دیدگاه ائمه (ع) درباره ی شرور
ارسال شده توسط دلسوخته در دوشنبه, ۱۳۹۸/۰۳/۱۳ - ۰۰:۳۹سلام
دیدگاه ائمه درباره ی شر و شرور چیست ؟
سلام
دیدگاه ائمه درباره ی شر و شرور چیست ؟
در صد بالایی از حیوانات در طبیعت همدیگر را شکار میکنند
و در واقع انسان ها نیز برای تهیه غذا حیوانات دیگر را از دیرباز تاکنون شکار میکرده اند و در زمانه فعلی نیز همین کار را میکنند و تنها نوع و شکل آن نسبت به گذشته تغییر کرده است.
اما در بین حیوانات به همان سیاق سابق ادامه دارد. سوال این است چرا طبیعت این گونه خلق شده است و آیا راه دیگری برای بقا وجود نداشته است.
سنت الهی معاد
در اعتراض به برهان شر برخی از منتقدان بحث معاد را پیش کشیده اند. این منتقدان مدعی هستند که وجود معاد مسئله برهان شر را حل میکند زیرا اگر بعد از مرگ حیاتی وجود داشته باشد خداوند خیری بیش از شرّی که در این دنیا بر انسانها واقع شده است را تحقق خواهد بخشید.
در پاسخ به این اعتراض می توان گفت:
نخست اینکه وجود معاد مورد توافق طرفین نیست، خداباور باید ابتدا وجود خدا را اثبات کند، بعد وجود معاد را اثبات کند و تنها در آنصورت میتواند مسئله معاد را مطرح کند. بنابر این این اعتراض از ابتدا باطل است و نمیتواند مسئله برهان شر را حل کند. بحث وجود خدا مستقل از بحث معاد است، وجود خدا هرگز مستلزم این نیست که معادی نیز وجود داشته باشد.
دوم اینکه با فرض درست بودن معاد، خداباور ادعا کرده است که در زندگی اخروی خیری به انسانی که در زندگی دنیوی متحمل شر شده است اختصاص میگیرد، این باور با باورهای دینی که در مورد قیامت وجود دارد این همانی ندارد.
باتوجه به باورهای دینی (که خود معاد یکی از آنها است) بسیاری از انسانها پس از مرگ به جهنم خواهند رفت و در آنجا شر بیشتری بر آنها تحمیل خواهد شد، بنابر این، مسئله معاد میتواند در مورد مواردی شر را به شر اخلاقی تبدیل کند، اما همچنان افرادی که در حیات اخروی خود به جهنم خواهند رفت و مورد عذاب قرار خواهند گرفت باقی خواهند ماند و شرّی که بر آنها اتفاق افتاده است غیر اخلاقی خواهد ماند.
به یاد داشته باشید که خداباور باید استدلالی را مطرح کند که اثبات کند «تمام» شر های موجود اخلاقی هستند نه اینکه بعضی از آنها اخلاقی هستند.
سوم اینکه برخی از موارد شر آنقدر شر هستند که نمیتوان تصور کرد که بتوان آنها را با خیر های دیگری جایگزین کرد، بعنوان مثال اگر فرض کنیم قربانیان هولوکاست همگی به بهشت رفته باشند، آیا آنها ترجیح میدادند که ماجرای هولوکاست اساساً اتفاق می افتاد یا نمی افتاد؟
آیا صدمات روحی و رنج روانی که قربانیان این حادثه متحمل شده اند را میتوان با خیر دیگری جایگزین کرد؟
ممکن است گفته شود ما از آخرت اطلاع نداریم، لذا نمیتوانیم در این مورد ادعایی بکنیم، این حرف میتواند درست باشد اما در این صورت خداباور نیز نباید در مورد آخرت هیچ پیشبینی بکند. این نکته یک بحث شخصی است، افرادی ممکن است باور داشته باشند که این خسارت قابل جبران است و افرادی نیز معتقد باشند که قابل جبران نیست، لذا چون اصلی قابل اثبات و محکم نیست، نمی توان آنرا اعتراض معتبری به برهان شر دانست.
نتیجه اینکه سنت الهی معاد نیز نمیتواند اثبات کند که تمامی شرهای موجود در دنیا از نوع شر های اخلاقی هستند.
متن شبهه:
کسانی که از سنت الهی قیاس در رد برهان شر دفاع می کنند معتقدند وجود شر برای شناخت خیر لازم است. اگر شر وجود نداشته باشد خیر بی معنی خواهد بود، بنابر این وجود مقداری شر برای شناخت خیر لازم و در نتیجه اخلاقی است.
این سنت تا حدودی شبیه سنت رشد است. در پاسخ به این اعتراض میتوان گفت:
نخست اینکه خدا به دلیل قدیر بودنش باید قادر باشد کاری کند که خیر بدون وجود شر وجود داشته باشد. اگر این کار از او بر نمی آید پس قدیر نیست، و این خود برهانی میشود علیه وجود خدا، یعنی خداباور با این اعتراض خود در واقع عدم وجود خدا را اثبات کرده است.
دوم اینکه همانگونه که در پاسخ به سنت رشد گفته شد قیاس لازم نیست با شر واقعی صورت بگیرد، روشهای دیگری نیز برای نشان دادن شر وجود دارد که در آنها واقعیت یافتن شر لزومی ندارد.
سوم اینکه شاید بتوان پذیرفت مقداری از شرهای موجود در جهان برای شناخته شدن خیر باشد اما مقدار شرّی که در جهان وجود دارد بسیار بیش از آن مقداری است که برای شناخت شر میتواند وجود داشته باشد.
نتیجه آنکه سنت قیاس نمی تواند نشان دهد که تمامی شرهای موجود در جهان اخلاقی هستند، بنابراین این سنت هم نمیتواند برهان شر را رد کند.
سلام
من شنیده ام هنگامی که مومنی گناهی انجام می دهد خداوند بلایی بر او نازل می کند تا کفاره گناهش شود و در همین دنیا پاک شود
حال سوال من این است که موقعی کفاره گناهان می باشد که خداوند این بلا را نازل کند ؟
سوال دیگر من این است موقعی کسی اشتباهی انجام میدهد و بلایی سر او می آید و مقصر خودمان هستیم
آیا این بلا را هم خداوند کفاره گناهان قرار می دهد یا خیر؟
آیا امکان دارد بلایی سر انسان بیاید که خودش مقصر باشد ولی خداوند اسباب را طوری تنظیم کند که این بلا سر او بیاید، شاید برگردد به سمت خدا؟
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان عزیز و گرامی
چند وقت پیش موضوعی با عنوان خدای فعال یا خدای تابع ایجاد کردم که در آن مباحثی مطرح شد که نهایتا به این جا رسید که خداوند جز در موارد معدودی که آن ها را معجزه می نامیم در نظام علی و معلولی دخالتی نمی کند. حالا کاری به تفصیل اون مبحث نداریم. در روایت داریم که (ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها). یادم می آید که زمانی پدرم کتابی داشت از جناب آقای قرائتی. کتابی بود با کاغذهای کاهی. در آن کتاب شخصی از ایشان سوال کرده بود که خدا چرا کودکان ناقصه را خلق کرده است و آیا این کار با عدل الهی منافات ندارد؟ ایشون جواب دادند که تقصیر خدا نیست و تقصیر پدر و مادر اون بچه هست که اصول بهداشتی را رعایت نکرده اند و خداوند که نمی تواند معجزه کند و جایی که نظام علی و معلولی چیزی را موجب می شود ، از آن جلوگیری کند. دقیقا همین جوابی که در آن تاپیک به من دادند. اما زمانی که می گوییم نظام علی و معلولی ، دقیقا داریم از چه چیزی صحبت می کنیم؟ تصوری که من از نظام علی و معلولی دارم این است که نظام علی و معلولی حاکم بر عالم مانند یک تابع چند متغیره است که تعداد متغیرهای آن بسیار زیاد می باشد . خروجی تابع هم اتفاقاتی است که در دنیا در هر زمان و در هرمکانی اتفاق می افتد . متغیرهای این نظام همان قوانین و ورودی های این قوانین هستند . قوانین فیزیکی و طبیعی ، سنن تاریخی ، قوانین حاکم بر روابط اجتماعی و... . مثلا اگر من الان دارم این متن را می نویسم و در عین حال دارم گردو می خورم و در این جا نشسته ام حاصل تعامل و تقابل هزاران هزار علت و معلول می باشد . سنت های تاریخی ، فرهنگی ، طرز رفتار پدر و مادر من با من ، قوانین اقتصادی حاکم بر کشور که پدر من در تعامل با آن ها توانسته است این خانه را بخرد و من الان در آن بنشینم ، قوانین فیزیکی حاکم بر امواج مخابراتی و ماهواره ای که می توانیم از طریق اینترنت با هم ارتباط برقرار کنیم و هزاران قوانین دیگر . این نظام چیره ناپذیر است . یعنی ما دقیقا نمی توانیم تمامی متغیرها و تمامی ساز و کارهای موجود در آن را به طور کامل بفهمیم . اما یک ویژگی دارد که نمی توان آن را انکار کرد و آن ویژگی ، کور و صلب و بی شعور و ناآگاه بودن این نظام است . یعنی این نظام قدرت تحلیل ندارد و هر ورودی که بگیرد روی آن تحلیل آگاهانه انجام نمی دهد و خروجی را پس می دهد . دقیقا مانند کامپیوتر که درست است که دستگاهی پیچیده می باشد اما آگاهانه عمل نمی کند . زمانی که از نظام علی و معلولی صحبت می کنیم بدانیم یا ندانیم این ویژگی را پیشفرض خود در نظر می گیریم. سوالی که این جا مطرح است این است که رابطه ی خدا ، ما و این نظام به چه شکلی است؟ آیا خدا ما را به این دنیا آورده است و ما را هم به عنوان یک ورودی به این تابع وارد کرده است تا در این عالم تصادف ها و تصادم های نظام علی و معلولی زندگی کنیم و سپس ما را از این دنیا ببرد و برویم آن طرف و به حساب های ما برسد؟ شاید گفته شود که هدف این است که انسان امتحان بشود و این ساختار زمینه ی امتحان الهی را فراهم می آورد. مشکلی ندارد که! به نظر من هم مشکلی نداره. اما فقط یکی دوتا مشکل این وسط وجود داره. این که روی عنایات الهی در این دنیا نمی توان حساب کرد . این که خدا اثری در این دنیا نمی گذارد. خدا را در این جا به معنای موجودی فوق نظام علی و معلولی در نظر می گیریم که مهمترین ویژگی اش آگاهی اوست . چند روز پیش من در حرم حضرت معصومه سلام الله بودم و به ایشان متوسل شدم و حاجتی از ایشان خواستم . نیم ساعته حاجتم بر آورده شد . حاجتم هم یک چیزی بود که با محاسبات معمولی حالا حالاها درست نمی شد. حال شوال من این است که آیا حضرت معصومه کاری کرده است که حاجت من برآورده بشه یا این که نظام علی و معلولی با تصادفات و تصادم هایش موجب شده که دقیقا در همین زمان حاجت من برآورده بشه؟ اگر اون تعریفی که من از نظام علی و معلولی داشتم درست باشه در این جا حضرت معصومه کاری نکرده است . خدا هم کاری نمی کنه. یا چند روز پیش سر نماز داشتم به خدا می گفتم که خدایا مرا در این دنیا تنها نگذار. بعدش پیش خودم گفتم این چه دعاییست که من کردم. قرار است که خدا آن طرف بنشیند و تعاملات نظام علی و معلولی را با من نگاه کند و مرا امتحان کند. قرار نیست که اثری در دنیا بگذارد. دعا کردم ولی استجابت آن معلوم نیست چیست. خلاصه اگر حرف بنده را در مورد نظام علی و معلولی قبول کنیم تالی فاسدش اینه که نمی توانیم فعالیت خدا در این دنیا را قبول کنیم. نمی توانیم دعایی برای دنیا بکنیم. ما چه دعا کنیم و چه نکنیم اتفاقات برای ما پیش می آید . چه خوب و چه بد .سوال مهم اینه که چگونه نظام علی و معلولی را قبول کنیم و در عین حال فعالیت (دقت کنید فعالیت) خدا در این دنیا (دقت کنید در این دنیا) (البته اگر این فعالیت را قبول داشته باشید) را بپذیریم؟ نظر خودتان را در مورد این مطلب بگویید تا در ادامه تالی فاسد های دیگری خصوصا در مورد جامعه ی غرب را بیان کنم.
سلام.
وقتی فلاسفه و علما می گویند خداوند خیر محض است چرا عکس العملی به نوشتن تقدیر بد و شقاوت در لوح محفوظ نشان نمی دهد و پشیمان نمی شود ( علاوه بر اینکه با اختیار آدمی تقدیر رقم بخورد ) ؟
با سلام و احترام
ابتدا پوزش میخوام اگر یکم مطالبم طولانیه
بنده سوالم دو بخش داره و در واقع میخواستم ببینم تحلیلی که نسبت به مسئله شر دارم صحیح هست یا نه. بنده روی این موضوع فکر کردم و البته مطالعه همینطور یک سری تاپیک رو دیدم در اسکدین در کل حدود 10 یا 12 راه حل برای این مسئله دیدم
اما اول خود برهان شر طبق چیزی که بنده خوندم دو جور بیان میشه
اولین بیان در رد وجود خدا هست و میگن وجود شر در عالم تضاد داره با سه ویژگی اگر این سه با هم در وجود خدا باشند که سه عبارتند از علم-قدرت و خیر خواهی.
دومین بیان از این برهان بیان خدا باورانه هست و این بیان با اصل وجود خدا کاری نداره بلکه میگه وجود شرور با عدل یا حکمت خدا نمیخونه.
ابتدا تعریف شر: به نظر من شر فقط و فقط درد و رنج هست حالا این درد و رنج یا حسی هست مثل درد دندان و ... یا ذهنی هست مثل درد تنهایی، ترس، حسد، افسوس و ... همچنین درد و رنج شامل درد و رنج انسان میشه و هر موجودی که توانایی رنج کشیدن داره در هر سطحی مثل حیوان و گیاه
طبق این تعریف شر اصلا عدمی نیست و با علم حضوری درک میشه دوم تقسیم بندی شر به طبیعی و اخلاقی و ... کاملا بی ربطه اون ها علل شر هستند نه خود شر. سوم زمان ورود به مسئله شر: دو راه هست
اول فردی که حداقل یک برهان بر وجود خدا دارد این فرد یا دو چالش مواجه هست اول مشکل شر با وجود خدا دوم مشکل شر با عدل و حکت خدا( به نظر من راه حل هایی که برای شرور ارائه شده قطعا این فرد رو اقناع میکنه)
دوم فردی که هیچ یک از براهین وجود خدا را نپذیرفته به نظر من هیچ کدام از راه حل های مسئله شر این فرد رو اقناع نمیکنه و در بهترین حالت(حالتی که عرض خواهم کرد مسئله قفل میشه و به سود یا زیان هیچ کدام از دو دسته خدا باوری و خدا ناباور نیست یعنی فقط میتوان این برهان رو قفل کرد نه چیز دیگری)
راه حلی که به نظر من بهترین هست:
معنی خیر خواهی خدا این است که در جهانی کاری انجام شود که به مصلحت انسان است نه خوشایند او
بنابرین خدا جهان را به گونه ای خلق کرده که به مصلحت انسان باشد(وجود شرور به مصلحت انسان است)
حال سوال پیش می آید که خوب چرا خدا جهان را طوری خلق نکرد که مصلح و خوشایند انسان در یک جا جمع شود و شرور نباشد
پاسخ این هست این امر ممکن نبوده اگر ممکن بود خدا آن را خلق میکرد.
این پاسخ فرد خداباور را قانع میکند. اما فرد خدا ناباورمیگوید اصل برهان درصدد رد وجود خدا بود لذا نمیتوان گفت :
چون خدا خلق نکرده پس ناممکن بود. (تا اینجااین راه حل کمکی نمیکند مگر اینکه استدلال کننده ثابت کند جهان بدون شر یعنی یکی شدن مصلحت و خوشآیند انسان عقلا ناممکن هست) اما این سخن سر دیگری دارد و آن اینکه آیا خدا ناباور میتواند ثابت کند خلق جهانی بدون شر و در حالت یکی بودن خوشایند و مصلحت انسان ممکن است؟ طبعا این مسئله هم عقلا ثابت یا رد نمیشود
در اینجا رسما مسئله شر قفل میشود و به سود هیچ کدام از دو گروه نیست
لذا بحث بنده دو قسمت بود اول زمان ورود به مسئله شر(به نظرم حتما باید بعد از اثبات وجود خدا باشدوگرمه اصلا نیازی به ورود هم شاید نباشد) دوم قفل شدن مسئله بدون منفعت برای هیچ یک از طرفین در زمانی که فردی خدا ناباور برای اثبات عدم وجود خدا بخواهد وارد بحث شود
میخواستم بپرسم تحلیل بنده تا چه اندازه صحیح هست
سپاس
@};-@};-@};-
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب
برای اثبات نظام احسن بودن جهان هستی دو برهان ارائه شده اند که بنده میخوام شبهات خودمو در مورد این دلایل مطرح کنم .
برهان لمی
به این بیان که حب الهی به کمال و خیر، اقتضاء دارد که نظام آفرینش دارای کمال و خیر بیشتری بوده و در جهان مادی، نقص و فسادهایی که لازمۀ این جهان است در آن به حداقل برسد و به عبارتی اگر خدا جهان را به بهترین نظام نیافریده باشد یا به خاطر این است که علم به بهترین نظام نداشته، یا آن را دوست نداشته، یا قدرت بر ایجاد آن نداشته و یا از ایجاد آن بخل ورزیده است. در حالی که خداوند از این ویژگیها مبراست. اگر بخواهیم برهان فوق را بصورت منطق بیان کنیم چنین میگوئیم: الف) خداوند عالم مطلق، خیر محض و فیاض مطلق است. ب) نظام آفرینش موجود، بهترین نظام (نظام احسن) است. زیرا اگر این نظام بهترین نظام نباشد لازم اش یکی از امور ذیل است: ۱- خدا علم به بهترین نظام نداشته است. ۲- خدا قدرت بر ایجاد آن نداشته است. ۳- خدا نظام احسن را دوست نداشته است. ۴- خدا از ایجاد نظام احسن بخل ورزیده است. ج) هر چهار قسم تالی باطل است. چون همۀ امور چهارگانۀ فوق نقص بر واجباند و نقص بر واجب الوجود بالذات راه ندارد. د) نتیجه آنکه نظام موجود، نظام احسن است.
شبه ی بنده اینه :
وقتی میخواهیم اثبات علم و کمال خداوند بکنیم با استفاده از برهان نظم و مشاهده ی پدیده ها به آن پی میبریم ، وقتی نظمی نباشد علم کاملی هم نیست ، پس نمیتوانیم بگوییم چون علم هست نظم هست و چون نظم هست علم هست ! ما علم را نمیبینیم و فقط نظم را میبینیم و نظم را هم نمیتوانیم کامل ببینیم
از طرفی نامتناهی بودن وجود خداوند هم یک فرضیه است و در جای خودش اثبات نشده زیرا به تناقض های دیگری بر میخورد ، مانند ترکیب در ذات و ...
یکی دیگر از برهان هایی هم که برای اثبات علم الهی به کار میرود این است که معطی شی نمیتواند فاقد شی باشد که لزوم آن هم قبول نظم و علم کامل در طبیعت است ، یعنی ابتدا باید در طبیعت علم و نظم کامل را پیدا کنیم تا سپس پی ببریم که نظم موجود کامل است پس عطاء کننده آن نیز علم کامل دارد .
پس چاره ای نداریم جز اینکه به سراغ برهان انی برویم :
به این بیان که انسان به وسیلۀ مطالعۀ در مخلوقات و پی بردن به اسرار و حکمتها و مصالحی که در کیفیت و کمیت آنها منظور شده است به احسن بودن نظام آفرینش پی میبرد و هر قدر انسان علمش بیشتر شود از حکمتهای آفرینش آگاهی بیشتری پیدا کرده و احسن بودن نظام آفرینش را بهتر درک میکند. چنان که پیداست این برهان مبتنی بر این است که نظم عالم یقینی باشد و از آنجا که این نظم مشهود از استقراء بدست آمده و این استقراء هم تام نیست بلکه ناقص است و استقراء ناقص هم یقین آور نیست نمیتوان آن را به عنوان برهان نطقی یقینی بیان کرد. بلکه تنها میتوان آن را مؤیدی بر برهان لمی (برهان اول) ذکر کرد.
شبه ی بنده :
همانطور که در متن بالا هم آمد چون ما به تمام نظم جهان علم نداریم ، نمیتوانیم بگوییم جهان نظام احسن است یا نه ولی با توجه به اینکه علم موجود در جهان قابل اثبات و عدم وجود علم غیر قابل اثبات است گزینه ی محتمل تر آن است که بگوییم خداوند علم دارد و نظام موجود احسن است .
اما بحث دیگری که هست این است که این موضوع ما را به یک مساله ای می کشاند که مجبور میشویم منکر هر گونه شر در جهان طبیعت بشویم ( زیرا هر فعلی فعل خداست و خداوند نیز عالم است ) و از آنجا که حداقل دین قبول دارد که در عالم موجودات مختاری مانند انسان دچار اعمال شر میشوند ، مجبور میشوید بگویید که خداوند مجبور بود برای اینکه به انسان اختیار بدهد شر را نیز بپذیرد ، که در این صورت قدرت را از خداوند سلب کرده ایم ، یعنی خداوند نمیتواند کار متناقض یا هر کاری که از نظر ما انسان ها محال است انجام دهد .
اما به نظر فعلی بنده قدرت کارش این است که تناقض را برطرف میکند ، مثلا آیا محال نیست یک مورچه یک فیل را بلند کند ؟
اما اگر قدرتش را داشته باشد دیگر محال نیست !
اما یه پاسخی به این موضوع از آقای مصطفی حسینی طباطبایی تقریبا بنده را قانع کرد و ایشان میگوید ( قریب به مضمون تا جایی که یادمه ) خداوند هر موجودی را که شایسته به وجود آمدن بود موجود کرد ، حال چه خوب چه بد و این از عدل خداوند بود ، ولی با توجه به فیض خداوند بهتر بود فقط موجودات خیر را خلق کند اما چون این موجودات شر در تضاد با موجودات خیر باعث تکامل موجودات خیر میشوند ، خداوند میان تقضل به موجودات شر و موجودات خیر به موجودات خیر تفضل کرد .
اگر چه به تمام جهان علم نداریم ، ولی چون علم خدا قابل اثباته ولی عدم علم خدا قابل اثبات نیست ( چرا که هر کم و کاستی در نظام جهان ببینیم میتوانیم بگوییم خودش نوعی خیر است یا اینکه دلیل دارد و از روی علم است )
گزینه مطمئن تر این است که بگوییم خداوند عالم است و نظام هستی احسن است .
لطفا ایرادات مطالب فوق را مطرح نمایید با تشکر .
با سلام قبلا پرسیده بودم: آیا خدا نمی توانست دنیا را طوری بیافریند که بدون رنج کشیدن انسان اهدافش محقق شود؟ کارشناسان محترم پاسخ دادند: می توان دنیایی بدون رنج آفرید، اما انسانی که در آن جهان است دیگر این انسان نیست، چون این که هم در دنیای مادی باشد و دارای اراده باشد و هم زجر نکشد جزو محالات است و اراده خدا بر محالات تعلق نمی گیرد. حالا سوالم اینجاست که آیا عدم اراده خدا بر محالات، قدرت مطلق او را نقض نمی کند؟ چون می توان گفت که عالم و همه قوانین حاکم بر آن را خدا آفریده، پس می توانست دنیا و قوانینش را طوری بیافریند که انسان هم در دنیای مادی باشد و اراده داشته باشد، و هم بدون زجر کشیدن او خلقت به هدفش برسد. با تشکر