جمع بندی اخلاق و عرفان

تجربه رشد معنوی و اخلاقی با موسیقی

سلام
من تو صحبتام با موسیقی لهوی کاری ندارم...
صحبتم روی اون مدل موسیقی ها و ترانه ها و تصنیف ها و سرودها و مداحی هایی هست که حرام نیستن.
به نظرم قشری از مذهبی های ما کلا دید منفی به موسیقی دارن. اونا فکر میکنن کلا موسیقی های حلال نمیتونه اونا رو رشد بده و به اونا کمک کنه...
ولی به نظر من موسیقی حلال میتونه به تعالی انسان کمک کنه...
جدای از اینکه تجربه های علمی داریم که از تاثیرات مثبت موسیقی گفتن ( یا مثل شنیده های ما از تاثیرات موسیقی مثل افزایش شیردهی گاوها)
من میخوام بگم موسیقی میتونه بیماری های روانی و اخلاقی ما رو بهبود ببخشه.
فرض کنید کسی رو که به خاطر مشکلات اقتصادی و اجتماعی و خانوادگی دچار استرس و افسردگی شده، برای درمانش از قرص ها و داروها و روش هایی استفاده میشه که اون فرد دیگه روی مشکلاتش زوم نکنه و از اونا فاصله بگیره...
همینکه اون از مشکلاتش غافل شد و فاصله گرفت، فرصت پیدا میکنه که خودش رو از اون باتلاق نجات بده... موسیقی میتونه همین نقش رو ایفا کنه و بیشتر...
درسته موسیقی جلوی فکر کردن و دل مشغولی ها رو میگیره و تو رو به حالت خلسه میبره... مثل هیپنوتیزم کردن...
ولی همین نقطه قوت موسیقی هست نه نقطه ضعف...
شما وقتی یه مداحی گوش میکنی ، گرفتار خلسه موسیقیایی میشی و اونجا میشه دونه های معرفت و محبت رو به راحتی توی قلبت کاشت... این نقطه قوت موسیقی هست....
با موسیقی میشه محبت اهل بیت رو توی قلبا پرورش داد...
با موسیقی بهتر میتونی معارف رو قبول کنی و به خودت تلقین کنی ....
اگه در حالت عادی این حرفا رو بهت بگن، کلی افکار مزاحم یا شبهات میاد تو ذهنت و قدرت شنوایی تو رو کاهش میده و نمیذاره اون معرفت توی قلبت بنشینه... به تعبیر دیگه یک تاثیر سطحی میذاره... ولی با موسیقی اون معرفت توی لایه های عمیق تر نفوذ میکنه و مثل تلقین و هیپنوتیزم عمل میکنه...
به نظرم آدمی که به دنبال رشد معنوی و اخلاقی هست باید از موسیقی کمک بگیره و معارف صحیح رو توی لایه های عمیق ذهنش بکاره...
بعضی ها از موسیقی فقط برای کاهش تنش ها و مشغله استفاده میکنن... یعنی برای اینکه به چیزی فکر نکنن و برای دفع هجوم افکار و مشکلات از موسیقی استفاده میکنن... خوب اینم میتونه نقطه قوت موسیقی باشه...
بله ممکنه کسی از این مزیت موسیقی در راه منفی استفاده کنه...یا روش و منشش این باشه که راه حل همه چیز فکر نکردن به اون هست و بشه یک آدم تنبل و لاابالی...ولی این ربطی به موسیقی نداره... اون آدم شیوه زندگیش رو روی تنبلی و فرار از مشکلات گذاشته و به همین خاطر به موسیقی پناه آورده...
شما نگاه کنید حتی دکلمه یا یه بخشی از یک سخنرانی را با موسیقی ترکیب میکنن تا تاثیرش بیشتر بشه...
اما یه عده هستن که کلا دید منفی به موسیقی دارن و موسیقی رو مخالف رشد اخلاقی انسان میدونن... البته این افراد دو دسته هستن...یه عده توی مجالس مداحی میرن ولی توی سینه زنی و شور گرفتن شرکت نمیکنن ... یه عده توی سینه زنی و شور شرکت میکنن و اون رو موافق رشد اخلاقی انسان میدونن...
به هر حال موسیقی مداحی یه نوع تخدیره ولی تخدیر مثبتی هست... ولی گویا عده ای کلا موسیقی رو تخدیر کننده میدانند و کلا اون را موافق رشد و تعالی انسان نمیدونن...
به نظرم با موسیقی میشه با حسادت مقابله کرد
با حرص دنیا و پول پرستی مقابله کرد
با خشونت و بیرحمی مقابله کرد
یه نمونه که یادم اومد ظاهرا یکی از طرفدارای یه خواننده ، با آهنگای اون مواد مخدر رو ترک کرده...
با موسیقی میشه خوبی های خدا رو بهتر دید و بدی ها رو از چشم خدا ندید...
با موسیقی میشه به فطرت نزدیک تر شد...

من میبینم که با موسیقی میتونم با افسردگی مقابله کنم
با موسیقی میتونم کمکهای خیریه خودم و دیگران رو بیشتر کنم
با موسیقی میتونم حرص مال رو کمتر کنم
با موسیقی میتونم محبت به اهل بیت رو در خودم رشد بدم ...
اینا تجربه شده هست و منطقی هست پس چه طور میشه موسیقی رو کلا مخالف رشد اخلاقی انسان بدونیم؟!

طرز مواجهه با تغییر مسیر دوستم

سلام

من یک دوست اینترنتی دارم به اسم علی. خیلی هم دوستش دارم.
یه زمانی(تا چند وقت پیش) یکی از بهترین ها بود.
مومن. خدا پرست. ولایتمدار. عاشق شهادت. عاشق بودن در کنار امام زمان(عج) و و و و...
وقتی یه خانوم تو چت باکس یه سایت هم میومد از خجالت وارد چت باکس نمیشد.
خیلی آدم درستی بود.
اما...

چند وقته نابود شده.
دیگه دل و دماغ دین رو نداره. نماز هاش یکی در میومد شده. همین یکی در میومد هم من زور کردمش وگرنه قاطی کرده بود.
قاطی کرده بود نماز و اینارو ول کرده بود. مدام هم شک و شبهه پیدا کرده بود به خدا و دین و عدالت خدا و غیره!
بعد که نماز های نصفه و نیمه رو شروع کرد به نظرم شک هاش تا حدی فروکش کرد.
اما همچنان شدیدا منتقد اسلامه. منتقد نظامه. میگه میخواد همینجوری بمونم!

راستش جدیدا یه مشکل بد مالی براشون پیش اومد. اینم فکر کنم کم طاقت بوده چون به خاطر مشکلات قلبی (قلب درد) و همینطور ریزش مو و فکر و خیال و کلی چیز اومد سراغش.
خیلی اش شک هاش اقتصادیه که چرا اسلام انقدر موفق نیست که فقر رو جمع میکنه.یا میگه چرا مسئولای ما که به نظر خداپرستن انقدر فاسدن. و این چیزا.
من تا حدی سعی میکنم سوالاشو جواب بدم اما فکر کنم روشم غلطه که اثرش کمه.

من حتی قصد داشتم برای تنبیه ازش دوری کنم تا اثر کنه. ولی بعد فکر کردم ممکنه اینم یه دلیل بشه برای تنفرش از اسلام و اسلام گرایان و هم اینکه من شاید تنها کسی ام که بهش غر میزنم امر و نهی میکنم منم نباشم بیشتر دست و بالش باز میشه برای همین از تصمیمم صرف نظر کردم.

و مورد بعدی هم این که با یه خانوم آشنا شده. قبلا یه بار دربارش گفته بود اون موقع چون آدم مونی بود بهش اعتماد کردم میدونستم از روش درست وارد میشه. اما حالا که قاطی کرده از روش غلط وارد شه. رابطه دارن تو تلگرام. البته رابطشون مبتذل یا مستهجن نیستا. ولی همین که صمیمی حرف بزنن یا درساشونو با هم بخونن به نظرم خیلی بده!
در این باره کلی باهاش حرف زدم. در نهایت امروز گفت که احتمالا دختره سرطان داره هنوز آزمایش نیومده و درست نیست که تو این شرایط ولش کنم. من جوابی نداشتم گفتم میپرسم برات.

الان سوال من دو تاست.

1-نحوه برخورد من. نحوه بحث من. لحن حرف زدنم باید چطور باشه.. روش های دست نهی از منکر رو به من کامل یاد بدید تا به بهترین شرایط باهاش حرف بزنم. خوشبختانه دوستیمون سر جاشه و میتونم تاثیر بزارم اگه روشم درست باشه.

2-رابطه اش با اون خانومه بد هست یا نه؟ عیبی نداره تو این رابطه بمونن؟ یا بهتره رابطه داشته باشن ولی سرد تر؟ یا بهتره کلا ترک رابطه کنن تا موقع ازدواجشون برسه؟(سرطان هم در نظر بگیرید)


لطفا کمکم کنید. امید زیادی بهش دارم. همین که نماز های نصفه و نیمه رو میخونه نشون میده قسمتی از وجودش پیش خداست. تا کاملا سیاه و تاریک نشده باید از فرصت استفاده کنم. کمکم کنید.
ممنون

کمک کنید شوهرمو حفظ کنم

[="RoyalBlue"]باسلام
من یک سال هست که نامزد هستم,به صداقت همسرم شک ندارم ولی موضوعی که باعث اضطراب ودلهره ی من شده این هست که همسرم یک جمله ای بین حرف هاشون زدن که خیلی من رو آشفته کرد از درون
ایشون گفتن ""من تودوران مجردیم هیچ دختری رونمیدیدم,الان که متاهل شدم بیشترچشمم بهشون میوفته خدالعنتشون کنه""
خودش هم ازاین موضوع ناراحته,میگه دوران مجردیش نگاهش کمترآلوده بود,ولی الان ناخودآگاه بیشترچشمم میوفته
ازطرفی من هم پوستم صاف وشفاف نیست آریش هم نمیکنم بیرون,چادری هستم سعی میکنم لباس پوشیدنم جلب توجه نکنه,میترسم شوهرم توذهنش دچارمقایسه بشه,هرچندبه من میگه همینی که هستی خیلی خوبه,ولی من دارم اعتمادبنفسم روازدست میدم,وچون هنوز زیریک سقف نرفتیم,فرصت وشرایط مناسب نداشتم که اونطور که میخوام جلوی همسرم ظاهر بشم وگرنه دخترای توخیابون رومیذاشتم توجیبم
آقایون قطعا خوب درک میکنن این موضوع رو ,دراین شرایط یک خانوم که هرکاری هم کنه بازهم توجامعه هستن زنای جذاب تر وزیباتر,ولی من زندگیممودوس دار,شوهرمودوس دارم دلم نمیخواد ازدستشون بدم
توروخداراه حل بدید,من تازه اول راهم چجوری میتونم زندگیمو نگه دارم تودلم آشوبه.
[/]

سستی در نماز

انجمن: 

سلام..متاسفانه چند وقتیه خیلی بدجور بیخیال نماز شدم البته بیخیال ک نه ولی خیییلی سبک میشمرم قبلا یکی درمون بود اما حتی الان گاهی شده چند روز درمیون اونم یک وعده!!!!..به جون خودم،خودم دوس ندارم حتی بش فکر میکنم حال بد میشه از خودم متنفر میشم،اثارشم دیدم خیلی بد دیدم و دارم میبینم..در عین مهم بودن برام،ولی نادیده میگیرم..چیکار کنم خواهشا راهنمایی کنید..خودم میدونم برای گناهانم هست اما لطفا راهنمایی

تصاویر غیر اخلاقی و سقوط معنویت

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

نقل قول:


سلام
مدتی هست که متاهل شدم ولی همسرم به خاطرنوع کارشون دورازماهستن،
ایشون مردخوبی هستن،به نیازهای خانواده اهمیت میدن،دررابطه ی زناشویی کم نمیزارن
ولی مشکل من اینه که درنبود ایشون و وقتی بهشون دسترسی ندارم،
زمانی که اتفاقی درتلگرام یادرسایتی مطلب مستهجن ببینم،قدرت ارادم ضعیف میشه وحتی ممکنه دچارگناه باخودم بشم

من دلم میخوادزندگی پرازمعنویت داشته باشم
هربارمیگم خداتوبه پذیره ولی بازاون اتفاق تکرارمیشه،خودم نمیرم دنبال عکس وفیلم،ولی اتفاقی که میبینم دیگه نمیتونم کنترل کنم،
مثلا کسی من رو ادکرده بود به یه گروه غیراخلاقی، من اصلاخبرنداشتم کی بود یا ربات ادکرده،
اومدم خارج بشم ازاین گروه وسوسه شدم وفیلماشودانلودکردم،نمیدونم چرااین حماقت روانجام دادم
ولی هردفعه یه عاملی بهانه میشه،میدونم ایناشرایط امتحانه ولی خیلی خودکنترلی برام سخت شده
دیگه امیدی ندارم،خسته شدم ازگناه ازدوری ازخدا

قشنگ‌خودم احساس میکنم چقدرسقوط کردم،
قبلا معرفت وبصیرت بیشتری داشتم ولی الان انگارپرده اومده جلوی چشمم دیگه درکم به اندازه ی قبل نیست،
قبح‌گناه برام ربخته،برای انجام‌گناه جسورشدم. کمکم کنید
دیگه ازچشم خدا افتادم،نمازوسبک میشمارم همش گناه میکنم
چون دیگه عزتم پیش خدا ازدست رفته خودم میدونم ازچشم خدا وامام زمان افتادم،
حتی اگه الان درست کنم خودمو ازترس اینکه دوباره برگردم ناامیدم ودست ودلم به هیچ کارنمیره،
زمینه ی گناه خیلی زیادشده خودآدمم نخوادیادش میندازن
حالم خوش نیست اصلا،یه مدت هم پول شبهه ناک واردزندگیم شد،که بیشترین اثرروازاون میدونم،خودم هم عامل اصلیش بودم،
مال حلالم قاطی به مال شبهه ناک شدکه نمیدونم چطور پاکش کنم الان،وسایلی که خریدم،غذایی که خوردم و....
درآینده قصدبارداری دارم،ولی ازاثروضعی گناهام روبچه وزندگیم میترسم
آیااین گناهای من روی بچه ی آیندم اثرمیزاره؟
اصلاممکنه ازمن نسل مومن وسربازامان زمان تولیدبشه؟
من خیلی آرزوهاواسه آیندم داشتم همشون نابودشد،
مطمئنم اثروضعی گناهان زندگیم و آینده ی خودم و شوهرمو تحت تاثیرقرارمیده.
کمکم کنید!





با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

چرا به نظر می رسد سطح علمی و اخلاقی حوزه افت کرده است؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سوالی داشتند که مایل نبودند با نام کاربری خود مطرح نمایند.

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

نقل قول:

سلام ...
شاید به نطرتون سوال من ربطی به اخلاق و این حوزه ش نداشته باشه ...
ولی بی ربطم نیست ...

میخواستم بدونم چرا سطح علمی و اخلاقی حوزه و بازدهی ش در این حد اومده پایین
طوری که اینقدر روحانی بد داریم و خیلی ها هستن شأن لباسشون رو نگه نمیدارن و از لباسشون سوء استفاده میکنن ...
اصلا چرا حوزه باید به بعضی افراد که سطح علمی شون بالا نیست اجازه بده که فعالیت کنن و چرا حوزه هیچ فیلتری نداره؟!!
اگه بخوایم بگیم مث دانشگاهه که همه میرن حالا واقعا چند نفر باسوادن و اینها ...
خب دانشگاه پایانش تاثیر گذاشتن یا خط دادن به افراد نیست درحالیکه روحانیت لااقل اونجوری که من فهمیدم داعیه هدایت دارن
پس باید از هرلحاظ ممتاز باشن
درحالیکه کافیه الان فقط یه نگاه به این همه روحانی ای که از خط ولایت فاصله گرفتن بندازیم یا خط مشی سیاسی خاص دارن البته اصلا سردمداران رو نمیگم حامیانشون رو عرض میکنم
یا این همه طلبه ای که گاهی شأن لباس روحانیت رو در حد یه هوس میارن پایین
و مثال های زیادی داره
میخوام بدونم چی شد حوزه ای که یه زمانی علما و مراجع بزرگی همونجا تحصیل کردن الان رسیده به جایی که اکثر طلبه هاش یا قدرت پاسخگویی درست ندارن یا هرکدومشون یه جای کارش می لنگه یکی خط سیاسی ش،یکی اخلاقی ش،یکی فرهنگی ش و ....

با تشکر
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

دیگر توبه برایم عادی شده !!!!

با سلام خدمت کارشناسان محترم و دوستان اسک دینی عزیز

مشکلی که امروز من دارم این است که دیگر برای من گناه کردن تبدیل به یک امر عادی شده

و برای من جوری شده که انگار خدا را فراموش کرده ام

و توبه فقط برای من تبدیل به یک عادت شده

و دیگر آخرت برایم معنی ندارد

مانند آنکه هر روز من به یک جای مشخصی بروم و بعد برگردم و در این میان هیچ اتفاق خاصی برای من نیفتاده باشد!

("البته منظور بنده این نیست که تبدیل به یک کافر شده ام و دیگر خدا ندارم منظور من این است که در گناه کردن به این وضع افتاده ام")

در ضمن از نماز و روزه و... کم ندارم

چگونه می توانم برای خود آخرت را یاداور شوم؟

و چگونه میتوانم سررشته دینی خود را تقویت کنم تا از خدا بیشتر بترسم؟

و چگونه میتوانم از گناه بیشتر بترسم؟

لطفا کمکم کنید

با تشکر

بازیگری و رسیدن به کمال

سلام.
من حدود چند سالی هست که متوجه شدم در رشته بازیگری استعداد زیادی دارم.و قبلش به علت علاقه زیادم به این رشته پیگیر تمام امور مربوط به بازیگری بودم که به تدریج متوجه استعدادم هم شدم.
حالا سوالم اینه یه بازیگر چطور میتونه رفتار کنه که این رشته مانع رسیدن به کمال که همون هدف نهایی انسان هست نشه؟!چون توی این رشته ناخواسته مجبوری کارهایی انجام بدی که از نظر مراجع تقلید خیلی صحیح نیست.و همه می دونن یه بازیگر از روح خودش گذشته چه رسد به جسمش که باید در اختیار بازیگری باشه.ما بازیگران چادری داریم.اما معمولا سوپراستار هامون از حجابی برخوردارند که مطابق سلیقه عموم مردم هست که چادر نیست.و هدف هم وسیله رو توجیه نمیکنه.یعنی از علاقه و استعدادم بگذرم یا راهی هست؟؟

ریشه برداشته شدن قبح مسائل در جوامع امروزی

سلام

من به بازی های آنلاین علاقه مندم. تو این بازی ها با افراد خارجی و ایرانی در ارتباطم.
خیلی هاشون (چه ایرانی چه خارجی) حرفای زشت میزنن.
مثلا طرف ایرانیه انگلیسیش خیلی ضعیفه. خیلی از کلماتو بلد نیست ولی حرفای زشت انگلیسیو بلده دم به دقیقه ازشون استفاده میکنه.
یا طرف خانومه بهش به شوخی حرفای زشت میزنن اونم میخنده.
خارجیا که بد تر. حرفای زشت میزنن. اونم خیلی وقتا نه به خاطر عصبانیت. بلکه به شوخی.
حتی به خودشونم حرف زشت میزنن. یکیشون کلمه متناضر با کسی که با مادر خودش زنا میکنه رو به شوخی درباره خودش به کار برد!
بار ها هم دیدم که اعلام میکنند که هم جنس گرا هستن!

خب این بازی باز ها، مشتی از خروار و نمونه ای از جوامع مختلفن دیگه. احتمالا دیگر مردم هاشون هم همینطورن.

میخواستم بدونم ریشه این مسئله از کجاست؟
چرا انقدر وقیح شدن؟ چرا قبح خیلی چیزا شکسته. حتی به مادر هم به شوخی اون حرفارو میزنن. این بی خیالی و وقاحت از کجا نشئت میگیره؟

آیا شکستن توبه ، از مصادیق عهدشکنی شمرده می شود؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

نقل قول:


با سلام و خسته نباشید

من دختری هستم که وارد دهه چهارم زندگی خودم شدم و به دلایلی نتونستم ازدواج کنم. من هیچ وقت با هیچ نامحرمی وارد رابطه نشدم و سعی کردم نجابت خودم رو حفظ کنم همچنین دنبال خودارضایی نبودم. فیلمهای مبتذل هم نگاه نمی کنم.
اما در کنار همه اینها از یک مساله نتونستم متاسفانه خودم رو حفظ کنم و اون هم فکرهای جنسی هست که گاهی اوقات به ذهنم هجوم میاره. و بعد وقتی این افکار تموم میشه عذاب وجدان شدیدی وجودمو میگیره.
من با خدا عهد کردم که دست از این فکرها بردارم اما متاسفانه بعد از یه مدتی عهدم رو شکستم و دوباره اون فکرها شروع شدند. حالا با این توضیحاتی که دادم از کارشناس محترم سوالی داشتم:

آیا چون من دوباره رو به این افکار آوردم آیا مصداق کسانی حساب می شوم که عهدشکنی با خدا کرده اند؟( مثل اونهایی که توی قرآن مثال زده شده ، البته منظورم توبه نیست منظورم عهد و پیمان هست)

با تشکر





با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید