مشاوره رایگان

ازدواج با دختری که پدرش قهر کرده است

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


سلام
آیا ازدواج با دختری که پدرش کاملا از خانواده جدا شده است (نه اینکه همسرش را طلاق داده باشد) و به عبارت دیگر قطع رابطه کرده است، تبعاتی بدنبال دارد؟
باتشکر



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

تقلب! چه واژه گناه آلودی

انجمن: 

با سلام...
یکی از افراد خیلی نزدیک به من تقلب فراوان میکند و چون بنده سنم از ایشون پایین تر هستش به حرف های من گوش نمیکنند و میگویند که وقتی همه افراد کلاس تقلب می کنند دیگر تقلب گناهی ندارد.
من مطمئن هستم که این حرف کاملا غلط هستش.
از آنجایی که من خیلی به ایشان نزدیکم و خیلی دوستشان دارم؛می خواهم که گناهی از ایشان سر نزند.
به بنده راهکاری میدهید که بتوانم او را از این گناه نجات بدهم؟

تعویق ازدواج تا بهبود وضع مالی به خاطر فرار از منت گذاشتن های پدرم

سلام

من یک سال پیش تاپیکی باز کردم (اینجا) در مورد تردید در انتخاب بین دو فرد برای ازدواج که البته هیچ کدوم به نتیجه نرسید .. که شرحش مفصله و دردی دوا نمیکنه. بعد از اون قضایا یک خواستگاری بی سرانجام دیگه هم رفتم و بعدش تا حالا نزدیک به یک ساله که بی خیال این قضیه شدم فعلاً.

حالا چرا بی خیال؟ من بعد از این همه خواستگاری و رفت و آمد به این نتیجه رسیدم که تا زمانی که به استقلال و اوضاع مالی خوب نرسم ازدواج نکنم. چرا که اولا در حال حاضر با توجه به درآمد کمی که دارم نمی تونم از پس تمام هزینه ها بر بیام . و ثانیا نمی خوام از پدرم در این زمینه هیچ کمکی دریافت بکنم. علی رغم اینکه پدرم اصرار داره که پشتیبانیت می کنم میدونم که این حمایت مالی برام گرون تموم میشه. چون پدرم همیشه در تمام شؤون زندگی ما اعمال نظر میکنه یا دوست داره اعمال نظر کنه و وای به حال ما (و بیشتر از بقیه من!) اگه دقیقا طبق نظر ایشون رفتار نکنیم : کلا از هر حیث ساقط می شیم و سالها چوبشو میخوریم و سرکوفت و تخریب شخصیت و ...
حالا مگه پدرم چی میگن؟ ایشون به خاطر شخصیت وسواسی جبری که دارن فقط نظر خودشون رو قبول دارن و هر کی هم خلاف نظرشون رو داشته باشه هیچی! مثلا توی پول خرج کردن .. توی انتخاب و خرید لباس ، همه مون باید اصول ایشان را رعایت کنیم و الا بی فرهنگ و فلانیم! شغل باید حتما استخدام میشدیم تا یه باریکه حلال گیرمون بیاد و الا بازنده بودیم .(توی تاپیک قبلی گفتم که کارمند بخش دولتی هستم با یه حقوق کم. پس انداز زیادی هم ندارم).

توی انتخاب همسر چی؟ فقط خونواده ش خوب باشن (بخوانید وضعت مالی خوب داشته باشن) .. خود دختره شل حجاب هم بود اشکالی نداره . توی این دوره و زمونه همه اینجورین. اصل خونواده ست. صحبت با دختر توی خواستگاری فقط 5 دقیقه! بیشتر حرف بزنی دختر ازت زده میشه! مگه من و مادرت چقدر حرف زدیم؟ بعدشم هر چقدر حرف بزنی نمی تونی بشناسیش . (حالا هر بار من کم کمش 1 ساعت میحرفیدم و هر بار که میومدم خونه کلی سرزنشم میکردن وقتی هم که جواب خونواده دختر منفی میشد ربطش میدادن به این قضیه!) مشاور؟ حرفشم نزن! قرتی بازیه. پول حروم کردنه....

اینایی که این بالا نوشتم خلاصه ای از افکار و عقاید پدرم بود که در زمینه ازدواج باهاشون مواجه بودم. موردی هم که پارسال دربارش تاپیک زدم با اینکه تا دو قدمی عقد پیش رفته بودم به خاطر اصرار پدرم به هم خورد . (بماند که چه خون دلی خوردم تا حالم بهتر شد . جالبه بدونید شب همون روزی که اون مورد رو کنسل کردم، با اون حال من، پدرم یکی دو نفر دیگه رو بهم پیشنهاد کرد! Fool )

الان من دارم نهایت سعیم رو می کنم که وضعیت مالیم رو سر و سامون بدم. دلم می خواد علاوه بر خونه و ماشین اون قدری پول داشته باشم که دیگه کسی نتونه برام تصمیم سازی کنه.

توی یک سال اخیر هر مورد جدیدی که خونوادم پیشنهاد کردن جوابم این بود که : بی خیال ، از خیرش گذشتم، فعلاً نه. اوایل زیاد مشکلی نبود اما چند ماهیه که به شدت تحت فشارم از جانب پدر و مادرم برای ازدواج . از یه طرف حس ازدواج رو ندارم و حوصله دردسر و بحث و اینا رو دیگه ندارم. از طرف دیگه دارم به 30 سال نزدیک میشم و این کمی نگرانم کرده . از یه طرف فشارهای پدر و مادرم و تصمیم سازی های پدرم رو نمی تونم بپذیرم و از طرف دیگه وقتی یادم میاد اون زمونی که چقدتور دلم میخواست ازدواج کنم و خونواده مانع بودن و یا اینکه زمانی که یه دختری پیدا شد که همون منو قبول کرد و هم من اونو، با اون وضعیت بهم خورد ، یه جورایی دچار لج بازی شدم . البته برای این لجبازی دلایل معقول و منطقی هم دارم که بعضیاش رو نوشتم. یک دلیل دیگه هم اینه که اگه الان بخوام ازدواج کنم باید طبق نظر پدرم انتخاب کنم، طبق نظر پدرم عقد و عروسی کنیم، طبق نظر پدرم بریم و بیایم و کلا طبق نظر پدرم زندگی کنیم.

حالا سوالی که از مشاوران محترم سایت دارم اینه که آیا به نظرتون در شرایط فعلی تصمیم درستیه به تعویق انداختن ازدواج حداقل تا 2 سال دیگه که به بعضی چیزایی که میخوام برسم؟

از کارشناس محترم ارجاع سوالات خواهش می کنم موضوع رو از اول باز بگذارند تا زمانی که مشاور محترم جواب بدن بتونم از نظر دوستان اسک دینی هم مطلع بشم. (وجداناً نبندین تاپیک رو!)

همسرم علاقه ای به نصب تصویر رهبری در پذیرایی خانه ندارد

انجمن: 

سلام
همیشه علاقمند به نصب تصویر رهبری در بهترین نقطه منزل بوده ام. به نظر من بعد از خرید یا انتقال به یک منزل جدید ، این باید اولین کار باشد. زیرا مهمترین مسأله برای ما و اصلا مهمترین مسأله اسلام ، ولایت و رهبری است.

اما همسرم علاقه ای به اینکار ندارد. دوست دارد تصویر گل و منظره نصب کنیم. من می گویم گل چیست؟ تو مساله رهبری و ولایت را که الان در وجود آقا متبلور شده با گل و منظره قیاس می کنی؟

او می گوید: اگر دوست داری ، من با نظر شخصی ات مخالفتی ندارم. آن را در اتاق خودت نصب کن.
می گویم: اولا مگر میخواهم کار بدی انجام بدهم که پنهان و مخفیانه در اتاق خودم انجام بدهم؟

ثانیاً "اگر دوست دارم" یعنی چه؟ ولایت که یک مسأله شخصی نیست! یک مسأله عقلی و دینی است.

من مخالفم که خانمم این مسأله را در حد یک "نظر شخصی" تنزل سطح بدهد. مسأله بسیار والا است.

نصب این تصویر در بهترین نقطه پذیرایی ، یعنی اعلام موضع ما. یعنی ما سرباز ولایتیم. یعنی پرچم ولایت در این خانه افراشته شده.
اما در اتاق شخصی اگر نصب شود ، این معانی را ندارد. صرفاً یک علاقه شخصی است. مثل کسانیکه عکس فوتبالیستها را دوست دارند و نصب می کنند!

منم جوریم که کل روانشناسی وجود من بر اساس دو امر بنیانگذاری شده: تصویر رهبری بزرگ در بهترین نقطه منزل ، نوحه سینه زنی.

ممکن است سالیان طولانی تحمل کنم برای درگیر نشدن در جنگ روانی با اطرافیانم ، نه تصویر رهبری نصب کنم و نه نوحه های سینه زنی ( که مشتمل بر بیان ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی در راه بزرگترین آرمانهای بشری و سعادت انسان و دفاع از دین الهی هستند) ، اما خودداری من از چیزهایی که برایم بسیار مهمند ، اخلاق مرا بد می کند: هم با اطرافیانم تند خو می شوم هم در سر وقت خواندن نمازها کاهلی می کنم و هم....
این موسیقی های بزمی چه ارزشی دارند؟ فقط آدم را خواب می کنند. او را از دشمن غافل می سازنند ، روحیه دفاع از حریم خاک و حریم دین را در او تضعیف میکنند.

بزرگترین صفا ، صفای بین دو نفری است که در راه یک هدف مشترک حاضرند جان خود را بدهند. پس نوحه ها که بیانگر این مفاهیمند ، بزرگترین صفا را بین سینه زنان (البته سینه زنانی که به مفهوم نوحه ها اهمیت میدهند) ایجاد می کنند. اما سرودهای بزمی ، نه مشتمل بر ارزشهای والا هستند ، و صفا. زیرا هر کسی با فرو رفتن در آنها ، دنبال "حال و نفع شخصی" خودش میرود و به این شکل بین افراد "تضاد" ایجاد می شود...

خانمم پس از سالها زندگی مشترک ، هنوز "من واقعی" من را ندیده است. من ایی که بر آن دو امر پایه گذاری شده و از آن دو امر "انرژی" می گیرد.

حالا بحثم روی نوحه نیست. که عادت دارم هر روز حتی غیر از ایام محرم و صفر با گوش دادن به آنها نیرو بگیرم. بحثم روی تصویر رهبری است. اگر با اقتدار شخصی ام نصبش کنم ، خانمم اخم می کند و ناراحت می شود و هم زندگیمان سخت می شود و هم من دوست ندارم تصویر رهبری را جایی نصب کنم که کسی موج منفی بفرستد و از روی "احساس ناخوشایندی" به آن تصویر عزیز نگاه کند.

البته خانم بنده مذهبی و هیئتی است ولی خب ، اهل طبیعت و زیبا سازی ظاهری منزل است.

چگونه شخصيت شناسی کنيم؟

سلام.من 19 ساله هستم.
نزديک 2سال هست که مرتب خواستگار دارم که اکثرا طلبه هستن
اطرافيان من با شرط معمم نشدن ، با طلاب ازدواج کرده اند و الحمدلله زندگي خوبي دارن.ولي من دوست دارم باروحاني ازدواج کنم يعني مشکل ندارم باهاشون.
واقعيت اينه که ذهنيت بدي نسبت به روحانيون هستش.مثل اينکه با خانم شون تفريح ، خريد و ... نمي رن.يا سختگيرن.و بعضا به شخصيت زن اهميت نميدن.
چطور بايد متوجه شد طرف همچين عقايدي داره؟
در ضمن من مذهبي ام خانواده ام همينطورن.کلا مشکلي با طلبه ها نداريم.

احساس میکنم اگه من ازدواج کنم دلش میشکنه

انجمن: 

سلام خدمت کارشناسان محترم و دوستای خوبم.پسر 24 ساله هستم.کارشناسیم رو تازه تموم کردم.تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدم ولی توی یه رشته دیگه.با اینکه خدا هوش و استعداد زیادی به من بخشیده ولی این روزا یه مشکل بزرگ دارم.

صبح تا شب تمام فکر و ذکرم شده ازدواج.البته هیچ فرد خاصی تو ذهنم نیست.الحمدلله از اونایی هم نیستم که اهل دوست دختر و اینا باشم.

اصلا دختری رو که اهل اینجور رابطه ها باشه لایق ازدواج نمیدونم.تنها مشکلی که دارم اینه که من یه خاله دارم حدودا 6سال از من بزرگتره و هنوز ازدواج نکرده.

احساس میکنم اگه من ازدواج کنم دلش میشکنه.....واقعا خیلی در این مورد قکر میکنم

واقعا به بن بست رسیدم....