تاثیر

تاثیر مال حلال بر عفت و پاکدامنی

با سلام.

نمیدونم تاپیک رو جای درستی مطرح کردم یا نه. اگه اشتباهه لطفا منتقل کنید.

میخواستم بدونم آیا لقمه ی حلال تاثیری روی عفت و پاکدامنی شخص داره یا نه.

لطفا از آیات و روایات کمک بگیرید.

باتشکر
الحیاة

آیا انتخاب شرایط زندگی دنیایی با خود انسان ها بوده است؟

انجمن: 

با عرض سلام و تشکر از سایت خوب مفیدتون؛
آقای دکتر رائفی پور در یک سخنرانی گفتن شرایط فعلی ما در دنیا با انتخاب خودمون بوده. یعنی ما قبل از اینکه به دنیا بیایم خودمون انتخاب کردیم که از کدوم پدر و مادر، در کدوم کشور و... به دنیا بیایم. با این مقدمه چند سوال برام بوجود اومده که ممنون میشم پاسخ بدین؛
1- آیا به طور جزئی تر اینکه در دنیا دختر باشیم یا پسر، نژادمون چی باشه و مسلمان و شیعه بودنمون هم به پیشنهاد خودمون بوده؟
2- دیگه چه چیزهایی رو خودمون انتخاب کردیم؟
3- خانمی رو می شناسم که جزء افراد به اصطلاح عادی و طبیعی جامعه است اما از لحاظ هوش و عقل و فهم در درجه پایینی قرار داره، مادرش معتاده و... آیا داشتن چنین مادری به خواست خودش بوده؟ اینکه از میزان درک و شعورش گفتم برای اینه که در وجودش دیده نمیشه در عالم قبلی هم اینقدر بزرگوار بوده باشه که حاضر شده چنین مادری رو ولو برای رشد و تکامل شخصیت خودش برگزیده باشه!
4- آیا انتخاب فرزند هم در اون عالم وجود داشته؟
5- با این حساب اصولا چرا برخی از انسان ها والدین یا اولاد خوبی برای خودشون انتخاب نکردن؟
6- غیرمسلمانان و قبل از اونها خواهران و برادران اهل سنت به چه دلیل انتخاب دین و مذهبشون با ما فرق داشته؟

شرط مشکل ساز در امر به معروف و نهی از منکر!

با سلام. سؤال بنده در مورد احکام امر به معروف و نهی از منکر نیست. شاید در مورد فلسفه احکام باشد! در واقع در مورد اثرات یک شرط است.

یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر، امید اثر در طرف مقابل است، ولی این شرط بهانه ای شده است در دست بسیاری از افراد مذهبی که غیرمذهبیها را امر به معروف و نهی از منکر نکنند، چرا که امید اثر در آنها نمی بینند.

آیا این شرط خود باعث نمی شود که در بسیاری از موارد امر به معروف و نهی از منکر، رخ ندهد؟

نتیجه آموزه نسل کشی در کتاب مقدس

باسلام
شما حتی در یک جای قرآن بیاورید که خداوند به کشتار و قتل کودکان یا زنان بی گناه فرمان داده باشد! اما در کتاب مقدس فراوان از این فرمان ها یافت می شود. یکی از دوستان عزیز مسیحی ما فرمود چرا ،‌ شما به امروز مسیحیت و انسان های درون کلیسا پرداخته اید ،‌ حال آن که باید ریشه ها را بررسی کرد.
خوب ما هم امر ایشان را اطاعت می کنیم . می رویم ببینیم کتاب مقدس چگونه به شمشیر می نگرد و شمشیر را چگونه غلاف کرده است؟ در قلب های کودکان و بیگناهان یا فقط در دل متجاوزان و گناهکاران؟
وقتی که داستان حضرت نوح را در کتاب مقدس می خوانیم ، گذشته از اشکالاتی که از رهگذر آن به ذهن خواننده می نشیند، می بینیم که در فرازهایی از نقل تاریخی عهد قدیم یکی از فرزندان نوح به نام کنعان نسلی گسترده به هم می زند و قومی بزرگ را پدر می شود. کنعانیان سپس در فلسطین ساکن می شوند(همان جا که اکنون یهودیان بر مبنای آموزه های کتاب مقدس خون ساکنانش حتی کودکان چند روزه را می ریزند). زمان می گذرد و داستان ادامه می یابد تا آنجا که بنی اسرائیل می خواهند به رهبری حضرت موسی علیه السلام وارد سرزمین فلسطین شوند. در کتاب مقدس خداوند به موسی دستور می دهد:
تثنیه ‌۲۰ : ۱۶ : اما از شهرهای این امتهایی که یهُوَه‌ خدایت، تو را به ملکیت میدهد هیچ ذی‌نفس(جان‌داری) را زنده مگذار. ۱۷ بلکه ایشان را یعنی حتیان و اموریان و کنعانیان و فَرِز‌ّیان و حِو‌ّیان و یبوسیان را چنانکه یهُوَه خدایت تو را امر فرموده است بالکل(همگی را) هلاک ساز. ۱۸ تا شما را تعلیم ندهند که موافق همة رجاساتی که ایشان با خدایان خود عمل می‌نمودند عمل نمایید. و به یهُوَه خدای خود گناه کنید.
موسای کتاب مقدس نیز به دستور خداوند عهد قدیم عمل نموده و گزارش می دهد که :
تثنیه ۲ : ۳۳ : و یهُوَه خدای ما او را به دست ما تسلیم نموده او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم. ۳۴ و تمامی شهرهای او را در آنوقت گرفته مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی نگذاشتیم. ۳۵ لیکن بهایم را با غنیمت شهرهایی که گرفته بودیم برای خود به غارت بردیم.
تثنیه۳ : ۴ : و در آنوقت همة شهرهایش را گرفتیم و شهری نماند که از ایشان نگرفتیم یعنی شصت شهر و تمامی مرزبوم اَرجوب که مملکت عوج در باشان بود. ۵ جمیع اینها شهرهای حصاردار با دیوارهای بلند و دروازه‌ها و پشت‌بندها بود سوای قُرای بی‌حصارِ بسیار کثیر. ۶ و آنها را بالکل‌ّ هلاک کردیم چنانکه با سیحون ملک حشبون کرده بودیم هر شهر را با مردان و زنان و اطفال هلاک ساختیم. ۷ و تمامی بهایم و غنیمت شهرها را برای خود به غارت بردیم.
در بخشی از گزارش تاریخی کتاب مقدس ، حضرت موسی ،‌ که به نظر من چنین اخلاقی از یک پیامبر خدا ،‌ نابایسته و ساختنی است ،‌ ،‌ از این که کودکان و زنان را نکشته و فقط آنها را اسیر کرده اند ، خشمگین می شود و دوباره فرمان قتل آنها را صادر می کند:
سفر اعداد ۳۱ : ۷ : و با مدیان به طوری که یهُوَه موسی را امر فرموده بود جنگ کرده همة ذکوران را کشتند. ۸ و در میان کشتگان ملوک مدیان یعنی اِوی و راقَم و صور و حور و رابع پنج پادشاه مدیان را کشتند و بلعام بن‌بعور را به شمشیر کشتند. ۹ و بنی‌اسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند و جمیع بهایم و جمیع مواشی ایشان و همة املاک ایشان را غارت کردند. ۱۰ و تمامی شهرها و مساکن و قلعه‌های ایشان را به آتش سوزانیدند. ۱۱ و تمامی غنیمت و جمیع غارت از انسان و بهایم گرفتند. ۱۲ و اسیران و غارت و غنیمت را نزد موسی و العازار کاهن و جماعت بنی‌اسرائیل در لشکرگاه در عربات موآب که نزد اردن در مقابل اریحاست آوردند.
۱۳ و موسی و العازار کاهن و تمامی آقاان جماعت بیرون از لشکرگاه به استقبال ایشان آمدند. ۱۴ و موسی بر رؤسای لشکر یعنی سرداران هزاره‌ها و سرداران صدها که از خدمت جنگ باز آمده بودند‌غضبناک شد. ۱۵ و موسی به ایشان گفت: “آیا همة زنان را زنده نگاه داشتید؟ ۱۶ اینک اینانند که بر حسب مشورت بلعام بنی‌اسرائیل را واداشتند تا در امر فغور به یهُوَه خیانت ورزیدند و در جماعت یهُوَه وبا عارض شد. ۱۷ پس الآن هر ذکوری از اطفال را بکشید و هر زنی را که مرد را شناخته با او همبستر شده باشد بکشید. ۱۸ و از زنان هر دختری را که مرد را نشناخته و با او همبستر نشده برای خود زنده نگاه دارید. ۱۹

دوست عزیز مسیحی ام
صرف نظر از این که چرا باید بی گناهان ، کودکان و دخترکان معصوم ،‌ بی رحمانه جلوی چشم مادرشان سر بریده شوند ، آیا ذکر چنین مطالبی در کتاب مقدس زمینه های خشونت افسار گسیخته را پدید نمی آورد؟
آیا جنایتکار نمی پرورد و کشتارهای جمعی بیگناهان را اموزش نمی‌دهد ؟




سید محمد رضا طباطبایی

مشاهدات برزخیان از دنیا

انجمن: 

با سلام و احترام
آیا کسانی که می میرند و به برزخ می روند آیا اتفاقات دنیا را مشاهده می کنند؟(مثلا قیام امام زمان(عج))
و آیا آن اتفاقات بر آن ها تاثیری نیز خواهد گذاشت؟

آیا در اهداف قوانین اسلامی ، با نتیجهء عملی آنها تفاوت وجود دارد؟

سلام و خسته نباشید و ممنون از زحمات زیادتون در این سایت
از طرفِ منِ مسلمان اینگونه پذیرفته شده ، که قوانین و احکام اسلامی ، برای سعادت و خوشبختی ما وضع شده ، و پیروی از آنها هم سعادت دنیا و هم سعادت آخرت را در پی خواهد داشت. از سوی دیگر این را هم یاد گرفته ایم که این قوانین ، بر اساس فطرت انسان بوده و لذا با خواست درونی ما سازگاری کامل دارد

حال با توجه به این دو موضوع ، دو سؤال از کارشناسان محترم دارم

سؤال اول:
اگر بپذیریم که موضوع بالا درست است ، پس چرا برخی از اختلافات ، مشکلات و درگیری ها ، بین افراد خانواده و یا در اجتماع ، دقیقاً از همین قوانین سرچشمه میگیرد؟

چند نمونه رو عرض میکنم:

حق طلاق (که با مرد است) - اگر مردی ثروتمند باشد ، به راحتی میتواند مهر زنش را هرچقدر هم که باشد بپردازد و او را طلاق دهد. آن هم بدون داشتن هیچ دلیلی!!! این موضوع ، هم با هدف حفاظت از کانون خانواده در تضاد است و هم با این حرف که اسلام تبعیض قائل نمیشود. چون این امر یعنی امتیازی برای مردان ثروتمند

چند همسری - حکمی که هنوز هم نفهمیدم جایز است یا جایز نیست. هر طرف را هم بگیریم مشکل ساز میشود. اگر آن را بپذیریم ، دلخوری زنان را در پی خواهد داشت و اگر آن را رد کنیم ، نتیجه این میشود که خداوند (زبان من لال) حکم بیهوده و غیرقابل اجرایی قرار داده است

مهریه - هزاران مثال میشود گفت که باعث جدایی دو همسر یا عدم وصلت دو جوان شده است. در حالی که من یک مثال هم ندیدم که دلالت بر این کند که مهریه باعث استحکام خانواده شده باشد

نمونه های دیگری هم هست که اگر نیاز بود مطرح میکنم. شاید اولین پاسخِ کارشناسان محترم این باشد که اصل حکم مشکلی ندارد و ایراد از نحوهء اجراست. این حرف تا حدودی قابل پذیرش است اما دلیل کافی نیست (درصورت مطرح شدن ، علت عدم کفایت آن را بیان خواهم کرد)

سؤال دوم:
اگر احکام بر اساس فطرت من هستند پس باید از آنها خوشم بیاید. البته گاهی ما به دلایلی از مسیر طبیعی و فطری خود خارج میشویم و تمایلات نادرستی پیدا میکنیم (مثل تمایل به همجنسگرایی). اگر در مواردی این تضاد پیش می آمد میپذیرفتم که بخاطر کج فهمی ما و در نتیجه پیدا شدن علائق ناصحیح در دل ماست. اما وقتی میبینم این تضاد بعضاًً زیاد میشود و از طرفی افرادی که خلاف این احکام و طبق خواست خودشان (چیزی که دوست داشتند) عمل کرده اند ، موفق تر بوده اند ، آن وقت این سؤال برایم مطرح میشود که بر چه اساسی باید بپذیریم ، تمام تضادها بین خواست ما و حکم دینی ، بخاطر انحراف ما از فطرت است؟ و چرا گاهی افرادی که به میل شخصی عمل کرده اند موفق تر بوده اند؟
درست مثل اینکه کسی بگوید بخدا من مرغ کبابی دوست دارم ، اما حکم دینی بگوید خیر ، تو کباب بره دوست داری ولی خودت نمیفهمی!!!!

باتشکر

بحثی در مورد بی تفاوتی نسبت به مسأله وجود یا عدم وجود خدا با خداباوران و خداناباوران

انجمن: 

به عنوان یک آپاتئیسم آماده هر گونه بحث با خداباوران و خداناباوران در مورد مسئله خدا هستم. ما آپاتئیسم ها نظرمون اینه که مسئله وجود خدا در زندگی روزمره انسان بی‌اهمیت و نامربوط است، چراکه هزاران سال بحث و گفتگو بر سر این مسئله هیچگاه نه وجود و نه عکس آن را اثبات نکرده است. ما معتقدیم اگر وجود خدا ثابت بشه هیچ تاثیری در زندگی نداره و از طرفی اگر عدم وجود خدا برای ما ثابت بشه باز هم هیچ تاثیری در زندگی نداره. ما معتقدیم عمر انسان محدود هست و ظرفیت هر انسان محدود. پس به جای اینکه وقت و انرژی و توان خودمون رو برای اثبات وجود خدا یا اثبات عدم وجود خدا بزاریم میتوانیم استفاده مفیدتری داشته باشیم. به عنوان مثال به جای اینکه وقتمون رو با بحث سر اینکه خدا وجود داره یا خدا وجود نداره تلف کنیم بهتره عملی انجام بدیم که یا برای خودمون یا جامعه یا جهان مفید باشه. مثلا به جای ده روز وقت تلف کردن برای اثبات یا عدم اثبات خدا، مساله ای که هزاران سال بحث به هیچ نتیجه ای نرسیده ده روز رو صرف یادگیری چیزی مفید (مثلا تعمیر وسیله ای) یا صرف جامعه (مثلا اختراع وسیله ای) کنیم.