جمع بندی آیا ایمان به خدا کالایی ارثی است؟ ایمان به خدا چه کارکردهایی دارد؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا ایمان به خدا کالایی ارثی است؟ ایمان به خدا چه کارکردهایی دارد؟

با عرض سلام خدمته کارشناسه محترم سایت و سایر دوستان ...

اولا عنوان کنم که من اعتقاد دارم خدا وجود داره ... پس لطفا سوئ تفاهم نشه ...
ولی سوالی که برایه من پیش اومده این هستش که ایمان به خدا به چه دردی میخوره ...

1- آیا اگر من به خدا ایمان داشته باشم ... خداوند دعاهای منو مستجاب میکنه ؟؟؟
2- آیا اگر من به خدا ایمان داشته باشم ... تو زندگی موفقیت رو تجربه میکنم ؟؟؟
3- آیا اگر من به خدا ایمان داشته باشم ... خدا بهم کمک میکنه ؟؟؟
4- آیا اگر من به خدا ایمان داشته باشم ... حتما میرم بهشت ؟؟؟
و ...

اصلا مگه ایمان یعنی چی ؟؟؟
مثل این هستش که کسی عنوان کنه من ایمان دارم خورشید وجود داره ...
یا عنوان کنه من ایمان دارم ماه وجود داره ؟؟؟ یا ایمان داشته باشه که زمین گرد است ....
آیا ایمان داشتن به وجود چیزی باعث میشه من برم بهشت ؟؟؟ یا برم جهنم ؟؟؟

مثلا فرض کنین من بگم هر کی ایمان داشته باشه خورشید وجود داره میره بهشت ... خوب که چی ؟؟؟

ثانیا من هنوزه که هنوزه کارکرده ایمان رو نمیدونم چی هست ... و اینکه ایمان به چه دردی میخوره ...

1- آیا ایمان باعث میشه من بصیرت بیشتری پیدا کنم و مسیر رو اشتباه نرم ؟؟؟
2- آیا ایمان غلط داشتن ... مثلا ایمان به 3 خدا باعث میشه من بدبخت بشم ؟؟؟
3- آیا ایمان به خدایی اشتباه باعث میشه دعاهایم مستجاب نشه ؟؟؟
4- آیا ایمان به خدایی درست یا اشتباه باعث میشه من خوش اخلاق یا بداخلاق بشم ؟؟؟

اصلا به نظره من دین و ایمان به خدا یه کالای 99.99 درصد ارثی هست ...
وقتی فرزندی در درون خانواده ای بزرگ میشه ... ساختاره مغزیش به فرم بخصوصی شکل میگیره ...
چیزهایی براش اهمیت بسیار زیاد پیدا میکنن و چیزهایی براش اصلا اهمیت پیدا نمیکنن ...
اینجوری میشه که دین خودش و استدلال های دینه خودش رو درست تر از سایر ادیان میدونه ...
و اگر کسی از آئینی دیگر بخواد بهش ثابت کنه که مسیرش اشتباه هست ...
با اینکه استدلال های منطقی میکنه ...
از اونجهت که در خانواده ای بزرگ شده که فرم بخصوصی استدلال و استنتاج ارزش و پر اهمیت شناخته شده ...
ممکن هست استدلال های من رو کاملا درست ولی کم اهمیت بدونه ...
مثلا ممکن هست یه بودایی به من بگه شما چجوری برای خدا خونه درست کردین ...خدا رو که نمیشه محدودش کرد ... و من این استدلال رو درست و در عین حال کم اهمیت بدونم ...
مثلا ممکن هست من به یه مسیحی بگم شما چجوری اعتقاد دارین که خدا 3 تا هست ... و این بار اون این استدلال من رو درست ولی کم اهمیت تلقی کنه ...

مگه چند درصد انسانها با استدلال و استنتاج و خارج از اموره قهریه دینه خودشون رو عوض میکنن ...
شاید کمتر از 0.01 % یعنی از هر 10 هزار نفر شاید یکی .

به نظره من همین علت میتونه نشونه ای باشه که دین امری ارثی هست و خارج از استنتاج و استنتدلال ...
و ما فکر میکنیم که با استدلال و استنتاج ایمان داریم .... در حالیکه در جبر ساختار ذهنی که محیط برامون رقم زده گرفتار هستیم ...
و استنتاج هایی رو پر ارزش میدونیم که از کوچیکی بهیمون از اونن استنتاج ها دادن ...

در صورته امکان میخواستم پستم رو نقد کنین ... با تشکر .

برچسب: 

با نام الله





کارشناس بحث: استاد هادی

با سلام و عرض ادب خدمت شما و سایر بزرگواران
و تشکر از پرسشی که مطرح فرمودید

ایمان مراتب مختلفی دارد که به طور کلی به سه نوع تقسیم می شود:
ایمان تقلیدی (یا به قول شما ارثی)
ایمان استدلالی
ایمان قلبی «قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبکم»
حداقل کاربردی که ایمان تقلیدی می تواند داشته باشد این است که انسان را از آتش جهنم حفظ کند .
ایمان استدلالی هم اگر چه یک مرتبه بالاتر از ایمان تقلیدی(ارثی) است اما بازهم این نوع ایمان، ایمانی نیست که خداوند از ما خواسته است.
بالاترین مرتبه ایمان، ایمان قلبی است که انسان را به اعلا مرتبه انسانیت یعنی قرب الهی می رساند و چه اثری بالاتر از این که انسان به قرب الهی نائل آید.
حقیقتا می توان این حالت را (ایمان تقلیدی را) با تقویت ایمان از حالت ارثی بودن به در آورده و به حد ایمان قلبی برسانیم، به همین جهت علمای بزرگوار اسلام فرمودند هر مسمانی موظف هست عقاید خود را استدلالی کرده و برای هر یک از اصول دین حداقل یک استدلال عقلی داشته باشد، و البته این مرتبه پایین ایمان است،
مرتبه بالای ایمان، ایمان قلبی است که انسان قلبا (نه لسانی) به خداوند سبحان ایمان و یقین دارد؛ ایمان داشتن به خدای واحد قهّار غیر ایمان داشتن به خورشید و ماه و ستاره است لذا اثرات ایمان به هرکدام از این ها متفاوت خواهد بود؛ ایمان به خدا یعنی ایمان داشتن به موجودی که همیشه و هر لحظه انیس و مونس انسان است؛ انسان موجودی نیست که حیاتش به این دنیای فانی محدود شود، حیات بعد از این دنیا غیر قابل توصیف است لذا ایمان به خدا یعنی ایمان به حیاتی جاویدان متنعم شدن در قرب پرودگار الهی ؛ ایمان به خدا یعنی عشق به وجودی مقدس و لایزال که مونس نیمه شب های عشّاق سفر کرده است.

دوست بزرگوار؛ اگر ادعیه ائمه اطهار علیهم السلام را مطالعه بفرمایید، این بزرگواران به گونه ای با خداوند سبحان صحبت می کنند که گویی با معشوقه ای صحبت می کنند که جز دیدار زلفش آرزویی ندارند امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی به خداوند تبارک و تعالی عرضه می دارد؛ بار الهی اگر مرا در آتش جهنم خود بسوزانی حبّ و عشق بی پایان خودم را نسبت به خودت به اهل دوزخ خبر می دهم.
نیز حضرت در مناجات محبین می فرماید؛ ای معبود من کیست که شیرنی محبتت را چشید و غیر از تو را برگزید و کیست که به جوار قربت انس گرفت و روی گردانی از تو را طلبید .
امیر امومنین علی علیه السلام در دعای کمیل فرمود: بار الهی گیرم که به آتش دوزخت صبر کنم اما چگونه می توانم فراق تو را تحمل کنم!
وقتی چنین جملاتی بر زبان معصومین علیهم السلام جاری است معلوم می شود حبّ پروردگار با هیچ چیزی قابل تعویض نیست، قرب الهی چه لذتی دارد که مولی علی علیه السلام نمی تواند فراقش را تحمل کند. شیرنی محبت پرودگار از چه سنخ شیرینی هاست که انسان نمی تواند چنین حلاوت و شیرینی را درک کند .
البته مرتبه خیلی پایین این محبت در عشق های مجازی هم وجود دارد، دو جوان گاهی این قدر همدیگر را دوست دارند که حتی یک روز و یا برخی مواقع حتی چند ساعت تحمل دوری از همدیگر را ندارند، انسان های والا مقام هزاران برابر بیشتر از این نوع عشق ها به پروردگار متعال عشق و محبت دارند که حتی لحظه ای فراق معشوق برایشان درد آور است .
لذا اگر کسی می خواهد شیرنی ایمان را بچشد باید در این حدّ باشد نه در حد لقلقه زبان(ایمان تقلیدی)، بله ممکن است کسی ایمان به خدا داشته باشند اما با خدا معاشقه نداشته باشند؛ چنین ایمانی اگر چه نجات دهنده انسان از اتش دوزخ است، اما لذت مناجات با خدا و شیرنی محبت خدا که هزاران برابر از لذت و شیرینی محبت مجازی بیشتر است را نخواهند چشید .
مرتبه پایین ایمان داشتن به خداوند این است که انسان جهنمی نمی شود، جهنمی که انسان در آن جا هر لحظه در عذاب است و تمام شدنی نیست؛ « كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذاب‏ »(نساء 56) هر گاه كه پوستشان بريان و پخته گردد براى آنها پوست‏هاى ديگرى به جاى آن بياوريم تا (كاملا) عذاب را بچشند.
طبق تعبیر قرآن کریم وقتی پوست جهنمیان سوخت دوباره پوست جدیدی می روید و عذاب ازسر گرفته می شود که این عذاب حتی لحظه ای پایان پذیر نیست؛ ایمان به خدا انسان گناهکار را از عذاب رهایی می دهد و به بهشت الهی می رساند، البته بهشت هم مراتبی دارد، چنین انسان هایی در مرتبه بسیار پایین بهشت خواهند بود، اما مراتب بالای بهشت برای کسانی است که در این دنیا با خداوند معاشقه داشتند و نیمه های شب وقتی همه در خواب هستند بیدار گشته و ساعاتی را با محبوب خودخلوت کرده و معاشقه می کردند، مراتب بالای بهشت مختص چنین کسانی است اما سایرین فقط در حد خواب و خوراک و پوشاک از بهشت لذت خواهند برد حال شما قضاوت بفرمایید ایمان به خدا چه اثراتی دارد؟ آیا این ایمان با ایمان به خورشید برابری می کند؟

از بابت طولانی بودن مطالب عذرخواهی می کنم درد و دلی بود که بر زبان جاری شد؛ امیدوایم خداوند ما و شما را جز آندسته از کسانی قرار بدهد که با خدا معامله نمی کنند بلکه معاشقه می کنند یعنی از ایمان داشتن به خدا و انجام عبادات هیچ چشم داشتی ندارند بلکه برای خشنودی حضرت حق، اعمال خود را انجام دهند؛ مسلما چنین تفکری نور ایمان را در دل نورانی تر و مستحکم تر کرده و برکات بسیاری را به بار خواهد اورد .

نفرنفر;471191 نوشت:
1- آیا ایمان باعث میشه من بصیرت بیشتری پیدا کنم و مسیر رو اشتباه نرم ؟؟؟
2- آیا ایمان غلط داشتن ... مثلا ایمان به 3 خدا باعث میشه من بدبخت بشم ؟؟؟
3- آیا ایمان به خدایی اشتباه باعث میشه دعاهایم مستجاب نشه ؟؟؟
4- آیا ایمان به خدایی درست یا اشتباه باعث میشه من خوش اخلاق یا بداخلاق بشم ؟؟؟

اثر مهم ایمان همان قرب الهی است که در پست پیش خدمت شما عرض شد، اما اثرات دنیوی ایمان هم غیر قابل انکار است که بخشی از این اثرات را خود حضرت عالی بیان فرمودید. بخش دیگری را بنده به نقل از سایت حضرت حجه الاسلام قرائتی عرض می کنم:

آثار ایمان به خدا
ایمان به خالق هستى، در جامعه اسلامى، برابرى و برادرى ایجاد مى‏ كند
ایمان به خداى یكتا، تمامى امتیازات پوشالى را در هم مى‏ریزد، همه انسان‏ها را بنده یك خدا و همه را در برابر قانون یكسان مى ‏داند.
با یاد خدا و حاكمیّت قانون الهى بر دلها، مصالح جامعه در اولویّت قرار مى ‏گیرد. فدا كردن مصالح فردى به خاطر جامعه، زمانى مى ‏تواند منطقى باشد كه انسان باور كند این فدا شدن‏ها به هدر نمى ‏رود و خداوند جبران مى ‏كند و این باور در سایه ایمان به خدا به دست مى ‏آید
ایمان به خدا همبستگى ملّت‏ها را به دنبال دارد. بهترین وسیله همبستگى ملّت‏ها، ایمان به خداست، همان گونه كه بهترین اهرم فشار بر طاغوت‏ها ایمان و توحید است.

كسى كه به خدا ایمان دارد:
احساس عشق ودلگرمى مى ‏كند. كسى كه مى‏ داند تمام كارهاى او زیر نظر است وهیچ عملى نابود نمى ‏شود وخریدار تلاش او خداست، آن هم با قیمت بهشت و رضوان الهى، و حتّى گاهى بدون تلاش او وتنها به خاطر حسن نیّت، به او اجر و پاداش مرحمت مى‏ كند؛ چنین شخصى با عشق و دلگرمى زندگى مى ‏كند.
همه كارهایش را براى خدا انجام مى ‏دهد و در فكر خودنمایى و ریاكارى نیست. از حیله و حُقّه ‏بازى دورى مى ‏كند. زیرا كسى كه خود را در محضر خدا و خدا را شاهد اعمال خود مى‏ داند، نمى ‏تواند اهل مكر و حیله باشد
عزّتمند است. كسى كه بندگى او را پذیرفته، در برابر هیچ قدرت و مقامى جز خدا تسلیم نمى ‏شود و همه را بندگانى همچون خود مى ‏داند. لذا از احدى جز خدا نمى‏ ترسد. «و لا یخشون احداً الاّ اللّه»( احزاب، 39)
به همه انسان‏ ها به عنوان آفریده‏ هاى خدا به یك چشم مى ‏نگرد. على‏ علیه السلام در تقسیم بیت المال بین عرب و عجم فرقى نمى‏ گذاشت و در پاسخ فردى كه پرسید: چرا فرقى نمى‏ گذارید؟ فرمود: خداى همه آن ها یكى است.
عدالت و حقوق دیگران را مراعات مى ‏كند. انسان موحّد، به هیاهوهاى دیگران توجّهى ندارد و فقط به وظیفه شرعى خود عمل مى ‏كند.
ترس از فقر او را به كارهاى ناشایسته سوق نمى‏دهد. كسى كه به خدا ایمان دارد او را رازق خود، همسر و فرزندان خود مى‏داند، بنابراین، از ازدواج به خاطر ترس از فقر، فرار نمى‏ كند. «ان یكونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله»( نور، 32) وفرزندان خود را از ترس فقر رها نمى‏كند ویا نمى ‏كشد. «نحن‏ نرزقهم وایّاكم»( اسراء، 31)
هرگز زیانكار نیست. چون در برابر كار فانى خود، بهایى پایدار و جاودان مى ‏گیرد. و به جاى هر نوع تكیه گاهى تنها به او تكیه مى ‏كند. لذا از آرامش خاصى برخوردار است.

جمع بندی 1

عنوان: ایمان تقلیدی؛آثار ایمان

پرسش:
ایمان چیست؟ آیا ایمان به خدا همانند ایمان داشتم به خورشید و ستاره هست؟ آیا اثرات ایمان به هر کدام متفاوت است؟
کارد ایمان داشتن به خدا چیست؟ آیا فقط موجب می شود انسان به بهشت برود یا کاربرد بالاتری هم دارد؟
آیا دین و ایمان به خدا یک کالای ارثی هست؟ ما به همان اموری اعتقاد داریم که والدین ما داشتند لذا استدلال های ادیان دیگر را اگر چه منطقی باشند صحیح نمی دانیم؛ مثلا ممکن هست یه بودایی به من بگه شما چگونه برای خدا خونه درست کردید ...خدا رو که نمیشه محدودش کرد ... و من این استدلال رو درست و در عین حال کم اهمیت بدونم.
مگر چند درصد انسانها با استدلال و استنتاج و خارج از اموره قهریه دینه خودشون رو عوض میکنن؟
همین علت می تواند نشانه ای باشد بر این که دین امری ارثی هست و خارج از استنتاج و استنتدلال...

پاسخ:
ایمان در اصطلاح عبارت است از: اقرار به زبان، تصمیم و پیمان قلبی و عمل با اعضا و جوارح [1]
ایمان مراتب مختلفی دارد که به طور کلی به سه نوع تقسیم می شود:
ایمان تقلیدی (یا به قول شما ارثی)
ایمان استدلالی
ایمان قلبی « قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُم‏» [2] [برخى از] باديه‏نشينان گفتند: «ايمان آورديم.» بگو: «ايمان نياورده‏ايد، ليكن بگوييد: اسلام آورديم.» و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است.
حداقل کاربردی که ایمان تقلیدی می تواند داشته باشد این است که انسان را از آتش جهنم حفظ کند.
ایمان استدلالی هم اگر چه یک مرتبه بالاتر از ایمان تقلیدی(ارثی) است اما بازهم این نوع ایمان، ایمانی نیست که خداوند از ما خواسته است.
بالاترین مرتبه ایمان، ایمان قلبی است که انسان را به اعلا مرتبه انسانیت یعنی قرب الهی می رساند و چه اثری بالاتر از این که انسان به قرب الهی نائل آید.
حقیقتا می توان این حالت را (ایمان تقلیدی را) با تقویت ایمان از حالت ارثی بودن به در آورده و به حد ایمان قلبی برسانیم، به همین جهت علمای بزرگوار اسلام فرمودند هر مسمانی موظف هست عقاید خود را استدلالی کرده و برای هر یک از اصول دین حداقل یک استدلال عقلی داشته باشد، و البته این مرتبه پایین ایمان است.
مرتبه بالای ایمان، ایمان قلبی است که انسان قلبا (نه لسانی) به خداوند سبحان ایمان و یقین دارد؛ ایمان داشتن به خدای واحد قهّار غیر ایمان داشتن به خورشید و ماه و ستاره است لذا اثرات ایمان به هرکدام از این ها متفاوت خواهد بود؛ ایمان به خدا یعنی ایمان داشتن به موجودی که همیشه و هر لحظه انیس و مونس انسان است؛ انسان موجودی نیست که حیاتش به این دنیای فانی محدود شود، حیات بعد از این دنیا غیر قابل توصیف است لذا ایمان به خدا یعنی ایمان به حیاتی جاویدان متنعم شدن در قرب پرودگار الهی ؛ ایمان به خدا یعنی عشق به وجودی مقدس و لایزال که مونس نیمه شب های عشّاق سفر کرده است.
حال شما قضاوت بفرمایید ایمان به خدا چه اثراتی دارد؟ آیا این ایمان با ایمان به خورشید «نعوذ بالله» برابری می کند؟ این پرسش ناشی از این است حضرت عالی با صفات جلال و جمال الهی آشنا نیستید، خداوند موجودی حیّ، آگاه، مرید،حکیم،علیم، بصیر،حفیظ است که عالم هستی از اوست و هموست که به موجودات حیات بخشید و با قدرت مطلقه خویش موجودات را خلق فرمود . ایمان به چنین خدایی عین حیات عین بصیرت و عین حکمت و معرفت است؛ اگر ایمان، قلبی باشد انسان به درجه ای از کمال می رسد که فرشته ها بر وی سجده می کنند.
خلاصی از آتش جهنم کم ترین کابرد ایمان است، کابرد ایمان قلبی رسیدن به قرب الهی و متصل شدن به ولایت کلی الهی است که می شود «عین الله» می شود «اذن الله» و ... .

جمع بندی2

پرسش:
آثار ایمان به خدا چیست؟

پاسخ:
ایمان به خالق هستى، در جامعه اسلامى، برابرى و برادرى ایجاد مى‏ كند.
ایمان به خداى یكتا، تمامى امتیازات پوشالى را در هم مى‏ریزد، همه انسان‏ها را بنده یك خدا و همه را در برابر قانون یكسان مى ‏داند.
با یاد خدا و حاكمیّت قانون الهى بر دلها، مصالح جامعه در اولویّت قرار مى ‏گیرد. فدا كردن مصالح فردى به خاطر جامعه، زمانى مى ‏تواند منطقى باشد كه انسان باور كند این فدا شدن‏ها به هدر نمى ‏رود و خداوند جبران مى ‏كند و این باور در سایه ایمان به خدا به دست مى ‏آید.
ایمان به خدا همبستگى ملّت‏ها را به دنبال دارد. بهترین وسیله همبستگى ملّت‏ها، ایمان به خداست، همان گونه كه بهترین اهرم فشار بر طاغوت‏ها ایمان و توحید است.
كسى كه به خدا ایمان دارد؛احساس عشق ودلگرمى مى ‏كند. كسى كه مى‏ داند تمام كارهاى او زیر نظر است وهیچ عملى نابود نمى ‏شود وخریدار تلاش او خداست، آن هم با قیمت بهشت و رضوان الهى، و حتّى گاهى بدون تلاش او وتنها به خاطر حسن نیّت، به او اجر و پاداش مرحمت مى‏ كند؛ چنین شخصى با عشق و دلگرمى زندگى مى ‏كند.
همه كارهایش را براى خدا انجام مى ‏دهد و در فكر خودنمایى و ریاكارى نیست. از حیله و حُقّه ‏بازى دورى مى ‏كند. زیرا كسى كه خود را در محضر خدا و خدا را شاهد اعمال خود مى‏ داند، نمى ‏تواند اهل مكر و حیله باشد.
عزّتمند است. كسى كه بندگى او را پذیرفته، در برابر هیچ قدرت و مقامى جز خدا تسلیم نمى ‏شود و همه را بندگانى همچون خود مى ‏داند. لذا از احدى جز خدا نمى‏ ترسد. «و لا یخشون احداً الاّ اللّه»[3]
به همه انسان‏ ها به عنوان آفریده‏ هاى خدا به یك چشم مى ‏نگرد. على‏ علیه السلام در تقسیم بیت المال بین عرب و عجم فرقى نمى‏ گذاشت و در پاسخ فردى كه پرسید: چرا فرقى نمى‏ گذارید؟ فرمود: خداى همه آن ها یكى است.
عدالت و حقوق دیگران را مراعات مى ‏كند. انسان موحّد، به هیاهوهاى دیگران توجّهى ندارد و فقط به وظیفه شرعى خود عمل مى ‏كند.
ترس از فقر او را به كارهاى ناشایسته سوق نمى‏دهد. كسى كه به خدا ایمان دارد او را رازق خود، همسر و فرزندان خود مى‏داند، بنابراین، از ازدواج به خاطر ترس از فقر، فرار نمى‏ كند. «ان یكونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله»(4) وفرزندان خود را از ترس فقر رها نمى‏كند ویا نمى ‏كشد. «نحن‏ نرزقهم وایّاكم»[ 5]
هرگز زیانكار نیست. چون در برابر كار فانى خود، بهایى پایدار و جاودان مى ‏گیرد. و به جاى هر نوع تكیه گاهى تنها به او تكیه مى ‏كند. لذا از آرامش خاصى برخوردار است. [6]

جمع بندی 3

فرمودید:« آیا دین و ایمان به خدا یک کالای ارثی هست؟»

پاسخ: ایمان به خدا و گرایش به خداشناسی و دین شناسی در فطرت انسان وجود دارد « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»(7) پس روى خود را با گرايش تمام به حقّ، به سوى اين دين كن، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است‏؛ این یکی از الطاف بزرگ الهی است که خداوند منّت نهاده و ما را با این فطرت خلق فرموده است؛ اما با توجه به اینکه نوزادان از پدر و مادرهایی متولد می شوند که در ادیان مختلف هستند لذا سبک تفکر این نوزادان متفاوت خواهد بود، از این جهت سخن حضرت عالی صحیح است، این همان ایمان تقلیدی است که در ابتدای عرایض اشاره شد، این ایمان می تواند در دین و مذهب ما به ایمان قلبی تبدیل شده و در مذاهب دیگر با تفکر و تعقل حقیقت روشن گردد .
مثالی که اشاره کردید بر می گردد به قضیه ایمان تقلیدی، اگر ایمانمان را به ایمان قلبی می رساندیم می دانستیم که کعبه منتسب به خداست نه اینکه واقعا خانه خدا باشد و گرنه خدا جسم و ماده نیست که محدود در مکان بوده و خانه ای داشته باشد. لذا آیات قران کریم این همه انسان را به تفکر و تعقل دعوت می کند و از انسان می خواهد در آفاق و انفس تفکر کند ولی با این همه اکثریت بشر اهل تعقل و تفکر نیست همچنانکه اهل علم و عمل هم نیست .
همان طور که عرض شد دین بشریّت را به تعقل وا می دارد لذا از این نکته معلوم می شود دین اهل استدلال و استنتاج است، و دین تقلیدی ارزش انچنانی ندارد ؛ اگر دین خارج از استدلال بود پس این همه آیات قرآن که انسان را تعقل و تفکّر دعوت می کنند برای چیست؟ دعوت به تفکر یعنی اینکه ایمان تقلیدی و کورکورانه ارزش معنوی ندارد ایمانی ارزش دارد که با استدلال (در مرحله اول) و با شهود و یقین (در مرحله دوم) برای انسان حاصل شود.
استدلال هایی که از کودکی یاد گرفتیم جای خود دارد ولی حال که الحمد لله خداوند عنایت فرموده و الان به مرحله بلوغ فکری رسیدیم می توان با تعقل و تفکر صحیح و همچنین مطالعه آثار ارزشمند علمای دین استدلال های یاد گرفته شده را نقد و بررسی کرد.
نکته آخر اینکه همین چند درصدی که با استدلال های عقلی از مذهب والدین خود برگشته و به دین اسلام گرویدند خود بیان گر این است که می توان ایمان تقلیدی را به راحتی به ایمان استدلالی و ایمان قلبی تغییر داد .

منابع
[1] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان‏العرب، ج: 13، ص 21، ناشر دار صادر، بیروت‏، چاپ سوم‏، 1414 ق‏، الإِیمان: بمعنى التصدیق، ضدُّه التکذیب
[2] الحجرات، 14]
[3] الاحزاب، 39
[4] النور، 32
[5] الاسراء، 31
[6] به نقل از سایت حضرت حجه الاسلام قرائتی
[7] الروم، 30

موضوع قفل شده است