تنهایی

تنهایی که پایان ندارد!

باعرض سلام خدمت دوستان خواهران وبرادران دینی خودم
دختری هستم حدودا 29 ساله اهل شیراز ما 5 خواهر و برادریم
پدرم ازبدو تولد من ازدواج مجددکردند ومارورهاکردند من ماندم وآه وحسرت
در این مدت خواهرها و برادرهایم ازدواج کردند. من ومادرم وخانواده اصلاوبه هیچ عنوان محبت صمیمیت بینمان وجودنداشت یه دختر که طعم محبت پدرمادر رو حس نکرد.
دریک شرکت کارمیکردم بادوستانی بودم که اصلاخوب نبودن ومنوبه همه کاری وادارکردندامانه کاربد و بی آبرویی البته آنهاخواستن منوبه اون راه بکشن امامن نخواستم . قلیان میوه ای به شدتی میکشیدم که میخواستم بترکم بیرون رفتن های علکی پارک تفریح های بی خودی وواقعادرمنجلاب گناه کشیده شده بودم

تا اینکه یکی ازدوستانم بهم گفت فلانی میخوای بریم مسافرت؟ ازدنیابی خبربودم گفتم باشه بریم، گفتن شلمچه من که بلدنبودم شهدایعنی چه گفتم باشه بریم حرکت کردیم تیپ من بدون چادر و با سارافون بود. توی اتوبوس که نشسته بودم توی گوشم آهنگ های حمیرامهستی ووووووپشت سرم یه دختری نشسته بودباحجاب چادری طلبه ازتون صداش خوشم اومدبهم گفت میتونم بیام کنارت بشینم گفتم بله نشستن هماناووابسته شدن همانااولین جایی که رفتیم گلزارشهدابودازم قول گرفت باحجاب بشم شهدایی بشم منم چون عاشق شدم قبول کردم منم ازش قول گرفتم ترکم نکنه
دوستم 8 سال برام مادری پدری خواهری کرد. وابستگی من روزبه روزبیشترشدتااینکه امسال ازدواج کرد من دوباره تنهاشدم نه اینکه اصلاهمدیگه رونبینیم میبینیم روزی یک بارزنگ میزنیم به همدیگه اولین باری که رفتم کربلاروهیچ وقت یادم نمیره اولین نمازصبحی که خوندم رویادم نمیره اماالان دیگه خیلی تنهاشدم وابسته عاشق وبی کس
اماالان دیگه به جایی رسیدم که میخوام خودکشی کنم واین زندگی روتمام کنم
نه ازدواجی نه آرامشی
قولی که به شهدادادم روچیکارکنم ؟
اماالان باپایان این زندگی حداقل انتقاممو ازاین دنیاخواهم گرفت

احساس تنهایی و بی کسی می کنم

سلام
نوجوانی 16 سال هستم
من یه مدته احساس عجیبی دارم
حس می کنم هیچ کس منو دوست نداره
احساس می کنم هیچ دوست صمیمی ندارم
حس می کنم بقیه دوست صمیمی دارند و من تنها موندم
و.....
اونطور که متوجه شدم این مسایل در سن من طبیعیه
لطفا راهکار ها و پیشنهاد هایی به من بدید.

مهارت مقابله ای با تنهایی

انجمن: 

انسان موجود اجتماعی است و فطرتا دوست دارد که روابط سالم و اجتماعی را با هم نوعان خویش به صورت سالم و مسالمت آمیز برقرار کند، در این راستا گاها به خاطر عواملی در یک شرایط تنها به سر می برد، و حال آنکه همین تنهایی می تواند خیلی آسیب زا باشد.
پس برای حل این موضوع باید نوع تنهایی و کیفیت آن و علل آن بررسی شود.

انجام مستحبات بعد از ازدواج

انجمن: 

[="Arial Black"]سلام.وقت بخیر.
بنده مجرد هستم اما طبق تجربه خودم که با بعضی دوستان هستیم بنده نسبت به خواندن قران و دیگر مستحبات کمی کاهلی میکنم.
از طرفی دلم میخواهد برای همسرم وقت بگذارم.چطور بعد از ازدواج هم همسر را راضی نگهدارم و هم مستحبات را انجام دهم؟
[/]

چطور خودمو و آبرومو نجات بدم؟ (تجاوز و نشر تصاوير در فضاي مجازي)

انجمن: 

با نام و یاد دوست

عرض سلام و ادب

این سوال ،‌ سوال یکی از کاربران سایت هست که طرح آن با آیدی خودشون ممکن نبود؛

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام من يك دختر ٢٤ ساله هستم كه به دليل مشكلات و كاراي گذشته آبروم در خطره

در حدود 6 سال قبل من سوار تاکسی شده بودم در حالی که 18 سال بیشتر نداشتم توسط دو آدم مورد تجاوز قرار گرفتم.
ماجرا به این شکل بود که یکی از این افراد راننده بود و دیگری که من فکر کردم مسافر بود و منم یه مسافر که سوار تاکسی شدم و این دو نفر به زور چاقو به من تجاوز کردند.

من اصلا این آدمارو نمیشناختم. بعد از اون اتفاق من به هیچ یک از اعضای خانوادم چیزی نگفتم و شکایتی هم نکردم چون فقط 18 سال داشتم و خیلی میترسیدم.

تا اون لحظه من هیچ گونه مشکل اخلاقی نداشتم
ولی متاسفانه بعد از این اتفاق و پنهون کاری از خانوادم برای جبران این ضربه روحی به هرکسی اعتماد کردم
که نتیجه اش این شد که این قضیه واسم بحران درست کرد
مجبور شدم به هرکسی اعتماد کنم فقط برای اینکه از این مشکل فرار کنم و به همین خاطر بارها و بارها ازم
سوء استفاده شد.


الان مشکل این است که این آدما تمام تصاویر منو از طریق اینترنت واسه عزیزام دوستام و کسایی که من میشناسم میفرستن و نه تنها باعث آزار و اذیت من میشن بلکه آبروم هر روز بیشتر و بیشتر داره میره و من هیچ کاری نمیتونم بکنم.
و هر روز تهدیدو تهدید تو هیچ جا آرامش ندارم میترسم هر روز جلو راهم بیان و ...

من همیشه دختر اجتماعی بودم و کلی دوست داشتم. من خیلی دانشجوی زرنگی بودم ولی وافعا الان بریدم. بارها و بارها خواستم خودکشی کنم هیچ کسی دور و اطرافم نیست شرایط زندگیمم به گونه ای است که در شهر دیگری دور از خانواده دانشجو هستم و تنها زندگی میکنم و خیلی از خانوادم دور هستم البته خانوادم هیچ علاقه ای ندارن که من کنار اونا باشم 2000 کیلومتر دورتر هستم.

ای کاش بتونم از این جایی که هستم خلاص بشم ای کاش پدر و مادرم یه روز از من راضی باشن ای کاش میتونستم همه چیزو جبران بکنم

از همه كسايي كه اينجا هستن خواهش ميكنم كمكم كنن

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

برچسب: 

لیوان من، نیمه ی پر ندارد!

انجمن: 

با نام و یاد دوست

سلام

سوال یکی از کاربران که تمایل نداشتند با مشخصات و آیدی خودشون مطرح بشه

با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود.

سوال ایشون:

نقل قول:

به نام خدا

با عرض سلام
امیدوارم خسته نباشید و حالتون هم خیلی خیلی خوب باشه . امروز 20 فروردین 1393 ساعت 4:20 دقیقه عصر هسش . خیلی وقته که تصمیم گرفتم اینا رو بنویسم و برای شما بفرستم تا شما بهم کمک کنید .
نمیدونم چند صفحه خواهد شد و لی این رو میدونم که این ها همه ی چیز هایی هستند که من رو زجر میدن و این هم جالب ترش می کنه چونکه یاد هیشکی نیست و من نمیدونم چرا به اینها فکر می کنم و نمی تونم فراموششون کنم .
من 22 سالمه و لیسانس دارم


ادامه دارد . . .

راه حل برای مجرد های معتقد(شاید به ظاهر معتقد)

سلام من یه دوست دارم ایشون 26 ساله است مجرد خیلی از لحاظ روحی به هم ریخته است برای اینکه از تنهایی دربیاد رو کرده به چت کردن از دست من هم هیچ کاری براش بر نمیاد به شدت افسرده شده رابطه اش با مادر و برادراش حسابی به هم ریخته... درسش هم تموم شده و به علت سختگیری های خانوادش سر کار هم نمیره(البته به نظر من سختگیری نیست) قراره برای برادرش که از خودش کوچیکتره زن بگیرن تلفنی که با من حرف میزد خیلی به هم ریخته بود یه خواستگار داره که نه اهل نمازه نه اهل روزه است و ولایت فقیه هم قبول نداره اما میگه شاید قبول کنه...اون دختر خوبیه به نظر من حیف سرنوشتش این جوری بشه به نظرتون چی کار میشه براش کرد
راهنماییم کنید لطفآ اون حرفهاشو فقط به من میگه عذاب وجدان دارم

دعا برای زمان تنهایی

انجمن: 

[=&quot]
[/][=&quot]خدایا!
از تو خواستارم
به نام بزرگت
آن نام بزرگتر
عزیزتر
باشکوه‏تر
گرامى ‏تر،
که چون بر درهاى بسته‏[/]
[=&quot] آسمان
با آن نام خوانده شوى
که به رحمت گشوده شوند
باز مى ‏شوند
و چون با آن بر درهاى‏ ناگشوده زمین خوانده شوى براى فرج گشوده شود،
و جون با آن براى آسان شدن سختى خوانده شوى،
آسان گردند
و چون با آن
بر مردگان براى زنده شدن خوانده شوى،
زنده شوند و چون با آن براى رفع سختى و زیان خوانده‏ شوى برطرف گردد
و مى‏ خوانمت به شکوه جلوه گرامى ‏ات،[/]