بهشت

تنوع طلبی جنسی در مردان

سلام

اگر تنوع طلبی جنسی در آقایان یک گرایش واقعی و ذاتی نیست مبنای احادیث و روایاتی که در آن به داشتن زنان متعدد در بهشت وعده داده شده است چیست؟

استدلالی برای اثبات وجود معاد (یا بهشت و جهنم)

انجمن: 

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

سلام به شما و همگی

من این مطلب رو در یک تاپیک دیگه نوشته بودم اما خب مورد توجه به اون صورت که میخواستم قرار نگرفت تا نقد بشه، برا همین یک تاپیک جدید زدم که اگه صلاح می بینین، روش بحث کنیم.
این تاپیک قبلی بودش: http://www.askdin.com/showthread.php?t=57254

و حالا این موضوع:

"میخواهم از راهی غیر دینی، به اثبات وجود بهشت و جهنم برسم."

پیش از هر چیز، دو فرض را بیان میدارم.

1- پس از مرگ، پوچی می باشد.
2- پس از مرگ، هوشیاری، ادراک، یا به زبان انگلیسی " Consciousness "، بر وجود داشتنش ادامه میدهد.

استدلالم را برپایه ی فرض دوم ادامه میدهم.
حتی برای آنکه معلوم گردد، این فرض فقط مربوط به مسائل دینی نیست بلکه علمی هم هست، پیشنهاد میکنم مستند کوتاه و بسیار مفید the story of god with morgan freemanرا ببینید، که در قسمتی در بررسی همین مسئله – زنده ماندن هوشیاری شخص پس از مرگ او حداقل تا زمانی که مغز دیگر کاری نمیتواند بکند- ، پزشکی، بر اساس شواهد معترف می شود که حقیقت دارد. لازم به ذکر است که در علم، برای آنکه بتوانند در موضوعی به نام روح تحقیق کنند، نام آن را هوشیاری گذاشته اند و این مسئله در همین مستند توسط همین پزشک آمریکایی ذکر می شود.

پس سعیم را میکنم که وارد مسائل دینی نشوم و صرفا خود ساختار را بررسی کنم:

برای آنکه هوشیاری و ادراک انسان معنا پیدا کند، می بایست آن را در نسبت به چیزی به کار گرفت. زیرا تا چیزی نباشد که درکش کنید، ادراک، معنا پیدا نمیکند.
در ادامه وقتی درکی از چیزی رخ میدهد، باید پیشزمینه ای وجود داشته باشد که به عنوان معیار، به چگونگی درک، جهت دهد. زیرا در صورت نبود معیار، درک رخ داده، به مثابه ی آن است که مطلبی از زبانی بیگانه ببینید و با آنکه می فهمید آن یک سری شکل است به مانند هر شکل دیگر،اما نمیتوانید بفهمید که منظور آن چیست.

مثالی دیگر میگویم. به یک انسان برای اولین بار آتشی نشان می دهند، تا زمانیکه او با لمس آن یا در کنارش قرار گرفتن صاحب تجربه و یا با خواندن مطلبی دارای آگاهی نسبت به آن نشود، پیشزمینه ای برای وی وجود نخواهد داشت که بتواند تشخیص دهد، آنچه که دیده است، در واقع چیست.

آنچه که باید توجه شود این است که شخص مختار است که چه معیاری را برای ادراک انتخاب کند. بنابراین، هوشیاری یا ادراک افراد مختلف بوده و شاید بتوان گفت، منحصر به فرد است.
اینجا جائیست که هوشیاری نسبت به شیوه ای که اداراکات خویش را شکل داده است، مسئول می گردد.

که توضیحم درباره ی چگونه مسئول شدن وی، این است:

" هوشیاری برای درک موضوعات و مسائل مختلف، بنابر اختیار خویش، معیار ها و منابع مشخصی را انتخاب می کند و اینگونه صاحب آن ها نام می گیرد.
هوشیاری برای داشتن ثبات، باید به خود اثبات کند که آنچه باور کرده است درست است یا غلط. و مدام در حال زیر سوال بردن و به شک انداختن خویش برای دست یابی به ثبات است. زیرا هوشیاری اگر ثبات نداشته باشد، تمرکزش از بین رفته و نمی تواند درک درستی از مسائل دریافت کند و این چنین، در جهل فرو رفته و هراسان می گردد، زیرا اساسا انسان نسبت به آنچه جهل دارد، هراس به سراغش می آید. زمانیکه هوشیاری گرفتار این مورد شود، متزلزل و آشفته می گردد تا جایی که به سوی نابودی پیش می رود.

پس خودِ ذهن، ادراک یا هوشیاری یا به طور کلی، "من"، بازخواست کننده ی خویش است و این چنین نسبت به آنچه که از طریق فهم و درک صاحب شده است، مسئول می گردد. زیرا باید به خودش جواب پس بدهد که آیا آنچه که صاحب شده است، درست است یا غلط؟ "

پس هوشیاری، قاضی خویش است. قاضی بر آنچه که انتخاب کرده است که داشته باشد و آنچه که دارد.

آیا هوشیاری میتواند قضاوت نهایی از خویش ارائه کند و حکمی را به عنوان "داشتن ثبات و درستی کامل یا عدم ثبات و اختلال در درستی یا ..." صادر کند وقتی هنوز وقت دارد تا بر داشته هایش اضافه کند؟
خیر، زیرا مادامی که فرصت بر افزودن، اصلاح یا تغییر دارایی وجود دارد، انجام قضاوت نهایی و صادر کردن حکم نهایی امری ظالمانه و خلاف عقل می باشد.

حال میخواهم بگویم که چرا اصلا باید حکمی نهایی از سوی هوشیاری ابلاغ گردد؟

"همانطور که ذکر شده بود، هوشیاری یا همان ساختار ادراک، به دنبال آن است که به داشته هایش اعتماد کند تا ثباتی برای خویش رقم بزند تا متزلزل نشود و این چنین به سوی نابودی نرود. زمانی که امری، خلاف داشته هایش درک می شود، ثبات به خطر افتاده و این چنین شک بر اعتمادش به دارایی هایش حاکم می شود.

آیا تا زمانیکه فرصت بر رخدادن این امور وجود دارد، هوشیاری، رای قطعی و نهایی به ثبات خویش میدهد؟ خیر، زیرا هوشیاری حقیقت گراست، تا ثبات برای خویش بوجود آورد و این چنین از فریب خویش دوری می جوید. زیرا عمل فریب دادن با آگاهی رخ میدهد، پس آگاهی داشتن به این موضوع که آنچه که به آن اعتماد کرده است، فریب و کژی و انحرافی بیش نیست، تزلزل را نهادینه و ساختار ادراک را متشنج و نا آرام می کند. زیرا حقیقت در تضاد با فریب و دروغ است. "

و اما چه موقعیست که هوشیاری می تواند حکم نهایی صادر کند؟

* زمانی که دیگر فرصت بر تغییر، اصلاح یا افزودن بر داشته هایش نداشته باشد. حال باید بگویم که چه زمانی فرصت داشتن و چه موقعی فرصت نداشتن رخ می دهد تا بتوانم نتیجه گیری کنم.
زمانی که "رابط (در اینجا رابط به معنای جسم انسان است)" در حالتی باشد که بتواند تجربه کند، هوشیاری فرصت دارد تا بر داشته هایش بیافزاید، تغییرشان دهد یا اصلاحشان کند.

* زمانی که رابط در حالتی باشد که نتواند تجربه ای بکند، هوشیاری فرصت افزایش، تغییر یا اصلاح آنچه که دارد را ندارد.

زیرا، هوشیاری برای تغییر اموالش، نیازمند "تجربه" رابط است. که چرایی این قضیه را در اوائل استدلال بیان کردم، اگر بخواهم دوباره مختصر بگویم این می شود که، هوشیاری بر اساس پیشزمینه ها(معیار ها) به درک خود شکل می دهد. و معیار ها، اموری خارج از محدوده ی هوشیاری هستند. مرتبط با موقعیت پیرامون آن هستند. بنابراین برای برقراریِ ارتباط میان هوشیاری و معیار ها، یک رابط نیازمند است.
پس با توجه به آنچه که گفتم، تنها حالتی که رابط نمی تواند تجربه ای داشته باشد، مرگ است. پس هوشیاری در صورت رخ دادن مرگ برای رابط، به آن زمان میرسد که باید قضاوت نهایی و حکم نهایی به آنچه که کسب کرده است را بدهد. تا اینگونه، به خود اثبات کند که آیا ثبات دارد، یا دچار اختلال است.

در قالب مذهبی، این قضاوت نهاییِ هوشیاری، همان معاد و داوری اخروی خداوند است.

"توجه" و پس از مرگ رابط:

* اگر به هوشیاری اثبات گردد که ثبات دارد و آنچه صاحب گردیده است، درست است. یک بار برای همیشه، اعلام می کند که "من محکم و استوارم و داشته هایم قابل اعتماد و در حالتی از ثبات قرار دارم" (در مذهب یعنی، ورود به بهشت = آرامش)

* و اما اگر به هوشیاری اثبات گردد که متزلزل است و به آنچه که صاحبش شده است نمی توان اعتماد کرد، یک بار برای همیشه، اعلام می کند که " من متزلزل و دچار اختلال ام و داشته هایم قابل اعتماد نیست و در حالتی از آشفتگی قرار دارم" (در مذهب یعنی، ورود به جهنم = پریشانی و آشفتگی)

باز لازم به توضیح است که چرا "یک بار برای همیشه" اعلام میکند؟ واضح است، چون دیگر فرصتی بر اصلاح و تغییر ندارد و برای یافتن آرامش یا همان ثبات، خود را به قضاوت گذاشته است تا برای همیشه به خود اثبات کند که اموالش صحیح و درست است.

امیدوارم استدلال و نتیجه گیری ام مفید و خوب بوده باشد. اگر اشکالی به آن وارد است، بگویید تا بتوانم آن را اصلاح کنم.
ممنون.

عذاب گنهکاران در جهنم و غصه نزدیکان آنها در بهشت

با سلام و عرض احترام

از آنجایی که هیچ غصه ای در بهشت نیست آیا بهشتیان از فکر عذاب کشیدن نزدیکانشان مثل فرزند یا پدر و مادر و ... در جهنم ناراحت و غصه دار نمی شوند؟ یا اصلا چنین احساساتی در آن دنیا معنا ندارد؟

پیشاپیش از پاسخگویی کارشناس محترم تشکر میکنم.

هدف خدا از وعده به بهشت چيست؟

سلام

هدف خداوند از وعده دادن به بهشت و نعمت هاي آن چيست؟
اگر هدف از وعده بهشت از جانب خداوند ايجاد انگيزه نبوده چه بوده؟ ايجاد انگيزه مستلزم اين است كه بين نعمت هاي بهشت و دنيا ارتباطي حقيقي وجود داشته باشد. درسته ؟

اين كه ما در بهشت چقدر خوشحال ميشويم مربوط به خود آنجاست نه اينجا!

اينجا (در دنيا) فقط بحث تصورات و رغبت مطرح است كه آيا خداوند نظر به تصور شدنِ بهشت و رغبت به آن توسط انسان را داشته است يا خير؟
اگر داشته است چگونه اين امر با انديشه صدرايي كه اعتقادي به معاد جسماني (ولذت هاي محسوس) در آن نيست ممكن است؟

علت عدم اعتقاد به بهشت و جهنم

چرا ی عده ای به بهشت و جهنم اعتقاد ندارن و هر کار دوس دارن میکنن؟

سرنوشت غیر مسلمانان در آخرت بهشت یا جهنم؟

سلام
افراد مذهبی به طور کلی به دو دسته تقسیم میشن!
گروه اول: گروهی که معتقده فقط دین و مذهب و اعتقاد خودشون درسته و دیگران در بهشت جایی ندارن!
گروه دوم: گروهی که معتقده ادیان مثل یه امتحانن که از یک تا بیست نمره میگیرن و مثلا کسی که مذهبش اسلام شیعه باشه، تو بهشت جایگاه بهتری نسبت به مسیحی داره!
گروه اول که بیشتر نماد گروه های افراطی و تندرو فرض میشه و کمتر ازش حمایت میشه!(مثل داعش)
اغلب مردم مذهبی اگه اشتباه نکنم جزو گروه دوم محسوب میشن!
ولی آیا از نظر منطقی کدوم دیدگاه درستتره!؟ بزارید مثالی بزنم! در اسلام یکی از راه های سرراست جهنم، خوردن شرابه!! در مسیحیت، یه مراسم مذهبی هست که داخلش شراب سرو میشه و مطمئنا مراسم مذهبی یعنی مراسم دارای اجر معنوی که نتیجه ش میشه رفتن به بهشت! ایندو دو رفتار مشابه با دو نتیجه کاملا متضادن که فقط بسته به اینکه تو کدوم خانواده بدنیا بیای، نتیجه ش مشخص میشه!! سوالی که پیش میاد اینه که آیا خوردن شراب خوبه یا بد!؟ از دید اسلام بده! پس چطور یه مسیحی با انجام کار بد میتونه بره بهشت!!؟ اگه بگید مرتبه ش متفاوت میشه، سوالی که برام پیش میاد اینه که یعنی اگه مسلمونا هم شراب بخورن، جهنمی نمیشن و یه جایگاه پایینتر تو بهشت صاحب میشن!؟
این فقط یه مثال بود! عقاید و رفتار های متضاد و متفاوت زیادی توی ادیان مختلف هست! طبق نظر گروه دوم، همه ی اونا میتونن به بهشت برن! اگه اینطوره، به این معنی نیست که با هر اعمالی، میشه به بهشت رفت و بطور کلی اومدن دین، کاری بیهوده بوده از اولش!؟ این خودش یه جور تناقضه!
ولی گروه اول که کم طرفداره چطور!؟ مردم همیشه میخوان چیزای خوشآیندشونو قبول کنن و بگن بغیر از اون چیزی وجود نداره!! پس منطقیه که به جای اینکه از این گروه حمایت کنن، برن سراغ گروه خوش بینایی که تخیل قویی دارن و بطور کلی واقعیتو نادیده بگیرن! هر جور که نگاه کنیم، نظر گروه اول منطقی تر و واقعی تر از گروه دومه!

آیا این نوع بهشت رفتن ارزشمند است؟

با سلام

چیزی که در کشور ما بعنوان یک حکومت اسلامی رایج هست اینه که ، حکومت سعی میکنه مظاهر فساد رو از زندگی افراد و اجتماع پاک کنه.... صدا و سیمایی که در اون نسبت به سایر رسانه های دنیا ، کمترین میزان فساد از جنس شهوات رو داره ، برخورد با ماهواره ، فیلتــر کردن سایتهای مبتذل ، برخورد با بدحجابی و پوششهای بد در سطح جامعه، نبودن مراکز فساد در کشور مانند کاباره و کازینوها همانند کشورهای غربی ، در دسترس نبودن خوردنی ها و اشامیدنی ها حرام مثل مشروبات و گوشت خوک و.....
خوب شاید درنگاه اول این موضوع خوب باشه ، شاید حالت ایده ال این موضوع این باشه که در نهایت این نوع برخوردها به جایی برسه که از ترس قانون ، حتی یک نفر هم در کشور ماهواره نداشته باشه ، از ترس قانون ، حتی یک خانم بدحجاب هم در جامعه وجود نداشته باشه و در نتیجه فسادهای حاصل از این موضوع به حداقل میرسه ، هیچ کس نتونه از سد فیلترهای اینترنتی عبور کنه و در نتیجه چشم و گوش هیچ کاربر اینترنتی در داخل کشور ، به گناه الوده نشه و...... و خوب نتیجه این موضوع هم احتمالا میشه بهشتی شدن افراد جامعه ، حتی شده به زورقانون....

اما سوالی که هست اینه که اگر فرضا این برخوردها به بهترین و ایده الترین نتیجه خودش نزدیک بشه و با تدابیر حکومت ، زمینه فسادهایی از این جنس در جامعه به صفر برسه و بعد هم افراد جامعه وارد بهشت بشن، اصلا این مدل بهشت رفتن ارزشمند هست؟ ایا این مدل بهشت رفتن تفاوتی داره با مجرمی که داخل زندانی حبس هست و توان جرم انجام دادن رو نداره بعد ما بخاطر جرم انجام ندادنش تشویقش کنیم؟
اصلا اگر حکومت تمام تلاش خودش رو بکنه تا زمینه های گناه رو از سطح زندگی افراد و اجتماع پاک کنه ، دیگه جهاد اکبر و مبارزه با نفس چه معنایی داره؟

با تشکر

سوالاتی درباره حضرت آدم(ع)

با سلام

آیات صفحات ابتدایی سوره اعراف که داستان حضرت آدم (ع) در آن روایت شده رو میشه کامل ترین آیات درباره داستان حضرت آدم(ع) دونست که روایت آدم ابوالبشر (ع) رو با جزییات نسبتا زیادی بیان کرده. اما با این وجود باز هم شبهاتی در این داستان وجود داره که شاید پاسخ دادن بهشون تفکر عمیقی نیاز داشته باشه.

برای مثال در آیه 13 و 14 شیطان با لحنی آمرانه از خدا جاودانگی تا قیامت رو طلب میکنه و خداوند هم بی چون و چرا این خواسته ابلیس رو براورده می کنه. دلیل این کار چی بود؟ یعنی چرا با اینکه شیطان حتی حاضر نشد کلمه "رب" یا هر کلمه ی دیگری رو به کار ببره و اینکه همونز نیتش رو برای بقیه آشکار نکرده بود خدا بدون چون و چرا خواسته ش رو قبول کرد؟

فکر میکنم فعلا تا همینجا کافی باشه.
ان شاء الله سوال بعدی رو بعد از اتمام بحث درباره این سوال مطرح میکنم.

با تشکر

نعمات مادی در بهشت

بسم الله
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت دوستان و کارشناسان محترم. چندین سوال در باره نعمات بهشتی در ذهن بنده شکل گرفته که امیدوارم به پاسخ آنها برسم.

1_در احادیث مختلف صحبت از گفتگوی بهشتیان میشود. سوال میشود که بهشتیان در چه مورد گفتگو میکنند؟؟ چون در زمین انسان ها اصولاً به خاطر نیاز هایشان گفتگو را اختراع کرده اند. به عنوان مثال:

الف: یا این گفتگو توهین و افترا و حرف نامربوط است که در بهشت جایی ندارد.
ب:یا تقاضایی برای رفع نیاز است که خوب این مسئله هم در بهشت نیست.
ج:سلام و احوال پرسی است که خوب در بهشت همه در بهترین حالتند!
د:...

پس این گفتگوی چیست؟ ذکر خدا است؟خاطره تعریف کردن است؟ اصلاً ذکر خدا به چه معنی است؟ یعنی دور یکدیگر جمع میشوند و سبحان الله و الحمدلله میگویند؟؟

2_امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمودند : خداوند بهشت را با خشتی از طلا و خشتی از نقره آفریده و دیوارهای آن از یاقوت و سقف آن از زبرحد ٬ و سنگ ریزه های آن از مروارید ٬ و خاکش از زعفران و مشک ناب است .
همچنین شخصی از بلال ٬ موذن رسول خدا می پرسد ٬ تو از رسول خدا پرسیده ای بنای بهشت از چیست برای من بیان کن .
بلال می گوید : از رسول خدا شنیدم که می فرمود : دیوار بهشت و قصرهای بهشتی یک خشت از طلا و یک خشت از نقره و یک خشت از یاقوت سرخ و یاقوت سبز و یاقوت زرد است .۱

۱) بحار ٬ ج۸ ٬ ص۱۱۶.

سوال میشود که در بهشت لولو و یاقوت به چه کار می آید؟ آیا غیر از این است که ما در زمین به این موارد علاقه داریم چون کم یابند و در شرایط سخت تشکیل میشوند و قیمت بالایی دارند؟ آیا در بهشت که خبری از خرید و فروش و معدن و اقتصاد و... نیست قطعه ای یاقوت سرخ و زمرد سبز با یک قطعه شیشه رنگ شده تفاوتی دارند؟؟! یا برای فخر فروشی و ... به کار میروند؟(همین سوال در مورد سایر چیز ها مثل فرش و تخت و ... هم پرسیده میشود!)

بخش دوم سوال در مورد قصر های بهشتی است. اگر پادشاهان در دنیا قصری ساخته اند برای رفع نیاز بوده. مثلاً ساختمانی عظیم شامل چندین آشپزخانه و اتاق استراحت و ... حال که در بهشت از این نیاز ها خبری نیست، پس قصر بهشتی باید تنها یک ساختمان عظیم توخالی باشد! و با توصیفاتی که از مناظر و نعمات بهشتی و ... شده، اگر شخصی ماندن در یک اتاق را به چنین مکانی ترجیح بدهد باید به او شک کرد!

حال چگونه میشود چنین چیزهایی برای تشویق استفاده میشود؟ مثلاً به فردی که پا ندارد بگویید خدا به تو در بهشت 10 قصر پر از جواهر داده. حال که داشتن قصر و جواهرات و جنگل در آن دنیا به کار او نمی آید اما داشتن پا در این دنیا به دردش میخورد. یعنی خدا چیزهایی در این دنیا(نظیر پول و سلامتی و...) را که برای زندگی لازم است نمیدهد اما قول چیزی را به او میدهد که به هیچ دردش نمیخورد!کما اینکه 10000000000000000 سال صاحب آن باشد.

3_آیا تمام لذت و نعمات دنیا(در شکل غایی خود) در آن دنیا وجود دارند یا خیر؟ اگر جواب بله است، چگونه خدا لذت آموختن علم(نظیر فیزیک و...) و حل مسئله را(کما اینکه علم مورد نظر اصلاً به درد نخورد، نظیر مباحثی در ریاضیات) از انسان میگیرد؟؟ آیا نمیتوان گفت گرفتن لذت علم آموزی و کشف که خاصیت بارز انسان و وجه تمایز او با سایر موجودات است و مشغول نمودن انسان به خوردن و خوابیدن و الله اکبر گفتن(کما اینکه حوصله او هم سر نرود!) تنزل سطح اوست؟

با تشکر از وقتی که برای بنده میگذارید.

◘نقد و بررسی یک سخنرانی »» تشبیه جهنم به بیمارستان

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
میخواستم این سخنرانی رو بررسی کنید.
سخنران : سید حسن اقا میری
تشکر از شما

متن سخنرانی :

نقل قول:


یه عده تو نخ اینن که برن بهشت
اصلا نباید بهشت موضوع بشه واسه ما
جایگاه ما تو بهشت باید موضع باشه
بهشت رفتن کاره سختی نیست
واقعیتش این هست که راه ما ،‌مقصد ما هم اونجاست بالاخره همه میرن اونجا
اون جایگاهه مهمه ، اینکه تو جه جایگاهی باشی
ما اشتباه گرفتیم راه افتادیم دنبال بهشت رفتن ، دنبال جهنم نرفتن
راه ورود رفتن به بهشت ،‌جهنمه
اصلا مسیر جهنمه
همه باید از جهنم رد شن
منتهی بعضیا با سرعت نور رد میشن
بعضیا یه ذره معطلی داره
تو این صراط مستقیم باید از جهنم رد بشی
اصلا جهنم جای بد نیست
بیمارستن جای بدیه؟
شهر بیمارستان نمیخواد؟
اقا بیمارستان مگه شکم پاره نمیکنن؟ غده سرطانی در نمیارن؟
بیمارستانی هست تو میسر بهشت برای اینکه بتونیم از نعمات بهشت استفاده کنیم باید رد بشیم
بقیه اش در صوت..تا اخر گوش کنید

کلیک کنید | حجم فایل : 5.35 مگ