ایمان

چرا نمی تونم ازدواج کنم؟

انجمن: 

سلام.
من پسری 23 ساله و دانشجوی سال آخر پزشکی هستم.
چند ماهه که خیلی احساس نیاز به ازدواج دارم.
از نظر امکانات مادی هم همه چیز رو دارم.خونه مستقل،ماشین مستقل، شغل و درآمد مستقل،همه رو دارم.از خانواده خواستم به دنبال گزینه مناسب برای ازدواج من باشن.
معیارهای من برای ازدواج هم ایناست:
1- ایمان و اعتقاد2-چادری بودن3-آرایش نکردن دربرابر نامحرم 4-اینکه هم شغل و رشته خودم یعنی دانشجوی پزشکی نباشه
چندین گزینه هم خانواده رفتن صحبت کردن و سه بار هم خودم به همراه خانواده خواستگاری دخترها و خانواده های مذهبی رفتیم.خانواده هایی که همشون میگفتن تنها معیارشون برای داماد فقط ایمان و تقوا هست و نه هیچ چیز دیگه.اما همشون به دلایلی از جمله قیافه خوب نداشتن من یا لاغر بودن من واینا جواب منفی دادن.
خواهشمندم راهنمایی بفرمایید من باید چیکار کنم که بتونم ازدواج کنم...
***از دوستانی که تمایل دارن نظراتشون رو درباره حرفهای من بگن خواهشمندم ادامه حرفام رو هم که در جواب کامنتهای سایر دوستان نوشتم هم بخونن

*¤•❤ با خدا زندگی کن ❤•¤* کلیپ صوتی زیبا از سخنان آقای پناهیان

انجمن: 

:Gol: با خدا زندگی کن :Gol:
......................................................
حجة الاسلام پناهیان

با این خدا زندگی کن
ایمان بیار بهش
قبولش کن
باهاش معامله کن
باورش کن
بهش تکیه کن
ایشون اخلاقش اینجوریه
میبره تا مرز ناامیدی

تمام کمبودهای زندگی پشت پرده هست
داره خدا, عمدا نمیده
همه ی روزی های تو هست, نمیده, عمدا نمیده

╗════════════════════════════════
ღღღ تولید اختصاصی انجمن گفتگوی دینی ღღღ
════════════════════════════════


:roz: دانلود با کیفیت عالی با حجم 3.88 مگابایت :roz:
:goleroz:
دانلود با کیفیت عادی با حجم 1 مگابایت :goleroz:

زینب (سلام الله علیها) آموزگار حیا و پاکدامنی

[="Black"]زینب نام آشنایی است که دور آن را هاله‏ ای از اوصاف نیک و برتر احاطه نموده است. صبر زینب(س) زبانزد دوست و دشمن است؛ و آسمانیان نیز با آن آشنا چرا که «عَجِبَت مِن صَبرِکَ مَلائِکَةُ السَّماءِ؛ از صبر زینب ملائکه آسمانی به تعجب آمدند.» وفای زینب نیز بر کسی پوشیده نیست، چرا که او بود که با تحمّل رنج آورترین حادثه‏ ها، و دادن جوانان خویش وفای خود را به برادر و امام خویش ثابت نمود. [/]

بهشت و جهنم ناعادلانه!

بسیارند زنان و مردانی که تا سنین میانسالی یا پیری پی کیف و حال هستند و بعد از رسیدن به سن مذکور توبه میکنند و نمازهای قضایشان را بجا میاورند و قرآن و نهج البلاغه میخوانند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند! خب تا اینجای کار مشکلی پیش نمی آید اما مشکل در جای دیگر پیش میاید که شخصی جوان یا میانسال که هنوز پی کیف و حال هست و توبه نکرده در همان سن میمیرد!

خب خدا چگونه میخواهد جایگاه این افراد را تعیین کند؟! کسی که وسط کیف و حال مرده و رفته جهنم میتواند اعتراض کند و بگوید اگر هم به من مثل گروه اول عمر بیشتری عنایت میکردی من هم توبه میکردم و نماز میخواندم و بهشتی میشدم اما چرا این کار را نکردی؟! چه جواب منطقیی این وسط وجود دارد؟!

یا مثلا به گفته تاریخ نگار معروف ویل دورانت بسیاری از فلاسفه بیخدا وقتی به سن پیری رسیدند خداباور شدند خب با توجه به اینکه فلاسفه معمولا افراد کثیفی نیستند همین ایمان بدست آمده در سنین پیری شاید باعث بهشتی شدن آنها شود حال آنکه اگر در دوران جوانی میمردند جایشان وسط جهنم بود! آیا اینها هم نمیتوانند اعتراض کنند؟!

با وقتی کسی در سنین کودکی میمیرد در آن دنیا به قول معلم دینی های ما خدا امتحانش میکند و او را براساس امتحان بهشتی یا جهنمی میکند به موقع جهنمی شدن نمیتواند اعتراض کند چرا از من یک یا چند امتحان گرفتی در حالی که فلان پیرمرد بعد یک عمر امتحان بهشتی شد؟!

آیا ایمان به خدا کالایی ارثی است؟ ایمان به خدا چه کارکردهایی دارد؟

انجمن: 

با عرض سلام خدمته کارشناسه محترم سایت و سایر دوستان ...

اولا عنوان کنم که من اعتقاد دارم خدا وجود داره ... پس لطفا سوئ تفاهم نشه ...
ولی سوالی که برایه من پیش اومده این هستش که ایمان به خدا به چه دردی میخوره ...

1- آیا اگر من به خدا ایمان داشته باشم ... خداوند دعاهای منو مستجاب میکنه ؟؟؟
2- آیا اگر من به خدا ایمان داشته باشم ... تو زندگی موفقیت رو تجربه میکنم ؟؟؟
3- آیا اگر من به خدا ایمان داشته باشم ... خدا بهم کمک میکنه ؟؟؟
4- آیا اگر من به خدا ایمان داشته باشم ... حتما میرم بهشت ؟؟؟
و ...

اصلا مگه ایمان یعنی چی ؟؟؟
مثل این هستش که کسی عنوان کنه من ایمان دارم خورشید وجود داره ...
یا عنوان کنه من ایمان دارم ماه وجود داره ؟؟؟ یا ایمان داشته باشه که زمین گرد است ....
آیا ایمان داشتن به وجود چیزی باعث میشه من برم بهشت ؟؟؟ یا برم جهنم ؟؟؟

مثلا فرض کنین من بگم هر کی ایمان داشته باشه خورشید وجود داره میره بهشت ... خوب که چی ؟؟؟

ثانیا من هنوزه که هنوزه کارکرده ایمان رو نمیدونم چی هست ... و اینکه ایمان به چه دردی میخوره ...

1- آیا ایمان باعث میشه من بصیرت بیشتری پیدا کنم و مسیر رو اشتباه نرم ؟؟؟
2- آیا ایمان غلط داشتن ... مثلا ایمان به 3 خدا باعث میشه من بدبخت بشم ؟؟؟
3- آیا ایمان به خدایی اشتباه باعث میشه دعاهایم مستجاب نشه ؟؟؟
4- آیا ایمان به خدایی درست یا اشتباه باعث میشه من خوش اخلاق یا بداخلاق بشم ؟؟؟

اصلا به نظره من دین و ایمان به خدا یه کالای 99.99 درصد ارثی هست ...
وقتی فرزندی در درون خانواده ای بزرگ میشه ... ساختاره مغزیش به فرم بخصوصی شکل میگیره ...
چیزهایی براش اهمیت بسیار زیاد پیدا میکنن و چیزهایی براش اصلا اهمیت پیدا نمیکنن ...
اینجوری میشه که دین خودش و استدلال های دینه خودش رو درست تر از سایر ادیان میدونه ...
و اگر کسی از آئینی دیگر بخواد بهش ثابت کنه که مسیرش اشتباه هست ...
با اینکه استدلال های منطقی میکنه ...
از اونجهت که در خانواده ای بزرگ شده که فرم بخصوصی استدلال و استنتاج ارزش و پر اهمیت شناخته شده ...
ممکن هست استدلال های من رو کاملا درست ولی کم اهمیت بدونه ...
مثلا ممکن هست یه بودایی به من بگه شما چجوری برای خدا خونه درست کردین ...خدا رو که نمیشه محدودش کرد ... و من این استدلال رو درست و در عین حال کم اهمیت بدونم ...
مثلا ممکن هست من به یه مسیحی بگم شما چجوری اعتقاد دارین که خدا 3 تا هست ... و این بار اون این استدلال من رو درست ولی کم اهمیت تلقی کنه ...

مگه چند درصد انسانها با استدلال و استنتاج و خارج از اموره قهریه دینه خودشون رو عوض میکنن ...
شاید کمتر از 0.01 % یعنی از هر 10 هزار نفر شاید یکی .

به نظره من همین علت میتونه نشونه ای باشه که دین امری ارثی هست و خارج از استنتاج و استنتدلال ...
و ما فکر میکنیم که با استدلال و استنتاج ایمان داریم .... در حالیکه در جبر ساختار ذهنی که محیط برامون رقم زده گرفتار هستیم ...
و استنتاج هایی رو پر ارزش میدونیم که از کوچیکی بهیمون از اونن استنتاج ها دادن ...

در صورته امکان میخواستم پستم رو نقد کنین ... با تشکر .

برچسب: 

معرفی کتاب های اخلاقی

سلام. تقاضا دارم کتاب هایی با موضوع چرا انسانی که ایمان دارد گناه میکند معرفی کنید. با تشکر

مشکلی مهم در ایمان

انجمن: 

با سلام
سنده یک مشکلی پیدا کرده ام اخیرا
از کسی شنیدم که دین ابزاری است برای حکومت ها تا خود ان ها به راحتی بر ما تسلط یابند...
خودم دوست ندارم قبول کنم این قضیه رو و به خودم هم همش میگویم که غلط است ولی به هر حال شکی در من به وجود اورده که نکند همه این دین و پیامبر ساختگی است و برنامه ریزی شده؟
چه کنم؟

فاصله ایمان و اعتقاد تا عمل

با سلام خدمت دوستان و کارشناسان گرامی
با توجه که در بسیاری از موارد ایمان و عمل در قرآن در کنار هم اومده و عملا ایمان بدون عمل کار عبثی محسوب میشه (البته شاید اشتباه می کنم) می خواستم بدونم که علت اینکه انسان بعضی مواقع میان عمل با اعتقاداتش فاصله میوفته چیه و چطور میتونه این مشکل را حل کنه؟
از طرف دیگه اگه انسان در مواردی که در رفتارش کوتاهی میکنه بر مبنای اعتقاداتش حرف بزنه نه بر مبنای عملش منافق محسوب میشه یا نه؟
پیشاپیش از پاسخ شما تشکر می کنم

چگونه می توان به کمال رسید؟


بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام خدمت شما دوستان عزیز و سروران گرامی

به نظر شما راه رسیدن به کمال چیست؟
آیا فقط با نماز خواندن و قرآن خواندن و گریه کردن انسان به کمالات عرفانی واخلاقی میرسد؟
امام باقر علیه السلام میفرماید : الکمال کل الکمال التفقه فی الدین. انسان باید فقیه بشود باید نکته سنج بشود و برای کسب معارف دین بکوشد. چندی پیش خدمت یکی از علمای قم بودیم ایشان صحبتی کردند که خیلی من را متحول کرد.ایشان در قسمتی از سخنرانی یک داستانی را بیان کردند که من فقط به ذکر همین داستان برای شما بسنده میکنم و باقی صحبت را از زبان خود ایشان بشنوید.

ایشان میفرمود در زمان طاغوت حکومت یکی از علما را دستگیر کرده بود و به زندان انداخته بود .این عالم ربانی در زندان با یک پیرمرد روستایی هم اتاق شده بود.وقتی که این عالم قرآن میخواند، آن پیرمرد گریه میکرد و به پهنای صورت اشک میریخت وخیلی ناله های جانسوزی می زد به طوری که این مرد فقیه منقلب شده و پیش او رفت و از او پرسید چه میفهمی از این قرآن که این طور گریه میکنی؟ یک کمی خرج من میکنی و از دریای معارف قرآن به من می آموزی تا من هم مثل تو گریه کنم.آن پیرمرد روستایی گفت من در خانه یک بز دارم که ریشش مثل ریش تو است وقتی قرآن میخوانی یاد آن بز می افتم و از درد دوری او میگریم .
خوب در این داستان دقت کنید !!
نکند گریه های ما و نماز های ما و عبادات ما هم مثل آن مرد روستایی باشد

ادامه صحبت ها را از زبان حجت الاسلام والمسلمین سیدجمال الدین موسوی بشنوید:


داستانهای اخلاقی شگفت

داستان های عارفانه
با کمی دقت در این حکایات کوتاه ولی پر معنا لذت فهمیدن حقائق به انسان دست می دهد

نتیجه حرص
1- روزی پسر بچه ای در خیابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد.او از پیدا کردن این پول آن هم بدون هیچ زحمتی خیلی ذوق زده شد.
این تجربه باعث شد که بقیه روزهاهم با چشمهای بازسرش را به سمت پایین بگیرد(به دنبال گنج).او در مدت زندگیش 296 سکه 1سنتی 48 سکه 5 سنتی 19 سکه 10 سنتی 16 سکه 25 سنتی 2 سکه نیم دلاری ویک اسکناس مچاله شده 1دلاری پیدا کرد.در مجموع 13 دلار و26 سنت.
در برابر به دست آوردن این 13 دلار و26 سنت او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید درخشش157رنگین کمان و منظره ی درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد .
او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می آمدند ندید. پرندگان در حال پرواز درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر هرگر جزئی از خاطرات او نشد...