اسلام

راه اثبات حقانیت اسلام

انجمن: 

سلام
اگه من بخوام درباره اسلام بدونم و واردش بشم میتونید کمکم کنید؟
ازقرآن یا احادیث برام استدلال بیارید لطفا
تا جایی که من فهمیدم اصول دین اسلام توحید و نبوته
منابع مورد قبول دراسلام هم قرآن و سنته
در ضمن باید از پیامبر و بعدش ائمه به نوبت تبعیت کرد
ولی من در مورد زمان غیبت توجیه نیستم
انگار این دین صاحب نداره تو زمان غیبت
یا من پیداش نمی کنم
باید از کی تبعیت کرد

تبلیغ دین در عصر کنونی جهاد اکبر است

انجمن: 

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

تیتر مشخصه کاربران گرامی مطالبشون رو در این مورد ابلاغ فرمایند

تبلیغ دین در عصر کنونی جهاد اکبر است

هر چیزی که به نظرتون در این مورد می تونه کمک کنه بنویسید

منزلت شهادت و شهیدان در دین اسلام !

انجمن: 

منزلت شهادت و شهیدان در دین اسلام
به قلم دکتر احمد محمد بحر
حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در سخنان مبارکی که ابو داوود آن را از ثوبان رضی الله عنه روایت کرده است، راز سستی و کاهلی را که امروزه امت اسلامی به آن دچار شده اند، تشریح کرده است. آن حضرت می فرماید: "زمانی فرا می رسد که ملتهای دیگر مانند گرسنگانی که به غذا حمله می برند بر شما هجوم آورند. فردی پرسید آیا آنگاه ما اندک هستیم؟ حضرت فرمودند: نه، آن روز تعداد شما بسیار است، اما شما مانند کف روی آب هستید و خداوند هیبت شما را از دل دشمنانتان برداشته و شما در آن زمان بسیار سست و تنبل هستید. پرسیده شد ای رسول خدا! سستی در چیست؟ ایشان فرمودند:"علاقه به دنیا و تنفر و کراهت از مرگ".
این همان درد مزمنی است که مسلمانان معاصر به آن مبتلا هستند. علاقه و عشق به دنیا انسان را بنده شهوات و هوا و هوسهای دنیایی می کند. تنفر و هراس از مرگ نیز موجب ذلت و خواری و حقارت دنیا و آخرت خواهد بود. لذا قرآن کریم نگرانی انسان را نسبت به روزی برطرف ساخته و در این کتاب مقدس تأکید شده است که روزی به دست خداوند است. خداوند متعال بر این مسأله سوگند یاد کرده است و می فرماید، "و فی السماء رزقکم و ما توعدون فو رب السماء و الأرض إنه لحق مثل ما تنطقون" (ذاریات/ 22){در آسمان روزی شماست و نیز چیزهایی که بدان وعد و وعید داده می شوید * به خدای آسمان و زمین سوگند که این حق است، درست همانگونه که شما سخن می گویید (و سخن گفتن کاملاً برایتان محسوس است و درباره آن شک و تردیدی ندارید)} خداوند متعال درباره مرگ نیز فرموده است که آن نیز در دست خود اوست"و لکل أمة أجل فإذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون"(اعراف/34){هر گروهی دارای مدت زمانی (مشخص و معلوم) است و هنگامی که زمان (محدود) آنان به سر رسید، نه لحظه ای تأخیر خواهند کرد و نه لحظه ای بر آن پیشی می گیرند} خداوند متعال همچنین می فرماید:"قل لو کنتم فی بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل إلی مضاجعهم"(آل عمران/ 154){بگو، اگر در خانه های خود هم بودید،آنان که کشته شدن در سرنوشتشان بود، به قتلگاه خود می آمدند(و در مسلخ مرگ کشته می شدند)}. پس نه رفتن به جنگ مرگ را نزدیک می کند و نه فرار از جنگ، آن را به تأخیر می اندازد. در اینجا خوب است به یک نکته تاریخی در این باره اشاره گردد. خداوند متعال برای خالد بن ولید که از قهرمانان صدر اسلام بود شهادت در جبهه های نبرد حق علیه باطل را مقدر نکرده بود. خالد پس از سالها شرکت در جنگهای متعدد در بستر مرگ جان به جان آفرین تسلیم کرد. او پیش از مرگ گفت: به خدا قسم در هر وجب از بدنم جای ضربه شمشیر یا محل اصابت تیری وجود دارد، اما من هم مانند شتر می میرم، ولی بزدلان هرگز این را نمی فهمند! این همان چیزی است که علی بن ابی طالب را بر آن داشت که این شعر معروف را بسراید که،
أی یومی من الموت أفر یوم لا یقدر أو یوم قدر
یوم لا یقدر لا أحذره و من المقدور لا ینجو الحذر
(از کدام روز مرگ می توانم بگریزم آن روزی که مرگ در آن مقدر نشده یا آنکه مقدر شده است اگر مرگ در روزی مقدر نشده باشد من از آن باکی ندارم و هشیار هم نمی تواند از روزی که در آن مرگ برایش مقدر شده است، بگریزد.)
به همین دلیل، در دین مبین اسلام تأکید شده است که مرگ انتقال از مرحله ای به مرحله دیگر و از خانه ای به خانه دیگر و از زندگیی به زندگی دیگر است. "الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم أیکم أحسن عملاً و هو العزیز الغفور" (ملک/2) {آن کسی که مرگ و زندگی را پدید آورده است تا شما را بیازماید کدامتان کارتان بهتر و نیکوتر خواهد بود. او چیره و توانا و آمرزگار و بخشاینده است} خداوند متعال هیچ نعمتی را از بندگانش نمی ستاند مگر آنکه نعمت بزرگ تری را به جای آن به آنها بدهد. "إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ألا تخافوا و لا تحزنوا و أبشروا بالجنة التی کنتم توعدون * نحن أولیاؤکم فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة و لکم فیها ما تشتهی أنفسکم و لکم فیها ما تدعون * نزلاً من غفور رحیم"(فصلت/30- 32){کسانی که می گویند پروردگار ما خداست و سپس پابرجا و ماندگار می مانند، فرشتگان به پیش ایشان می آیند و بدانان مژده می دهند که نترسید و غمگین مباشید و شما را بشارت با به بهشتی که به شما وعده داده شده است* ما یاران و یاوران شما در زندگی دنیایی و در آخرت هستیم و در آخرت برای شما هر چه آرزو کنید هست. و هر چه بخواهید برایتان فراهم است* اینها به عنوان پذیرایی از سوی خداوند آمرزگار و مهربان است}
پس اگر سرنوشت مؤمنان در وقت مرگ این گونه است، پس شهیدانی که خداوند متعال آنان را به این مقام برگزیده است و آنان جان خود را فی سبیل الله تقدیم کرده اند، چه حالی خواهند داشت؟ یقیناً آنان گرامی ترین و محبوب ترین مخلوقات در نزد خداوند مهربان هستند و چرا این گونه نباشند که خداوند متعال خود به ایشان وعده نیکو ترین زندگی را داده است.
سعد بن ابی وقاص (رض) می گوید: یکبار ما به امامت پیامبر نماز می خواندیم، مردی وارد مسجد شد و هنگامی که به صف جماعت پیوست گفت: اللهم آتنی ما تؤتی عبادک الصالحین، (خداوندا به من چیزی بده که به بندگان صالح خود می دهی. هنگامی که پیامبر نماز را به پایان رساند، فرمود: کدامیک از شما این گونه دعا کرد؟ آن مرد گفت که من گفتم یا رسول الله، ایشان فرمودند: تو بر اسب خویش سوار می شوی و در راه خدا به شهادت می رسی". این حدیت را حاکم روایت کرده و گفته است که به شرط امام مسلم صحیح است.
شهیدان پس از پیامبران بالاترین درجه و رتبه را دارند
حضرت محمد (ص) می فرماید: سه کس کشته شوند: یکی مردی که با جان و مال خود در راه خداوند جهاد کرد تا آنکه در نبرد با دشمن کشته شد، چنین فردی شهیدی است که خداوند او را مورد آزمایش قرار داده و در بهشت خواهد بود.... او در زیر سایه عرش خداوند است و فقط پیامبران به سبب پیامبری خویش بر چنین کسی برترند. دومی، آن است که از گناهان خویش بترسید و با جان و مال خود در راه خدا جهاد کرد و با دشمن به نبرد بپردازد و به شهادت برسد. این شهادت موجب پاک شدن او از گناهان است، زیرا شمشیر ( جهاد در راه خدا) گناهان را از بین می برد. چنین کسی می تواند از هر یک از درهای بهشت که اراده کند، وارد آن شود، زیرا بهشت هشت در دارد و برخی از درها بر برخی دیگر فضیلت دارند. جهنم نیز هفت در دارد. سوم منافق است که با جان و مال خویش بجنگد و با دشمن روبرو شود و در این حال کشته شود. این فرد در آتش خواهد بود، زیرا شمشیر نفاق را از بین نمی برد. امام احمد آن را روایت کرده و گفته که حدیث حسن است.

الهيات تطبيقي : 1 - هدف و غايت زندگي

با عرض ادب و احترام

يكي از اصلي ترين سوالات براي گزينش هر اعتقادي اين است كه بپرسيم كه اين دين يا اعتقاد چه نقشه و مقصدي را براي انسان در نظر گرفته است.

از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به كجا ميدوم ؟ آخر ننمايي وطنم؟؟؟؟؟

تصور كنيد كه در جزيره اي هستيد كه بزودي زير آب ميرود و هريك از ساكنين جزيره به لنگرگاه مي آيند كشتي هايي در ساحل لنگر انداخته اند تا مسافران را سوار كنند يكي پرچم و علامت اسلام را دارد و ديگر كشتي ها هر كدام پرچم يهوديت و مسيحيت و بوديسم و هندوئيسم و ذرتشت و بهائيت و ....
حال بايد سوار شد كدام را بر ميگزينيد ؟ به ظاهر كشتي و امكانات ان الويت ميدهيد؟ آيا به تعداد مشتريان هريك الويت ميدهيد؟ آيا به مقصدي كه هر كدام اعلام ميكنند اهميت ميدهيد؟ يا بي تفاوت هستيد و برايتان مهم نيست كه كدام باشد خانواده تان بر هر كدام سوار شد سوار ميشويد و يا اصلا سوار نمي شويد و گمان ميكنيد با غرق شدن جزيره شما غرق نخواهيد شد - شايد به فكر ساختن كشتي جديدي هستيد تا مقصد و اسباب و تجهيزات آن را خودتان بسازيد؟
با هر اعتقادي كه هستيد موجب خرسندي خواهد بود كه در بحث شركت كنيد و گزينه خود را اعلام كنيد و دلايل انتخاب خود را با شرط احترام و ادب شرح دهيد

چرا در گفتگوها از یکدیگر ناراحت می شویم(چگونه با هم گفتگو کنیم)

:parvane:بسم الله الرحمن الرحیم :parvane:


سلام و عرض ادب
:roz:

یکی از مشکلات و معضلات در انجمن گفتگوی دینی رنجش و ناراحتی کاربران و برخی از همکاران و مدیران از یکدیگر است و گاهی با کمال تاسف کار به توهین و بی احترامی کشیده می شود و برخی از کاربران از کوره در رفته و مطالب ناخوشایندی را در سایت درج می کنند که زحمت حذف و ویرایش آنها را هم مجموعه مدیریت سایت به دوش می کشد .

:roz::parvane::fireworks:


به راستی چرا برخی از ماها نمی توانیم بدون پیش داوری؛بدون تعصب؛ بدون عصبانیت؛ بدون در نظر گرفتن جنسیت و مذهب و دین و.... بحث کنیم
:fireworks::parvane::roz:


چرا برخی از ما مذهبی ها به محض دیدن و شنیدن برخی از سئوالات و شبهات و انتقادات تند و تیز فورا طرف را به منافق و کافر و بی دین محکوم می کنیم
چرا برخی از غیر مذهبی ها به محض دیدن رفتار متعصبانه از یک مذهبی به همه مذهبی ها از بالا تا پایین چوب بی اعتمادی و تعصب و خشک مقدسی و تنگ نظری می زنند ؟

:roz::parvane::fireworks:

چرا دوستان مذهبی ما خودشان در برخی از موارد بخاطر سوء تفاهم ها و خود برتر بینی ها با هم درگیر هستند و با این که در یک جبهه و یک سنگر هستند ولی چشم دیدن یکدیگر را ندارند ؟
:fireworks::parvane::roz:


چرا برخی از آقایان از میان کاربران سایت نمایندگی تام الاختیار دفاع از حقوق آقایان را دارند و برخی از کاربران از میان خانم ها هم نمایندگی دفاع از حقوق بانوان و نسوان را یدک می کشند و غالب سئوالات و گفتگوها که با حضور کارشناس و همکاران علمی سایت می تواند به بهترین بحث تبدیل شود ولی متاسفانه به حاشیه کشیده می شود و موضوع بعد از مدتی ابتر و بی حاصل باید بسته شود
:fireworks::parvane::roz:

و چرا و چرا و چرا .............

:Graphic (49):
لطفا منطقی نظر دهید و نکات و ملاحظات خود را مستند و با دلیل بفرمایید

پست های غیر مربوط حذف خواهد شد پیشاپیش عذر خواهی می کنم

گوشت خوک چرا حرام شد؟

بسم الله الرحمن الرحیم


حرمت عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما أ هل لغير الله به و المنخنقة و الموقوذة و المتردية و النطيحة و ما أ كل السبع إ لا ما ذكيتم و ما ذبح على النصب و أ ن تستقسموا بالا زلم ذلكم فسق اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم أ كملت لكم دينكم و أ تممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلم دينا فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإن الله غفور رحيم(سوره ی مائده_آیه 3)

3 - گوشت مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتى كه به غير نام خدا ذبح شوند و حيوانات خفه شده ، و به زجر كشته شده ، و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند، و آنها كه به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند، و باقيمانده صيد حيوان درنده ، مگر آنكه (به موقع بر آن حيوان برسيد و) آنرا سر ببريد و حيواناتى كه روى بتها (يا در برابر آنها) ذبح شوند (همگى ) بر شما حرام است و (همچنين ) قسمت كردن گوشت حيوان بوسيله چوبه هاى تير مخصوص بخت آزمائى ، تمام اين اعمال فسق و گناه است - امروز كافران از (زوال ) آئين شما مايوس شدند، بنابراين از آنها نترسيد و از (مخالفت ) من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين (جاودان ) شما پذيرفتم - اما آنها كه در حال گرسنگى دستشان بغذاى ديگرى نرسد و متمايل به گناه نباشند (مانعى ندارد كه از گوشتهاى ممنوع بخورند) خداوند آمرزنده و مهربان است .


تفسير

در آغاز اين سوره اشاره به حلال بودن گوشت چهار پايان به استثناى آنچه بعدا خواهد آمد، شده ، آيه مورد بحث در حقيقت همان استثناهائى است كه وعده داده شده ، و در اين آيه حكم به تحريم يازده چيز شده است كه بعضى از آنها در آيات ديگر قرآن نيز بيان گرديده و تكرار آن جنبه تاكيد دارد.

نخست مى فرمايد: مردار بر شما حرام شده است (حرمت عليكم الميتة ).

و همچنين خون (والدم ).

و گوشت خوك (و لحم الخنزير).

و حيواناتى كه طبق سنت جاهليت بنام بتها و اصولا به غير نام خدا ذبح شوند (و ما اهل لغير الله به ).

و نيز حيواناتى كه خفه شده باشند حرامند خواه بخودى خود و يا بوسيله دام و خواه بوسيله انسان اين كار انجام گردد (چنانكه در زمان جاهليت معمول بوده گاهى حيوان را در ميان دو چوب يا در ميان دو شاخه درخت سخت مى فشردند تا بميرد و از گوشتش استفاده كنند) (و المنخنقة ).

در بعضى از روايات نقل شده كه مجوس مخصوصا مقيد بودند كه حيوانات را از طريق خفه كردن آنها را بكشند سپس از گوشتشان استفاده كنند بنابراين ممكن است آيه ناظر به وضع آنها نيز باشد.

و حيواناتى كه با شكنجه و ضرب ، جان بسپارند و يا به بيمارى از دنيا بروند (و الموقوذة ).

در تفسير قرطبى نقل شده كه در ميان عرب معمول بود كه بعضى از حيوانات را بخاطر بتها آنقدر مى زدند تا بميرد و آن را يكنوع عبادت مى دانستند!

و حيواناتى كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند (و المتردية )

و حيواناتى كه به ضرب شاخ مرده باشند (و النطيحة ).

و حيواناتى كه بوسيله حمله درندگان كشته شوند (و ما اكل السبع ).

ممكن است يك فلسفه تحريم اين پنج نوع از گوشتهاى حيوانات بخاطر آن باشد كه خون به قدر كافى از آنها بيرون نمى رود، زيرا تا زمانى كه رگهاى اصلى گردن بريده نشود، خون بقدر كافى بيرون نخواهد ريخت و مى دانيم كه خون مركز انواع ميكربها است و با مردن حيوان قبل از هر چيز خون عفونت پيدا مى كند، و به تعبير ديگر اين چنين گوشتها يكنوع مسموميت دارند و جزء گوشتهاى سالم محسوب نخواهد شد مخصوصا اگر حيوان بر اثر شكنجه يا بيمارى و يا تعقيب حيوان درنده اى بميرد مسموميت بيشترى خواهد داشت . به علاوه جنبه معنوى ذبح كه با ذكر نام خدا و رو بقبله بودن حاصل ميشود در هيچ يك از اينها نيست .

ولى اگر قبل از آنكه اين حيوانات جان بسپرند به آنها برسند و با آداب اسلامى آنها را سر ببرند و خون بقدر كافى از آنها بيرون بريزد، حلال خواهد بود و لذا بدنبال تحريم موارد فوق مى فرمايد: (الا ما ذكيتم ).

بعضى از مفسران احتمال داده اند كه اين استثناء تنها به قسم اخير يعنى و ما اكل
السبع بر مى گردد، ولى اكثر مفسران معتقدند به تمام اقسام بر ميگردد، و اين نظر به حقيقت نزديكتر است .

ممكن است سؤ ال شود چرا با وجود (ميتة 9 در آغاز آيه ، اين موارد ذكر گرديده است مگر تمام آنها داخل در مفهوم (ميتة ) نيست ؟

در پاسخ مى گوئيم : (ميتة ) از نظر فقهى و شرعى مفهوم وسيعى دارد و هر حيوانى كه با طريق شرعى ذبح نشده باشد در مفهوم (ميتة ) داخل است ، ولى در لغت ، ميتة معمولا بحيوانى گفته ميشود كه خود به خود بميرد، بنابراين موارد فوق در مفهوم لغوى ميتة داخل نيست و لااقل احتمال اين را دارد كه داخل نباشد و لذا نيازمند به بيان است .

در زمان جاهليت بت پرستان سنگهائى در اطراف كعبه نصب كرده بودند كه شكل و صورت خاصى نداشت ، آنها را (نصب ) مى ناميدند در مقابل آنها قربانى مى كردند و خون قربانى را به آنها مى ماليدند، و فرق آنها با بت همان بود كه بتها همواره داراى اشكال و صور خاصى بودند اما (نصب ) چنين نبودند، اسلام در آيه فوق اينگونه گوشتها را تحريم كرده و مى گويد: (و ما ذبح على النصب ).

*******


گوشت خوک

« خوردن گوشت حيوان مرده ــ خون ــ گوشت خوک ــ گوشتِ حيوانی که بنامی غير از نامِ خدا سر بريده شده ــ گوشتِ حيوان خفه کرده شده ــ گوشتِ حيوان تحتِ ضربات کشته شده ــ گوشت حيوانيکه افتاده و در وضعيت بين مرگ و زندگی است ــ گوشت حيوانيکه بر اثر شاخ زده شدن مرده ـــ ... برای شما حرام شده است».

و در سوره انعام آيه 145 ضمن يادآوری تحريم گوشت خوک، خوک را حـيـوانـی انگـلی توصيف نموده:

« ... لَحْمَ خِـنْـزِيـرٍ فَـإِنّـَهُ رِجْـسٌ = ... مگر اينکه گوشت خوک باشد، که موجودی انگـلی است».

در آیه 145 سوره انعام روشن کرده که منـظـور از حـرام بـودن خوردن خون «خـون مـسـفـوح» است، (خون مسفوح یعنی: «خـون ريخـتـه شده» که با هوا تماس پيدا کرده). دلـيـل تحريم آن نيز اين است که وقتی خون با هوا تماس پيدا می کند سمی می شود و می تواند بيماری زا باشد.

نکات آيات: خوک حيوانی انگلی و گوشت آن حرام است:

همانطور که قرآن مطرح می کند خوک در واقع يک حـيـوان انگـلی است. هم زندگی و هم روند توليد مثل آن هر دو انگلی است:

چرا گوشت خوک تحريم شده؟ چيزيکه فعلاً انسان امروز در مورد گوشت خوک میداند موارد زير است:

#گـوشت خوک خيلی از انگـلها را منتقـل می کند. از جمله نوعی کرم (موسوم به کرمِ تِـنـيـا) که برخی از ناراحتی های دردناک را منجر می شود که برخی از آنها کشنده نيز هستند. عـناصـر آن در عـضلات و در چشم و مغز منتشر می شود. ميان 5 تا 25 درصد کـسـانـيـکـه گوشت خـوک مصرف می کنند ناراحتی نـاشی از کـرم مزبور را دارند. (اين کرم الـبـتـه در گوشت گاو نيز وجود دارد ولی کرم گوشت گاو خود بخود در انسان تکثير نمی شود اما کرم گوشت خوک بـدون عـامل تکـثير کننده تکثير می شود. هـمـيـنطور کرم خوک مقاومت بيشتری نسبت به کرم گاو دارد و براحتی کشته نمی شود و خطرناک تر است).

# گوشت خوک طبقـه طبـقه است و ميان آنها پيه های متداخل در همديگر وجود دارد که بالاترين نسبت روغـن حـيوانی را دارند، و روغـن آن نيز از خطرناکترين نوع روغـن است. ( درصـد پـيه در گوشت خوک 28 درصد است در حـالـيکـه مثلاً در گوشت گاو 4 و نيم درصد).

# گوشت خوک مـقـادير زيادی اسيد دارد. (ساير حيوانات 90 درصد اين اسيد را پس ميدهند ولی خوک فـقـط 2 درصـد آنرا پس می دهد). اين اسيد از جمله باعث الـتـهـاب مخ می شود.

يک متخصص آلـمانی نـتـيـجه مـطالعات خود و ديگران را در رابطه با گوشت خوک چنين بيان می کند: گوشت خـوک در مناطق گرم خطرناک تر از مناطق سرد است. در سودان و مناطق همجوار آن در يک شـرايط آب و هـوائی يکـسـانی تفاوت ميان سلامتی کسانی که گوشـت خوک می خورند و و کسانيکه نمی خورند خـيـلی زيـاد است. هـمـيـنـطـور در هند در يک آب و هوای مشترک، کسانی که گوشت خوک نمی خورند از کسانی که می خورند از سلامتی بالاتری برخوردار هـستند، بيشتر عمر می کنند و توان کاری بيشتری دارند. مثلا فرد پيری که گوشت خوک نخورده حمالی می کـند و از ارتـفـاعـات بــالا می رود، در حاليکه آنکه خورده نمی توانـد اين کارها را بکند و زودتر ضعف و بازنـشـسـتـگـی بـسراغ وی می آيد.

کسانيکه با تعالـيـم اسـلامی زنـدگی می کـنـنـد از سلامتی خـوب و بـالائی بـرخوردارند و بـيماريهائی که ديگران از مسائل تحريم شده دارند آنها ندارند. همينطور وی می گويـد در جريـان جـنـگ جهانی دوم از ارتش گـزارشی برای آنها می آيد که می گويد: سربازان آلمانی دچار ناراحتی ها و آبله هائی در پاها می شده اند که آنها را از جنگ و تـحـرک بـاز می داشـتـه و علاج سرپائی نيز برای آنها کافی نبوده بلکه به پشت جبهه انـتـقـال داده می شـده انـد. در حالـيکه مـردمـی کــه در هـمان مناطق و همان آب و هـوا زنـدگـی می کرده اند آن ناراحتی ها را نداشته اند. پس از بررسی ها می بينند که ارتش تـقـريـبـاً هـمـه روزه از گوشت خوک استفاده می کند. گوشت خوک را قطع می کنند و آن ناراحتيها تمام می شود.

هـمـيـنطور می گويد پس از اتمام جنگ که وضعيت اقتصادی خراب می شود و خوک بوفور طبق روال عادی نبوده اندازه مراجـعـات به پزشک نسبت به دوران پيش از جنگ کاهش پيدا می کند. ولی با رونق گرفتن اقتصاد و خورده شدن گوشت خوک توسط طـبـقـه ای کـه وضع خوبی داشته، بيماريها دوباره در آنها شروع می شود، در حاليکه طـبـقـه فـقـير که هنوز توان استفاده از گوشت خوک را نداشـتـه از سـلامتی بهتری برخوردار بوده است.

و پـس از اينکه فـقـيـران نيز تـوان خريدن و خوردن آنرا پـيـدا می کـنند دوباره وضع بيماريها طـبق روال پيشينِ خود زياد و هـمـه گـيـر مـی شـود. هـمـيـنـطـور وی می گويد که به آزمايشهای عملی در رابطه با گوشت خوک رو می آورد. 30 تا مـوش را با خـوراک خوک بزرگ می کند و 30 تای ديگر را با غذای عادی. آنهائـيـکه غذای خوک داده می شوند: سريعا بزرگ می شـونـد ـــ تـمـايلات تجاوزگرانه در آنـهـا ايـجـاد می شود، و دوست دارند که هـمـديگـر را بخورند و بيماريهائی از قـبـيـل سـرطـان و بيماريهای پوستی در آنها ظاهر می شود، ولی آنهائی که غـذای عـادی بزرگ می شـونـد هـيـچـيـک از ايـن مـوارد در آنهـا ظاهر نمی شود. او محتاطانه می گويد در گوشت خوک سمی است که فهميده نمی شود و روغن آن خطرناکـترين نوع روغن است.

و مـوجـب تصلب شـرايين، بيماری قند، اختلال جريان خون، و نسبت بالائی از کلسترل را باعث می شود، و بافتهای آن فـسـفـر دارد که منجر به زيانهائی می شود...


الحمدو لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت علی ابن ابیطالب(ع)

:Gol:

انواع و اقسام اسلام در دنیای حاضر و مقایسه آن ها با اسلام ناب محمدی

انواع و اقسام اسلام در دنیای حاضر و مقایسه آن ها با اسلام ناب محمدی

بحث از نوع اسلام اینک در کشورمان متداول شده و متأسفانه بیش از آن که گفتگویی درباره شناخت اسلام باشد، برچسب و شعاری شده بر علیه دیگری. از این رو بر خود واجب دیدم که آن ها را برای شناخت اسلام ناب محمدی واکاوی و تحلیل کنم تا هر کس ابتدا خویشتن و اعمال و روش و منش اش را مقایسه کند با اسلام ناب محمدی و انواع اسلام موجود و خود بشناسد اسلامی که تاکنون بدان عمل کرده و متعاقب آن خود برگزیند اسلام موردنظرش را، بدون این که به دیگران نسبت دهد، هر نوع از اسلامی را که می پسندد. باز تکرار می کنم، اهمیت این بحث همچون مقایسه وقایع قصص پیامبران و تاریخ اسلام از آن روست که در عصری که از اسلام تنها مشتی شعار باقی مانده و جایی که جانی، شیفته قدرت و فرصت طلب را با محمد، رحمت جهانیان عوضی می گیرند، ضروری است از این مباحث درس گیریم و نه آن ها را به مانند یک قصه برای هم تعریف کنیم و نه به عنوان فحش و برچسب به دیگران نسبت دهیم. نگارنده سعی می کند که هر دیدگاهی را هم از درون و هم از بیرون تبیین و تحلیل کند، از این روی در پاره ای از موارد از زبان همان نوع اسلامی که پیروانش اعتقاد دارند و انجام می دهند، سخن می گوید و ممکن است از نظر خوانندگان طنز به نظر رسد که حقیقتاً چنین نیست و به جای خنده، جای گریه دارد.
اسلام سنتی و عشیره ای و مبتنی بر تقلید نخستین چهره از اسلام است که به تدریج پس از فوت پیامبر و صحابه او ظاهر می شود. در این نوع از اسلام تقلید از رفتار و سنت های پیامبر همچون دستورات قرآنی اصل است، اما چون اصولاً درک حقایق و رازهای قرآن از تقلید از سنت بسیار مشکل تر است، عملاً به تدریج سنت و شریعت و به مرور زمان آداب و رسوم جاهلیت با چهره شریعت به جای حقیقت دین اسلام می نشیند. به همین سبب هر چقدر که زمان می گذرد، اسلام سنتی و عشیره ای بیشتر از اسلام ناب محمدی فاصله می گیرد. به طوری که به جای دین اسلام، شریعت اسلامی جایگزین آن می شود. بنا بر ادبیات قرآنی، دین اسلام با رسالت محمد شروع نمی شود، بلکه حتی فراتر از کیش ابراهیمی می رود و روح دین که توسط همه پیامبران در همه ادیان تبلیغ شده، همان دین اسلام است، از این روی نگارنده معتقد است که لفظ ساده اسلام به جای اسلام ناب محمدی مناسب تر است. متأسفانه این تعبیر توسط مسلمانان کنار گذاشته شده و دین اسلام را در ردیف سایر ادیان با شریعتی متفاوت شمردند که با آمدن محمد شروع می شود. این اشتباه بزرگ تاریخی، علاوه بر این که موجب شد، از روح و حقیقت دین اسلام فاصله گرفته شود و به ظواهر و شعائر و شریعت اسلامی فرو کاسته شود، موجب می شود تا اسلام دیگر نتواند هویتی داشته باشد که از رسالت جهانی برخوردار است و بالقوه از آن پتانسیل برخوردار باشد که همه مردم با هر نوع شریعت یا حتی بدون شریعت را پوشش دهد؛ چیزی که هویت جهانی اسلام ناب محمدی را می سازد و متأسفانه به فراموشی سپرده شده است. منظور شعار و ادعای جهانی بودن دین اسلام نیست، بلکه پتانسیلی است که این امکان را به یک دین می بخشد که جهانی شود یا نه. به سبب قدمتی که این نوع اسلام نسبت به سایر اشکال اسلام در طول تاریخ داشته است، متأسفانه میراث آن به سایرین نیز رسیده و دین اسلام فراموش و شریعت اسلامی به عنوان دینی که محمد آورده جایگزین اش شده است.

دو حدیث درباره روح القدس

انجمن: 

سلام
یه روز پیش مطالبی رو توی سایت راجب روح القدس خوندم .
ولی دوتا نقل از امام صادق ع و امام باقر ع بود توی مطالب که برا ذهن من مخالف هم بودن
اون دوتا نقل اینه:
در خصوص آیه تنزل الملائکه و الروح من کل امر امام صادق فرمودند :روح برای امام نازل می شود.
و
از امام باقر عدر تفسیر آیه شریفه[=@Adobe Ming Std L][=@Adobe Ming Std L][=@Adobe Ming Std L]: «[/][/][/]وَ کَذلِکَ اَوْحَیْنَا اِلَیْکَ رُوحاً مِّنْ اَمْرِنَا[=@Adobe Ming Std L][=@Adobe Ming Std L][=@Adobe Ming Std L]...» [/][/][/]چنین نقل شده[=@Adobe Ming Std L][=@Adobe Ming Std L][=@Adobe Ming Std L]:[/][/][/]از آن زمان که خداوند آن روح را بر پیامبرش نازل کرد به آسمان باز نگشت، و او در ما است.
1.سوالی که برام پیش اومده اینکه روح القدس شب های قدر به امام نازل میشه؟ یا طبق گفته امام باقر همیشه هست همراهشون؟
2.میشه از این دو نقل اینو برداشت کرد که : روح القدس شب قدر بر پیامبر نازل شد و بعد از ایشون بهمراه معصومین شریف بوده؟
. حالا تانا

زنان صیغه ای ( سايت آنلاين ازدواج موقت در اهل تسنن= ازدواج مسيار) *هوسراني از نظر شيعه ممنوع است*

سلام علیکم

با استناد به روایات صحیح کتب شیعه ، متاسفانه باید بگوییم که :

در ازدواج موقت هیچ محدودیتی برای کرایه کردن ( صیغه کردن ) زنان وجود ندارد ، و بنابر سفارشات ائمه می توان هزاران زن را کرایه ( صیغه ) کرد !!! می دانید چرا ؟؟؟؟ لانهن مستاجرات !!! چرا که آنها زنان کرایه ای هستند !!!

سوال : با این اوصاف آیا کرایه کردن 1000 زن آنهم به منظور ارضای میل جنسی ، با روحیات انسانی می سازد ؟

با تشکر .

شما دینتان را فروختید ما آن را خریدیم!

انجمن: 

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت (ع) "جواد فرهنگی" در صفحه گوگل پلاس خود نوشت :
بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندق‌دار یک خانم بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.
صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت. اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی بشه ! بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!
خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد … روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهره اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت: «من جد اندر جد فرانسوی هستم…این دین من است . اینجا وطنم…
شما دینتون را فروختید و آن را ما خریدیم!