مهارت

نوجوانی؛ باطراوت ترین فصل زندگی

با عرض سلام و درود خدمت شما
من 16 سال سن دارم. همانطور که می دانید، نوجوانی، بهار عمر انسانه و از قدیم گفتن «سالی که نکوست از بهارش پیداست» یعنی پایه های ساختمان و سبک زندگی انسان، تو نوجوانی زده میشه. خیلی از افراد را دیده ام که به من توصیه کرده اند «از جوانی ات خوب استفاده کن!» شاید در نگاه اول، برام خیلی مهم نباشه، ولی وقتی یکم با خودم درگیر میشم، می فهمم که وای بر من! نکنه این دوران طلایی رو بیخودی هدر بدم. نکنه ارزش این دوران رو وقتی بفهمم، که جز ندامت کاری ازم بر نیاد. یعنی تو این فکر و خیالات دیوونه میشم!
واقعا نمی دونم چیکار کنم. تازه مشکلاتم که یکی دو تا نیست. از یه طرف درسم اجازه نمیده زیاد به معنویات برسم و از طرف دیگه، واقعا از لحاظ اعتقادی صفرم! ببخشید اینو میگم، ولی مثلا موقع نماز «سبحان الله» به خودم میگم، تو از کجا میدونی خدا پاکه؟! اصن خدا پاکه یعنی چی و...
دوست دارم به والدینم کمک کنم ولی تنبل ام. از لحاظ آداب معاشرت هم ضعیفم. احتمالا کتاب شهید ابراهیم هادی رو خوندین. ایشون خیلی شوخ طبع، جذاب و خوش برخورد و اهل اجتماع بودن.
که من هیچ کدوم ازین ویژگی ها رو ندارم. یعنی، توانایی برقراری ارتباط و بگو و بخند در من کَمِه (یا اصن یافت نمیشه!). گاهی سعی می کنم با افراد خوش برخورد باشم وفرضا اونها رو با اسم فامیل صدا بزنم. ولی بعد رفتارم رسمی میشه و نمی تونم راحت باشم.
حتی، یه رگه هایی از تنهایی در وجودم هست. احساس می کنم رفقای صمیمی ام انگشت شمارن، یا هی ندارم!
از همه بدتر خیالات شهوانیه که دیگه نیاز به معرفی نداره.
در زندگی منظم نیستم.
همینطور... (مثنوی هفتاد من کاغذ)

خلاصه اینکه،
الان من دقیقا چیکار کنم؟!

دوست عجیب من

سلام و عرض ادب
از اینکه به موضوع قبلی من خیلی زود پاسخ دادین، بی نهایت سپاسگزارمhappy
حالا یه سوال دیگه ازتون دارم
من سال اول دبیرستانم. یکی از همکلاسیام، رفتارهای عجیب و غریبی داره...
راستش خیلی خیلی گوشه گیر و تنهاست.
صبح ها معمولا، وقتی معلم سر کلاسه میاد مدرسه! یعنی ساعت 8. تو کلاسمون سوژه شده.
با کسی بُر نمی خوره. من که ندیدم با یه دوست صمیمی بگرده.
ظاهرش میشه گفت آشفته ست، و خیلی خشک و سرد.
تنها میاد مدرسه، تو کلاس روی یه نیمکت خالی میشینه، تنها هم برمیگرده خونه.
معلم های مدرسه ما، تو درسایی مثل ریاضی و فیزیک، جزوه میگن. ولی او یا اصن جزوه نمی نویسه، یا اگه می نویسه خیلی بی ریخت و نا مرتب. چندین بار معلم ها بهش تذکر دادن ولی انگار نه انگار.
خدایا من خودم هیچی نیستم، ولی اینا رو که میگم فقط برای اینه که بتونم مشکل دوستمو حل کنم.
کم حرف که چه عرض کنم، کلّا اهل حرف زدن نیست. البته دلش پاکه، اهل غیبت کردن نیست. بعضی وقت ها هم باهاش شوخی می کنم، خنده اش میگیره. دوست داره شوخی کنه، ولی نمی دونه دقیقا چجوری؟!
اهل نماز هم هست.
زنگ ورزش، با لباس رسمی میاد و توی هیچ ورزشی سررشته نداره. چون بازیش ضعیفه، معمولا بهش سرکوفت میزنن؛ به خاطر همین دیگه دور و بر ورزشو خط کشیده .فقط اگه یه حریفی باشه، باهاش شطرنج بازی می کنه.
چندبار خواستم باهاش سر صحبت رو باز کنم که چرا مثلا دیر میاد مدرسه، ولی مایل نبود و رفت. یا ناراحت شده بود یا من خیلی ناشی بودم!
نمی دونم چجوری واسه امتحان درس می خونه. یکی دوبار، زنگِ قبل از شروع امتحان، اومده بود پیش من و محدوده ی امتحانی رو پرسیده بود. مثلا شیمی از کجا تا کجا امتحانه؟ بعد جزوه ی منو برد تا تو این یه ساعت باقی مونده، درس بخونه. اگه به خودش برسه، استعداد درس خوندن رو داره، چون (تعریفی نباشه
:d) مدرسه ی ما نمونه دولتیه و فقط نفرات برتر آزمون ورودی، توش ثبت نام می کنن. ولی تا الان فقط اُفت درسی داشته.
اردو هم رفتیم، نیومد.
بعضیا که مسخره اش می کنن، دلم براش میسوزه. خیلی اداشو در میارن. ازش تکیه کلام هم دراردن.
چهارشنبه ی هفته ی قبل، داشتیم با دوستان بازی میکردیم، به زور آوردمش تو جمع. آخه معمولا از جمع فراریه. بازیمون تو نوع خودش جالب بود؛ مثلا بازنده رو کتک می زدیم! بعد که دقت کردم، دیدم بهش خوش گذشته.
خلاصه به خاطر همین چیزا، معلم پرورشی مون بهم گفت که یه کاری واسه ش بکن، رفتارش خیلی غیر عادیه؛ ثواب هم داره.
بعد گفت: پیش خودمون بمونه، پدرش هم ازش راضی نیست.

البته راستشو بخواین، تو بعضی از صفات منم مثل اونم. مثلا کم حرف بودن، بی نظمی، دوری از جمع و... ولی خب ایشون دیگه واقعا وضعشون اضطراریه.

می خواهم دیده شوم

سلام
من دانش آموز پایه یازدهم تجربی (سوم دبیرستان) سابق هستم.
خیلی دوست دارم که توی حوزه ی کاری خودم دیده بشم و به عنوان یه متخصص و نخبه برجسته شناخته بشم و دوست دارم که تشویق بشم و همه من رو به عنوان یه فرد برتر توی حوزه کاری خودم یعنی تحصیل بدونن. کلا دوست دارم که چیزهای بزرگی رو بدست بیارم که دیگران رو به وجد بیارم و تقریبا همه من رو به عنوان یه فرد عالی و حرفه ای بشناسن.
آیا این موضوع و حس یه چیز طبیعی به حساب میاد؟
برای بدست آوردن این چیزها چیکار باید کرد؟ آیا تلاش کردن کافیه؟ به چه چیزهایی نیاز دارم؟

با تشکر

مهارت مقابله ای با تنهایی

انجمن: 

انسان موجود اجتماعی است و فطرتا دوست دارد که روابط سالم و اجتماعی را با هم نوعان خویش به صورت سالم و مسالمت آمیز برقرار کند، در این راستا گاها به خاطر عواملی در یک شرایط تنها به سر می برد، و حال آنکه همین تنهایی می تواند خیلی آسیب زا باشد.
پس برای حل این موضوع باید نوع تنهایی و کیفیت آن و علل آن بررسی شود.

من در تحصیلات، امور زندگی، و...دچار مشکل شده ام !

انجمن: 

اگرکسی بپرسد که من در تحصیلاتم، امور زندگی ام، امور روزمره ام ، حتی گاها در نوع برخورد با دوستانم ، دچار مشکل شده ام، چه باید بکنم؟
یکی از بهترین پاسخ ها:
آشنایی با مهارت برنامه ریزی است.
سعی داریم در این مورد مطالبی را به صورت مفید و کاربردی ارائه دهیم.
نخستین قدم :
باید باور داشته باشیم که برنامه ریزی به منزله پلی است برای رسیدن به اهداف.

در حقیقت برنامه ریزی پیش بینی خرد مندانه و تنظیم هدف مند فعالیتها، خواسته ها، نیازمندیها درمدت زمان ( شبانه روز، هفته، ماه و سال) بر اساس اولویتهای متناسب با توان اجراکننده برای رسیدن به آرمانها، اهداف مورد نظر و اجرای ماموریت های مورد انتظار است.
با برنامه ریزی خوب می توان به آرزوها رسید.

مهارتهای تصمیم گیری

انجمن: 

یکی از مهارت های مهم و ضروری در زندگی همین مهارت تصمیم گیری است، اگر توجه کنیم ریشه برخی از مشکلات ما به همین اصل برمی گردد، تصمیم اشتباه باعث انتخاب مسیر اشتباه خواهد شد، در نتیجه سختی ها و مشکلات طاقت فرسا گریبان گیر ما می شود.
اگر بتوانیم با اصول و مهارت تصمیم گیری بهتر و خوب آشنا شده و در مقام عمل رعایت کنیم، در آن صورت رسیدن به موفقیتهای بزرگ برای ما سهل خواهد شد.

از چه هنگام می توان مسئولیت را به کودک آموخت؟

اگر دوست داریم فرزندان ما مسئولیت پدیر باشند، و در آینده بتوانند یک زندگی خوبی را اداره کنند و توان مدیریت آنها افزایش یابد و تجربه لازم را در نحوه انجام کارها را بنحواحسن داشته باشند، لازم است از ابتدا نسبت به این مسئله حساس باشیم.
فرزندانی که از ابتدا عادت می کنند تمام کارهایشان را پدر و مادر انجام دهند، و در محیط خانواده هیچ مسئولیتی را برعهده نمی گیرند، افراد موفقی در آینده نخواهند بود،
این نوع تربیت والدین دلسوزی نیست، دوست داشتن فرزندان نیست، بلکه آموزش غلط و اشتباهی است که والدین مرتکب می شوند.

پس اگر دنبال آن هستیم که فرزند ما در خانواده نقش فعالی داشته و در آینده یک زندگی موفقی را مدیریت کند، و حتی در محیط کار خود شخص موفقی باشد، باید نسبت به این مسئله اهمیت بدهیم.
کودکان از همان آغاز که شروع به صحبت کردن و فهمیدن معنای جملات شدند، می توان واگذاری مسئولیتها را آغاز کرد، هر چند در ابتدا روش آموزش و واگذاری انجام کارها به کمک والدین است و سطح آموزش از کارهای ساده می باشد، مثل کمک به جمع کردن وسائل اسباب بازی و...

توجه داشته باشیم که کودکان نوپا، بسیار مشتاق اند که مهارتهای خویش را با انجام کارهایی که تحسین والدین را بر می انگیزد، ابراز دارند و از رفتار بزرگترها تقلید کنند.
شایستگی و حس تشخیص هدفها و توانایی به انجام رساندن کارها در کودکان نوپا محدود است، از این روی داشتن سعه صدر در همه مراحل ضروری است.
در حقیقت باید انتظار معقولی داشته باشیم.
پس از هنگامی که شروع به صحبت کرد( حدودا از دو سالگی) و معانی و مفاهیم را درک کرد، می توان به صورت سطح ساده مسئولیتها را آموزش داد.

مهارت هاي زندگي = شبكه پويا ( بيت الاحزان : گريه براي ذهن كودكان معصوم ) بزغاله هاي دنياي مجازي

انجمن: 

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام بر شما خوبان
اين روزها شاهديم در شبكه پويا كاتون مهارت هاي زندگي پخش مي شود.
متأسفانه خيلي دير شروع كرده ايم ولي گام بسيار بسيار خوبي است.
چون واقعا محتواي برنامه كودك طوري است كه بايد بيت الاحزاني بسازيم زار زار گريه كنيم
آيا اين هم برنامه هاي تخيلي آن هم ناهماهنگ با فرهنگ ما مخل به تربيت اسلامي نيست؟
متأسفانه تلويزيون شده حق السكوت والدين. يعني چون مي بينند كه كودكان سر گرم هستند و به آنها غر نمي زنند خيالشان راحت است (به خصوص در خانواده هاي تك فرزند) اما ما به چه قيمتي بزرگترين هديه الهي به يعني كودكان مان را اين گونه در معرض اطلاعات شلوغ پلوغ رسانه ها قرار مي دهيم .
آيا همان گونه كه به فكر بهداشت و سلامت جسم فرزندان هستيم نبايد به فكر سلامت ذهني و معنوي باشيم؟
آيا ما روان شناس و جامعه شناس خوب نداريم كه براي استفاده از برنامه هاي كودك برنامه ريزي كنند؟

كودكان نيز قواي مختلف تخيلي، فكري عاطفي و....دارند. آيا با اين همه برنامه هاي تخيلي رشد كاريكاتوري نمي كنند؟[/][/]

حكايت هاى گلستان سعدى( بهترین منبع مهارت های زندگی)

سخن ناشر
پيشگفتار
باب اول : در سيرت پادشاهان
1. دروغ مصلحت آميز به ز راست فتنه برانگيز
2. عبرت از دنياى بى وفا
3. اسب لاغر ميان به كار آيد
4. عاقبت ، گرگ زاده گرگ شود
5. رنج شديد بيمارى حسادت براى حسود
6. راز واژگونى تخت و تاج شاه ظالم
7. آنكس كه مصيبت ديد، قدر عافيت را مى داند
8. مراقبت از گزند آن كس كه از انسان مى ترسد
9. افسوس شاه از عمر بر باد رفته
10. نتيجه مهر و نامهرى رهبر به ملت
11.برتر بودن مرگ ظالم بر زندگى او
12. برتر بودن خواب ظالم از بيداريش
13. اندازه نگهدار كه اندازه نكوست
14. نتيجه بى توجهى به سپاه
15. وارسته شدن وزير بر كنار شده
16. پاسخ سيه گوش
17. نتيجه شوم حسادت
18. وساطت براى امر خير و نتيجه گرفتن
19. تمجيد از سخاوت شاهزاده
20. بنياد ظلم از اندك شروع شود
21. كيفر ستمگر مغرور و غافلگير
22. قصاص روزگار
23. نتيجه پناهندگى به خدا و پاداش احسان
24. پرهيز از ستيز با نااهلان
25. نجات وزير نيكوكار به خاطر صداقت و پاكى
26. پاداش زيادتر از براى انسان پرتلاش
27. آهى كه خرمن هستى ظالمى را خاكستر كرد
28. برترى زور علم بر زور تن
29. فقير آزاده در برابر شاه
30. نصيحت ذوالنون مصرى
31. پرهيز از تحمل بار سنگين گناه
32. انتخاب راءى شاه براى دورى از سرزنش او
33. دروغگويى جهانگردها
34. نتيجه نيكوكارى
35. كنترل خشم
36. نجات يافتن نيكوكار و هلاكت بدكار
37. عزت با رنج ، بهتر از ذلت بى رنج
38. پاسخ عبرت انگيز انوشيروان
39. دورى از پرچانگى
40. رزق و روزى به زرنگى نيست
41. نتيجه مستى و دورى از نيمخورده ناپاك
42. دو عامل پيروزى اسكندر