جمع بندی اخلاق و عرفان

جبران ستم در حق یک پرنده

با عرض سلام

خانمی را می شناسم که مادر دو پسر است. چند سال پیش, یک کبوتر در ایوان خانه شان لانه کرده و دو تخم گذاشته بود و چند ماه بود که روی تخم ها می نشست. اما یک روز به علت شایعه آنفولانزای مرغی این خانم لانه کبوتر را برداشت و در گوشه حیاط گذاشت تا دیگر به ایوان نیاید. کبوتر تا چند روز در حیاط و ایوان به دنبال لانه می گشت اما آن را پیدا نکرد. مدت کمی بعد از این ماجرا, اتفاقاتی افتاد که همسر و دو پسر این خانم از او جدا شدند و ایشان تنها ماند و تا امروز از این مساله ناراحت است. دو سؤال داشتم :
۱_ آیا این اتفاقات می توانند به هم مربوط باشند؟
۲_ اگر مربوط هستند آیا اینجا راهی برای جبران و بخشش وجود دارد؟

با تشکر

جایگاه موضوع نفس در علم عرفان

  1. با عرض سلام و تشکر فراوان – آیا موضوع نفس که در کلام و فلسفه مطرح است، در عرفان نیز به آن پرداخته شده است یا خیر؟ مثلا آیا عرفان قبول دارد که موجودات مادی توءمان از حیثیت جسم و نفس برخوردارند یا اینکه چون موجودات را جلوه حق می داند و برای آنها وجود مستقل قائل نیست به این مباحث نپرداخته است؟ به هر حال اگر چنین باشد عرفان اسلامی هیچ تفاوتی بین انسان اشرف مخلوقات و سنگ جمادی کوچک از لحاظ جلوه حق بودن قائل نیست؟ - پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگذارم

حق الله و حق الناس در قرآن

انجمن: 

سلام
اینکه میگید خدا "حق الله" رو می بخشه ولی "حق الناس" رو نمی بخشه آیا منبع قرآنی هم داره ؟؟
یعنی توی کدام آیه قرآن بین حق الله و حق الناس این تفاوت رو گذاشته است؟؟

آیه 123سوره توبه و دستور به کشتن مشرکان و کافران

دوستان سلام
من یه شبهه ای بهم وارد شده که نتونستم جوابشو پیدا کنم
تو آیه 123 سوره توبه امده که :
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذينَ يَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فيکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ
ای کسانی که ایمان آورده اید با کسانی از کفار پیکار کنید که به شما نزدیک ترند و حتما باید در شما شدت و صلابت ( در عمل ) بیابند ، و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است.
سوال اینجاست که :
چرا باید بجنگیم و خون بریزیم؟!!!در صورتی که اونها با تشخیص خودشون دینشون را انتخاب کرده اند.پس ما حق تجاوز و تعرض نداریم.فقط در صورتی میتوانیم با آنها بجنگیم که آنها برعلیه ما به جنگ برخیزند...
این دقیقا فکر داعش وتکفیری ها نیست؟!
ایا زندگی مسالمت امزی کنار کفار بهتر از جنگ نیست؟

اسلام و عرفان

سلام.من 17 سالمه و علاقه ی زیادی به فلسفه و عرفان دارم. ولی همه ی کتاب هایی که در این چند سال اخیر در این زمینه خوندم اثر نویسندگان خارجی است که صرفا به خدا اعتقاد دارند و همین باعث شده که من هر چی با خودم فکر میکنم دلیل قاطعی برای اعتقاد به امامان و...پیدا نمیکنم.چون فکر میکنم اون ها هم بالاخره مثل ما انسان بودن و دلیلی نداره که دیوانه وار عاشقشون باشیم و از اون ها چیزی بخوایم.درحالیکه میدونم امام شناسی در دینم جایگاه خیلی بالاییی داره..از شما میخوام اگر امکان داره کتابی را به من معرفی کنید که درک آسانی داشته باشه و دلایلی برام بیاره که به ارزش امامان و پیامبران از صمیم قلبم ایمان بیارم..
و سوال بعدی هم اینکه ما معلمی در مدرسه داریم که کاملا مخالف با روحانیت است و میگه که عرفان و شریعت از هم جداست و اسلام اعتقاد قلبی هست که اصلا ربطی به اجرای احکام نداره..و میگه که معنی که ما الان در قرآن می خوانیم درست نیست برای مثال داستان آدم و حوا یک تمثیل است و آدم و حوایی در واقعیت وجود نداشته و یا کلمه ی ما به جز آب به معنی آگاهی هم هست و درحقیقت بهشت جایی نیست که چشمه های آب در اون روانه بلکه اونجا ما به آگاهی میرسیم ایشون میگه که اگر به قرآن اینطور سطحی نگاه کنیم بسیار بی ارزشه (استغفرالله)و در حدی نیست که اون رو معجزه بدونیم..وخوب اینقدر با حرارت صحبت میکنه که منم فکر میکنم راست میگه.و میگه که امام علی در نهج البلاغه میگن که قران باید به روز ترجمه بشه. اما روحانیون نمیخوان که ما آگاه باشیم و فقط ما رو از جهنم می ترسونن در صورتیکه جهنم به اون شکلی که آنها میگن وجود ندارهx_x.من هر چی در نهج البلاغه گشتم همچین چیزی پیدا نکردم...سوالم اینه که آیا چنین چیزی در نهج البلاغه وجود داره؟ و آیا عرفان و اسلام جدا هستند ؟ و آیا قرآن واقعا تمثیله ؟و اینکه معلم ما اطلاعات خودش رو از شرکت در کلاس های عرفان به دست آورده و اتفاقا اون کتاب های فلسفی رو هم ایشون به من معرفی کرده ..آیا اعتماد به همچین معلمی کار درستیه ؟آخه گاهی اوقات حرف های خیلی قشنگی میزنه که من رو واقعا جذب میکنه.
و با عرض معذرت به عنوان آخرین سوال..من به شدت به زندگی و راهی که باید طی کنم و خدا و اینجور چیز ها فکر میکنم به طوریکه بعضی اوقات حس میکنم کمی دیگه عقلم رو از دست میدم...چون هیچ کس نیست که مرا قانع کند و اونطور که معلممون قشنگ حرف میزنه راهنماییم کنه..و اصلا نمیدونم این دنیا چیه؟ اگه میشه شما من رو راهنمایی کنید و بهم پیشنهاد میدید برای رهایی از این سردرگمی چی کار کنم؟
ببخشید که اینقدر طولانی شدآخه تازه با سایتتون آشنا شدم و شدیدا به پیدا کردن جواب سوالام نیاز دارم..چون فکر میکنم که اطرافیانم (معلمامون)واقعا دارن ما رو گمراه میکنن..و فقط به شما اعتماد دارم Sad

آیا فلاسفه و عرفا حدیث معتبری درباره تجرد روح دارند؟

انجمن: 

ایا فلاسفه و عرفا حدیث معتبری درباره تجرد روح دارند؟

روابط خارج از حد معمول در خواستگاری و حق الناس

سلام
پسری مجرد هستم ۲۶ ساله.
تقریبا یک سال پیش برای امر ازدواج خواستگاری دختری رفتم که از خانواده ای مذهبی و متدین و موجه بودن.کاملا سنتی جلو رفتم و خواستگاری رسمی انجام شد.
قرار بر این شد که چند وقتی با هم صحبت کنیم و با هم به نتیجه برسیم.ایشون اوایل میگفتن که خیلی مایل به ازدواج نیستن ولی بعد از چندین جلسه صحبت تمایل پیدا کردن ولی هر چقدر به مسئله ازدواج نزدیک تر میشدیم این امر براشون استرس زا شد و به شدت دچار فشار عصبی شدن.ایشون نسبت به ازدواج یه ترس خیلی زیادی داشتن.
خب مسئله طوری شد که به خانواده ها اعلام کردیم که ما به نتیجه مثبت نرسیدیم اما من چون بهشون علاقه مند بودم برای ایشون از جانب خودم تموم نکردم. خب یه مدت فقط در ارتباط بودیم و به خاطر فشارها و ناراحتی های این مسئله بیماری روانی پانیک من دوباره عود کرد. ایشون چون حال بد من رو دیدن همش تو تکاپو بودن که حالم دوباره به شرایط عادی برگرده و حتی یه مدت خیلی حضورا همدیگه رو میدیدیم و دیدنشون واقعا حالم رو خوب می کرد و کلا شرایط بحرانیم خیلی بهبود پیدا کرد.
خب اصل مسئله که برای من دغدغه ایجاد کرده این طوریه که:
ایشون همش جوری صحبت می کردن که انگار به من تمایل ندارن ولی من از رفتاراشون این رو برداشت نمیکردم.گفتن ادامه صحبتام واقعا برای من شرم اوره...ایشون به شدت میل جنسی بالایی داشتن و خیلی در زندگی براشون مهم بود مسائل جنسی...البته من هم میل جنسی بالایی دارم ولی ایشون به شدت هیجانی هستن و خیلی روی هیجاناتشون کنترل ندارن.ایشون خیلی راحت در مورد مسائل جنسی صحبت می کردن و من اوایل واقعا حتی واسم سخت بود در موردش صحبت کنم ولی خب با این که خیلی خودم رو سرزتش می کردم ولی در مورد خیلی مسائل ریز هم صحبت کردیم.

کم کم کار به جایی رسید که ما در فضای مجازی خیلی راحت از این مسائل حرف می زدیم و حتی چند بار در فضای مجازی حرفهای ... انجام دادیم.
من همش با خودم فکر می کردم که ایشون به من تمایل دارن واسه ازدواج و من به همین خاطر تن به این عمل میدادم و همش واسه این که به خواسته قلبیم برسم این کارو می کردم با این که هر بار کلی خودم رو سرزنش می کردم.البته نمیتونم بگم که همش تقصیر ایشون بود چون منم همراهی کردم و من هم واقعا این مسائل واسم محرک بود...ایشون منو حتی لمس هم می کردن و من هر بار به خودم میگفتم که ایشون واقعا به ازدواج با من تمایل دارن و من همه این ها رو تو ذهنم توجیه میکردم که ما در نهایت قرار با هم ازدواج کنیم و حالا ایرادی نداره در حالی که سراسر اشکال بود و من به خاطر این که به خواسته قلبیم یعنی ازدواج با ایشون بود تن به گناه دادم...حتی من هم چندیدن بار با ایشون تماس داشتم...درسته تماسم از روی سو استفاده و یا لذت جنسی نبود ولی در هر صورت گناه محسوب میشه و من خیلی خودم رو واسه این چیزها سرزنش می کردم ولی همش به خودم میگفتم که در نهایت با هم ازدواج می کنین.

بعد از چند روز باز هم تو صحبتاشون اثری از اینکه تمایل به ازدواج با من ندارن پیدا کردم و واقعا دچار سرخوردگی و هم احساس گناه شدید شدم.این بار دیگه واقعا حس کردم باید از این مسئله خارج شم و باید جلوی گناه بیشتر رو بگیرم.ازشون صراحتا سوال کردم که ایا میلی به من برای ازدواج دارین ایشون هم اعلام کردن که الان میلی به ازدواج کلا ندارن.من هم به ایشون گفتم که دیگه مزاحمشون نمیشم.بعد این مسئله همش به خودم گفتم که دیگه من با این اتفاقایی که افتاد دیگه رویی ندارم جلوی خدا و حتی دیگه شرمم میاد با دختری ازدواج کنم چون یه اعتقاد قلبی داشتم که ادم باید با یه نفر کلا در ارتباط باشه در حالی که من با یه نفر دیگه گناه کردم...رابطه جنسی نداشتیم ولی تمام اون حرفا و روابطمون گناه بود...
من از اون مسئله خودم رو اوردم بیرون که دیگه بیشتر از این به گناه نیفتم...
از خدا طلب بخشش کردم و خیلی شرمم اومد واقعا.به خدا گفتم گناه کردم ولی قبل گناهم یه اشتباه فکری باعث شد که اینجوری به گناه بیفتم...
بعد از چند روز افکاری تو ذهنم اومد و گفتم نباید ایندمو بزنم خراب کنم و باید در ادامه به فکر ازدواج باشم.یکی از افکاری که اخیرا تو ذهنم اومد اینه که با خودم گفتم اگه این دفعه ایشون هم منو بخواد من دیگه با ایشون ازدواج نمیکنم...
خیلی این مسئله واسم سوال شده که ایا اگه ایشون میل به ازدواج پیدا کرده باشن با من و من قبول نکنم با توجه به اتفافایی که بینمون افتاد ایا به لحاظ اخلاقی درسته؟ایشون زمانی که حالم بد بود خیلی برای بهبودی من تلاش کردن و حتی گاهی این فکر به ذهنم میاد که خیلی از چیزهایی که بینمون بود و گناه بود ایشون فقط چون فکر می کردن من دلم می خواد این کارارو کردن با این که خیلی خودم رو سرزنش می کردم...
حالا با این اوصاف این دغدغه برام به وجود اومده که ایا اگه زمانی ایشون تمایل به ازدواج با من داشته باشن و من دیگه تمایلی نداشته باشم با توجه به اینکه با هم گناه کردیم ایا ازدواج نکردن من با ایشون به لحاظ اخلاقی نادرسته و گناه محسوب میشه؟
ایا من هم مثل ادمایی میشم که از دخترها سو استفاده جنسی میکنن و اونها رو ول می کنن؟در حالی که من قصد سو استفاده نداشتم...

دعای محبت

انجمن: 

با سلام.واقعا ندونستم این موضوع رو باید توی کدوم تالار قرار می دادم و در نهایت اینجا گذاشتم.می خواستم بپرسم آیا ذکر خاصی است که باعث شود مهر ما در دل هر که ما را میبیند و با ما صحبت میکند بیوفتد و هر چند غریبه باشد و ما را نشناسد با دیدن ما مهرمان به دلشان بنشید.خواهشا احادیث و ذکر های موثر رو به طور کامل ذکر کنیدممنون

آیا رفتن به دستشویی با به همراه داشتن مهر یا تسبیح تربت کربلا بد است؟

انجمن: 

البته مسلما این کار حرام نیست. ولی از نظر بی احترامی به تربت کربلا و تاثیرات معنوی آن منظور است.

آیا چاکراه های انرژِی در روایات و عرفان اسلامی جایگاهی دارد؟

[="DarkOrchid"]با توجه به عرفان های شرقی در بدن مراکز انرژی وجود دارد که به آن ها چاکراه های انرژی میگویند !
و بدن انسان را دارای 7 چاکرای اصلی انرژی و ریز چاکراه های فرعی نامگذاری میکنند...
و چاکراه های انرژی حیاتی ( پرانا )را برای بدن تامین میکنند از طریق نفس کشیدن و خواب و ... و اگر این چاکراه ها خوب کار نکنند باعث بیماری و ضعیف شدن فرد میشه ...
و در این نوع عرفان های شرقی تلاش میکنند انرژی کیندالینی که در پشت کمر است را با تمرین ها به تاج سر یعنی چاکرای هفتم برسونن و باز شدن این چاکراه باعث به وجود اومدن مکاشفات و تجرد نفس میشه...
و دستگاه های پزشکی و روشن بینان باعث تایید این چاکراه ها هستند...

آیا در حدیث ها و روایات به چاکراه ها توجه کردند یا خیر؟

و آیا در عرفان ایرانی تاثیر هایی از عرفان های هندی گرفته شده یا خیر و این چاکراه ها در عرفان ایرانی جایگاهی ندارد ؟!( با اینکه بعضی از شیادان سعی در ترکیب عرفان های دیگه با عرفان ایرانی رو دارند )

[/]