توکل

الکاسب حبیب الله

نوشت:
به گفتۀ مولوی:
گفت آری گر توکل رهبرست *** این سبب هم سنت پیغمبرست
گفت پیغامبر به آواز بلند *** با توکل زانوی اشتر ببند
رمز الکاسب حبیب الله شنو *** از توکل در سبب کاهل مشو

مولوی در ابیات فوق از دو روایت استفاده کرده است
امکان داره منبع روائی دو روایت رو معرفی کنید وهمین طور تبیینی از روایات هم ارائه دهید

توکل و رضا به قضای الهی

با سلام

فرض کنید شما تمام تلاشتون رو کردید و سعی کردید راه درست رو در پیش بگیرید، به خدا هم توکل کردید، حالا تو مسیر بر اثر یک غفلت کوچک که سهوا هم هست، شما یه جایی رو اشتباه میکنید و در نهایت نتیجه ای رو که باید و میخواستید نمیگیرید و شاید هم به کل مسیر زندگیتون با این اشتباه کوچک عوض شه(و ممکنه از بهترین زندگی به بدترین نوعش تنزل پیدا کنین). در این مورد چطور باید با مسئله برخورد کرد؟ از خدا گلایه داشته باشیم (چون توکلم به خدا بود)؟ خودمون رو سرزنش کنیم(ولی خوب ما که عالم مطلق نیستیم و انسان جایزالخطاست)؟خدا جبران میکنه؟ چطوری با خودمون کنار بیاییم؟ چطور درون خودمون توجیهش کنیم تا بی قرار و بی تاب نشیم و حسرت گذشته رو نخوریم؟ چطور همه ی این ماجراها به خودخوری و دلخوری از خدا منجر نشه؟ چطور میشه اون اشتباه کوچک رو جبران کرد؟ بعضی وقتها نتیجه به هیچ عنوان قابل مقایسه با اون اشتباه کوچک نیست؟
ممنون میشم اگه کارشناس محترم پاسخ بدن

ترک عادات

انجمن: 

با عرض سلام خدمت شما کارشناس گرامی
برای ترک عادت نسبت به رذایل اخلاقی چه راهکارهایی را پیشنهاد می کنید زیرا عموما راهکارهای ترک رذایل گفته می شود اما آنچه باعث عدم موفقیت ترک رذایل است عاداتی است که نسبت به انجامشان پیدا کرده ایم. برای ترک این عادات چه پیشنهادی دارید؟

زن راست می گوید یا مرد؟ نظر شما چیست؟ (حقیقت مفهوم توکل)

بسمه الوکیل

روزگاری در دیهی کشاورزی بود، بر سر زمینهای اربابی عمری گذارده و پدر و اجداد پدریش همگی

از رعایای ارباب و اجداد ارباب محسوب می شدند و در واقع خانه زاد خانه ی اربابی بودند.

تا اینکه خشکسالی پدید آمد و ارباب آنچه داشت و نداشت از کف داد،طوری که در هزینه های

خویش و خانواده اش نیز مانده بود،این شد که همه ی خدم و حشم را مرخص نمود،از جمله

کشاورز قصّه ی ما.

ارباب و خانواده اش با همه ی مردم ده از آن دیار کوچ کردند و رفتند،جز کشاورز که هر شب و هر روز

سر به آسمان بلند می کرد و می گفت: ای اربابِ همه ی اربابان،گمان می کردم که ارباب، مرا روزی می رساند

اکنون که وی را محتاج و سرگردان دیدم، دانستم که روزی رسان، اربابی دیگر است،ارباب او و من.

و این عالم همه زمین تو و در اختیار توست و گمان نمی کنم این زمین با زمینهای دیگر برای رسانیدن رزق من در نزد حضرتت

فرقی داشته باشد،امّا ای پروردگار من،کوچیدن از این زمین برای من و همسرم بسیار گران و سخت است پس اگر روزیی

برایمان مقدّر فرموده ای ،همین جا دِه و اگر مرگ مقرّر کرده ای نیز همینجا جانمان بستان که چشم امید و ترس و بیم ما، تنها به تو و از

توست!

زن این نجوا شنید و همسرش را گفت: اگر صد سال دیگر هم اینجا بنشینی و در این بیابان خدای را بخوانی تا از هیچ، روزیت رساند

نخواهد رسید،خداوند روزی را به جُستن دهد، نه فقط به دعا،مانند دیگران کمر همّت بر بند و برخیز تا از این دیار، در پی رزقمان رویم

و بیش از این خدای و فرشتگان و بندگانش را به خنده میفکن،مرد گفت: ای بی ایمان!

توکلت چه شده است؟ تو مگر نمی دانی خداوند وکیل مردم است؟

زن گفت: و مگر تو نشنیده ای که همو فرمود:"وابتغوا من فضله" از فضل خداوند روزی بجوئید؟

هنوز که هنوز است این زن و شوهر بر سر معنای واقعی توکل اختلاف نظر دارند و بحث می کنند

آنقدر که قحطی و گرسنگی و تشنگی و کوچ و فضل و روزی را از یاد برده اند!!!!

عرض سلام و ادب

در داستان فوق دو دیدگاه در باره ی معنای توکل وجود دارد.

کدام دیدگاه صحیح است؟

حقیقت توکل چیست؟

اگر نظر شریفتان را با آیات و روایات و سخنان بزرگان دین و عرفان

مستدل بفرمائید، بسیار متشکر خواهم شد.

آیا چیزی را با اصرار از خدا خواستن صحیح است؟

با سلام. پرسشی که چندی ست برایم مطرح است چنین است که آیا ما مجاز به الحاح و پافشاری در طلب امری از خدا هستیم؟ چنانکه استجابت دعای ما به تاخیر افتد و اینکه ما همچنان آن را از خدا بخواهیم و به استجابت "آن امر" و نه از مجرای دیگری امیدوار باشیم آیا مغایر با رضایت به رضای خدا نیست؟ من مدتی است از خدا چیزی را می طلبم که مطمین نیستم خیر من و رضای خدا در تحقق آن باشد. اما همچنان "چشم گشاد از کرمش می دارم". این همه دعا و خواهش به درگاه خدا مرا تا اندازه زیادی شکاک و ناامید میکند که به سختی با این ناامیدی در ستیز هستم. آیا به نظر شما ادامه ی این وضعیت جایز است؟از سویی من متاسفانه معنای توکل را چندان نمیفهمم یا بهتر است بگویم در حین توکل به خدا آرامش ندارم. نمیدانم چه کنم و به راهنمایی بسیار نیاز دارم. با تشکر از اینکه حوصله کرده و پیام مرا خواندید.

انجام شدن حتمی کار با اعتماد مطلق به خدا

انجمن: 

با سلام و خسته نباشید
سوالی که چند وقتی است ذهن منو مشغول کرده اینه که
با اینکه وجود خدا رو باور دارم ولی اینکه خدا به همه کمک می کنه از کجا معلوم شاید صلاح کسی در این باشه که بهش کمک نشه و این که متنی هست با این زمینه که اگر فرد ثروتمندی به شما بگوید که به من اعتماد کن و تمام بدهی هایت با من اگر به او اعتماد داشته باشیم دیگر نگرانیی نخواهیم داشت و خیالمان راحت میشود حالا که خدا در قران میفرماید خدا برای بنده اش کافیست و الیس الله بکاف ایا خدا برای کفایت امور بنده اش کافی نیست
پس ای بنده من برای همه کسری و کمبود های دنیوی و اخرویت من هستم

اما من نمیتونم بپذیرم ک هرکس به خدا اعتماد کرد تلاش کرد و کارش را سپرد به خدا کارش انجام میشود شاید خدا نخواست کارش انجام شود یعنی مانند یک انسان ثروتمند نبود که راضی باشه و بگه من در این زمینه پشتیبانت هستم
حتی اگه کارم درست و به نفع باشه اما به صلاح نباشه پس نمیشه گفت در اینجا من اعتماد می کنم به خدا و کارم درست میشود با اعتماد مطلق به خدا حتما جواب می گیرم که اگه نگیرم خدایی نکرده از همراهی خدا ناامید شوم..برای این ایه و این مثال چه توجیهی می توان داشت
ممنون از پاسخگویی و زحمات شما..

توکل و عقلانیت ؛ چگونه امکان پذیر است؟

سلام خدمت کارشناس محترم و دوستان ...

سوال من این بود مگر امکان دارد کسی توکل کند ( وکیل برای خودش انتخاب کند و جاره امور را دست او بسپارد و به نتیجه راضی باشد ) و ادعای عقلانیت هم بکند !!!

ممنون ...

آیا خداوند مصلحت متوکل را بیشتر در نظر می گیرد؟

با سلام و احترام

دو مسلمان قصد کاری را دارند یکی توکل میکند و دیگری توکل نمیکند
آیا خداوند مصلحت متوکل را بیش از مسلمان دیگر در نظر می گیرد؟

مفهوم توکل

با سلام و احترام
در تاپیکی، میان پستها، سوالاتی مطرح کردم اما جوابی داده نشد.
پس گفتم بهتر است در یک تاپیک جدید آنها را مطرح کنم تا به کمک کارشناس محترم و دوستان بتوانم به جواب سوالاتم برسم.

سوالات من دو بخش است.
یک بخش مربوط به مفهوم توکل است
یک بخش مربوط به تقابل توکل با موانع یا نشانه هایی است که دارای حکمت هستند.

فعلا سوالات بخش اول برایم مهم هستند پس همان ها را مطرح می کنم تا مفهوم واقعی توکل را متوجه شوم.

توکل کدام یک از این معانی را دارد ؟( تنها یکی از اینها درست است یا دو تا یا سه تا یا هیچ کدام؟) :

آیا توکل تنها یک باور است؟ باور به اینکه هیچ وسیله ی شرور یا نیکی جز به قدرت خدا کاری نمیکند

(خدایا همه چیز به اذن و نیروی تو است ... توکلت علی الله)

یا
توکل به این معناست که انسان از خداوند میخواهد مسیر مقصود را برای او هموار کند و در این مسیر خداوند از او حمایت کند و همچون وکیل به او کمک برساند؟ و اگر کمک نرسید چه؟ آیا خداوند کمکهایش محدود به اسبابش خواهد بود؟ آیا در جایی قوانین جهان به نفع متوکل تغییر خواهد کرد؟و ...

(خدایا کمکم کن ..... توکلت علی الله)

یا
توکل نشان از تردید دارد تردید نسبت به دست یابی به نتیجه یا اصل راه، چون فرد از عاقبت به خیری یا اصل راه میترسد و اطمینان ندارد، دل به دریا میزند و آن را به خدا میسپارد و به او توکل میکند. زیرا با تلاشی که کرده است، همین راه را درست تشخیص داده است پس اگر اشتباه باشد، به گردن خداست؟

(خدایا من شروع میکنم اگر اشتباه بود یا به نتیجه نرسید...توکلت علی الله)

یا
....

آیا توکل از سر ناچاری مورد پذیرش خداوند است؟

سلام

از همه جا نا امیدم... نه اینکه قبلا به خلق خدا امیدوار بوده باشم ، اما الان کاملا پذیرفتم که هیچ کسی غیر از خدا ندارم که مشکل گشا و کارساز من و زندگیم باشه.

به خدا توکل کردم اما فکر می کنم که آیا این توکل من اصلا ارزشی داره ؟ توکلی توام با درماندگی !؟