مشاوره رایگان

چرا برخی دانش آموزان موفق با ورود به دانشگاه دچار افت تحصیلی می شوند؟

سلام
شاید دانش آموزهای زیادی رو دیده باشیم که مدام مشغول درس خوندن هستن خودمون هم کم و بیش دوره ی دانش آموزی اینجوری بود...
ولی به محض ورود به دانشگاه درس نخوندن یه افتخاره،بعضی از بچه ها به دلایل مختلف افت تحصیلی دارن که یکیش هم ندانستن مهارت درس خودندن در دانشگاه هست.
اعضا دانشجو وسایر دوستان لطفا از تجربیات و اطلاعتتون صرفا درباره ی این موضوع برامون بنویسین "چگونه در دوران دانشجویی درس بخوانیم؟؟؟"

عشق دختری که وصله من نیست رهام نمی کنه. چه کنم؟

با عرض سلام خدمت تمامی کاربران سایت خوب اسک دین اعم از کاشناس و غیر کارشناس :Kaf::ok:

اگر سوالم رو توی قسمت درستی مطرح کرده باشم باید عرض کنم که :

شخص مذهبی هستم . چشم دوستان روز بد نبینه که در دانشگاه دختری را دیدم که با او همکلاسی هستم و از ایشان بسیار خوشم آمده است ! بنده شرایط ازدواج رو ندارم و ازوناش هم نیستم که برم و رابطه دوستی بریزم و این حرفا . همش به این فک میکنم که از دور مواظب باشم (البته حمل بر گناه و سو برداشت نشود با رعایت شرایط اسلامی )
و در شرایط مناسب از طریقه درستش حالا یا خانواده یا طرق دیگر اقدام کنم . اما چند تا مشکل دارم :

اول این که طرف بد حجابه و موهاش رو میزاره بیرون و آرایش میکنه دوم این که با یه پسره که اونم تو بعضی کلاسا با ماست همش با هم حرف میزنند و خلاصه دوست تشریف دارن:ajab:تازه احتمالا عقاید مذهبی مون بعضی جاهاش نخواهد خوند و مسلما اگر همه چی خوب پیش بره بازم تا چند سال دیگه من نمی تونم کاری رو پیش ببرم با این مشکلات .

همش به خودم میگم پسر ولش کن این افراد شریک خوبی برای زندگی نخواهند بود و........

قبلنا فکر میکردم این که میگن نمی خوام به کسی غیر اون فک کنم مال فیلماست یا لوس بازیه ولی سر خودم اومده !!!

واقعا روال عادی زندگی بهم ریخته و نمی تونم به کارام ادامه بدم .
از کارشناس محترم و دوستان میخوام که راهنمایی کنند این بدبخت زندگی مختل شده را .


آیا دهه شصت یا هفتادی بودن می تواند جزو ملاک های ازدواج باشد؟

درود بر شما.قبل از شروع بحث برای جلوگیری از سوءتفاهم بگم که صحبت من در مورد اکثریت هست نه 100%.و موارد استثنا هم پیدا میشه.این چند وقتی که تصمیم گرفتم به ازدواج.بیشتر راجب خصوصیات و ملاک های همسر ایندم فکر میکنم.یه چیزی که ذهنمو مشغول کرده.تفاوت متولدین دهه 60 و دهه 70 هستش.نمیدونم تفکرم راجبشون درسته یا نه.چون توی دانشگاهم با دیدن هه70 به همین نتیجه رسیدم.
تفکرم راجبه دهه هفتادیا : لوس.بی مزه.خیلی موذی.پررو.مغرور.خوخواه...
تفکرم راجبه ده شصتیا: باحال.پایه.شوخ.دل صاف.بی کینه....
و این تفکراتم باعث شده به این نتیجه برسم.یکی از اولویت هامو برای ازدواج دهه شصتی بودن بزارم.مگه اینکه موارد استثنایی پیدا بشه.
سوال من از شما دوستان:شماهم همینطور فکر میکنین؟؟؟تفکر من اشتباه هست؟؟؟

راه و روش رسیدن به معشوق در 20 سالگی

سلام من یک جوان 20ساله هستم که در دانشگاه عاشق یک نفر شدم .نه از روی هوس اون شخص با همه ملاک های من همخوانی داشت اما از انجایی که به نظرم سنم کمه می ترسم که با کسی در میان بگذارم نه به اون شخص گفتم نه به خانوادم از طرفی می ترسم که اون رو از دست بدم . این خود خوری نزدیک به هفت ماهه من رو اذیت می کنه. لطفا کسی راهی رو پیشنهاد کنه چون واقعا نمی دونم چکار کنم ؟لطفا راهنماییم کنید :Gig::hamdel:

به خاطر دروغ گویی و بی اراده بودن همسرم می خواهم از او جدا شوم

سلام
من 25 سالمه ،از یه خانواده مذهبی و متعصب، 20سالگی ازدواج کردم .

عاشق همسرم بودم و او هم دوستم داره ، هنوزم دوستش دارم ، اما از همون اول خیلی زیاد دروغ میگفت و پنهونکاری میکرد . مدام شغل عوض میکرد فکر کردم درست میشه ولی نشد.
رفتیم مشاوره به مشاوره هم دروغ گفت ، من نه کودکانه رفتار کردم و نه مادرانه بلکه کاملا بالغانه رفتار کردم . هرگز هم نگذاشتم خانوادم از مشکلات مالی و خانوادگیم باخبر بشن تا احترام همسرم مستدام باشه.

او خیلی بی اراده است و من براش غریبه ام.
رابطه عاطفیمون خیلی خوبه و خونمون معمولا شاد بوده ولی همسرم نمیذاره این شادی توی قلبم و برای همیشه بمونه . خسته شدم از هرروز دروغ شنیدن ، با وجود اینکه نمیگذارم شرایط دروغ فراهم بیاد تا بهم اعتماد کنه راستشو بگه. برام سخته یکی فکر کنه من احمقم و دروغای تابلوشو نمیفهمم.

با وجود اینکه هر کسی منو میشناسه چقدر آبرودارم و رفیق همسرم هستم و واقعا منطقی برخورد میکنم اما همسرم گویا دروغ باهاش اجین شده . درآمدش رو نمیاره برای خرج خونه . منم بخاطر اعصاب و احترام خودم کلا خودمو از بحث مالی بیرون کشیدم ، سالها پیش اشتباه کردم اجازه دادم از خانوادم قرض گرفتیم ولی اصلا به روی خودش نمیاره تا میتونه سوءاستفاده میکنه.

حالا که به مسیر زندگیم فکر میکنم میبینم من چه منطقی باشم چه کم خرج باشم چه متعادل باشم چه بهش فرصت بدم چه بریم پیش مشاور ، زندگیه ما هرگز پیشرفتی نخواهد داشت . بدون اینکه ولخرجی کنیم با اینکه سالی حسرت یه مسافرت رو داریم با اینکه من خرج خودمو دارم درمیارم و شاغلم ، قرض ها سره جاشون خواهند موند ، پس انداز و آینده ای در کار نیست ، اگه روزی بخوام مادر بشم با چه اعتمادی اینکارو کنم !

5سال فرصت کمی نبوده برای جبران ولی شرایط ما هرروز داره بدتر میشه ، میخوام جدا بشم ولی میترسم ، خانواده خوبی دارم ولی زیادی عاطفی هستند و متاسفانه فامیلم دید بدی به مطلقه شدن دارن ، تردید زیادی داشتم استخاره کردم 2بار
نیت: میخوام طلاق بگیرم خدایا اینکارو کنم .... یکبار این ایه اومد : کهیعص ..... خیلی خوب است همراه با موفقیت است. یکبار هم این آیه اومد: المص .... خیلی خوب است.

خیلی برام سخته . بعد از اینهمه تلاش و با اینهمه علاقه نمیتونم همینطوری بپذیرمش و چشممو به آیندمو و حداقل نیازها و حقوقم ببندم. نمیتونم هم دل بکنم .

فلسفه وجودی دوران نامزدی

با سلام به همگی
موردی که برام جالبه و درباره ی خیلی ها (نمیگم همه اینطورن ولی من تقریبا اکثر افرادی رو که دیدم این طور بودن) دیدم این هستش که به نظرم اصلا نگاه درستی به دوران نامزدی و فلسفه وجودی اون ندارند.

تقریبا همه می دونند و تا جایی که من تو اینترنت سرچ کردم ، دوران نامزدی برای شناخت بیشتر هستش .
خوب با این فرض میتونه نتیجه اون نرسیدن به نتیجه باشه ! یعنی خوب دختر می بینه که پسر مطابق با معیاراش نیست حالا از هر لحاظ و یا بالعکس و خوب دیگه پیش نمیرند.
ولی من به کرات دیدم که دید افراد نسبت به مخصوصا دخترانی که یک بار نامزد کردن و بعد یک مدت به هم خورده یه جوریه . چه جوری بگم با دختری که اصلا نامزد نکرده متفاوته
اگه به افرادی که برای پسرشون دنبال دخترن میگردن بگی میگن نه فرق نداره ولی وقتی به مرحله عمل برسه جریان فرق میکنه
خوب این دیدگاه تو جامعه می تونه پیامد های خوبی نداشته باشه . میتونه باعث بشه از ترس عواقب این موضوع ، یه ترس نهفته تو فرد جمع بشه و خودش رو برای جواب مثبت دادن به فرد مقابل قانع و راضی کننده و بعد ها به مشکل بر بخوره
در تمامی حرف های بالا منظورم سر دختر یا پسر بودن طرف نیست و هر دو مورد نظرند.
ولی دختر ها مورد نظر ترند .
نظر شما چیه ؟ :Gig:

چکار کنم که همسرم احترامم را پیش دیگران حفظ کند؟

باسلام, لطفا کمکم کنید که تقریبا دیگه کم آوردم!

چهارساله ازدواج کردم و همسرم مردی با ایمان و کاری و باوجه اجتماعی بسیار خوبیه و به شدت اهل رفت و آمد بخصوص با دوستانش. اون ۲۹ ساله و من ۲۵ ساله هستم. همسرم رو خیلی دوست دارم اما چند اخلاق ناپسند داره که توی این مدت هرکاری کردم درست نشده که هیچ,بدترهم شده!
مسایل و مشکلات زندگیمونو جلوی دیگران بیان میکنه و شروع میکنه باهام بحث کردن, چندبار جلوی اقوام بهم بی احترامی کرده که هنوز نمیتونم فراموش کنم چون خیلی تحقیرشدم, جلوی خانواده هامون اصلا رعایت نمیکنه و باهام تندی میکنه, باحرفای سردش بارها دل خودم و خانواده مو شکونده, و از همه مهمتر اینه که دوست داره همیشه دوستانش رو به خونه دعوت کنم و خوب ازشون پذیرایی کنم و دوستانیش رو که شهرهای دیگه زندگی میکنن بهشون سر بزنیم و چند روز خونه شون بمونیم که این واقعا برام سخته, تاجایی تونستم خواسته هاشو براورده کردم ولی کلا خودم آدمی نیستم که خیلی زیاد اهل رفت و آمد باشم یعنی بنظرخودم درحداعتدال هستم ولی همسرم دیگه خیلی شورش کرده! اصلا برام راحت نیست چندروز برم خونه دوستش توی شهر غریب که چندبارهم بخاطر همسرم اینکارو کردم ولی بیشترازاین نمیتونم,راحت نیستم. خیلی زیاد ازم ایراد میگیره و گاهی مسخره م میکنه و بدجوری دلم میشکنه.
تنها خواسته م ازش این بوده که جلوی دیگران بهم احترام بذاره فقط همین!
میدونم خودم هم خیلی ایراد دارم.. نمیدونم چیکار کنم.... راهنمایی کنیدلطفا

ازدواج پسری که چهره اش از سن تقویمی اش بزرگتر به نظر می آید

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
درود بر دست اندرکاران این سایت که مبلغان دین حق اند و ادامه دهنده ی راه انبیاء و مرسلین...

اینکه بهتر است در ازدواج ها خانم، چندسالی از آقا کوچکتر باشد برهمگان، واضح و روشن است.
ازدواج با خانمی که سن او بالاتر است توصیه نشده به دلایل گسترده ای که چندان با اقتدار و غرایز مرد، همخوانی ندارد و ممکن است موجب اختلاف ها و مشکلاتی شود.
همچنین ازدواج با دختری که خیلی کوچکتر از آقاست نیز بهتر است نباشد زیرا موجب عدم تفاهم است به دلیل آنکه در دودنیای متفاوت قرار دارند.

حالا سوالی که من دارم...

یکی از دوستان من پسر 25 ساله ای است که از نظر سنی بسیار بزرگتر از حالت عادی به نظر می رسد!
یعنی اگر ایشان را ببینید قطعاً می گویید که او حداقل 30 سال دارد!!!!
البته من شنیدم که شاید بسیاری از آقابان مذهبی به دلیل رفتار و وقارشان اینگونه به نظر برسند اما این دوست ما حتی اگر رفتار بچگانه هم داشته باشد بازهم همینگونه به نظر می رسد!!!
چهره اش ظاهراً بسیار جلوتر از سن تقویمی اوست! رفتار سنگین و باوقارش هم که مزید برعلت است!

این آقای قصه ی ما در مورد ازدواجش تردیدهایی دارد...
به گفته های او توجه کنید:

نقل قول:
اگر با دختری که چهارپنج شش سال از من کوچکتر باشه ازدواج کنم همه وقتی مارو می بینن ممکنه فکر کنن که طرف، دخترمه!!!
نمی دونم این ممکنه در آینده موجب مشکلاتی بشه یا نه!
به خاطر همین شاید بهتر باشه برم سراغ همسن یا کسی که سنش خیلی نزدیک من باشه!
ولی مشکل اینه که اکثر گزینه های دردسترس، یا هیجده نوزده ساله اند، یا اینکه بزرگتر از من اند!
مهم ترین معیار من هم ایمان و اخلاقه و همین به خودی خود، باعث محدود شدن گزینه ها میشه! اگر بخوام هم سن بودن را هم اضافه کنم کار خیلی سخت میشه!
من به یه بیماری ژنتیکی خاصی هم مبتلا هستم که کمتر کسی راضی میشه و بهم جواب مثبت میده! و این مورد هم به خودی خود، گزینه هارو بسیار محدود کرده!
حالا نمی دونم سراغ دخترهای هفده هیجده ساله ای که دور و برمون زیاده و احتمال داره که معیارهای منو(از نظر اعتقادی) داشته باشن برم یا صبر کنم تا مورد مناسبش از نظر سنی گیرمون بیاد!

این دوست قصه ی ما هم شخص نسبتاً مذهبی و بسیجی و مقیدی است.
لطفا راهنمایی کنید تا به ایشان ابلاغ گردد...

ازدواج با دختر پولدار

سلام
بنده یک دختری در فامیلمان هست که ایشون باباشون بسیار پولدار هستند.عموشون هم همینطور. شوهر خاله ها و شوهر عمه ها هم پولدار. کارخونه دار هم هستند اون هم در زمینه کاری رشته من.من از دختره شناختی ندارم فقط می دانم یک خورده بداخلاق است. چادری هم نیست متاسفانه. همسن من است. خانواده خوبی هم از نظرفرهنگی دارد. یک خورده هم پرتوقع است این جوری که معلومه.خیلی راحت بگم مهمترین عاملی که من ازاین دختر خوشم آمد اینه که باباش کارخونه داره و دیگه کارم تضمینه تضمینه. و اتفاقا باباش خیلی هم منو دوست داره.حالا دخترش رو بده یا نده نمی دونم.نمی گم از دختره بدم میاد ولی اون قدر زیاد هم عاشقش نیستم.از یک طرف می گم برم خواستگاری چرا که توی این دوره و زمونه کار پردرآمد ازکجا پیدا می شه کرد اگه برم خواستگاری دختره می تونم توی کارخونه باباش کار کنم والان ازدواج کنم وگرنه باید کلی برای کار صبر کنم تا کاری گیرم بیاد و بتونم زن بگیرم.و ازطرف دیگر می گم که ازدواج کردن با دختری به خاطر پولدار بودن باباش خوب نیست. حالا من چه کار کنم؟

ازدواج موقت به قصد شناخت بیشتر و ازدواج دائم

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که طرح آن با آیدی خودشون ممکن نبود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
من یک دختر باکره 30 ساله هستم.
موردی برای ازدواج دارم که ازم میخواد مدتی با هم درارتباط باشیم.
من نمیخوام تو این مدت به گناه آلوده بشم اما نمیخوام هم که این مورد ازدواج را از دست یدهم.
لطفاً نحوه و شرایط کامل صیغه محرمیت را به من آموزش دهید تا خدای نکرده دچار گناه و آلودگی نشیم.
با تشکر


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: