عدل

عدل چيست؟

انجمن: 



بشر در اسلام بر مبني عدالت الهي است که با وجود تفاوتهاي خدادادي حق هر ذينفعي را از هر مليت يا مذهبي براي او تعيين وتخصيص داده وانسانها را به رعايت حدوحدود وحق وحقوق همديگر تشويق مينمايد. عدل را در جوامع وروابط افراد وملل بايد جستجو کرد نه در موزه هاي فرهنگي.

عدل چيست؟
· عدل :عبارت است از قرار دادن هر چيز و هر كس در جايگاه خودش
· عدل :عبارت است از تشخيص و تخصيص حدود وحقوق متقابل .
· عدل : از صفات خداوند وانسانهاي خداگونه است.
· عدل : جامعه را به آرامش و صلح مي رساند
· عدل:رفتاري است که حق هر ذيحقي را مي دهد
· عدل: رضايت و خوشحالي را نسبت به استحقاق به هر كس مي دهد.
· عدل : رفتاري است كه موجب صلح و ارتقاء روابط بين فردي مي شود.
· عدل: امنيت و رفاه مردم را تضمين مي كند.
· عدل: صفتي است كه هر كس بخواهد مي تواند صاحب آن شود گرچه عدل مطلق مخصوص خداست.
· عدل: باعث نظم ، همكاري ، مشاركت و مداومت روابط مي شود.
· عدل: دلها را با هم نزديك و صميمي مي كند.
· عدل: پيشرفت و رشد همه انسانها را تنظيم و تضمين مي كند
· عدل: مانع اشتباهات و گرفتاريهاي بيهوده در زندگي مي شود
· عدل: باعث نجابت و صداقت پنهان و آشكار در روابط مي شود
· عدل: باعث رشد مالي و مانع هزينه هاي بيهوده مي شود
· عدل: به رسميت شناختن انسانيت انسانهاست
· عدل: مانع تبعيض ، تمايز و تفاوتهاي طبقاتي خدادادي مي شود
· عدل: همدلي و مودت انسانها را بيشتر مي كند
· عدل: عشق و محبت را بين انسانها آسان مي كند
· عدل: انرژي و قواي جسمي و رواني را زياد مي كند.
· عدل : قدرت و شهامت فردي و اجتماعي را افزايش مي دهد.
· عدل : دورانديشي و عاقبت انديشي ، پيش بيني و مسئوليت پذيري را محقق و آسان مي كند
· عدل: اعتماد و اعتبار را بين افراد وملتها گسترش و توسعه مي دهد.
· عدل: مانع دروغ ، خيانت، ظلم و استكبار مي شود.
· قرار دادن هر چيز و هر كس در جايگاه خودش را عدل گويند.
· عدل : از صفات خداوند است.
· عدل : جامعه را به آرامش و صلح مي رساند
· عدل: حق هر ذيحقي را مي دهد
· عدل: رضايت و خوشحالي را نسبت به استحقاق هر كس به وي مي دهد.
· عدل : رفتاري است كه موجب صلح و ارتقاء روابط بين قردي مي شود.
· عدل: امنيت و رفاه مردم را تضمين مي كند
· عدل: صفتي است كه هر كس بخواهد مي تواند صاحب آن شود گرچه عدل مطلق مخصوص خداست.
· عدل: باعث نظم ، همكاري ، مشاركت و مداومت روابط مي شود.
· عدل: دلها را با هم نزديك و صميمي مي كند.
· عدل: پيشرفت و رشد همه انسانها را تنظيم و تضمين مي كند
· عدل: مانع اشتباهات و گرفتاريهاي بيهوده در زندگي مي شود
· عدل: باعث نجابت و صداقت پنهان و آشكار در روابط مي شود
· عدل: باعث رشد مالي و مانع هزينه هاي بيهوده مي شود
· عدل: به رسميت شناختن انسانيت انسانهاست
· عدل: مانع تبعيض ، تمايز و تفاوتهاي طبقاتي خدادادي مي شود
· عدل: همدلي و مودت انسانها را بيشتر مي كند
· عدل: عشق و محبت را بين انسانها آسان مي كند
· عدل: انرژي و قواي جسمي و رواني را زياد مي كند.
· عدل : قدرت و شهامت فردي و اجتماعي را افزايش مي دهد.
· عدل : دورانديشي و عاقبت انديشي ، پيش بيني و مسئوليت پذيري را محقق و آسان مي كند
· عدل: اعتماد و اعتبار را گسترش و توسعه مي دهد
· عدل: مانع دروغ ، خيانت، ظلم و استكبار مي شود.

همه آنچه که باید در مورد چشم زخم بدانیم

انجمن: 

سلام !
من عضو جديدم .و خيلي چيزا رو هنوز نرسيدم مطالعه كنم!.ميخواستم ببينم جائي ميخوندم چشم زخم حق است و دعا براي رفع آن هم حق!من ميخواهم ببينم اين اصلا درسته كسائي باشن كه با نيروئي منفي كه تو قلب و چشماشون وجود داره (به دلايل مختلفي مثل كينه حسادت و ... )براي ديگران چه با نگاه چه با فكر وچه با اعمال شيطاني مشكل بوجود بيارد وروح و جسم شون به حدي آلوده بيشه كه بصورت جني از شياطين دربياد وديگه انگار هميشه و هر جائي دنبال آدمن اين با عدل الهي سازگاره كه اينا بتونن با يه همچين اعمالي مشكل بوجود بيارن يا باعث تاخير تو اتفاقاتي كه بايد بيفته يا مشكلدار نشون دادن افراد بشن!(من هر وقت تو اين زمينه برام مشكلي بوجود مياد و كتاب خدا رو باز ميكنم اين آيه مياد:
(آنان كه آيات خدا رو به ميل خود جزئ جزئ پاره پاره كردند...)
اينا خيلي هضمش سنگينه و زندگي با يه همچين افرادي كه بعد از مدتي به طور كلي از دايره انساني و روابط و عواطف انساني دور ميشن و فقط به فكر برآورده شدن خواسته هاي حيواني و شيطاني شون به هر قيمتي هستند خيلي مشكل .و متاسفانه يا ...:Ghamgin: صبر خدا در اين موارد بسيار زياد!
واين حكمي كه درباره گردن زدن كافران ميگن عملا اگر هم كسي پيدا بشه تا بتونه به صورتي اونو بفهمه كه شخصي كافر يا عقايد كفر گونه داره، چطور بايد اثبات بشه و اقدام بشه اصلا تو جامعه كنوني ما اين حكم هنوز قابل اجراست؟:Narahat:شما ميدونيد كه كفر يا شرك از راه رفتن مورچه اي روي سنگ سياه هم آسونتر وارد ميشه و آدمهاي با اين خصوصيات خيلي راحت ميتونن خودشونو همرنگ جماعت يا حتي از اوننا و حتي مومنين مذهبي تر نشون بدن!با اين كافران معاند لجوج بايد چيكار كرد كه حتي گاهي با تازيانه كلام ايمان واقعي بندگان خدارو هم زير سوال ميبرن و تحقير ميكنن!:Ealam:

آشنایی با عدل الهی

انجمن: 

قسمت اول : آشنایی با عدل الهی و تعاریف متعدد آن

عدل یکی از صفات مهم حضرت حق به شمار می رود و اهمیت آن تا حدی است که در کنار مهم ترین صفت خداوند، یعنی توحید، قرار گرفته است و در کلام امامیه و معتزله،

یکی از اصول دین معرفی شده است.

در قرآن کریم ، مشتقات مادۀ « ظلم » و « عدل »بیش از سیصد مرتبه به کار رفته است و عدل سفارش و ستایش ،و ظلم نهی و سرزنش شده است .

ظلم در این آیات ، ٤١ مرتبه از خدای سبحان نفی شده و یک مرتبه نیز فعل خدا با عنوان عدل توصیف شده است:

« وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلاً » (1)

کلام پروردگارت با صدق و عدل سرانجام گرفته است.

در احادیث، عدل در کنار توحید و یکی از پایه های دین مطرح شده است . امام صادق (علیه السلام ) دراین باره چنین فرموده اند:

« إِنَّ أساسَ الدّینِ التَّوحیدُ وَالْعَدْلُ » (2)

به درستی که اساس دین، توحید و عدل است.

مطالب بالا ، نشان دهندۀ اهمیت فراوان عدل در اعتقادات مسلمانان، به خصوص اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) است.

دربارۀ دلیل اهمیت عدل و این که چرا یکی از اصول دین شمرده می شود، نکاتی ذکر شده است، از جمله:

١ - بسیاری از عقاید اسلامی ، زیرمجموع ۀ عدل الهی است (3) و اگر این اصل پذیرفته نشود ، بسیاری از آموز ه های اسلامی مانند نبوت، معاد،

اختیار انسان و تکلیف، قابل توجیه نیستند.

٢ - امامیه و معتزله با اهل الحدیث و اشاعره در بارۀ عدل الهی، اختلاف شدیدی داشتند، در حالی که در دیگر صفات الهی یا اختلافی نبوده یا اگر بوده اهمیت زیادی نداشته است .

از این رو به امامیه و معتزله « عدلیه » یا « اصحاب العدل و التوحید »گفته می شود. (4)

مصاديق و تاريخچه بحث عدل الهي

انجمن: 

مصاديق و تاريخچه بحث عدل الهي
مصاديق عدل الهي
مصاديق كلي عدل و حكمت الهي عبارتند از:
1. عدل و حكمت در آفرينش و تدبير:
يعني خداوند هر موجودي را با توجه به استعداد و قابليت ذاتي او ايجاد كرده، و متناسب با غايت مطلوب آن موجود، اسباب و شرايط لازم براي نيل به آن غايت را در اختيار او گذاشته است. آيه كريمه «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى».[1] بيانگر اين مطلب است. همين گونه است آيه كريمه «الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى»[2] در حديث نبوي معروف آمده است: «بالعدل قامت السموات و الأرض».
2. عدل و حكمت در تشريع:
خداوند موجوداتي كه شايستگي دريافت كمالات عقلاني و معنوي رادارند، از هدايت‎هاي تشريعي بهره‎مند ساخته، و معارف و احكام و تعاليم ديني كه تأمين كنندة نيازها و پرورش دهندة استعدادهاي آنان است را از طريق عقل و وحي به آنان آموخته است. نكتة ديگر اين كه در قانون گذاري و تشريع توان و طاقت بشر را نيز در نظر گرفته و تكليف به مالايطاق نكرده است. اين دو مطلب نيز در آيات قرآن بيان شده است.
3. عدل و حكمت در جزا:
يعني خداوند بر پاية عدل و حكمت كيفر مي‎دهد، و از پاداش نيكوكاران نيز نمي‎كاهد، و آنچه را شايستة آنان است و به آنها وعده داده است به آنان عطا خواهد فرمود: «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً».[3]
واژة قسط در آية كريمه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ»[4] همة مصاديق و مظاهر قسط وعدل را شامل مي‎شود. چنان كه يكي از اقوالي كه علامة طبرسي در تفسير آيه نقل كرده است اين است كه خداوند تدبير خلق (تكويني و تشريعي) و جزاي اعمال را براساس عدل انجام مي‎دهد.[5]
آنچه گفته شد مصاديق و مظاهر كلي عدل الهي بود، در نگاهي ديگر و از منظر قرآن كريم به قلمرو عدل دارد مي‎توان موارد ديگري را نيز برشمرد كه از توابع مصاديق ياد شده است به دست آورد. استاد مطهري پس از بيان آياتي از قرآن كريم در زمينة عدل در حوزه‎هاي مختلف گفته است:
«در قرآن، از توحيد گرفته تا معاد، از نبوت گرفته تا امامت و زعامت، و از آرمانهاي فردي گرفته تا هدف‎هاي اجتماعي، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن، همدوش توحيد، ركن معاد، هدف تشريع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معيار كمال فرد، و مقياس سلامت اجتماع است».[6]
تاريخ و انگيزة بحث عدل
مسئلة عدل الهي در كلام اسلامي، تاريخي كهن دارد و مي‎توان گفت از نخستين روزهاي ظهور اسلام مطرح بوده است.
گذشته از آيات قرآن كه بر عدل الهي تأكيد و تصريح نموده است، در احاديث نبوي و سيرة پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز اين مسأله مورد توجه شايان قرار گرفته است. و حتي گفتگوهايي در اين باره ميان پيروان برخي از اديان با پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ صورت گرفته است چنان كه شيخ صدوق روايت كرده است:[7]
روزي فردي يهودي نزد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمد و دربارة مسائل بسياري از آن حضرت سخن گفت، كه از آن جمله عدل الهي بود. يهودي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيد: آيا پروردگارت ستم مي‎كند؟
ـ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خير.
ـ يهودي: به چه دليل؟
ـ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ : لعلمه بقبحه و استغنائه عنه: چون زشتي ظلم را مي‎داند، و نيازي هم ندارد.
ـ يهودي: آيا در اين باره،‌از جانب خداوند مطلبي نازل شده است؟
ـ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ : آري. آن گاه آيات ذيل را براي او تلاوت نمود.
«وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ».[8]
«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ».[9]
«وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعالَمِينَ».[10]
«وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ».[11]
پس از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ (در عصر خلفا) نيز مسئله عدل الهي مورد بحث و گفتگو بود، و امام علي ـ عليه السلام ـ به عنوان برترين شخصيت علمي و كلامي، پاسخگوي پرسش‎هايي كه در اين باره مطرح مي‎شد، بودند. و با نظارت دقيق و روشنگري‎هاي خود، از بروز انحراف در اين گونه مسائل جلوگيري مي‎كردند. گفتگوهاي آن حضرت در مسائل قضا و قدر، جبر و اختيار گواه روشن اين مدعاست.
پس از اين دوره، فصل جديدي در تاريخ الهيات اسلامي گشوده شد، افزايش انديشه‎ها و افكار گوناگون در اثر بسط جغرافياي اسلام، و اختلاط و آميزش آنان با فرهنگ‎هاي مختلف از يك سو، و اختناق سياسي دستگاه اموي كه سبب قطع رابطه مردم با خاندان وحي و رسالت شده بود، از سوي ديگر، سبب پيدايش فرقه‎هاي گوناگون، و طرح ديدگاه‎هاي مختلف دربارة مسائل اعتقادي و از جمله دربارة عدل الهي گرديد. حسن بصري (متوفاي 110 هجري) كه در آن زمان به عنوان يكي از انديشه‎پردازان در جهان اسلام مطرح بود، به انگيزة دفاع از عدل الهي به تفويض (در مقابل جبر) گرايش يافت و گفت:
«همه چيز به قضا و قدر الهي است مگر گناهان».[12]
قدريه نيز همين عقيده را برگزيدند.
پس از قدريه نوبت به معتزله رسيد، آنان نيز به انگيزة دفاع از عدل و حكمت الهي نظرية تفويض را برگزيدند.
در اين دوران ائمة اهل بيت ـ عليهم السلام ـ با همه محدوديت‎هايي كه از سوي دستگاه سياسي اموي بر آنان تحميل مي‎شد، به تبيين درست عدل الهي پرداخته، و انديشة تفويض را هم چون جبر ابطال مي‎نمودند. چنان كه شاگردان برجسته آنان نظير هشام بن حكم و ديگران نيز در ترويج ديدگاه ائمة اهل بيت ـ عليهم السلام ـ از هيچ كوششي دريغ نمي‎ورزيدند.
اهل حديث از اهل سنت نيز در اين دوره مطابق روش و مبنايي كه برگزيده بودند، از ورود در بحث‎هاي كلامي پرهيز مي‎كردند، و به تخطئه قدري‎گري و تفويض بسنده مي‎كردند. در هر حال، آنان بحث كلامي خاصي در باب عدل الهي ندارند. ولي پس از آن كه ابوالحسن اشعري به دفاع از عقايد آنان پرداخت از روش‎هاي كلامي بهره جست، و همين امر موجب تحول در مباحث كلامي ـ و از جمله ـ مسئلة عدل الهي گرديد.
حاصل آن كه مسئلة عدل الهي پيوسته مورد توجه و اهتمام بوده است، و بحث‎هاي كلامي در اين باره تاريخي ديرينه دارد، و انگيزه اين بحث‎ها نيز اثبات منزه بودن افعال الهي از قبايح و ناروايي‎ها بوده است.
جايگاه عدل در كلام عدليه
اگر چه همة مسلمانان به عدل الهي اعتقاد دارند و اين مسئله از ضروريات اسلام به شمار مي‎رود، ولي هر يك از عقل گرايان عدل الهي را به گونه‎اي خاص تفسير نموده‎اند، عقل گرايان كه آن را براساس حسن و قبح عقلي تفسير نموده‎اند، خود را معتقد و مدافع واقعي عدل الهي دانسته، و منكران حسن و قبح عقلي را در حقيقت منكر عدل به شمار آورده‎اند. از اين روي، عدل را به عنوان يكي از اصول مذهب خود قرار داده‎اند. عدل هم در مذهب معتزله و هم در مذهب اماميه از اصول اساسي مذهب آنان به شمار آمده است. بدين جهت اين دو مذهب كلامي را «عدليه» مي‎نامند.
علامة حلي دربارة اهميت اصل عدل گفته است:
«اصل عدل، اصل مهمي است كه قواعد و احكام اسلامي بر آن استوار است»[13].
استاد مطهري نيز در اين باره گفته است:
«اصل عدل، ‌اگر چه از آن نظر كه از مسلمات قرآن و ضروري دين است، جزء اصول اعتقادي است، ولي از آن جهت در مكتب معتزله و مذهب شيعه جزء اصول پنجگانه آنان قرار گرفته، شاخص مكتب آنان به شمار مي‎رود».[14]
پی نوشت ها:
[1] . طه/ 50.
[2] . اعلي/ 2ـ3.
[3] . انبياء/ 47.
[4] . آل عمران/ 18.
[5] . مجمع البيان، ج 1، ص 420.
[6] . عدل الهي، ص 42.
[7] . توحيد، ص 397ـ398.
[8] . فصلت/ 46.
[9] . يونس/ 44.
[10] . آل عمران/ 108.
[11] . غافر/ 31.
[12] . سيد مرتضي، امالي، ج 1، ص 106.
[13] . اعم ان هذا اصل عظيم تبتني عليه القواعد الإسلامية بل الاحكام الدينية مطلقاً... نهج الحق و كشف الصدق، ص 72.
[14] . آشنايي با علوم اسلامي (كلام، عرفان) ص 25؛ با اندكي تصرف در عبارت
سایت اندیشه قم

کسي که از ذکر من اعراض کند، معيشت او در سختي و تنگنا خواهد بود

انجمن: 

خداوند در سوره طه مي فرمايد:کسي که از ذکر من اعراض کند، معيشت او در سختي و تنگنا خواهد بود؛ در حالي که بسياري از افراد ذکري از خداوند ندارند، ولي رفاه و آسايش فراوان هستند؟

چرا در تفکر شیعی عدل از اصول دین به شمار میرود ؟

انجمن: 

سلام
چرا عدل از اصول دین است ؟
مگر نه اینکه عدل از صفات خداوند است و زیر مجموعه توحید ؟
شاید تا به حال با این سوال مواجه شده باشید ، ما سع میکنیم خیلی کوتاه به این سوال پاسخ بدیم :
1 . اولاً عدل یعنی چه :
اگه بخوام خیلی کوتاه به این قضیه اشاره کنم باید بگم عدل به معنای نفی هرگونه ظلم از ساحت مقدس خداونده !
امام صادق علیه السلام میفرمایند :
عدل یعنی آنکه به خداوند نسبت ندهی آنچه را که تو را بر انجام آن ملامت کرده ( بحار / ج 5 / ص 17 )
و در جای دیگر فرمودند :
عدل یعنی اینکه خدای خود را مورد تهمت قرار ندهی ( همان / ص 58 )
2 . اهمیت بحث عدل از دیدگاه های زیر مورد بررسی است :
الف - شناخت آن بعنوان یکی از صفات خداوند که از مراتب توحید است
ب - خداوند در آیات بسیاری انسانها را از ظلم در حق یکدیگر منع میکند ، حال چگونه است که انسانها همان ظلم را به او سبت میدهند ، پس میتوان گفت عدم اعتقاد به عدل نوعی تهمت به خداوند است .
ج - عدل در موضوع معاد بسیار حائز اهیت است و از این دید قابل بررسی است .
د - عدل از یکسو به بحث اختیار و از سوی یگر به تکلیف و امر و نهی و ثواب وعقاب مربوط است و از این نظر موجب پیدایش فرقه ها و مذاهب مختلی شده ! ( جبر - تفویض و . . . )

ه - در قرآن پیرامون این مساله حدود 55 آیه و در احادیث حدود 630 حدیث ( تنها با توجه به جلد 5 و 6 بحار الانوار ) مربوط به این مساله است که نشان از اهمیت این قضیه دارد .

شبهه 6: عدل الهی و مجازات نسلهای بعدی

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از شبهات دینی کاربر گرامی ساسان 2012


« یک سوال تکراری که جواب قانع کننده ای تا کنون به آن داده نشده است :در مورد عدالت خداوند گفته می شود که چگونه خداوند عادل است در حالی که به جرم بعضی از گناهان یک انسان ، نسلهای بعد از او را نیز به سبب گناه جدشان مورد مجازات قرار می دهد ؟»


چرا خدا می فرماید: هرکه را بخواهم هدایت و هرکه را نخواهم هدایت نمی کنم؟

انجمن: 

چراخدا میفرمایدهر که را بخواهم هدایت و هرکه را نخواهم هدایت نمیکنم؟آیا این باعدالت سازگار است؟

چرا خداوند باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟

انجمن: 

من قانع نشدم از اینکه چرا وقتی خدای ما عادل و خوب هست چرا باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اصول کلی اشکال شرور از نظر عدل الهی

خلاصه و اصول کلی شرور از نظر عدل الهی عبارتند از:
صفت حکمت، یعنی حکیم بودن، درباره خداوند و درباره انسان به دو گونه صادق است. حکیم بودن انسان به معنی این است که در هر کاری غایتی معقول دارد و در کارهای خود عالی ترین و فاضل ترین هدفها را و بهترین وسیله ها را برای رسیدن به آن هدفها انتخاب می کند. اما خداوند، غنی علی الاطلاق است، غایتی را جستجو نمی کند، کمالی فرض نمی شود که او فاقد باشد تا بخواهد آن را جستجو کند، حکیم بودن او به معنی این است که موجودات را به کمالات لایقشان تا هر حدی که برای آنها ممکن باشد می رساند، کار او ایجاد است که به کمال وجود رساندن است و یا تدبیر و تکمیل و سوق دادن اشیاء به سوی کمالات ثانویه آنهاست که نوعی دیگر از رساندن اشیاء به کمالات آنهاست. بعضی از پرسشها و ایرادها و اشکالها از قیاس گرفتن غلط حکیم بودن خداوند به حکیم بودن انسان پیدا می شود.

فیض الهی، یعنی فیض هستی که سراسر جهان را در بر گرفته نظام خاص دارد، یعنی تقدم و تأخر، و سببیت و مسببیت، و علیت و معلولیت میان آنها حکمفرماست و این نظام، غیر قابل تخلف است، یعنی برای هیچ موجودی امکان تخلف و تجافی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر وجود ندارد. سیر تکامل موجودات، بالخصوص سیر تکاملی انسان، به معنی سرپیچی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر نیست، بلکه به معنی " سعه وجودی " انسان است. لازمه درجات و مراتب داشتن هستی این است که نوعی اختلاف و تفاوت از نظر نقص و کمال و شدت و ضعف در میان آنها حکمفرما باشد و اینگونه اختلافها تبعیض نیست.

صنع خدا کلی است نه جزئی، ضروری است نه اتفاقی. ریشه دیگر اشتباهات در این زمینه، مقایسه صنع خدا با صنع انسان از این نظر است که پنداشته می شود. ممکن است صنع الهی مانند صنع انسان، جزئی و اتفاقی باشد. علاوه بر اینکه باید غایات را، غایت فعل باری گرفت نه غایت ذات باری، باید بدانیم که غایات افعال باری، غایات کلیه است نه غایات جزئیه و غایات ضروری است نه اتفاقی.

برای وجود یافتن یک چیز، تام الفاعلیه بودن خداوند، کافی نیست، قابلیت قابل هم شرط است. عدم قابلیت قابلها منشأ بی نصیب ماندن برخی موجودات از برخی مواهب است. شروری که از نوع نیستیهاست یعنی عجزها، ضعفها، جهلها، از آن جهت که به ذات اقدس الهی مربوط است، یعنی از نظر کلیت نظام ( نه از آن جهت که به بشر مربوط است، یعنی جنبه های جزئی و اتفاقی نظام ) ناشی از نقصان قابلیتهاست.

خداوند متعال همانطور که واجب الوجود بالذات است، واجب من جمیع الجهات و الحیثیات است، از این رو واجب الافاضه و واجب الوجود است. محال است که موجودی امکان وجود یا امکان کمال وجود پیدا کند و از طرف خداوند افاضه فیض و اعطاء وجود نشود. آنچه به نظر می رسد که در مواردی یک موجود قابلیت یک کمالی را دارد و از آن بی نصیب است، امکان به حسب علل جزئی و اتفاقی است نه امکان به حسب علل کلی و ضروری.

شرور، یا اعدامند و یا وجوداتی که منشأ عدم در اشیاء دیگرند و از آن جهت شرند که منشأ عدمند. شریت شرور نوع دوم، در وجود اضافی و نسبی آنهاست نه در وجود فی نفسه شان. آنچه واقعا وجود دارد و جعل و خلق و علیت به آن تعلق می گیرد، وجود حقیقی است نه وجود اضافی. شرور، مطلقا مجعول و مخلوق بالتبع و بالعرضند نه مجعول بالذات. جهان یک واحد تجزیه ناپذیر است، حذف بعضی از اجزاء جهان و ابقاء بعضی، توهم محض و بازیگری خیال است. شرور و خیرات، دو صف و دو رده جدا نیستند، به هم آمیخته اند، عدمها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای حقیقی تفکیک ناپذیرند. نه تنها عدمها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای حقیقی تفکیک ناپذیرند، وجودهای حقیقی نیز به حکم اصل تجزیه ناپذیری جهان، پیوسته و جدا ناشدنی هستند. موجودات به اعتبار انفراد و استقلال، حکمی دارند و به اعتبار جزء بودن و عضویت در یک اندام، حکمی دیگر. آنجا که اصل پیوستگی و انداموارگی حکمفرماست، وجود انفرادی و مستقل، اعتباری و انتزاعی است. اگر شر و زشتی نبود، خیر و زیبایی معنی نداشت. شرور و زشتیها نمایانگر خیرات و زیبائیهاست. شرور، منبع خیرات، و مصائب، مادر خوشبختیهاست.