شاید شما هم در دوراهی طلبه شدن یا نشدن و انجام امری دیگر هستید.
شاید شما هم می خواهید به نحوی از زیر بار مسئولیت طلبگی فرار کنید.
بنده نیز مدتها از طلبه شدن فرار می کردم اما نه به دلیل گوشه و کنایه و فقر و غیره اش، بلکه همیشه در عین علاقه از سنگینی لباس روحانیت می ترسیدم، از اینکه نتوانم وظیفه ام را انجام دهم می ترسیدم.
به قول یکی از اساتید بزرگوار اخلاق: بدبخت ترین، منفورترین، مبغوض ترین آدم ها... در حوزه است؛ آقاترین، عزیزترین، والاترین، بالاترین آدم ها که از فرشته هم بالاتر هستند در حوزه هستند.
خوب حقیر نمی دانستم که اگر به حوزه بروم، جزء کدام یک خواهم شد فلذا خود را با این خیال خام که در جای دیگری خدمت می کنم که این قدر حساس نباشد و مطمئن باشم، خود را فریب دادم.
اما زهی خیال باطل.
هنگامی که سرنوشت چیز دیگری را برای تو رقم زده باشد، اگر برخلاف آن بروی فقط خود را اذیت می کنی.
الحمدلله که خداوند متعال عنایت فرمود.
لحظات الهی و شیطانی
لحظات زندگي در دنيا، يا الهی اند ویا شیطانی( یا بهشتياند و يا جهنمي )
آنها كه سعي ميكنند دنيا را به سوي گمراهي و بدي سوق دهند، لحظهاي دست از تلاش بر نميدارند.
حال خدا از ما چه انتظاري دارد؟
از جاهل، علم ميخواهد و از عالم، عمل
پس جاهل را علم ميبايست و عالم را عمل ميسازد.
حال چه جاهل باشي و چه عالم در نهايت بايد به عمل برسي.
عامل بي علم، جاهلي است كه عمل ميكند و اين نوع عمل عليالقاعده نبايد نتيجه اي جز تخريب داشته باشد، اما هميشه اين طور نيست.
حال در اين زمانه اگر علمي داري، وظيفهاي داري و آن عمل به علم است.
اگر به علم خود، عمل كردي، لحظه ميتواند الهی باشد
مي تواند الهی باشد، چرا كه مشخص نيست علم كسب شده، حق و عمل به علم در راه حقيقت باشد.
پس بايد سعي كرد كه به علم حقيقي كه در راه حق باشد رسيد.
اگر به علم، عمل نكنی لحظهات شیطانی است.
حالا تصمیم با توست.