایجاد کنید و در ضمن سوال و جواب های قرآنی خود را هم می توانید مطرح کنید
از عبادت و از نیت هم قرار بدهید!
هر چقدر که بیشتر فعالیت کنید به قرآن خدمت کردید!
تشکر:Gol:[/]
[/]
[/]

چرا در تمدن غرب بين علم و دين تعارض به وجود آمد؟

چرا در تمدن غرب بين علم و دين تعارض به وجود آمد؟