رخی از فقیهان و اصولیان شیعی برای توضیح اختیار آدمی، ضرورت علّی در فاعلیت موجودات مختار را انکار نمودند. در نظر ايشان، قاعده ضرورت علّی در علّتهاي موجَب (مجبور) سريان دارد؛ ولي در علتهاي مختار قابل اجرا نيست؛ بنابراين جايگاه قاعده فقط علّتهاي تامّه موجَب است، نه مختار؛ زيرا فاعل مختار نسبت به فعل و ترك، دست و پايش بسته نيست و سلطنت ذاتي دارد و تا زماني كه فعل را انجام نداده است، همواره در برابر او دو راه وجود دارد كه ميتواند هر كدام را برگزيند؛ بنابراين معنا ندارد قبل از انجام فعل، تحققش ضروري گردد.
از این منظر، فاعل مختار بر فعل و ترك، سلطه ذاتي دارد و هيچگاه نسبت به انجام آن مجبور نخواهد بود و فعل و معلول با وجود علّت تامّه واجب نميشود مگر پس از انجام آن (ضرورت لاحق). بنابراین، ضرورت علّی دو قسم است: ضرورت سابق و ضرورت لاحق. در فاعل های موجَب، هر دو ضرورت وجود دارد. اما در فاعل های مختار، فقط ضرورت لاحق وجود دارد.
آیت الله نائینی و آیت الله خوئی و شهید صدر و علامه جعفری از این دسته اند. به باور آنها بعد از تجمع علل و شکل گیری اراده، باز هم نفس مختار است که چنین بکند یا نکند. در واقع، در مورد افعال انسانی، علل سابق (علل بیرونی یا درونی از جمله علم و اراده)، علت تمام کننده نیستند. تنها در صورتی فعل محقق می شود که من وقوعش را طلب کنم. از این رو، فعل اختیاری فعلی است که مطلوب من است
سلام
این مطلب برام مبهم مونده بودش.
ممنون میشم مقداری بیشتر توضیح بدین.
مگر علیت ضرورت عقلی نیست؟ پس چرا در مورد انسان جاری نشه؟!
سلطنت و طلب غیر از اراده هستند؟ دقیقا چین؟
آیا نمیشه در مورد آنها اصل علیت را مطرح کرد؟ چرا؟!
همه آیات عظام چنین نظری دارن؟