اختیار

صحنه های آشنا و اختیار

سلام.
دلیل وجود صحنه های آشنا که انگار قبلا اتفاق افتاده است چیست ؟
بعضی گفته اند رویای صادقه است انا رویای صادقه برای هر چیزی اتفاق می افتد واضح تر اینکه مثلا من و دوستم در کتابخانه نشسته بودیم و در مورد چیزهای بی خود حرف می زدیم که لحظه ای در ذهنم فهمیدم انگار این صحنه قبلا اتفاق افتاده است و مثال های دیگر.
آیا این دلیلی بر خلقت قبل از ورود به دنیا و عوالمی مثل ذر نیست ؟
آیا این مبنای این نیست همه برنامه ریزی شده ایم و مجبوریم طبق برنامه جلو برویم؟
آیا ما اختیار داریم و همانند خداوند به لوح محفوظ دسترسی داریم که می توانستیم آینده را ببینیم ؟

اختیار و عصمت امامان

ایا همه انسان ها همیشه دارای اختیار هستند؟ چون من خونده بودم که یه بزرگی می گفت من از دوران کودکی تا بلوغ هر وقت موقعیت گناه پیش می امد به طور غیر اختیاری ان گناه رو انجام نمی دادم و این گونه پاکی کودکی خود را به دوران بلوغ و بعد بلوغ منتقل کردم.ایا عصمت امامان هم اجباری هست؟ اخه یک کودک از کجا می دونه که گناه چیه.بعد شما می گید که گناه قبل بلوغ حساب نمیشه.ایا واقعا گناه قبل بلوغ محاسبه نمیشه؟

اختیار و وجدان

سلام.
استاد عامل جایی سوال کردن که................
یک سوال! امر وجدانی ربطی به دین داره؟ اینکه هر انسانی وقتی به خودش رجوع می کند، اختیار را وصفی جدانشدنی از خودش می یابد، دینی است؟
خوب مشخصه که استاد عامل و البته فکر می کنم همه کارشناسان سایت، اعتقاد دارن که ما وجدانا اختیار و آزادی رو حس و درک می کنیم.
اما واقعا اینطوره؟
می خواهیم که در مورد این قضیه کارشناس توضیح بدن.

به نظر من، چیزی که ما وجدانا می فهمیم.اینه که این ما هستیم که انتخاب می کنیم.مثلا این من هستم که انتخاب می کنم که بنویسم.من هستم که انتخاب می کنم که، برم مثلا بزنم تو گوش یک نفر.خیلی خوب، ولی صرف همین، ما مخار نامیده نمی شیم.خوب، ربات شطرنج باز هم اگر زبون داشت و ممکن بود، می گفت من دارم انتخاب می کنم که چه مهره ای رو جابه جا کنم.
واقعا هم همینطوره.اون ربات که مجموعه ای از سخت افزار ها و نرم افزار هاست.مشاهده می کنه و بعد، تجزیه و تحلیل می کنه و بر طبق یک منطقی یک انتخاب می کنه که مثلا، فلان مهره رو انتخاب کنه.انسان هم همینطور.انسان چه مختار باشه و چه مختار نباشه،می تونه ادعا کنه که این من هستم که انتخاب می کنم که این کنم یا آن کنم.وجدانا هم ما می فهمیم.اما این انتخاب ها ضابطه داره.منطقی داره حسابی داره.اینجاست که جبر خودشو نشون می ده.درسته که من هستم که انتخاب می کنم که این پست رو بنویسم.و وجدانا هم می فهمم.ولی، طبق ساز و کار . منطقی.طبق آن منطق، این من باید در فلان زمان، انتخاب به نوشتن می گرفتم.یعنی جبر.
اما اشخاصی مثل استاد عامل، اعتقادشون اینه، هرچند شاید خودشون بیان و انکار کنن، که انتخاب های ما از بین چند گزینه هیچ منطق و قانونی نداره.هیچ ضابطه ای نداره.آزادیم، خواستیم گزینه ی یک رو انتخاب می کنیم، خواستیم انتخاب نمی کنیم.اگر انتخاب کردیم که مثلا، این پست رو بنویسیم یا گزینه یک رو انتخاب کردیم، می تونستیم در عین حال، انتخاب کنیم که این پست رو ننویسیم.به معنای واقعی هردمبیلی، بی علتی...و جالب ادعا می کنن که ما این رو وجدانا می فهمیم...آیا، وجدانا و خدا وکیلی، این رو وجدانا می فهمیم؟؟

و یک سوال اینکه، بر فرض محال، بنده وجدانا فهمیدم ودرک کردم که اختیار دارم و آزادم در انتخاب ها... خوب وقتی عقل من، یا فرض محال شمای کارشناس بگیرید.وقتی عقل من و میلیون ها انسان دیگه که وقتی متوجه تضاد میشن، اعتراف می کنن که همونطور که دو به اضافه دو مساوی پنج محال و ناممکنه، اختیار هم محاله و ناممکن و بی معنی(عقلا).اونوقت چی؟؟ما به حکم عقل بگیم که اختیار نداریم.یا بگیم، نه چون وجدانا می فهمیم اختیار داریم.پس اختیار داریم.و رک و پوست کنده، گور بابای عقل؟؟؟؟؟

اختیار و باور های دینی ما

با سلام.

به نظر می آد، اثبات و پایه و زیر بنای بسیار از عقاید مذهبی ما، معطوف به اینه که ما پیشتر مختار بودن خود را اثبات یا مفروض گرفته باشیم.یعنی اختیار و آزاد بودن ما، باوریست مقدم بر باور های دینی ما.حضرت محمد پیامبر خدا بود، اسلام دین حقه و قرآن کلام خدا و هدایتگر هست، خدا باید پیامبرانی بفرسته....اینا، پیشفرضشون مختار بودن ماست...
اما من گاها وارونه می شنوم.مثلا، کارشناس در پاسخ به این که، آیا ما اختیار داریم یا نه، پاسخ می دهند، یک دلیل بر مختار بودن ما، همین ارسال نبی و پیامبر از جانب خدا و حقانیت قرآن و اسلام و فرمایش قرآن که ما مختاریم هست...دیگه خودتون می دونید...
مثلا در این تاپیک

http://www.askdin.com/showthread.php?t=61904

خوب این چطور می شه؟؟؟این موضوع رو چطور توضیح می دید؟باور به مختار بودن ما مقدم بر باور های دینیه یا برعکس،یا لزوما به هم ارتباطی ندارن؟

دوم اینکه، حد و حدود و شکل و شمایل اختیار ما چطوره و چطور بهش می رسیم.قطعا همه قبول داریم که ما اختیار تام نداریم.اختیار ما محدوده.
حد و حدود و شکل و شمایل اختیار به چه نحوه؟ چطور فهم می شه.آیا اینجا که من انتخابی داشتمف مختارانه بود یا نبود؟این سوال رو هم از گذاره های درون دینی پاسخ بدید هم برون دینی و عقلی، اگر امکان داره...خیلی با جزئیات حدالامکان.حالا واسه اینکه من جزئیترش کنم و دقت بیشتری در پاسخ داشته باشیم من خواهش دارم از کارشناس، پدیده ای رو که من مثل می زنم، رو یک شرح بدن، این پدیده رو چطور با اختیار جمع می زنن.آیا این پدیده رو می پذیرن؟ممکن می دونن؟؟
بزارید با مثال بگم...
فرض کنید من می آم پیش یک کارشناس.فرضا، کارشناس ریاضیات.مثلا لیسانس ریاضی داره یا بالاتر.می پرسم دو دو تا چند تا میشه؟ انتظار می ره که پاسخ صحیح بشنوم.اما پاسخ می شنویم که مثلا دوازده!!!خوب این چطور ممکنه؟چطور با اختیار جمع زده میشه؟آیا اون کارشناس در اختیار خودش نیست.الان مثلا در یک دقایقی حالت بی از خودی پیدا می کنه؟؟ جالب ازش سوال های سخت تر می پرسم.انتگرال و معادلات دیفرانسیل، مثل بل بل پاسخ می دن.اما در برابر سوال ساده ی بنده، پاسخ متضاد و خلاف می ده و اینکه ادعا هم می کنه "من الان وجدانا می فهمم که مختارم.و با اختیار خودم پاسخ شما رو می دم."
بمن ده بار اون سوال ساده رو تکرار می کنم. توضیح می دم.شرح می دم.تذکر می دم.می گم دو تا سیب با دو تا سیب می شه چهار تا سیب. اما پاسخ میشنوم ده تا!!عجیبه!
حالا، آیا اینجا، اون کارشناس ریاضی، اختیارش رو از دست داده بوده؟ آیا به توهم فکر می کرده که اختیار داره، چون خودش می گفت من خوبم، و وجدانا هم می فهمم که اختیار دارم!!!این یعنی چی؟

این پدیده رو که مثل زدم رو چطور توضیح می دید...ببینید، شاید این سوالم عجیب باشه..باید امیدوار باشم که خود کارشناس همچین پدیده هایی رو مشاهده کرده باشن و نگن که این چه پدیده ای هست..کجا همچین اتفاقی می افته و ما شاهدش هستیم؟؟!!!
ولی من در طول زندگی، پدیده های از این دست رو کم ندیدم.حالا، شدت و ضعف داره.خود کارشناس و کاربران هم اگر یک مروری بکنن،ذقیق بشن، فکر کنم، به مواردی نزدیک به اون مثال و پدیده برخورد می کنن...اما یکی از اون شدید ترین هاش.اون، که مشابهت زیادی داره به اون مثال کارشناس ریاضی که زدم...موردیه که در اون کارشناسان اهل فن، اهل مطالعه و کلام و منطق و تفکر، اهل سوال و جواب، منکر تضاد بین اصل علیت با اختیار میشن!!!!!!من به تجربه دیدم و بررسی کردم.در نظر خیلی کسان، تضاد اختیار با اصل علیت، بسیار ساده و قابل هضم و بدیهی می آد.یعنی در غالب یک جمع و ضرب ساده که بازگو بشه، فهم میشه و پذیرفته میشه.ولی!!!!وقتی کارشناسان دینی حالا نه همشون، ولی کم نیستن حداقل بینشون که، که این مساله ساده رو منکر میشن!در برابرش ایستادگی می کنن!!و جالب در عین حال، ادعا می کنن که وجدانا حس می کنن و می فهمم که اختیار دارن و مختارن!!

مثلا در این تاپیک:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63016

یا این:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=61654

در اعتقادات دینی هم، شاید کافران مصداقی از برای این پدیده باشن.چون فکر کنم، کافران کسانی هستن که حقیقت رو میبینن و انکارش می کنن و جهنم رو می خرن و انتخاب می کنن!!!چطور ممکنه پناه بر خدا!!!

پی نوشت: در مورد تضاد اختیار با اصل علیت.که آیا تضادی هست یا نه.لازم هست یا میشود در همین تاپیک مفصل بررسی شود، دوباره!! یا اگر نه، آن را در یک تاپیک دیگر مطرح می کنم.اگر در توانستم!

با تشکر!

فرار کردن از قضای الهی

انجمن: 

سلام.
حضرت علی از کنار دیواری به دیواری دیگر می رود و می فرماید :
[SPOILER]
از قضای الهی به قدر الهی پناه می برم.
[/SPOILER]

آیا در زندگی امروزه می توان از قضاهای حتمی و غیرحتمی مخصوصا ثبت شده در لوح محفوظ فرار کرد؟
آیا می توان با تقدیر جنگید یا یک کار بیهوده است؟
آیا می توان از تقدیر شر فرار کرد ؟

اختیار و داشتن امکان تغییر سرنوشت

باتوجه به اینکه درسرنوشت انسان به دست خوداوست چراخدابه حال دل بنده توجه نمی کندوبه اوبی احترامی می کندشایدبنده بخواهدصلاح خودرابه صلاح خداترجیح دهدآیاباوجوداختیاری که داردنمی تواند؟

آگاهی خداوند به سرانجام شقاوتمند

سلام.

خداوند انسان را خلق می کند ، تمام اتفاقات آینده را در لوح محفوظ ثبت می کند که تغییر پذیر نیست. در این بین گروهی سعیدند و گروهی شقی.
از شقاوت برخی از مخلوقاتش آگاهی دارد. با این آگاهی انسان را می آفریند.
آدم و حوا مستقل از ژنتیک آفریده می شوند اما انسان های بعدی با خواست پدر و مادر و با جبر و مشکلات و تفاوت های ژنتیکی آفریده می شوند.
انسان از نظر شما مختار بین الامرین است.
سوال اول :

پدر و مادری باعث خلق انسان جدیدی می شوند. اگر این دو تصمیم بگیرند اقدام به خلق انسان دیگری بکنند اما جز آن تعداد انسان معلوم تا قیامت نباشد چه می شود ؟ علم خدا جهل است یا دستی دیگر در کار است و محاسبات را به هم می زند؟ یا نیرویی درونی آن ها را این کار منع خواهد کرد؟

[SPOILER]یک شمع ذاتا باید بسوزد چون قانون خلقتش اینگونه است. باید بسوزد و نابود شود تا بتواند خیر نور را به صاحبش برساند.شمع نسوزد که شمع نیست.

یک شقی باید بسوزد و نابود شود تا بتواند جمال زیبای خیر را آشکار کند.
شاید گفته شود قرعه کشی نیست که هر کس بخواهد را نابود کند و هر کس را بخواهد خوشبخت اما کمی دقت کنیم ژنتیک و تربیت را همانند یک نوار کاست به قبل ببریم به ابتدا یعنی خواست خدا می رسد چون انسان جد دارد
[/SPOILER]

لطفا سوالات را نقل قول نکنید.
ممنون

تاثیر خانواده در آینده فرد

سلام خدمت شما.
خانواده نقش بسیار مهمی در آینده فرزند دارند که فرزندشون در آینده یک فرد مذهبی بشه یا یک .... در حالی که به دنیا آمدن یک فرزند در یک خانواده یا حرام یا حلال زاده بودنش (که گویا حرام زاده بودن اثر بدی روی بچه ای که قراره بدنیا بیاد داره)تحت اراده و اختیار خودش نیست .میشه کمی در این رابطه توضیح بدید.
ممنون از زحماتتون

چرا من منم ؟!


یک سوال بزرگ و عجیب برام به وجود آمده که همیشه ذهنم رو مشغول میکنه:

چرا من جای هری پاتر به دنیا نیومدم ؟! برای مثال ؟!
چرا من در کشور امریکا به دنیا نیومدم؟
چرا من مسیول اداره این جسم هستنم ؟!
چرا من مسیول اداره اون یارو نیستم ؟!
چرا من منم ؟! :دی

این روحه منه که داره سوال میکنه اگر کسی میدونه بگه ما هم بدونیم
چون به هر کی گفتم اون ذهنش مشغول شده و جوابی نبود که بده
تشکر

جبر و اختیار در نظر فقها

قول سدید;997071 نوشت:

رخی از فقیهان و اصولیان شیعی برای توضیح اختیار آدمی، ضرورت علّی در فاعلیت موجودات مختار را انکار نمودند. در نظر ايشان، قاعده ضرورت علّی در علّت‌هاي موجَب (مجبور) سريان دارد؛ ولي در علت‌هاي مختار قابل اجرا نيست؛ بنابراين جايگاه قاعده فقط علّت‌هاي تامّه موجَب است، نه مختار؛ زيرا فاعل مختار نسبت به فعل و ترك، دست و پايش بسته نيست و سلطنت ذاتي دارد و تا زماني كه فعل را انجام نداده‌ است، همواره در برابر او دو راه وجود دارد كه مي‌تواند هر كدام را برگزيند؛ بنابراين معنا ندارد قبل از انجام فعل، تحققش ضروري گردد.
از این منظر، فاعل مختار بر فعل و ترك، سلطه ذاتي دارد و هيچ‌گاه نسبت به انجام آن مجبور نخواهد بود و فعل و معلول با وجود علّت تامّه واجب نمي‌شود مگر پس از انجام آن (ضرورت لاحق). بنابراین، ضرورت علّی دو قسم است: ضرورت سابق و ضرورت لاحق. در فاعل های موجَب، هر دو ضرورت وجود دارد. اما در فاعل های مختار، فقط ضرورت لاحق وجود دارد.
آیت الله نائینی و آیت الله خوئی و شهید صدر و علامه جعفری از این دسته اند. به باور آنها بعد از تجمع علل و شکل گیری اراده، باز هم نفس مختار است که چنین بکند یا نکند. در واقع، در مورد افعال انسانی، علل سابق (علل بیرونی یا درونی از جمله علم و اراده)، علت تمام کننده نیستند. تنها در صورتی فعل محقق می شود که من وقوعش را طلب کنم. از این رو، فعل اختیاری فعلی است که مطلوب من است

سلام

این مطلب برام مبهم مونده بودش.

ممنون میشم مقداری بیشتر توضیح بدین.

مگر علیت ضرورت عقلی نیست؟ پس چرا در مورد انسان جاری نشه؟!

سلطنت و طلب غیر از اراده هستند؟ دقیقا چین؟

آیا نمیشه در مورد آنها اصل علیت را مطرح کرد؟ چرا؟!

همه آیات عظام چنین نظری دارن؟