با سلام.
به نظر می آد، اثبات و پایه و زیر بنای بسیار از عقاید مذهبی ما، معطوف به اینه که ما پیشتر مختار بودن خود را اثبات یا مفروض گرفته باشیم.یعنی اختیار و آزاد بودن ما، باوریست مقدم بر باور های دینی ما.حضرت محمد پیامبر خدا بود، اسلام دین حقه و قرآن کلام خدا و هدایتگر هست، خدا باید پیامبرانی بفرسته....اینا، پیشفرضشون مختار بودن ماست...
اما من گاها وارونه می شنوم.مثلا، کارشناس در پاسخ به این که، آیا ما اختیار داریم یا نه، پاسخ می دهند، یک دلیل بر مختار بودن ما، همین ارسال نبی و پیامبر از جانب خدا و حقانیت قرآن و اسلام و فرمایش قرآن که ما مختاریم هست...دیگه خودتون می دونید...
مثلا در این تاپیک
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61904
خوب این چطور می شه؟؟؟این موضوع رو چطور توضیح می دید؟باور به مختار بودن ما مقدم بر باور های دینیه یا برعکس،یا لزوما به هم ارتباطی ندارن؟
دوم اینکه، حد و حدود و شکل و شمایل اختیار ما چطوره و چطور بهش می رسیم.قطعا همه قبول داریم که ما اختیار تام نداریم.اختیار ما محدوده.
حد و حدود و شکل و شمایل اختیار به چه نحوه؟ چطور فهم می شه.آیا اینجا که من انتخابی داشتمف مختارانه بود یا نبود؟این سوال رو هم از گذاره های درون دینی پاسخ بدید هم برون دینی و عقلی، اگر امکان داره...خیلی با جزئیات حدالامکان.حالا واسه اینکه من جزئیترش کنم و دقت بیشتری در پاسخ داشته باشیم من خواهش دارم از کارشناس، پدیده ای رو که من مثل می زنم، رو یک شرح بدن، این پدیده رو چطور با اختیار جمع می زنن.آیا این پدیده رو می پذیرن؟ممکن می دونن؟؟
بزارید با مثال بگم...
فرض کنید من می آم پیش یک کارشناس.فرضا، کارشناس ریاضیات.مثلا لیسانس ریاضی داره یا بالاتر.می پرسم دو دو تا چند تا میشه؟ انتظار می ره که پاسخ صحیح بشنوم.اما پاسخ می شنویم که مثلا دوازده!!!خوب این چطور ممکنه؟چطور با اختیار جمع زده میشه؟آیا اون کارشناس در اختیار خودش نیست.الان مثلا در یک دقایقی حالت بی از خودی پیدا می کنه؟؟ جالب ازش سوال های سخت تر می پرسم.انتگرال و معادلات دیفرانسیل، مثل بل بل پاسخ می دن.اما در برابر سوال ساده ی بنده، پاسخ متضاد و خلاف می ده و اینکه ادعا هم می کنه "من الان وجدانا می فهمم که مختارم.و با اختیار خودم پاسخ شما رو می دم."
بمن ده بار اون سوال ساده رو تکرار می کنم. توضیح می دم.شرح می دم.تذکر می دم.می گم دو تا سیب با دو تا سیب می شه چهار تا سیب. اما پاسخ میشنوم ده تا!!عجیبه!
حالا، آیا اینجا، اون کارشناس ریاضی، اختیارش رو از دست داده بوده؟ آیا به توهم فکر می کرده که اختیار داره، چون خودش می گفت من خوبم، و وجدانا هم می فهمم که اختیار دارم!!!این یعنی چی؟
این پدیده رو که مثل زدم رو چطور توضیح می دید...ببینید، شاید این سوالم عجیب باشه..باید امیدوار باشم که خود کارشناس همچین پدیده هایی رو مشاهده کرده باشن و نگن که این چه پدیده ای هست..کجا همچین اتفاقی می افته و ما شاهدش هستیم؟؟!!!
ولی من در طول زندگی، پدیده های از این دست رو کم ندیدم.حالا، شدت و ضعف داره.خود کارشناس و کاربران هم اگر یک مروری بکنن،ذقیق بشن، فکر کنم، به مواردی نزدیک به اون مثال و پدیده برخورد می کنن...اما یکی از اون شدید ترین هاش.اون، که مشابهت زیادی داره به اون مثال کارشناس ریاضی که زدم...موردیه که در اون کارشناسان اهل فن، اهل مطالعه و کلام و منطق و تفکر، اهل سوال و جواب، منکر تضاد بین اصل علیت با اختیار میشن!!!!!!من به تجربه دیدم و بررسی کردم.در نظر خیلی کسان، تضاد اختیار با اصل علیت، بسیار ساده و قابل هضم و بدیهی می آد.یعنی در غالب یک جمع و ضرب ساده که بازگو بشه، فهم میشه و پذیرفته میشه.ولی!!!!وقتی کارشناسان دینی حالا نه همشون، ولی کم نیستن حداقل بینشون که، که این مساله ساده رو منکر میشن!در برابرش ایستادگی می کنن!!و جالب در عین حال، ادعا می کنن که وجدانا حس می کنن و می فهمم که اختیار دارن و مختارن!!
مثلا در این تاپیک:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63016
یا این:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61654
در اعتقادات دینی هم، شاید کافران مصداقی از برای این پدیده باشن.چون فکر کنم، کافران کسانی هستن که حقیقت رو میبینن و انکارش می کنن و جهنم رو می خرن و انتخاب می کنن!!!چطور ممکنه پناه بر خدا!!!
پی نوشت: در مورد تضاد اختیار با اصل علیت.که آیا تضادی هست یا نه.لازم هست یا میشود در همین تاپیک مفصل بررسی شود، دوباره!! یا اگر نه، آن را در یک تاپیک دیگر مطرح می کنم.اگر در توانستم!
با تشکر!