اراده

بی ارادگی و عدم پایبندی به برنامه ریزی

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم  متاسفانه من مشکلی دارم که در حل آن بی اراده شده ام نمی گویم قابل حل نیست اما من در زندگی ام نمیتوانم با این مشکلم مقابله صحیحی یا برنامه ریزی صحیحی کنم مثلا برنامه میریزم به آن پایبند نیستم انسان بیکاری نیستم کار دارم (مثلا کلاس های دارم که افلاین و انلاین هست اما یا عقب میندازم یا کامل انجام نمیدم و...)و در یک برنامه صحیح نمیتوانم آن ها را پیاده کنم  مثلا هر وقت حوصله داشتم انجام میدم هر وقت نداشتم انجام نمیدم حتی ممکن هست چند روز حوصله نداشته باشم دوست دارم کسی به عنوان مشاور  به بنده کمک کنه مثلا چند وقت هست خواب من به شدت بهم خورده و تا ظهر خواب هستم در صورتی که دوست دارم یک برنامه درست بریزم تا مشکل خوابم حل شود اما با برنامه هم باز به آن متعهد نیستم و نسبت به این موضوع بی اراده شده ام صبح بیدار نمی مانم و میخوابم چون با خودم میگویم کاری ندارم که بلند شوم (مثلا کلاسی ندارم یا مساءل دیگر)و خودم را توجیه میکنم و  پایبند نیستم ممنون میشم مشکل بنده بررسی شود      

تاثیر خانواده در آینده فرد

سلام خدمت شما.
خانواده نقش بسیار مهمی در آینده فرزند دارند که فرزندشون در آینده یک فرد مذهبی بشه یا یک .... در حالی که به دنیا آمدن یک فرزند در یک خانواده یا حرام یا حلال زاده بودنش (که گویا حرام زاده بودن اثر بدی روی بچه ای که قراره بدنیا بیاد داره)تحت اراده و اختیار خودش نیست .میشه کمی در این رابطه توضیح بدید.
ممنون از زحماتتون

سرنوشت انسان و استقلال انسان در اراده

به نام خدا، سلام.
من در استقلال انسان در اراده با وجود آگاهی خداوند از آینده او به شک افتادم. در نتیجه این شک چند پرسش مشابه را در اینترنت به طور مختصر مطالعه کردم.
خلاصه پاسخ پاسخگویان به پرسش هایی که عرض کردم به طور مختصر همین بود که علم خداوند از آینده انسان، منافاتی با ارادی بودن اعمال و افعال او ندارد و با مثال و فلسفه به توضیح آن پرداختند اما این پاسخ پرسش من نبود زیرا دلیل شک من چیزی غیر از عدم وجود اراده انسان است که در ادامه به آن خواهم پرداخت، در نتیجه تصمیم گرفتم پرسش خود را ارسال کنم.(لطفا با توجه به توضیحاتی که قبلا دادم و در ادامه میدهم تا حدامکان در خصوص نکاتی که عرض میکنم پاسخ دهید و از پاسخ هایی تکراری از قبیل آنچه عرض کردم بپرهیزید)
با توجه به آیه 63 و 64 سوره واقعه که بیانگر توحید در ربوبیت است، اگر انسان کشاورزی کند/ گیاهی را بکارد و پرورش دهد، این کشاورزی هم کار آن کشاورز است هم بنابر توحید در ربوبیت کار خداست; چون انسان با اراده و صرف وقت و نیروی خود آن گیاه را پرورش داده این کارش نشان از اراده و اینکه اینکار به او نسبت داده میشود نه کس دیگر نشان از است که مسئول و صاحب امتیاز آن کار آن فرد است. اما... همچنین به خاطر رابطه انسان با خدا مبنی بر اینکه هم خود انسان هم نیرویش از آن خداست(ریشه خلقت و پرورشش خداست) و همچنین اینکه گیاه طبق استعدادی که خدا در آن قرار داده رشد میکند در میابیم که این کارها به هردو پروردگار و آن مخلوقات(انسان و گیاه) نسبت داده میشود. اما قبل از اینکه به مخلوقات نسبت داده شود به خدا نسبت داده میشود. یعنی به خاطر این رابطه فعل و در نتیجه اراده انسان مستقل از خدا تصور نمیشود که در غیر این صورت شرک در توحید در ربوبیت است.
از این توضیحات نتیجه میگیریم که هر فعل و اراده ای از جانب مخلوقات به خدا و مخلوقات هردو نسبت داده میشود و نسبت دادن آن فقط به هریک از آنها نادرست است.اگر غیر این است مرا روشن کنید.
اگر غیر این نیست. پس شبهه من حالا مشخص است. اگر اراده انسان از خدا مستقل نیست و در نتیجه همه افعال او هم به خودش و هم به خدا نسبت داده میشود... خب اراده او از خدا مستقل نیست و افعال او هم به خودش هم به خدا نسبت داده میشود! پس این موضوع گویای خود گویای شبهه من است. اما...
توجه داشته باشد که اینرا میدانم که هدف خداوند از خلقت پرورش و نزدیک شدن به خدا/کمالات نامحدود است و اراده اش در این جهت است. پس هر کس به هر اندازه که به این کمالات نامحدود نزدیک تر شود به همان اندازه اراده اش موافق اراده جهت خداوند است.
اما... از آنجا که هر مخلوقی از مخلوقات کوچکتر تشکیل شده و هر مخلوقی از بزرگترین آنها تا کوچک ترینشان، حتی آنهایی که هنوز کشف نشده اند دارای زوجیت و مکمل مخلوقی دیگر هستند، نتیجه میگیریم که جهان و هر بخش از آن بر اساس زوجیت تشکیل شده و در بر اساس همین زوجیت بزرگترین بخش از جهان هستی یعنی خود آن دارای زوج و مکملی یعنی جهان آخرت است. و همچنین از آنجا که هر فعالیت در جهان(که خدا آنرا به سمت هدف خلقت هدایت میکند) دارای کنش و واکنشی است که به تعادل منجر میشود، میتوان نتیجه گرفت که تعادل لازمه و باعث رشد میشود و همه زوجیت ها دوطرفه و متقابل اند و یکطرفه نیستند.
پس بر این دو اساس زوجیت و تعادل، برای اینکه مفهوم کار نیک یا بد وجود داشته باشد باید مخالف آن یعنی کار بد یا نیک وجود داشته باشد. اما وجود انسان خوب به انسان بد نیاز ندارد بلکه به وجود کار بد نیاز دارد و علت این حقیقت همان وجود اراده و حق تصمیم و انتخاب در انسان است و تنها توانایی که میتواند تعادل را در این جهان خم کند همین قدرت اختیار و انتخاب است که البته نتیجه آن در آخرت باعث جبران شدن این خمیدگی میشود.
پس همه اینها را خودم میدانم و هیچکدام از اینها مشکل من نیست.
بلکه با همه اینها نکته و مشکل من اینجاست که حتی با اینکه برای رسیدن به کمال به انجام کار بد احتیاج ندارد و آنرا با اختیار خود انجام میدهد (و اینگونه آن فعل به او نسبت داده میشود) اما همچنین اراده انسان به اذن خداوند است و خداوند نیز هنگامی که جهان را خلق میکرد میدانست که در هر لحظه تاثیر هر نقطه از جهان بر نقطه های دیگر در لحظه بعد چه تغییری در جهان به وجود می آورد پس در نتیجه دقیقا میدانست که اگر به انسان قدرت انتخاب دهد، با توجه به تاثیر تمام نقاط دیگر جهان بر هم و سلسله تاثیرات تا اینکه به شخص برسد، آن شخص در فلان لحظه فلان کار را انجام خواهد داد. یعنی اینرا از قبل میدانسته و موقع خلقت میتوانسته آنرا طور دیگری رقم بزند که در آن لحظه شرایط طور دیگری باشد که آن شخص آنکار را انجام ندهد. پس این فعلی که انجام شده درسته به اراده انسان انجام شده و به او نسبت داده میشود ولی به خداوند نیز نسبت داده میشود زیرا خداوند نیز همان طور که گفتم اراده و انتخاب این را داشته که موقع شرایط را طور دیگری رقم بزند که آن فرد آن موقع آن کار را انجام ندهد. پس این فعل نیز مناسب با اراده خداست و هر چیزی در باره آن هم به خدا و هم به انسان نسبت داده میشود پس در نتیجه نمیتوانیم بگوییم که چون انسان اینکار را با اراده انجام داده تقصیر خودش است و خدا در آن نقشی نداشته بلکه به اراده مستقیم خداوند بوده است.
همین موضوع شبهات گوناگونی را برای من ایجاد کرد و باعث شد در باره آن فکر کنم و به این نتیجه برسم که چون خدا حکیم و عادل مطلق است با توجه به جهانی که خلق کرده، بهترین سناریو ممکن را انتخاب کرده و رقم زده که آن افعال بد توسط آن اشخاص در آن زمان و مکان ها نیز شامل آن سناریو مشوند و برای این خداوند آن فعل را تغییر نداده که در این صورت با بهترین سناریوی موجود فرق میکرد. همچنین با توجه به اینکه جهان بر اساس عدالت خداوند نیازمند تعادل است و همان طور که گفتم انسان با قدرت اختیارش تعادل این جهان دنیا را به سمت خاصی خم میکند، این خم شدگی باید در جهان دیگری یعنی جهان آخرت جبران شود و انسان هایی که آنرا به سمت کمال بیشتر خم کردند به همان اندازه پاداش و آنهایی که آنرا در خلاف جهت رشد خم کردند مجازات شوند. پس اگر این مسئله صحیح باشد کسی که به این مسائل فکر میکند به این نتیجه میرسد که اینکه کار بدی را انجام میدهد به خاطر تقدیری بوده که خدا برایش رقم زده و اینکه پاداش میگیرد و مجازات میشود نیز به خاطر این است بر اساس عدل خداوند، تعادل در خلقت لازم است و نتیجه میگیرد که هردو، کار خدا و دلیلش اول خداست نه خود او(انسان).
این موضوع نه اراده انسان نه مسئولیتش در برابر فعل نه هدف از زندگی اش و آخرتش را زیر سوال نمیبرد بلکه هدف از خود خلقت انسان را زیر سوال میبرد که چرا خداوند جهانی آفرید که به سمت کمالات حرکت کند؟ و تنها چیزی که این خلقت و را توجیه میکند همان دانش خداوند است.
اگر اشتباه میکنم مرا روشن کنید. انسان با تمام دانسته هایی که میتواند داشته باشد نمیتواند دلیل هدف وجود خدا از خلقت را دریابد(دقت کنید که میگویم دلیل وجود نه هدف و مقصد وجود) زیرا این دلیل را فقط خداوند میداند و ما نمیدانیم و فقط بر اساس همین دلیل است که این شیوه خلقت و این فعل و انفعالات و اتفاقات را قبول میکنیم چون این دلیل را خداوند میداند و از آنجایی که حکیم است در هیچ کار او حتی دلیلش بیهودگی راه ندارد و با اینکه میتوانست چیزی را خلق نکند بر اساس دلیل حکیمانه ای آن را خلق کرد و هدف حکیمانه ای برا آن قرار داد.

شبهه من: نه تنها انسان های گناهکار، تمام افعالی که خلاف جهت هدف حرکت هستی هستند، قربانی حکمت، تقدیر و عدالت خداوندند.

رابطه اراده انسان با اراده خداوند

بسم الله ارحمن الرحیم
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و تشکر از سایت عالیتان که این فرصت عالی را در اختیار همگان قرار میدهید

بنده سوالم در مبحث قضا و قدر الهی و در حقیقت رابطه اراده انسان و خدا بود البته اینرا میدانم که نوع رابطه طولی است و اراده انسان در طول اراده خداوند است و پایین تر از ان است و سوال دقیقا از همینجا شروع میشود
سوال اولم مربوط به امر "توبه" میشود و فرضا فردی گناهی را انجام میداد مکررا و سپس تویه حقیقی نمود و از انجام ان سرباز زد و بازگشت در این زمان طبق گفته برخی محققان خداوند حتی از این امر اگاه بود که این فرد قرار است توبه کند و اگر این چنین است پس خدا میداند در نهایت چه کسی بهشت و چه کسی جهنم میرود چه در اخرت و یا قیامت پس بنابراین میداند که چه کسانی در ان روز از رحمت و بخشش او بهره مند میشوند بنابراین چشم انتظار بودن انسان برای بهرهمندی ارز رحمت و بخشش الهی در حقیقت ناشی از عدم اگاهی اوست و افراد بهرمند از لطف و بخشش الهی از قبل نزد خدا مشخصا پس میتوان این گونه نیز نتیجه گیری کرد که سرنوشت انسان از قبل مشخص است و اراده انسان و استفاده انسان از قدر و قوانین الهی از قبل مشخص است منظورم اشاره به حدیث امام علی است که در زیر دیواری نشسته بود و متوجه شد که ان دیوار در حال فرو ریختن است و جای دیگری نشست و یکی از یاران او فرمود ایا از قضای الهی میگریزی و ایشان در جواب فرمودند:از قضای الهی به قدر الهی [به اراده خودم ] پناه میبرم پس در این موضوع نیز خداوند از قبل میدانست که قرار است چنین اتفاقی بیافتد و یکجورایی همه چیز از قبل نوشته است و اگر این چنین استناد کنیم در قضیه به خلافت رسیدن یزید درمیابیم که خداوند از قبل از این امر اگاه بوده که یزید قرار است خلیفه شود و ایا میتوان این گونه بیان کرد که شاید این کار را برای ازمودن مسلمین انجام داد ولی خود از قبل میدانست که قرار است این گونه شود؟ و اگر این گونه استناد کنیم اصلا مفهوم ازمون الهی چه معنایی دارد؟

ممنون میشوم پاسخ تان کاملا علمی و جامع و کامل باشد و همچنین این موضوع را در سایر ادیان الهی بیان کنید(خودم تا حدودی در مورد یهودیت و مسیحیت از این موضوع اگاهم وفقط میخواهم مطمئن شوم ) و برای هر ادعا مطرح شده منبه و مرجع معتبر بیان کنید(منابع اگر از کتب الهی و خصوصا قران باشد ممنون میشوم)

عزم و اراده جدی برای مطالعه و کارهای دیگر ندارم!

انجمن: 

با عرض سلام
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (۱۱۵ طه) پيش از اين، از آدم پيمان گرفته بوديم امّا او فراموش كرد و عزم استوارى براى او نيافتيم!
سریعا بروم سر اصل مطلب! من عزم و اراده هیچ کاری را ندارم!
حتی نمی توانم نیم ساعت پشت یک میز بشینم و مطالعه داشته باشم! فرض بفرمایید فردا امتحان دارم الان کتاب را به دستم بگیرم بیست دقیقه یا حتی کمتر از شروع مطالعه نمی گذرد که حالت کلافه بودن به من دست می دهد و باید کتاب را به کناری بگذارم و قدم بزنم! ذهن به شدت فراری هم دارم و اصلا نمی توانم روی یک موضوع تمرکز کنم!
برای بیدار شدن از خواب همینطور آلارم موبایل را در چندین بازه زمانی می گذارم مثلا تصمیم جدی می گیرم که ساعت 5 بلند شوم،ساعت موبایل را روی 5 ،5 و ده دقیقه و 5و بیست دقیقه و ... می گذارم اما صبح اصلا حال و حوصله بلند شدن را ندارم حتی اگر موبایل نزدیکم باشد بدون اینکه خودم متوجه بشوم خاموشش می کنم یا اگر هم متوجه شوم باز خاموشش می کنم و مجدد می خوابم در حالی که تصمیمی که شب برای بیدار شدن داشتم جدی بود اما صبح به کلی بعد از خواب اینگونه می شوم ! گاهی اوقات موبایل را دور از خودم به فاصله پنج متری قرار می دهم که مجبور شوم برای خاموش کردن موبایل از جایم برخیزم اما باز هم فایده ای ندارد گاهی اوقات حوصله ندارم و به مدت یک ربع موبایل زنگ می زند و نه می گذارد من بخوابم و نه من حال و خوصله خاموش کردن آن را دارم:Nishkhand: تا اینکه بعد از یک ربع از تخت خواب بلند می شوم و خاموشش می کنم و دوباره خواب! نه اینکه مشکل مثلا کمبود خواب باشد نه حتی اگر مثلا برای زمان بیدار شدن هشت ساعت مفید خوابیده باشم باز همین حالت برایم پیش می آید!
در عبادات هم همینطور به زور نماز های واجب را آنهم به سرعت نور بدون رعایت مستحبات مثلا قنوت و تسبیحات اربعه سه بار و ... در غیر اول وقت می خوانم!
این شیوه زندگی و نداشتن عزم حتی باعث شده است در دروس دانشگاهی به شدت افت تحصیلی داشته باشم (مثلا برای یک امتحان بسیار سختی که دانشجو های دیگر ماه ها مطالعه داشته اند من با مطالعه سه یا چهار ساعتی در جلسه امتحان حاضر می شوم به دلیل نبودن اراده) به همین دلیل نمرات بسیار افتضاحی هم گرفته ام و حتی از این جهت استرس هم جدیدا به مشکل بی اراده بودن اضافه شده است که حتی این استرس بعضی وقت ها باعث می شود که تا ساعت مثلا سه و چهار بامداد خوابم نبرد! از این استرس حتی دچار ریزش مو هم شده ام که چند هفته ای است تصمیم گرفتم به متخصص مو برای اینکار مراجعه کنم اما حال و حوصله اینکار را ندارم! و حتی با عرض معذرت از مطرح کردن این موضوع فکر کنم استرس باعث افزایش میل جنسی هم شده است و اینهم شده قوز بالا قوز!!

این فرم مشاوره هم بلد نبودم چگونه باید پر شود اما سنم 21 سال مذهب هم شیعه تحصیلات هم اشاره کردم که دانشجو هستم و مجرد و در رابطه با سابقه مصرف دارو و بیماری و مراجعه به روانشاس و ... کلا سابقه دار نیستم!

برچسب: 

می خوام چادری بشم اما اراده ندارم ......

سلام

من چند سالی هست که میخوام چادر سرم کنم اما نمیتونستم تا اینکه امسال تصمیم گرفتم از اول سال 94 دیگه چادری بشم اما حالا فقط مدرسه سرم میکنم و جاهای دیگه نمیتونم چون مامانم خیلی حجابش رو رعایت میکنه اما مانتوییه و من فکر میکنم خیلی بده که با هم میریم بیرون مامانم مانتویی باشه و من چادری . این مسئله خیلی اذیتم میکنه همش تصمیم میگیرم که دیکه چادر سرم کنم (چون خیلی بده که مدرسه چادری ام و بقیه جاها نه ) اما اراده ام ضعیفه . هر وقت به مامانم میگم چادر سرم کنم یا نه میگه دوست داری سرت کن و یه جوری میگه که فکر میکنم مخالفه .



راستی به نظر شما اشکال داره بیرون چادر سرم کنم اما توی مهمونیا به جای چادر سفید همون مانتو تنم باشه ؟ دورویی نیست ؟

فلش كارت هاي: تقويت اراده

انجمن: 

سلام بر شما خوبان
از اين كه در اين تاپيك با همراهي خود به ما دلگرمي مي دهيد ممنونم
با فلش كارت هاي تقويت اراده در خدمت شما خواهيم بود.
بحثي بسيار كار بردي

:Gol::Gol::Gol:
حرمت خود نيز از فنداسيون ها و پي هاي اساسي خودكنترلي و اراده است پس فلش كارت هاي اين تاپيك را از دست ندهيد
http://www.askdin.com/thread29951.html

قرار داد معنوي -ورزشي(سم زدايي و درد عضلاني ــ ورزش هاي هوازي)

انجمن: 

قوِّ علی خدمتِک جوارحی
و اشدُد علی العزیمه جوانحی


سلام بي رحمانه من به همگي شما بزرگواران:Gol::Gol:
درود من بر خانواده شما بزرگواران و جد اندر جدتان
اِ اِ نشد ها
كي بود گفت باز اين حامي سر و كله اش پيدا شد؟!
خودش دستش را ببره بالا و گرنه مجبور مي شوم برم سر اصل مطلب....


با این دلایل آیا ثابت نمیشه که در حقیقت خدا مسئول اعمال بد منه و نه من؟

با سلام و احترام
(ببخشید نمی دونستم این مطلب رو توی تاپیک جبر و اختیار قرار بدم و
یا قضا و قدر ولی فکر می کنم به هر دو موضوع مرتبط باشه.)

با دلایل زیر آیا ثابت نمیشود که در حقیقت خدا مسئول اعمال بد منه و نه من؟
1- (تاجایی که بنده میدونم) از دیدگاه اسلام هر چیزی که موجوده خالقش خداست و
اگر کسی معتقد به این موضوع باشه که چیزی در عالم وجود داره که خدا خالقش نیست
دچار شرک شده.

2- واضحه که ما قبل از انجام هرکاری چیزی در وجودمون شکل میگیره که اراده نامیده میشه
(حتی اگه قبل از اراده هم میشه چیزی رو تصور کرد که نتیجش میشه اعمال ما, شما می تونید
اون رو بعنوان اولین چیزی که در وجودمون شکل میگیره تصور کنید)

3-شکی نیست که برخی انسانها جنایتها و گناهان زیادی مرتکب شده اند
علاوه بر اون برخی, هر کدوم از ما در طول زندگیمون گناهان زیادی مرتکب شدیم.

حال چهار حالت به وجود میاد:
1- نه خدا خالق این اراده ی منه و نه من
2-خدا خالق این اراده نیست و من خالقشم
3-خدا خالق این اراده ست و نه من
4-هم خدا خالق این اراده ست و هم من

بر طبق مقدمه ای که آورده شد کسی که به 1و2 معتقد باشه دچار شرک شده و
معتقد شده که چیزی وجود داره که خدا خالقش نیست.
اگر کسی به 3 معتقد باشه یعنی مسئول اعمال خوب و بد ما در حقیقت خداست و ما نیستیم که اونها رو خلق میکنیم.

و در مورد 4 :واقعیت اینه که من موجودی هستم که تماما وابسته به خدا هستم و اراده و خواست خدا مقدم بر خواست و اراده ی منه
پس چه معنایی داره که گفته بشه که هم من خالق اراده ای هستم و هم خدا؟
فرض که چنین چیزی ممکن باشه!
آیا من با خدا در خلق چیزی شریک شدم؟!
و اصلا فرض که من با خدا در خلق اون اراده و اون اولین موجود درونم, شریک شدم و اصلا این شرک هم به حساب نیاد!
چرا خدا با من برای خلق یک اراده ای که قراره منجر به یک عمل قبیح و زشت و جرم جنایت باشه شریک شده؟!
ممنون

آیا اراده خدا همان خواست خداست ؟

انجمن: 

سلام

ایا اراده خدا همان خواست خداست ؟ و چه تفاوتی بین انهاست ؟

متشکرم