سرنوشت

طینت و موقعیت ها

سلام.
چه منطقی و مبناهایی برای شکل گیری موقعیت ها در زندگی وجود دارد ؟
چرا موقعیت برای برخی به شر و برای برخی به خیر و لذت ختم می شود؟
یک پدیده ی تصادفی است یا برنامه ریزی شده و ربطی به تقدیر دارد ؟
آیا طینت و باطن افراد برای فراهم شدن موقعیت ها بدون هنوز هیچ اقدامی تاثیر دارد ؟

تصادفی بودن تقدیر

انجمن: 

سلام.
تقدیر یک فرآیند کاملا تصادفی در بازه ی مشخص است و یا با برنامه ریزی قبلی است ؟
وجود شر و شرور در عالم ماده تقدیر را رقم می زند ؟
[SPOILER]

[/SPOILER]

سرنوشت انسان و استقلال انسان در اراده

به نام خدا، سلام.
من در استقلال انسان در اراده با وجود آگاهی خداوند از آینده او به شک افتادم. در نتیجه این شک چند پرسش مشابه را در اینترنت به طور مختصر مطالعه کردم.
خلاصه پاسخ پاسخگویان به پرسش هایی که عرض کردم به طور مختصر همین بود که علم خداوند از آینده انسان، منافاتی با ارادی بودن اعمال و افعال او ندارد و با مثال و فلسفه به توضیح آن پرداختند اما این پاسخ پرسش من نبود زیرا دلیل شک من چیزی غیر از عدم وجود اراده انسان است که در ادامه به آن خواهم پرداخت، در نتیجه تصمیم گرفتم پرسش خود را ارسال کنم.(لطفا با توجه به توضیحاتی که قبلا دادم و در ادامه میدهم تا حدامکان در خصوص نکاتی که عرض میکنم پاسخ دهید و از پاسخ هایی تکراری از قبیل آنچه عرض کردم بپرهیزید)
با توجه به آیه 63 و 64 سوره واقعه که بیانگر توحید در ربوبیت است، اگر انسان کشاورزی کند/ گیاهی را بکارد و پرورش دهد، این کشاورزی هم کار آن کشاورز است هم بنابر توحید در ربوبیت کار خداست; چون انسان با اراده و صرف وقت و نیروی خود آن گیاه را پرورش داده این کارش نشان از اراده و اینکه اینکار به او نسبت داده میشود نه کس دیگر نشان از است که مسئول و صاحب امتیاز آن کار آن فرد است. اما... همچنین به خاطر رابطه انسان با خدا مبنی بر اینکه هم خود انسان هم نیرویش از آن خداست(ریشه خلقت و پرورشش خداست) و همچنین اینکه گیاه طبق استعدادی که خدا در آن قرار داده رشد میکند در میابیم که این کارها به هردو پروردگار و آن مخلوقات(انسان و گیاه) نسبت داده میشود. اما قبل از اینکه به مخلوقات نسبت داده شود به خدا نسبت داده میشود. یعنی به خاطر این رابطه فعل و در نتیجه اراده انسان مستقل از خدا تصور نمیشود که در غیر این صورت شرک در توحید در ربوبیت است.
از این توضیحات نتیجه میگیریم که هر فعل و اراده ای از جانب مخلوقات به خدا و مخلوقات هردو نسبت داده میشود و نسبت دادن آن فقط به هریک از آنها نادرست است.اگر غیر این است مرا روشن کنید.
اگر غیر این نیست. پس شبهه من حالا مشخص است. اگر اراده انسان از خدا مستقل نیست و در نتیجه همه افعال او هم به خودش و هم به خدا نسبت داده میشود... خب اراده او از خدا مستقل نیست و افعال او هم به خودش هم به خدا نسبت داده میشود! پس این موضوع گویای خود گویای شبهه من است. اما...
توجه داشته باشد که اینرا میدانم که هدف خداوند از خلقت پرورش و نزدیک شدن به خدا/کمالات نامحدود است و اراده اش در این جهت است. پس هر کس به هر اندازه که به این کمالات نامحدود نزدیک تر شود به همان اندازه اراده اش موافق اراده جهت خداوند است.
اما... از آنجا که هر مخلوقی از مخلوقات کوچکتر تشکیل شده و هر مخلوقی از بزرگترین آنها تا کوچک ترینشان، حتی آنهایی که هنوز کشف نشده اند دارای زوجیت و مکمل مخلوقی دیگر هستند، نتیجه میگیریم که جهان و هر بخش از آن بر اساس زوجیت تشکیل شده و در بر اساس همین زوجیت بزرگترین بخش از جهان هستی یعنی خود آن دارای زوج و مکملی یعنی جهان آخرت است. و همچنین از آنجا که هر فعالیت در جهان(که خدا آنرا به سمت هدف خلقت هدایت میکند) دارای کنش و واکنشی است که به تعادل منجر میشود، میتوان نتیجه گرفت که تعادل لازمه و باعث رشد میشود و همه زوجیت ها دوطرفه و متقابل اند و یکطرفه نیستند.
پس بر این دو اساس زوجیت و تعادل، برای اینکه مفهوم کار نیک یا بد وجود داشته باشد باید مخالف آن یعنی کار بد یا نیک وجود داشته باشد. اما وجود انسان خوب به انسان بد نیاز ندارد بلکه به وجود کار بد نیاز دارد و علت این حقیقت همان وجود اراده و حق تصمیم و انتخاب در انسان است و تنها توانایی که میتواند تعادل را در این جهان خم کند همین قدرت اختیار و انتخاب است که البته نتیجه آن در آخرت باعث جبران شدن این خمیدگی میشود.
پس همه اینها را خودم میدانم و هیچکدام از اینها مشکل من نیست.
بلکه با همه اینها نکته و مشکل من اینجاست که حتی با اینکه برای رسیدن به کمال به انجام کار بد احتیاج ندارد و آنرا با اختیار خود انجام میدهد (و اینگونه آن فعل به او نسبت داده میشود) اما همچنین اراده انسان به اذن خداوند است و خداوند نیز هنگامی که جهان را خلق میکرد میدانست که در هر لحظه تاثیر هر نقطه از جهان بر نقطه های دیگر در لحظه بعد چه تغییری در جهان به وجود می آورد پس در نتیجه دقیقا میدانست که اگر به انسان قدرت انتخاب دهد، با توجه به تاثیر تمام نقاط دیگر جهان بر هم و سلسله تاثیرات تا اینکه به شخص برسد، آن شخص در فلان لحظه فلان کار را انجام خواهد داد. یعنی اینرا از قبل میدانسته و موقع خلقت میتوانسته آنرا طور دیگری رقم بزند که در آن لحظه شرایط طور دیگری باشد که آن شخص آنکار را انجام ندهد. پس این فعلی که انجام شده درسته به اراده انسان انجام شده و به او نسبت داده میشود ولی به خداوند نیز نسبت داده میشود زیرا خداوند نیز همان طور که گفتم اراده و انتخاب این را داشته که موقع شرایط را طور دیگری رقم بزند که آن فرد آن موقع آن کار را انجام ندهد. پس این فعل نیز مناسب با اراده خداست و هر چیزی در باره آن هم به خدا و هم به انسان نسبت داده میشود پس در نتیجه نمیتوانیم بگوییم که چون انسان اینکار را با اراده انجام داده تقصیر خودش است و خدا در آن نقشی نداشته بلکه به اراده مستقیم خداوند بوده است.
همین موضوع شبهات گوناگونی را برای من ایجاد کرد و باعث شد در باره آن فکر کنم و به این نتیجه برسم که چون خدا حکیم و عادل مطلق است با توجه به جهانی که خلق کرده، بهترین سناریو ممکن را انتخاب کرده و رقم زده که آن افعال بد توسط آن اشخاص در آن زمان و مکان ها نیز شامل آن سناریو مشوند و برای این خداوند آن فعل را تغییر نداده که در این صورت با بهترین سناریوی موجود فرق میکرد. همچنین با توجه به اینکه جهان بر اساس عدالت خداوند نیازمند تعادل است و همان طور که گفتم انسان با قدرت اختیارش تعادل این جهان دنیا را به سمت خاصی خم میکند، این خم شدگی باید در جهان دیگری یعنی جهان آخرت جبران شود و انسان هایی که آنرا به سمت کمال بیشتر خم کردند به همان اندازه پاداش و آنهایی که آنرا در خلاف جهت رشد خم کردند مجازات شوند. پس اگر این مسئله صحیح باشد کسی که به این مسائل فکر میکند به این نتیجه میرسد که اینکه کار بدی را انجام میدهد به خاطر تقدیری بوده که خدا برایش رقم زده و اینکه پاداش میگیرد و مجازات میشود نیز به خاطر این است بر اساس عدل خداوند، تعادل در خلقت لازم است و نتیجه میگیرد که هردو، کار خدا و دلیلش اول خداست نه خود او(انسان).
این موضوع نه اراده انسان نه مسئولیتش در برابر فعل نه هدف از زندگی اش و آخرتش را زیر سوال نمیبرد بلکه هدف از خود خلقت انسان را زیر سوال میبرد که چرا خداوند جهانی آفرید که به سمت کمالات حرکت کند؟ و تنها چیزی که این خلقت و را توجیه میکند همان دانش خداوند است.
اگر اشتباه میکنم مرا روشن کنید. انسان با تمام دانسته هایی که میتواند داشته باشد نمیتواند دلیل هدف وجود خدا از خلقت را دریابد(دقت کنید که میگویم دلیل وجود نه هدف و مقصد وجود) زیرا این دلیل را فقط خداوند میداند و ما نمیدانیم و فقط بر اساس همین دلیل است که این شیوه خلقت و این فعل و انفعالات و اتفاقات را قبول میکنیم چون این دلیل را خداوند میداند و از آنجایی که حکیم است در هیچ کار او حتی دلیلش بیهودگی راه ندارد و با اینکه میتوانست چیزی را خلق نکند بر اساس دلیل حکیمانه ای آن را خلق کرد و هدف حکیمانه ای برا آن قرار داد.

شبهه من: نه تنها انسان های گناهکار، تمام افعالی که خلاف جهت هدف حرکت هستی هستند، قربانی حکمت، تقدیر و عدالت خداوندند.

دعا و تقدیر و سرنوشت

انجمن: 

سلام
یه سوال ذهنمو درگیر کرده اونم اینه که خدا بعضی دعاهای بنده هاشو مستجاب نمیکنه چون میگن نتیجش واسه انسان زیان اوره پس اگه خدا اینده انسانو میدونه چرا از همون اول مردم رو تو بهشت و جهنم ننداخت وگذاشت زندگی کنن؟

اشتباه در مورد یک بنده خدا

انجمن: 

با سلام

داستان از این قراره یک بنده خدایی برای اولین بار یکبار تو عمرش تلاش میکنه

بعد از تلاش های بسیار وقتش میرسه که ازش تشکر کنن

وقتی هم که می خواد بره جایرشو بگیره معدلش رو اشتباهی میگن......

اون بنده خدا هم که می خواسته یکبار جلو دوستاش آبرو جمع کنه به این روز دچار میشه

در حالی که 27 نفر دیگه که معدلوشون خونده شد هیچ اشتباهی نشد......

چرا باید دقیقا جلوی اسم اون بنده خدا این اشتباه رخ بده؟؟؟؟؟

مگه خدا تو سوره کهف آیه 30 نمیگه:

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا ﴿۳۰﴾


كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند [بدانند كه] ما پاداش كسى را كه نيكوكارى كرده است تباه نمى ‏كنيم (۳۰)

مگه اون بنده خدا کم کار شایسته کرده بود؟

مگه علم و درس و ..... شایسته نیستن؟

مگه اون چه گناهی کرده بود که باید اینجوری حق و حقوقش ضایع بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مگه خدا عادل و عدل و فلان رو رعایت نمی کنه؟

مگه اون چه چیزی از دیگران کم داره؟؟؟؟؟؟

بعدش چرا همیشه مومنان به خدا باید اعتماد ثابت کنن؟؟؟؟؟؟

مگه نباید خدا اعتمادش رو به مومنان ثابت کنه؟

پس چرا خدا اینجوری میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مگه ما نمیگم خدا عادل هست و عدالت رو برای مومنان رعایت میکنه........

مگه اینم مومن نبود مگه اینم کارش بد بود مگه این گناه کرده بود

راستی حالا این بنده خدا دیگه چطوری به رحمت خدا امیدوار باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آیا انتخاب شرایط زندگی دنیایی با خود انسان ها بوده است؟

انجمن: 

با عرض سلام و تشکر از سایت خوب مفیدتون؛
آقای دکتر رائفی پور در یک سخنرانی گفتن شرایط فعلی ما در دنیا با انتخاب خودمون بوده. یعنی ما قبل از اینکه به دنیا بیایم خودمون انتخاب کردیم که از کدوم پدر و مادر، در کدوم کشور و... به دنیا بیایم. با این مقدمه چند سوال برام بوجود اومده که ممنون میشم پاسخ بدین؛
1- آیا به طور جزئی تر اینکه در دنیا دختر باشیم یا پسر، نژادمون چی باشه و مسلمان و شیعه بودنمون هم به پیشنهاد خودمون بوده؟
2- دیگه چه چیزهایی رو خودمون انتخاب کردیم؟
3- خانمی رو می شناسم که جزء افراد به اصطلاح عادی و طبیعی جامعه است اما از لحاظ هوش و عقل و فهم در درجه پایینی قرار داره، مادرش معتاده و... آیا داشتن چنین مادری به خواست خودش بوده؟ اینکه از میزان درک و شعورش گفتم برای اینه که در وجودش دیده نمیشه در عالم قبلی هم اینقدر بزرگوار بوده باشه که حاضر شده چنین مادری رو ولو برای رشد و تکامل شخصیت خودش برگزیده باشه!
4- آیا انتخاب فرزند هم در اون عالم وجود داشته؟
5- با این حساب اصولا چرا برخی از انسان ها والدین یا اولاد خوبی برای خودشون انتخاب نکردن؟
6- غیرمسلمانان و قبل از اونها خواهران و برادران اهل سنت به چه دلیل انتخاب دین و مذهبشون با ما فرق داشته؟

مهارت های لازم در انتخاب نماینده اصلح

انجمن: 

یکی از پایه های اقتدار ملی همین است که مردم پای صندوق های رای بروند و رای دهند.(فرمایش مقام معظم رهبری،1380/02/28)
هم حق و هم تکلیف مردم است که بیایند و سرنوشت کشورشان را به دست خودشان معین کنند؛ زیرا که کشور متعلق به مردم است.( همان.1387/11/26)
با این مبنا وظیفه ما سنگین خواهد بود و لازم است که در این عرصه، شخص مناسب و دلسوز نظام و مردم را انتخاب کنیم، تا سرنوشت کشور را به سوی مسیر مثبت و پیشرفت سوق دهیم، هر گونه کوتاهی و بیخالی شاید به عنوان یک خیانت به کشور تلقی شود.
در این تاپیک با یاری دوستان سعی داریم، به مهارت های لازم در انتخاب نمایندگان اصلح مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری بپردازیم.

ابوبکر صدیق ، (لقب عاریه ای امیرالمؤمنین علی (ع)) و لحظه سرنوشت ساز (پاسخ به شبهات)

انجمن: 

با سلام

از اساتید تقاضا دارم به این شبهه وهابیون جواب دهند
شبهه دارای دو قسمت است که بعد از پاسخگویی اساتید قسمت دوم را بیان میکنیم رسول الله صلی الله علیه وسلم در حالی به دیدار پروردگارش شتافت، که هنوز اسلام در برابر اقیانوس بیکران جاهلیت، وجوامع فاسد وحکومتهای ظالم و بیدادگر همچون جزیره ای کوچک بود. رحلت رسول خدا در حساس ترین وسرنوشت ساز ترین لحظات تاریخ اسلام و بزرگترین آزمایش برای امت اسلامی به شمار می آمد. ادیان بزرگ جهان قبل از اسلام که پیروان آنها روزی مناطق وسیعی از دنیا را در اختیار داشتند، سرانجام طعمه ی انحراف وتحریف ودستخوش توطئه های داخلی وجنگهای خارجی گردیده نابود شدند، به دلیل اینکه بعد از رحلت پیشوایان نخستین آن ادیان، جانشینی و بیان مقاصد وتعالیم آنها به افراد ضعیفی سپرده شد که از اهداف و پایه های زیر بنایی ادیان یاد شده شناخت دقیقی نداشتند، یا عزم و اخلاصی که برای جانشین یک پیشوا و بنیان گذار مذهب ضروری بود در آنها یافت نمی شد، یا اینکه از غیرت و شهامتی که برای حفظ اصالت آن ادیان و تعالیم آنها لازم بود برخوردار نبودند، یا حرص ثروت اندوزی و کسب مقام و قدرت در قلوب آنها ریشه دوانده بود.در نتیجه، این ادیان و مذاهب قدرتمند در نظامها و فلسفه هایی که برای نابودی آنها به وجود آمده بود، ذوب شدند یا اینکه با آنها طبق مصلحت روز به مصالحه و سازش تن دادند. آنان مذهب را به نفع حکام وقت مورد استفاده قرار دادند تا مذهب بتواند رضایت حکامی را که به آن می گرایند، جلب نماید. این حکام به جای ترویج و نفع رسانی به مذهب، بیشتر به بهره برداری از آن پرداختند، ادیان بر همایی، بودایی و زردتشتی در پس از فقدان نخستین موسسان خود به چنین سرنوشتی دچار مدت کوتاهی شدند. مذهب یهود نیز با سرعت گرفتار تحریف و چنین تزویری شد، و مسیحست نیز پس از حضرت مسیح علیه السلام با همین فرجام مواجه گشت. مسلمین بعد از رحلت رسول الله با بحران بزرگی مواجه گشتند، بحرانی که راه گریزی از آن وجود نداشت و باید روزی با آن روبرو می شدند، زیرا ﴿سُنَّهَ ٱللَّهِ فِی ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلٗا﴾ [الأحزاب: ۶۲]. «شیوه و سنت الهی نسبت به امتهای گذشته نیز چنین بوده و سنت الهی تغییر ناپذیر است»یگانه راه حل این مشکل و چیره گشتن بر این بحران بزرگ که امت اسلامی با آن دست به گریبان بود، جز انتخاب خلیفه و جانشینی که دارای ویژگیهایی باشد که به توفیق خدا بتواند دین را از تحریف و دستبرد، و امت اسلامی را از انحراف باز دارد؛ چیز دیگری نبود. حضرت علی می فرماید: «در حکم خداوند و دین اسلام بر عموم مسلمین واجب است بعد از اینکه امام و پیشوای آنان مرد یا کشته شد… هیچ عملی انجام ندهند و به هیچ کاری دست نزنند و قدمی به جلو بر ندارند پیش از آنکه برای خودشان پیشوایی عفیف، دانشمند، خدا ترس و آشنا به قضا و سنت انتخاب نمایند تا در بین ایشان به حکومت بپردازند» (1) ویژگیهایی را که می توان برای جانشین پیامبر در نظر گرفت عبارت است از: ۱- در طول زندگی، بعد از گرویدن به اسلام، همواره مورد اعتماد رسول الله بوده و شخص رسول در حق او گواهی دهد و او را در اقامه ی بعضی از ارکان اساسی دین و انجام کارهای مهم، جانشین ونماینده خود قرار داده باشد، و در مراحل خطرناک و حساس که انسان جز فردی را که به او اطمینان و اعتماد کامل داشته باشد به همراهی بر نمی گزیند؛ او را به همراهی خویش انتخاب کرده باشد.۲- دارای روحیه ای قوی باشد که در برابر طوفانهای سهمگینی که اصل و روح دین را تهدید می کنند و بیم آن می رود که کوششهای صاحب رسالت به باد فنا برود و همچنین در برابر گردبادهای تندی که قلوب بسیاری از مومنین مخلص و با سابقه را به لرزه می اندازد، این جانشین، مانند کوه استوار و ثابت قدم باشد و نقش جانشینان راستین انبیای راسخ را در استقامت و پایداری ایفا نماید؛ تسلی بخش قلوب پیروان پیامبر بوده و دین و عقیده ی ناب محمدی را از هر گونه گزند حفظ نماید.۳- در زمان حیات رسول الله با اسلام زیسته و از شناخت دقیق اسلام و درک موقعیت آن برخوردار باشد و در تمام احوال، چه در حالت صلح و یا جنگ، خوف یا امن، تنهایی یا اجتماع، تنگ دستی یا رفاه، عمل و شیوه ی پیامبر را الگو و نمونه قرار دهد.۴- دارای غیرت شدید دینی باشد و او نسبت به حفظ اصالت دین و بقای آن بر شیوه ی زمان پیامبر بیش از غیرت یک فرد غیور بر ناموس و آبروی خود و خانواده اش باشد، و در این راستا چنان مستحکم باشد که هیچگونه ترس یا طمع یا تاویل و توجیه یا عدم موافقت نزدیکترین و محبوبترین دوستان مانع اهداف خدا پسندانه او قرار نگیرد.۵- در اجرای خواسته ها و آرزوهای به جای مانده پیامبر بعد از رحلت وی، عزم آهنین و جذبه ی شکست ناپذیری داشته باشد که حاضر نباشد به هیچ قیمتی یک سر مویی از اهداف و آرزوهای بر جا مانده ی پیامبر منحرف شود و در این زمینه از ملامت و سرزنش نترسد.۶- از دل بستن به دنیا و مظاهر فریبنده ی آن به قدری گریزان باشد که نظیرش جز در امام و پیشوای او (محمد صلی الله علیه وسلم) یافت نشود و هرگز در فکر حکومت و گسترش آن برای فرزندان و خویشان خود نباشد، آن گونه که خانواده های سلطنتی در حکومتهای همجوار جزیره العرب، مانند روم و فارس به آن عادت داشته اند. ابوبکر صدیق رضی الله عنه واجد شرایط خلافت حضرت ابوبکر جامع این صفات و شرایط بودند، و در طول زندگی خود قبل از خلافت، در زمان حیات رسول خدا و بعد از خلافت تا پایان عمر، این صفات را همراه داشت. ۲ و برای همگان به طور قطع و یقین به اثبات رسیده است و جای هیچ گونه شک و انکار باقی نمانده است.اینک به تشریح چگونگی این صفات در وجود حضرت ابوبکر می پردازیم: ۱- اعتماد کامل رسول خدا بر ابوبکر هنگامی آشکار گردید که در سفر تاریخی حساس و پر مشقت هجرت از مکه به سوی مدینه، به شرف مصاحبت و همراهی رسول خدا و افتخار عنوان یار غار نایل آمد، سفری که دشمن در کمین، و ترس و وحشت مکه را فرا گرفته بود و از همه سو دشمنان قسم خورده آماده ی دستگیری و قتل ایشان بودند، مسلم است که هیچ انسان عاقلی در چنین مراحل، فردی را که مورد اعتمادش نباشد و به صداقت و خلوص و جانبازی و فداکاری او اطمینان نداشته باشد، هرگز به همراهی و راز داری خویش انتخاب نمی کند. نویسنده معروف شیعه، ابن مطهر حلی، نویسنده کتاب «منهاج الکرامه فی معرفه الامامه» می گوید: «مصاحبت ابوبکر با پیامبر در غار، فضیلتی برای ابوبکر بشمار نمی آید. زیرا ممکن است پیامبر او را از ترس اینکه رازش را فاش نکند با خود همراه ساخته است». آورده اند وقتی مطلب بالا برای ولی نعمت ابن مطهر حلی، «سلطان محمد خدا بنده» پادشاه تاتاری که این کتاب را برای وی تالیف کرده بود نقل شد، پادشاه گفت: «هرگز یک انسان عاقل چنین کاری نخواهد کرد.» آری اگر رسول خدا از همراهی ابوبکر راضی نبود، می توانست مشتی خاک به رویش بپاشد تا او را نبیند همانگونه که هنگام خارج شدن از منزل، مشتی خاک به صورت محاصره کنندگان خانه خویش پاشید و خداوند بر چشمانشان پرده افکند که او را ندیدند، در برخی از کتابهای شیعه تصریح شده است که همراهی ابوبکر با پیامبر به فرمان خدا بوده است به عنوان نمونه نویسنده «مجالس المومنین» می نویسند: «بردن ابوبکر بی فرمان خدا نبوده است.» 3خداوند این سفر تاریخی را به وسیله ی ثبت کردن در قرآن مجید، برای همیشه ماندگار کرده است. آنجا که می فرماید: ﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ ٱثۡنَیۡنِ إِذۡ هُمَا فِی ٱلۡغَارِ إِذۡ یَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾ [التوبه: ۴۰]؛ هنگامی که کفار او (پیامبر را از مکه اخراج کردند. در حالی که او یک نفر بود از دو نفری که در غار بودند. آنگاه که به رفیقش (ابوبکر) گفت: «غم مخور، همانا خدا با ماست».همانا این فضیلت و منقبت ویژه ی شخص ابوبکر است و کسی با او شریک نیست. جایگزینی در مورد بعضی از ارکان اساسی دین؛ مسلم است که نمی توان در ادای فرضیه ی روزه یا زکات جایگزینی کرد زیرا این دو فرضیه را هر فرد به صورت انفرادی انجام می دهد ولی در مورد امامت نماز و سرپرستی اقامه حج می توان جانشین انتخاب نمود، و این شرف و افتخار برای حضرت ابوبکر حاصل آمد؛ رسول الله او را جانشین خود در نماز گزاردن با مردم قرار داد و کسی را با او برابر ندانست. حضرت علی ضمن خطبه ای طولانی کهمشروح آن در کتاب شرف النبی آمده است می فرماید: «ابوبکر در حیات رسول الله بنابر دستور وی هفت روز نمازها را به نیابت آن حضرت اقامه می کرد». 4همچنین رسول خدا ابوبکر را برای امارت و سرپرستی اقامه حج که منصبی عالی و مسئولیتی بزرگ بود جانشین خویش قرار داد. در سال نهم هجری، حج فرض شد و در این سال که موسوم به «عام الوفود» (سال وفدها) بود و از هر سو گروههای نمایندگی اعراب برای اعلام اسلام خویش به حضور پیامبر می رسیدند، آن حضرت سر گرم پذیرایی و راهنمایی این گروهها بود. بنابراین، سیدنا ابوبکر را جانشین خود ساخت تا اقامه حج و راهنمایی حجاج را به عهده گیرد؛ ابوبکر با سیصد تن از حجاج از مدینه به سوی مکه رهسپار شد. 5 ۲- استواری و پایداری و توان تحمل شداید و قدرت روحی سیدنا ابوبکر رضی الله عنه در نخستین مصیبت و تراژدی بزرگ، یعنی وفات پیامبر که مسلمین با آن مواجه شدند متجلی گشت، خبر وفات رسول اکرم که برای اهل مدینه دور از انتظار بود؛ همانند صاعقه ای فرود آمد و آنان را بهت زده کرد تا جایی که بعضی نخست آن را باور نکردند حتی حضرت عمر بن خطاب که به قوت قلب و هوشمندی معروف بود از اندیشه فقدان پیامبر در پیشاپیش این گروه قرار داشت، خبر وفات پیامبر چنان او را منقلب و دگرگون ساخت که وارد مسجد شد و خطاب به مردم گفت: «تا زمانی که منافقان قلع و قمع نشوند، رسول خدا از دنیا نخواهد رفت». 6 در آن هنگام مردی لازم بود که چون کوه ثابت و استوار باشد و این تزلزل و تردید را از قلوب مردم بیرون کند، همانا این سروش غیب، حضرت ابوبکر عنه بود، او پس از اطلاع از وقوع این مصیبت جانگداز، ابتدا به اطلاق او المومنین عایشه که جسد مبارک پیامبر در آن بود، وارد شد و چادر از چهره او برداشت و بر پیشانی آن حضرت بوسه زد و با حالتی گریان گفت: «پدر و مادرم فدایت باد ای رسول خدا همانا مرگی را که خداوند بر شما مقرر کرده بود چشیدی و بعد از آن هرگز مرگ سراغ شما نخواهد آمد». آن گاه چادر را بر وی کشید و سپس به مسجد رفت و بعد از حمد و ثنای پروردگار گفت: ای مردم، هر کس محمد را می پرستید بداند که او از دنیا رفت و هر کس خدا را می پرستید همانا او زنده است و هرگز نخواهد مرد. سپس این آیه را تلاوت کرد: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِیْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِکُمۡۚ وَمَن یَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِ فَلَن یَضُرَّ ٱللَّهَ شَیۡ‍ٔٗاۗ وَسَیَجۡزِی ٱللَّهُ ٱلشَّٰکِرِینَ١۴۴﴾ [آل عمران: ۱۴۴]؛ «محمد جز فرستاده ای نیست که پیش از او فرستادگان در گذشته اند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود به دین جاهلیت خود باز می گردید؟ و هر که چنین کند به الله زیانی نمی رساند و بزودی خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد». کسانی که در آن جمع حضور داشتند، روایت کرده اند که به خدا سوگند گویا تا آن زمان که ابوبکر این آیه را تلاوت می کرد، مردم آن را نشنیده بودند، حضرت عمر پس از شنیدن گفتار ابوبکر بر زمین افتاد و از هوش رفت. ۳- شناخت دقیق اسلام و درک صحیح اسلامی حضرت ابوبکر و غیرت دینی او برای حفظ اصالت دین، از جمله ای متجلی می شود که با مانعان زکات به بیت المقدس یا منکرین فرضیت زکات گفته بود. در واقع منع زکات، شکاف بزرگی در اسلام و دروازه گشاده ای برای شورش و تمرد محسوب می شد، اگر خدای ناخواسته سیدنا ابوبکر سهل انگار می نمود و برای سد باب این فتنه، قاطعانه مقاومت نمی کرد، کسی دیگر بعد از وی هرگز نمی توانست آن را مسدود کند و این فتنه، به تدریج فرایض دیگر را تحت الشعاع قرار می داد و در مورد نماز، گروهی می گفتند که لزومی ندارد برای نماز جمعه و جماعت در مسجد حضور یافت، کافی است که در منزل یا به تنهایی نماز خواند؛ در مورد روزه می گفتند که نیازی به تخصیص روزه در ماه رمضان و مراعات آغاز و پایان نیست همچنین نسبت به حج که فرضیه ی اجتماعی است و دارای مناسک معین و اوقات محدود است نیز چنین چیزی گفته می شد، و نیز سایر فرایض و عبادات و احکام دین دچار چنین سرنوشتی می شد، و در نتیجه خلافت نبوی و نظام اسلامی که حدود و احکام و عزت اسلام مربوط به آن است، اسمی بی مسمی و کالبد بی روح قرار می گرفت و بعد از وفات رسول الله t نظام اسلام از هم می پاشید. بنابراین، موضوع مستحکم و قوی حضرت ابوبکر رضی الله عنه که هیچ گونه ضعف و ترسی در آن راه نداشت موضوعی موفق و الهام شده از جانب خداوند بود که سالم ماندن دین از تغییر و تحریف و باقی ماندن آن بر اصالت خویش مرهون همین موضوع و رشادتهای ایشان می باشد. همگان به این حقیقت تاریخی اعتراف دارند و تاریخ شاهد است که سیدنا ابوبکر رضی الله عنه در مورد سرکوبی فتنه ارتداد و مبارزه با توطئه از هم گسیختن ریسمان اسلام، همان موضوعی را انتخاب نمود که انبیا و رسولان در زمان خویش اختیار نموده اند و همین بود خلافت نبوت که ابوبکر رضی الله عنه حق آن را ادا نمود و تا قیامت تقدیر و تشکر و دعاهای امت اسلامی را به خود اختصاص داد.۵- اما دقت و فداکاری ابوبکر در اجرای خواسته های پیامبر بعد از رحلت وی، در ماجرای اعزام سپاه اسامه که رسول اکرم به اعزام آن تمایل شدیدی داشت کاملاً هویدا گشت. رسول الله صلی الله علیه وسلم لشکری به فرماندهی اسامه بن زید فراهم نموده بود تا به بیزانس ] روم شرقی[اعزام فرماید، این لشکر در یک فرسخی مدینه در مقام «جرف» اردو زده بود که پیامبر وفات یافت. بنابراین، لشکر از حرکت باز مانده و توقف نمود، در آن حالات نابسامان و بحرانی که بعد از رحلت رسول خدا حکمفرما بود و صاحب نظران شورش قبایل داخلی را خطرناکتر از حمله سپاه بیزانس می دانستند و مدینه از همه سو در معرض تجاوز و غارت دشمنان داخلی و خارجی قرار گرفته بود. و کسی اعزام سپاه اسامه را مصلحت نمی دید؛ ولی سیدنا ابوبکر و تزلزل اسامه را به سوی مقصدی که خاص رسول الله بود روانه کرد و گفت: «هرگز سپاهی را که رسول اکرم برای حرکت آماده ساخته بر نخواهم گرداند و هرگز پرچمی را که پیامبر با دست خود بسته باز نخواهم کرد». دکتر عبدالحسین زرین کوب دانشمند معاصر شیعه می نویسد: «بدین گونه ابوبکر در آغاز خلافت از همه سوی با فتنه و عصیان مواجه شد. بسیاری از مسلمانان در آن روزها نگرانی و نو امیدی خود را نشان می دادند، اما خلیفه با وجود دشواریهایی که در پیش داشت خود را نباخت و خونسردی و آرامش خود را از دست نداد. با آن که حتی مدینه در معرض تجاوز و غارت بود، ولی بدون تردید و تزلزل اسامه بن زید را به شام روانه کرد. در روزهایی که عمده لشکر اسلام همراه اسامه و برای اجرای آخرین دستور پیغمبر به سوی شام رفته بود؛ مدینه مورد تحدید طوایف غطفان و اسد شد اما خلیفه پیر از دشواری موقع نیندیشید و غطفان و اسد را که در صدد هجوم به مدینه و نزدیک مدینه بودند در ذوالقصه مغلوب کرد».7 ۱- بحارالانوار، ج: ۸ و ۱۸، ص: ۵۱۳ ، نقل از کتاب شوری و بیعت. ۲- جهت تحقیق بیشتر در مورد سیره حضرت ابوبکر به تاریخ البدایه و النهایه، این کثیر، ج: ۶، و الاصابه، اثر حافظ این حجر و دیگر کتب تاریخ وسیره، مراجعه شود. ۳- مجالس المومنین، مجلس پنجم، ص: ۳۱۰ ۴- ابوسعید واعظ، متوفی ۴۰۶ ه، کتاب شرف النبی، باب ۲۹، ص: ۳۰۱، چاپ تهران ۱۳۶۱ ۵- سیره ابن هشام، ص: ۲، ص: ۵۴۳-۵۴۶ ۶- سیره ابن کثیر ۴/۴۷۹، چاپ قاهره ۱۹۶۴ میلادی ۷- بامداد اسلام، ص: ۷۲، تهران ۱۳۶۹

آیا این کار، دخالت در کار خدا نیست؟

انجمن: 

سلام
من حدود چند ماه پیش مصاحبه برای حوزه داشتم .وقتی برای مصاحبه رفته بودم آمادگی کامل داشتم و به همه سوالاتی که پرسیدن پاسخ دادم .وقتی از اتاق مصاحبه خارج شدم یقین داشتم قبول میشم.حتی دوستانم که همراه من اومده بودن اونها هم نظرشون این بود.
اصلا ثبت نامم برای حوزه یهویی شد و من گذاشتم به پای خدا و گفتم خدا میخواسته که من ثبت نام کنم .برای مصاحبه هم که رفته بودم و به سوالا جواب دادم،اینم گذاشتم به خواست خدا و گفتم خدا کمکم کرده که تونستم جواب بدم .
تا اینکه ...
تا اینکه جواب مصاحبه اومد و در کمال نا باوری دیدم قبول نشدم!!!!!!
خیلی تعجب کردم.دوستانم هم متعجب شدن!!! ناراحت شدم اما گفتم خواست خدا این بوده،حکمتی داشته و ...
گفته بودن که اگه کسی اعتراض داره میتونه از طریق سایت اعتراض کنه اما من اعتراض نزدم زیرا فکر میکردم با اعتراض زدن،در کار و حکمت خدا دخالت کردم!!!
خیلی ها بهم گفتن و میگن چرا اعتراض نزدی؟من دلیلم برای اعتراض نزدن همونیه که عرض کردم .دلیلم اشتباه بوده؟باید اعتراض میزدم؟اگه اعتراض میزدم و قبول میشدم و بعدها می فهمیدم رفتنم به حوزه به ضررم بوده آیا مقصر من میشدم که در کار خدا دخالت کردم؟
از کجا بفهمیم که تا چه حد اجازه داریم در سرنوشتمون دخالت کنیم؟
از کجا بفهمیم که صلاح خدا در کدوم کاره؟ قبول شدن یا نشدن؟!
من آرزوم بود که حوزه قبول شم اما....
:crying:

سوال درباره سوره روم

انجمن: 

با سلام
عزیزان یه سوالی ازتون دارم خواهش میکنم اگه نمیدونید جواب ندین...و اگه احساس کردید متن به زبان محاوره ای نوشته شده بگین که اصلاحش کنم...
تو سوره روم گفته شده بین ایرانیان و رومیان جنگی رخ میده و ایرانیان پیروز میشن ولی بعد رومیان ایرانیانو شکست میدن...
این اتفاق تو تاریخم هست و مستنده ,اینطوریه که 7سال بعد پیروزی ایران, رومیا شکستمون دادن...
حالا سوال من اینه..:
خدا تو قرآن گفته 7سال بعد رومیا ایرانیارو شکست میدن...یعنی خدا مشخص کرده کیا توی این جنگ هستن و چه بلایی سرشون میاد یعنی سرنوشتشون مشخص شده...یعنی خدا مشخص کرده هر کس تو هر لحظه چه کاری انجام بده تا مجموعا در طول 7سال باعث شکست ایرانیا در برابر رومیا بشه...
خوب حالا سوال اینه که: اگه ما همه چیزمون از اول مشخصه و ما مثل عروسک خیمه شب بازی هستیم پس زندگی چه معنایی داره..؟وقتی مشخصه من کی و چطور و در چه شرایطی میمیرم پس نقش اختیار من در مقابل قدرت و اراده خدا چیه..؟