اقتصاد

مبنا و منطق درآمد ها

انجمن: 

سلام.
خوب یک کسی هست فرضا، مادرزادی صدای خیلی خوبی داره و استعداد بالایی برای خوانندگی داره.نهایت دو سه سال، با کلی خوشی و بزن و بکوب و رقص و ناز، صداش و استعدادش رو شکوفا یا شکوفاتر می کنه.بعد با همین یک نیمچه صدای خوب، می ره، تو این و اون کنسرت آواز می خونه و درآمد های، ملیونی که چه عرض کنم، میلیاردی به جیب می زنه.این درامد سرشار عادلانه هست؟آیا منطقی هست؟؟ وقتی از اون طرف می بینیم، یک بنده خدایی، بنا به دلایلی احتمالا به خاطر، نبودن شرایط مناسب آموزشی که مقصرش دولته و حکومته، یا شاید به دلیل نداشتن یک سری استعداد های ذاتی، مثلا نداشتن صدای خوب، نداشتن حضور ذهن بالا، طرف مبجور میشه بره کار های سخت بدنی انجام بده.من منظورم کارگری های سخته.مشقت باره.حالا در روز ده ساعت کار سخت می کنه.آخر ماه، دو سه میلیون می ره تو جیبش.حالا اونم اگر پولش رو سر موقع بدن یا ندن. اون میزان در آمد بالای اون خواننده، آیا با توجه به درآمد این کارگر ما منطقی و عادلانه هست؟؟عقلا و منطقا؟؟فارق از هر دین و مذهبی؟؟؟از نظر دینی چی؟قرآن و کلام پیامبر؟مراجع ما؟ این یک مثال و مقدمه...در کل، مبنای در آمد هایی که ما کسب می کنیم.حقوقی که کسب می کنیم.چیه؟کجا ها مجاز هست که بره بالا، کجاها مجاز نیست و خط قرمزه؟مثلا، من می ام یک چی اختراع می کنم.که به کار همه می اد و مانندش هم نیست.به کار همه هم می آد.خیلی ضرروری و کار آمد.همه باید بخرنش.قیمتشم ناقابل، فقط پنج هزار تومن.خوب حالا شما فرض کن.هفت میلیارد بشر بخوان هر کدوم پنج هزار تومن ناقابل بدن.میشه در مجموع 35,000,000,000,000 تومان.ببینید چند تا صفر داره؟؟؟؟آیا این در امد بالا، حق من هست؟؟در مواجهه با این دست سوالات، چه می توان گفت؟؟شاید خیلی ها، حسودی کن و بگن، این حالا از سر شانس و خوش بختی یک ایده اومده به سرش حالا گیرم ده سالم هم زحمت کشیده.حقشه که 35,000,000,000,000 تومن در آمد و پول عایدش بشه؟او که روزی ده ساعت کار می کنه و بار روی کولش می زاره.یک عمر هم کار کنه، و بچه هاش و بچه هاشو و چند نسل از بچه های آیندش هم مثل این کار کنن به این درآمد نمیرسن؟

آیا عرضه‌ی رایگان یک محصول عادلانه است؟

لطفا به استاد مسلم ارجاء داده شود.
سلام.من قبلا این سوالی که اینجا می خوام بپرسم به اشکال مختلف اینجا و اونجا پرسیده بودم.ولی لازم دوسنم یکبر دیگه بپرسم.سوالم اینه که آیا عرضه ی رایگان یک محصول و یا جنس، کار درستی هست؟؟م معمولا چون دنبال بیشر منافع شخصی هستیم.رک بگم.گران فرو شها را متهم می کنیم و ازشون گلایه و شکایت می کنیم.ولی وقتی کسی ارزان و یا رایگان فروش میشه، قربون صدقش می ریم.ولی همیشه ارزان فروشی و انتشار رایگان کار درستی هست؟مثلا من یک گاوداری باز می کنم، پولم زیادی کرده دیگه.شیر رایگان می دم ملت.خوب اینطوری بقیه شیر فروشا و گاوداری ها باید تعطیل کنن برن دیگه؟چون رقیبی چون من رو دارن که دارم رایگان شیر می دم؟؟با این حساب و با در نظر گرفتن دیگر پیامدهای قابل تصور آیا عرضه ی رایگان یک محصول یا ارزان فروشی خیلی افراطی، کار درستی هست.یا یک مثال دیگه یک فروشگاه زنجیره ای ایجاد میشه، این فروشگاه صد ها شعبه داره.انواع و اقسام اجناس رو داره.محصولات رو نصف قیمت بازار و دیگر فروشگاه های معمول می ده!یعنی یک صد تک تومن هم سود بکنه، کفایت می کنه براش.چون در مجموع با این همه شعبه و این همه، جنس.یک پول بخور نمیری دستش می رسه، پیش خودش هم می گه، من کار صوابی می کنم.با این حساب، ده ها و بلکه هزاران مغازه ی کوچکر باید تعطیل کنند بروند.، هرچند شاید صد ها هزار مشتری و خانوار هم راضی از فروشگاه بیان بیرون و صاحب فروشگاه رو هم شکر کنن.بگن این رو خدا برای ما فرستاده.فرشته ی نجاته!!!اما عدالت چی می گه؟
ممنون!

قیاس فرهنگ مردم ایران با کشورهای غربی

قیاس فرهنگ مردم ایران با سایر کشورها از جمله کشورهای غربی، آن هم در دزدی و کم کاری و سایر مولفه های اقتصادی، یک قیاس نادرست است.
مردم آنها، مردم خارق العاده یا عجیبی نیستند. آنها نیز اگر چنین شرایطی را سی یا چهل سال تجربه کنند، شاید به مراتب از ما بدتر شوند.
یکی از کارمندان یکی از کارخانجات کیک و کلوچه به من میگفت در کشورهای دیگر ثبا اقتصادی بالایی دارند اما در کشور ما اصلا ثباتی وجود ندارد و توضیحاتی داد و مثال هم زد. من جمله گفت کارخانه ما به جای تغییر در قیمت ها از کیفیت و وزن کلوچه می زند. و الا باید در عرض چند ماه قیمت ها مدام بالا رود و این موجب شوک بیشتر به اقتصاد و ورشکستگی خودمان می شود بماند قوانینی که از هر دو طرف دست و بال ما را بسته اند. لذا ما با این تدابیر قیمت کلوچه را مثلا به مدت یکسال ثابت نگه می داریم.
مردم سایر کشورها، نیز تابعی از قوانینی هستند که توسط مسئولین و دانشمندان آنها تعیین شده است. ما انتظاراتمان را بر اساس تکلیف و امر و نهی الهی تنظیم می کنیم و انتظار داریم همه خود را قربانی کنند همه خود را ورشکسته کنند همه به صورت خود جوش یک کار واحد را انجام دهند... اما واقعیت جامعه این طور نیست.. بسیاری از مردم آگاهی کافی ندارند...شرایط بد اقتصادی آنها را این طور بار می آورد که به تعبیر برخی آنها را دزد خطاب می کنیم...لا اقل من که به خاطرات 50 سال قبل که از دیگران میشنوم نظر میکنم، فرهنگ آن دوره را بهتر می دانم... این بدتر و بدتر شدن عواملی دارد یکی از آنها خود مردم هستند اما قیاس مردم کشور ما با مردم دیگر کشورها و اینکه بگوییم عجب مرمان با فرهنگی دارند و عامل اصلی و عمده را در فرهنگ آنها بدانیم نادرست است...خود این فرهنگ بیشتر متاثر از سیستم اشتباه اقتصادی و قانونی است. در واقع به نوعی جای علت و معلول عوض شده است یا به عبارتی اهم و مهم ها را جا به جا کردیم.

خرید و فروش دلار و ارز در شرایط فعلی ؛ سود و منفعت شخصی یا اجتماعی؟


سلام
همچنان که شاهد هستید شرایط اقتصادی خیلی خراب شده و ارز داخلی ما ریال مدام بی ارزش و بی ارزش تر می شه.
همچنان که می دونیم، قیمت یک نوع جنس به میزان عرضه و تقاضا وابسته هست.
هر چقدر عرضه کم و تقاضا زیاد باشه قیمت جنس بالا می ره و هر چه عرضه زیاد و تقاضا کم باشه پایین میاد!
در نتیجه وقتی با شانتاژهای خبری و کارهای رسانه ای غرب مثل تحریم های 14 آبان ماه 97و ... مردم نگران از دست رفتن ارزش پول ملی شون هستند، باعث یورش به بازار سکه و ارز و خرید دلار و سکه شده و چون توجه اکثریت روی بحث دلار بوده، قیمت دلار رو خیلی خیلی بالاتر از حد نرمالش برده و باعث شده دلار تا مرز 20 هزار تومان هم صعود کنه و بعدش کمی پایین تر بیاد!
خوب با توجه به این شرایط و اینکه شرایط ارزی حال حاضر ایران با شرایط یک سال پیش ایران فرق کرده و شاید نیاز به یه عزم جدی برای کنترل بازار و ... هست و شاید نظر مراجع هم بر مبنای مصالح روز می تونه با سال پیش تفاوت داشته باشه!

سوالم اینه که:

در شرایط فعلی ایران، اولا حکم خرید و فروش دلار و سکه چی هست؟
مثلا کسی که یک هفته پیش دلار رو به حدود 14 هزار تومان خریده و الان قیمتش حول و هوش 17 هزار و پانصد رسیده، آیا دریافت این سود حلال هست یا خیر؟ (هفته پیش با خرید 1000 دلار طرف نزدیک به 2-3 میلیون تومان سود کرده)
ثانیا از نظر اخلاق اجتماعی، این سود بر فرض که حلال باشد یک سود شخصی هستش
اما زمانی که این سود شخصی با منفعت افراد یک جامعه در تناقض باشه چی میشه؟

البته برای بیان بهتر وضع کنونی و علت ایجاد سوال برای بنده داستان زیر رو در نظر بگیرید!

--------------------------------------------------------------------------------------------


سرخ پوستان از رييس جديد پرسیدند: آيا زمستان سختی در پيش است؟
رييس جوان قبيله که نمی دانست چه جوابی بدهد گفت: برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد. سپس به سازمان هواشناسی زنگ زد:
_آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟
+ پاسخ شنید: اينطور به نظر می آید.
_پس رييس دستور داد که بيشتر هيزم جمع کنند، و بعد يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ زد:
+شما نظر قبلی تان را تأييد می کنيد؟
_پاسخ شنید: صد در صد.
رييس دستور داد که همه سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمع آوری هيزم بيشتر بکار ببرند.
سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد:

+آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟
_پاسخ شنید: بگذار اينطور بگویم؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر.
_رييس پرسید: از کجا می دانيد؟
_پاسخ شنید: چون سرخ پوست‌ها دارند دیوانه وار هيزم جمع می‌کنند!
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

♻️برخی وقتها ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم.

کمتر هیزم جمع کنیم!

ممنون از توجهتون.

وضعیت اقتصادی عربستان پیش از اسلام و تاثیر آن بر اسلام

با عرض سلام میخواستم وضعیت اقتصادی عربستان پیش از اسلام وتاثیر ان بر گسترش اسلام رو بدونم باتشکر .

خطرات بی فرزندی و کم فرزندی برای ایران و ایرانی؟

انجمن: 

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

باسلام.

الان شبکه 1 سیما در اخبار نیمروزی خود برنامه ای داشت در رابطه با خانواده ایرانی و علت فرزندان کمتر.

طبق اعلام این شبکه و به نقل از کارشناسان مربوطه ، حدود 34 درصد خانوارهای ایرانی یا تک فرزند هستند یا اصلا فرزند ندارند و فاقد فرزند میباشند.
واقعا چرا؟

چرا مردم ما یا در واقع خود ما ایرانی ها اینهمه بطرف بی فرزندی یا فرزند کمتر گرایش پیدا نموده ایم؟
ا

{البته ابتدا قصد داشتم این مطلب و سوال را در قسمت مربوط به شیعه شناسی از زیرمجموعه بخش دین شناسی مطرح نمایم چون بهرحال در کشوری زندگی میکنیم که حاکمیت آن کاملا مذهبی عمل میکند{یعنی هم مذهبی فکر میکند و هم مذهبی هم عمل میکند} و یک حکومت چه مذهبی چه غیر مذهبی {و البته دراینجا کاملا مذهبی} هم باید همه کاستی ها را بعهده گرفته و پاسخگو باشد که در واقع تحقیق نماید ببیند مشکل و ایراد کارش کجا بوده که با داشتن اینهمه ثروت و امکانات مالی و معنوی و در اختیار داشتن رسانه و تبلیغات 24 ساعته روحانیتش و کارشناسان دینی اش و حتی بزرگانی که تبلیغ و تاکید به فرزنداوری زیاد نموده اند ، بازهم مردم و شهروندانش گویی بر خلاف آب شنا میکنند و اصلا علاقه ای به تداوم نسل و فرزند بیشتر ندارند ، اما بعد تصمیم گرفتم آنرا در بخش کلام و عقاید مطرح نمایم و بعد این قسمت ها را هم مطرح و اضافه نمایم و اگر کارشناس محترم خودشان مایل بودند هر تصمیمی که درست تر بود بگیرند}

بهرحال سوال کلی این بوده و است که چرا مردم چنین کشوری علیرغم برخورداری از یک حکومت خوب و مردمی و دینی و جتی با وجود مشکلات امنیتی و اعتقادی بیشماری که در جهان پیرامون خود دارند،بازهم علاقه چندانی به زاد و ولد و ازدیاد نسل خود ندارند؟ و ایا این رویه ، اینده و امنیت ما را به مخاطره نمی اندازد؟ و آیا این یک نافرمانی مدنی محسوب میشود یا فقط شرایط اقتصادی منفی و بعد از ان ، عدم مسئولیت پذیری میباشد که این مردم را ترسانده که از فرزند اوری توسط خودشان جلوگیری بعمل می آورند؟راههای حل این مشکل در کجا پنهان است؟{و یا هر علت و نظری دیگر که حدس میزنید به واقعیت نزدیک باشد}
باتشکر از کارشناس بجث.@};-[/][/]

اقتصاد مقاومتی یعنی چی؟

بنام خدا.

باسلام.
باعرض سلام خدمت کارشناس محترم وشرکت کنندگان این بحث.

سوالی که ذهن بعضی ها را بخود مشغول نموده و اتفاقا کمترکسی هم میتواند درست و دقیق آنرا تشریح نموده و یا پاسخگوی همه انهاباشد بحث اقتصاد مقاومتی میباشد که اقتصاد مقاومتی چی هست و منظور از اجرای اقتصاد مقاومتی یعنی چی؟

و سوالات پیرامون آن که بوقت خود پرسیده خواهندشد مانند:
آیا با اجرای اقتصاد مقاومتی اوضاع و شرایط زندگی ما مردم خوب میشود و بهبود میابد وآیا فقر و فحشا و اعتیاد و بدحجابی وبیکاری و چی و چی از جامعه ما بتدریج برطرف میشوند؟

یا آیا این اقتصادمقاومتی حد و اندازه و تاریخ هم دارد که مثلا بگوییم بعد از این مدت سال برطرف خواهدشد؟

یاسوالات مشلبه دیگر که بعد ازپاسخ کلی و کامل ، پرسیده شوند.

باتشکر.

نقش علما در اقتصاد

بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام و ادب و احترام

براي مثال در تاريخ،عالم و عارفي چون مير سيد علي همداني وجود دارند كه از اقدامات ايشان حتي با عنوان«انقلاب اقتصادي»ياد مي شود.
و گويا اقدامات اقتصادي ايشان در ترويج تشيع در منطقه كشمير تاثير داشته است.
آيا علما علاوه بر تبيين احكام اقتصاد،تاثير ديگري در اقتصاد ممالك اسلامي داشته اند؟يا اينگونه موارد استثناء هستند؟
در تاريخ اسلام تا كنون علما در توسعه اقتصادي يك منطقه چه نقشي داشته اند؟

و من الله التوفيق

سير مطالعاتی اقتصاد اسلامی

انجمن: 

[="Tahoma"][="Black"]به نام خدا
با سلام

لطفا يك سير مطالعاتي اقتصاد اسلامي معرفي بفرماييد.[/][/]

«خط ولایت» (هر ماه در محضر زعیم)

سلام کاربران محترم
ان شاء الله اگر توفیق یار شود، با آغاز هر ماه، گلچینی از فرمایشان مقام عظمای ولایت که در ماه قبل ایراد نموده اند را برایتان انتخاب و در معرض نگاهتان خواهم گذاشت.

3/3/91 بيانات در دانشگاه امام حسين عليه‌السلام
1) خداوند متعال نعمت بزرگ خدمت در جمهورى اسلامى را به ما ارزانى داشته است و ما وظيفه‌ى شكرگزارى آن را داريم. ... خداوند متعال در قرآن ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ»؛ آنهائى كه در راه اسلام با پيغمبر بيعت كردند، در واقع با خدا بيعت كردند. «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»؛ آن دستى كه براى بيعت بر روى دست آنها قرار گرفت - كه دست پيغمبر بود - در واقع دست خداست. بيعت با اسلام، بيعت با دين، بيعت با مأموريت و مسئوليت الهى، چنين بيعتى است. انسان، با خدا بيعت ميكند. بعد ميفرمايد: «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ»؛ هر كسى كه اين بيعت را بشكند، به زيان خود اقدام كرده است. «وَ مَنْ أَوْفى‏ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً»؛ (فتح: 10) اما آن كسانى كه بر اين پيمان وفا ميورزند و پايدارى ميكنند، پاداش بزرگ خود را از خداى متعال دريافت خواهند كرد. اين پاداش، فقط پاداش در آخرت نيست - اگرچه پاداش آخرت آنقدر باعظمت و پرمغز و پرمعناست كه ذهن دنيائى و مادى ما قادر به فهم آن نيست - اين پاداش در دنيا هم هست. پاداش آن كسانى كه در راه خدا با بيعت الهى حركت ميكنند، پايدارى ميكنند، عزت است، سرافرازى است، آزادگى است، بزرگوارى است.
14/3/91 بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
2) در منطق قرآن، عزت واقعى و كامل متعلق به خداوند و متعلق به هر كسى است كه در جبهه‌ى خدائى قرار ميگيرد. در مصاف بين حق و باطل، بين جبهه‌ى خدا و جبهه‌ى شيطان، عزت متعلق به كسانى است كه در جبهه‌ى خدائى قرار ميگيرند. اين، منطق قرآن است. در سوره‌ى فاطر ميفرمايد: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً». در سوره‌ى منافقون ميفرمايد: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُونَ»؛ عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پيامبر و به مؤمنين است؛ اگرچه منافقان و كافردلان اين را درك نميكنند؛ نميفهمند كه عزت كجاست، مركز عزت واقعى كجاست. در سوره‌ى نساء، درباره‌ى كسانى كه خود را متصل به مراكز قدرتهاى شيطانى ميكنند، براى اينكه حيثيتى به دست بياورند، قدرتى به دست بياورند، ميفرمايد: «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»؛ آيا دنبال عزتند اين كسانى كه به رقباى خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهاى مادى پناه ميبرند؟ عزت در نزد خداست. در سوره‌ى مباركه‌ى شعراء، گزارشى از مجموعه‌ى چالشهاى پيامبران بزرگ را مطرح ميفرمايد - درباره‌ى حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعيب، حضرت موسى - مفصل درباره‌ى چالشهاى اين پيامبران بزرگ بحث ميكند و گزارش الهى و وحى را به گوش مردم ميرساند. در هر مقطعى كه ميخواهد غلبه‌ى جبهه‌ى نبوت را بر جبهه‌ى كفر بيان بفرمايد، ميفرمايد: «إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاََيَةً وَ مَا كاَنَ أَكْثرَُهُم مُّؤْمِنِين. وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيم»؛ يعنى با اينكه طرف مقابل اكثريت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود، اما جبهه‌ى توحيد بر آنها پيروز شد؛ در اين يك آيتى است از آيات الهى، و خداى تو عزيز و رحيم است. بعد از آنكه قرآن اين گزارش را در طول سوره‌ى مباركه‌ى شعراء هى تكرار ميكند، تكرار ميكند، در آخر سوره خطاب به پيغمبر ميفرمايد: «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزيزِ الرَّحيمِ»؛ به اين خداى عزيز و رحيم كه تضمين كننده‌ى غلبه‌ى حق بر باطل است، توكل و تكيه كن. «الَّذِى يَرَئكَ حِينَ تَقُومُ. وَ تَقَلُّبَكَ فىِ السَّاجِدِينَ»؛ او ناظر به حال توست؛ در حال قيام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حركت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را مى‌بيند؛ «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم». پس در منطق قرآن، عزت را بايد از خداوند طلب كرد.
3) وقتى كه عزت شامل حال يك انسان، يك فرد يا يك جامعه ميشود، مثل يك حصار عمل ميكند، مثل يك باروى مستحكم عمل ميكند؛ نفوذ در او، محاصره‌ى او، نابود كردن او براى دشمنان دشوار ميشود؛ انسان را از نفوذ و غلبه‌ى دشمن محفوظ نگه ميدارد. آن وقت هرچه اين عزت را در لايه‌هاى عميق‌تر وجود فرد و جامعه مشاهده كنيم، تأثيرات اين نفوذناپذيرى بيشتر ميشود؛ كار به جائى ميرسد كه همچنان كه انسان از نفوذ و غلبه‌ى دشمن سياسى و دشمن اقتصادى محفوظ ميماند، از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلى، يعنى شيطان هم محفوظ باقى ميماند. آن كسانى كه عزت ظاهرى دارند، اين عزت در دل آنها، در درون آنها، در لايه‌هاى عميق وجود آنها نيست؛ لذا در مقابل شيطان بى‌دفاعند، نفوذپذيرند.
4) معروف است كه ميگويند اسكندر مقدونى در يك راهى ميگذشت، مردم به او كرنش ميكردند. يك مرد پارساى مؤمنى در يك گوشه‌اى نشسته بود، كرنش نكرد، احترام نكرد، بلند نشد. اسكندر تعجب كرد، گفت: او را بياوريد. او را آوردند. گفت: تو چرا در مقابل من كرنش نكردى؟ گفت: زيرا تو غلامِ غلامان منى؛ چرا در مقابل تو كرنش كنم؟ گفت: چطور؟ گفت: زيرا تو غلام شهوت و غضب خود هستى، و شهوت و غضب غلامان منند، در اختيار منند، من بر آنها غالبم.
5) در همين دوران بود (دویست ساله ذلتبار قبل از انقلاب بود) كه رئيس سه كشور - كه متحدين جنگ بودند - به تهران آمدند و بدون اينكه از دولت اجازه بگيرند، بدون اينكه به دولت مركزى كمترين اعتنائى بكنند، در اينجا جلسه تشكيل دادند. روزولت، چرچيل و استالين به ميل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشكيل دادند؛ نه از كسى اجازه گرفتند، نه گذرنامه‌اى نشان دادند. محمدرضا كه آن روز پادشاه ايران بود، مورد اعتناى اينها قرار نگرفت؛ آنها به ديدن او نرفتند، او به ديدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برايش بلند نشدند، اعتنا نكردند! ببينيد ذلت يك دولت مركزى كه سرريز ميشود بر روى مردم، تا كجاها منتهى ميشود؟
6) يكى از رؤساى رژيم جعلى صهيونيستى، كه دشمن شماره‌ى يك ملت ايران و انقلاب ايران است، اعتراف ميكند و ميگويد - اينها عين عبارت اوست - امروز يك نيروى قدرتمندى وجود دارد كه در خلاف جهت هدفهاى ما پيش ميرود و ايران رهبرى اين قدرت را به دست گرفته است. اين سياستمدارِ درمانده و حيرت‌زده اعتراف ميكند و ميگويد امروز پشت مرزهاى ما خمينى خيمه زده است! يك سياستمدارِ كهنه‌كارِ شناخته‌شده‌ى آمريكائى هم كه ما با وضع او كاملاً آشنا هستيم، در يك جلسه‌اى مقايسه ميكند آمريكاى 2001 ميلادى را با آمريكاى 2011، ميگويد - كه اين حرفها همه مال همين دو سه ماه اخير است - كدام ديوانه‌اى وضعيت آمريكاى ابرقدرتِ اول هزاره را به شرائط رقتبار آمريكا در سال 2011 - سال گذشته‌ى ميلادى - تبديل كرده است؟ بعد ميگويد: اين تحولاتى كه اتفاق افتاده و به اين وضع منتهى شده است، دامن‌زننده‌ى به اين تغيير، ايران است. معناى اين جملات اين است كه امروز ملت ايران توانسته است با حضور خود، با استقامت خود، با عزت خود، با صلابت خود، بر روى حوادث مهم جهان و حوادث مهم منطقه، اين تأثيرات ژرف را باقى بگذارد.
7) ما نُه دوره‌ى قانونگذارى در كشور داشتيم؛ كه همه‌ى اين نُه دوره در روز هفتم خرداد، بدون يك روز تأخير، افتتاح شده است؛ اين چيز كوچكى است؟ در طول سى و سه سال، نُه دوره انتخابات مجلس برگزار شده است، نُه تا مجلس شوراى اسلامى تشكيل شده است، بدون يك روز تأخير. هيچ حادثه‌ى سياسى، حادثه‌ى امنيتى، حادثه‌ى اقتصادى، تهديدهاى دشمن نتوانسته است انتخابات را يك روز عقب بيندازد. در همه‌ى دوره‌ها، هفتم خرداد، روز تشكيل مجلس جديد است.
8) بعضى‌ها نگاه ميكنند به يك مظاهرى، مى‌بينند يك چند تا جوان، يك چند تا زن يا مرد، يك عمل خلافى انجام دادند، فوراً رويش يك قضاوت كلى ميگذارند؛ اين غلط است. مردم به معنويات توجه دارند.
9) محافل سياسى و رسانه‌اى دنيا از خطر ايران هسته‌اى دم ميزنند؛ كه ايران هسته‌اى خطر دارد! من ميگويم اينها دروغ ميگويند، اينها فريبگرى ميكنند. آنچه آنها از آن ميترسند و بايد هم بترسند، ايرانِ هسته‌اى نيست؛ ايرانِ اسلامى است. ايران اسلامى است كه در اركان قدرت استكبارى زلزله انداخته است. ملت ايران اثبات كردند كه بدون تكيه‌ى به آمريكا، بدون تكيه‌ى به قدرتهاى مدعى، بلكه با دشمنى‌هاى آمريكا و قدرتهاى مدعى دنيا، يك ملت ميتواند به پيشرفت واقعى دست پيدا كند.
10) در راه پيشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتى ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافيگرى ممنوع است؛ لذت‌جوئى ممنوع است؛ به فكر جمع كردن زخارف دنيا افتادن، براى مسئولين ممنوع است. با اين ممنوعيتهاست كه ميتوانيم به قله برسيم. ما داريم در دامنه حركت ميكنيم. ما هنوز به قله نرسيده‌ايم؛ با آن فاصله داريم. آن روزى كه ملت ايران به قله برسد، دشمنى‌ها تمام خواهد شد. آن روزى كه ملت ايران به قله برسد، معارضه‌هاى خباثت‌آلود به پايان خواهد رسيد. ما تا آن روز فاصله داريم.
11) اينكه ميگوئيم بيدارى اسلامى، اين حرف پايه‌دار است، ريشه‌دار است. ملتهاى مسلمان عدالت را ميخواهند، آزادى را ميخواهند، مردم‌سالارى را ميخواهند، اعتناى به هويت انسانها را ميخواهند؛ اينها را در اسلام مى‌بينند، نه در مكاتب ديگر؛ چون مكاتب ديگر امتحان‌داده و شكست‌خورده‌اند. بدون مبناى فكرى هم كه نميشود به اين اهداف بلند دست پيدا كرد. آن مبناى فكرى بر حسب ايمان و اعتقاد ملتهاى منطقه عبارت است از اسلام و بيدارى اسلامى. ماهيت جنبشها اين است.
12) ملتها (ی منطقه) كار بزرگى انجام دادند. فضاى سياسى و اجتماعى منطقه به طور اساسى تغيير كرده؛ اين مال همين حالاست، «باش تا صبح دولتش بدمد، كه اين هنوز از نتائج سحر است». در همين قدم اول، فضاى سياسى منطقه تغيير پيدا كرده؛ نمونه‌اش اين است كه مثلاً در مصر وقتى كه قيام مردم به نقطه‌ى جوش و به اوج رسيد، بسيارى از غربى‌ها و بسيارى از حكومتهاى مستبد منطقه سعى ميكردند از مبارك حمايت كنند، او را نجات دهند، مردم را سركوب كنند؛ اما حالا كه مردم غلبه پيدا كرده‌اند و پيروز شده‌اند، همان قدرتها، ديكتاتورترينشان، مستبدترينشان، ذليل‌ترينشان در مقابل غربى‌ها، دم از حقوق مردم ميزنند، دم از مردم‌سالارى ميزنند! اين معنايش اين است كه امروز مردم‌سالارى آنچنان به سكه‌ى رائجى در اين منطقه تبديل شده كه حتّى آن كسانى كه حاضر نبودند اسم مردم و حقوق مردم به گوش كسى برسد، امروز مجبورند و چاره‌اى ندارند كه براى جلب افكار عمومى، دم از مردم‌سالارى بزنند، دم از حقوق مردم بزنند!
13) قضيه‌ى اين انقلابها خيلى مهم است. من بر روى مصر تكيه كنم. مصر كشور بزرگى است، مصر ملت كهنى است، مصر يك منطقه‌ى اساسى در دنياى اسلام بوده؛ منتها حاكمان فاسد و مزدور و پست و ذليل، ملت مصر را تذليل كردند؛ مصر را تبديل كردند به گنج استراتژيك رژيم صهيونيستى؛ اين عبارتِ يكى از رؤساى صهيونيست است. كشور مصر را، ملت مصر را، يك ملت باعظمت را تبديل كرده بودند به گنجى براى رژيم جعلىِ غاصبِ صهيونيستى. از اين خفت بالاتر؟ حالا اين گنج ساقط شده. حالا اين گنج از دسترس غاصبان كشور فلسطين خارج شده. رژيم مبارك سى سال امنيت اسرائيل را تضمين كرد. حتّى حاضر شدند يك و نيم ميليون مردم غزه را در يك زندان بزرگ نگه دارند. يك ميليون و نيم انسان در غزه، زير بمباران صهيونيستهاى خبيث بودند؛ از آن طرف هم به وسيله‌ى رژيم حسنى مبارك، راه عبور و مرور هر گونه امكان حياتى به مصر بسته شده بود؛ اينها را تاريخ فراموش نميكند.
14) در آن ايامِ جنگ بيست و دو روزه، يك مبارز فلسطينى در يك مصاحبه‌اى گفت كه امروز - آن روزى كه او ميگفت - نوزده روز است كه از جنگ ميگذرد، ولى ما در اين مدت نتوانستيم نوزده كيلو گندم و آرد از مصر وارد كنيم! راه انتقال غذاى مردم، دارو و ديگر امكانات را در رفح بسته بودند، براى اينكه به نفع رژيم صهيونيستى، يك و نيم ميليون انسان را با گرسنگى و تحت فشار، در زندان نگه دارند! حالا اين رژيم سقوط كرده. رژيم صهيونيستى احساس لُختى ميكند؛ دستپاچه‌اند، حيرت‌زده‌اند. اين داد و بيدادهائى كه مى‌بينيد از قول سران صهيونيست نقل ميشود و دم از كار نظامى و حمله‌ى نظامى ميزنند، اينها حاكى از دست خالى و حاكى از وحشت و حيرانى آنهاست؛ ميدانند كه در اين شرائط، از هميشه آسيب‌پذيرترند؛ هرگونه قدم كجى بردارند، هرگونه حركت ناشايستى انجام بدهند، مثل صاعقه‌اى بر سر خودشان فرود خواهد آمد.
15) غربى‌ها و آمريكائى‌ها هم كه هميشه پشتيبانهاى بى‌قيد و شرط رژيم غاصب بوده‌اند، امروز از هميشه گرفتارترند. امروز غرب با سيلى صورت خودش را سرخ نگه داشته است. آنها مشكلات مالى، مشكلات پولى، مشكلات اقتصادى، مشكلات اجتماعى دارند و در مواجهه‌ى با مردمِ خودشان درمانده‌اند. چندين حكومت طرفدار آمريكا در اروپا ساقط شدند. مردم اگر ميدان پيدا كنند، هر گونه نشانه‌ى استكبار آمريكائى را كه در اروپا مشهود است، با حضور خودشان، با قدرت خودشان خواهند زدود. امروز وضعشان اين است. خود آمريكا هم بدتر از همه. ملتها از آمريكا متنفرند. آمريكا دچار بحران است. البته ميخواهند اين بحران را منتقل كنند به آسيا، منتقل كنند به آفريقا، منتقل كنند به خاورميانه؛ با حادثه‌آفرينى در كشورهاى ديگر و مناطق ديگر، ضعف خودشان را بپوشانند. از جمله‌ى كارهائى كه ميخواهند بكنند، اين است كه در همين منطقه، اين انقلابهاى عظيم مردمى را به ضد خودشان تبديل كنند؛ مردم را به اختلافات قومى، اختلافات مذهبى، اختلافات طائفى سرگرم كنند. ما بايد هوشيار باشيم.
16) امروز آمريكائى‌ها از تجربه‌ى انگليسى‌ها دارند استفاده ميكنند در ايجاد اختلاف مذهبى بين شيعه و سنى. انگليس‌ها متخصص دشمنى انداختن بين گروه‌هايند - از جمله بين شيعه و سنى در دنياى اسلام - از چند صد سال قبل آنها اينكاره بودند. آمريكائى‌ها دارند از تجربه‌ى آنها استفاده ميكنند. مسئله‌ى فلسطين پيش مى‌آيد، مسئله‌ى مصر پيش مى‌آيد؛ بمجردى كه در مقابل حركت مردم قرار ميگيرند، به يك جورى، با يك ترفندى، با يك خدعه‌اى، فوراً مسئله‌ى مذهبى را مطرح ميكنند. همه بايد بيدار باشند؛ سنى بيدار باشد، شيعه بيدار باشد، عالم مذهبى بيدار باشد، نخبه‌ى دانشگاهى بيدار باشد، آحاد مردم بيدار باشند؛ بفهمند چه كار ميكنند، بفهمند توطئه‌ى دشمن را و نقشه‌ى دشمن را؛ به نقشه‌ى دشمن كمك نكنند. اين كارى است كه امروز آنها دارند انجام ميدهند.
24/3/91 بيانات در ديدار نمايندگان مجلس نهم
17) بعضى هى اشكال میكنند - گوشه كنایه، صریح - كه آقا دنیا را با خودتان مقابل نكنید، به نظر من حرفى از سرِ نیندیشیدن است. شما وقتى كه داعیه‌ى حكومت معنوى و دینى دارید، وقتى میگوئید مردم‌سالارى دینى یا مردم‌سالارى اسلامى، این خودش اولِ دعواست. مشكل دنیا، مواجه شدن با دعوت دین است. دنیا كه عرض میكنیم، مراد، همین دستگاه‌هاى اداره‌كننده‌ى دنیاست؛ اینها كسانى هستند كه قوامشان، هویتشان بر اساس غارت انسانها، ضربه‌ى به انسانیت، ضربه‌ى به ارزشهاى انسانى، براى تمتعات مادى است.
18) من و شما - بنده بیشتر از شما - محتاجیم به این كه نیتمان را، دلمان را، هدفمان را بیش از پیش خدائى كنیم. اگر این شد، مشكلات حل خواهد شد؛ اگر این شد، ما پیش خواهیم رفت؛ اگر این شد، دشمن از غلبه‌ى بر ما ناامید خواهد شد... بسیارى از اشكالاتى كه امروز به ما میگیرند - كه خیلى‌اش هم بر ما وارد است - اگر چنانچه این نیت را، این جهتگیرى را درست كردیم، این اشكالات به خودى‌خود برطرف خواهد شد.
19) مجلس بایستى هم زنده باشد، هم سالم باشد ... زنده بودن مجلس به این است كه ... وظائف را درست انجام داد؛ (اول) قانون خوب. دوم: نظارت درست. دو وظیفه‌ى اصلى مجلس اینهاست.... نظارتهائى كه ناشى از نیتهاى نادرست باشد، ... نظارتهاى جانبدارانه و ضد جانبدارانه، ... نظارتهائى كه عمق‌یابى نمیكند، نادرست است.
20) حضور مفید در محیط كار ... این از جمله‌ى گرفتارى‌هاى مجلس است؛ شما سعى كنید در مجلس نهم واقعاً این گرفتارى را برطرف كنید.
21) این منطقه، قلب دنیاست؛ منطقه‌ى مهم اتصال سه قاره با هم، منطقه‌ى مهم نفت، منطقه‌ى مهم سیاست استعمارى غرب با وجود حكومت صهیونیستى. اینجا منطقه‌ى عجیبى است.
22) در كنار زنده بودن مجلس، مسئله‌ى سالم بودن هم مهم است؛ باید هم زنده باشد، هم سالم. سالم بودن هم از جهات مختلف است؛ سلامت سیاسى، سلامت اخلاقى، سلامت مالى ... دیروز ما با جناب آقاى لاریجانى در این زمینه مفصل صحبت كردیم. واقعاً باید یكى از كارهائى كه مجلس میكند، این باشد: الگو بشوید براى دستگاه‌هاى مختلف دیگر در كم كردن هزینه‌ها؛ هزینه‌هاى سفرهاى احیاناً بى‌مورد، هزینه‌هاى گوناگون شخصى نمایندگان؛ كه البته بخش مهمى از این كار، مربوط به هیئت رئیسه‌ى محترم مجلس است، كه باید مراقبت كنند؛ و همچنین یكایك نمایندگان. البته من میدانم - هم اطلاع كلى دارم، هم اطلاع خاص دارم - كه واقعاً در بین نمایندگان، كسانى كه احتیاط میكنند و مراقبت میكنند، كم نیستند. افرادى هستند كه واقعاً انسان در قلبش آنها را تحسین میكند و خوشحال میشود و خدا را شكر میكند كه یك چنین افرادى در مجلس حضور دارند.
23) مجلس جاى گفتگوى حكیمانه و خردمندانه است. ... اگر چنانچه وقتى شما دارید حرف میزنید، دیگرى مثلاً شروع كند به دست زدن یا هیاهو كردن، براى اینكه صداى شما به گوش آن مستمع نرسد، این كار، كار حكیمانه است؟ كار خردمندانه است؟ این عادت باید در مجلس ریشه‌كن شود كه وقتى یك نماینده‌اى دارد حرف میزند، یا یك وزیرى، یك مسئول دولتى‌اى دارد حرف میزند، از یك گوشه‌ى مجلس چهار نفر شروع كنند یك صدائى در آوردن! این خیلى چیز بدى است. متأسفانه در مجلس هشتم این بود؛ من نمیدانم حالا در مجلس هفتم هم بود یا نه. من اوّلى كه با این قضیه برخورد كردم، حیرت كردم: مگر چنین چیزى ممكن است؟ دیدیم بله، هم ممكن است، هم واقع است! در مجلس اتفاق افتاده. مجلس جاى این حرفها نیست. بله، در اجتماعات عمومى، مردم عامى ممكن است از این كارها بكنند؛ یكى مى‌آید حرف میزند، دیگرى صدائى در مى‌آورد. در تاریخ، همیشه هم از این كارها بوده. در قرآن هست كه: «وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ»؛ وقتى پیغمبر حرف میزد، یك عده‌اى نمیگذاشتند صدا به گوش دیگران برسد؛ هیاهو میكردند. اما این باب جمهورى اسلامى نیست.
24) بعضى تصور میكنند، بعضى هم این را هى توى رسانه‌ها مطرح میكنند؛ خیال میكنند مظهر استقلال از دولت، پریدن به دولت است. اینجورى نیست.
25) به نظر من امروز از جمله‌ى مسائل مهمى كه ما در كشور به آن نیاز داریم، اتحاد است. اتحاد به معناى همسان بودن فكرها نیست. ... اما دستمان توى دست هم است. مثلاً او میگوید این كار باید بشود، من میگویم باید نشود. بالاخره یك مرجعى وجود دارد؛ یا مرجع، قانون است؛ یا مرجع، دستگاه قضائى است؛ یا مرجع، شوراى نگهبان است - یا هرچه - آن مرجع هم تعیین تكلیف خواهد كرد؛ اما با هم دست‌به‌یقه نمیشویم. ... البته همه هم همین را میگویند. یك وقتى یك نفرى با عصبانیت داشت از یك چیزى دفاع میكرد، یك نفر به او گفت آقا حالا چرا عصبانى میشوى؟ با همان عصبانیت داد كشید: من عصبانى نیستم! حالا از اطراف - از دو طرف هم نمیشود گفت - بعضى دائم دم از اتحاد هم میزنند، اما در عین حال باز نشانه‌ها و نمونه‌هاى تفرق گاهى دیده میشود.
29/3/91بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفراى كشورهاى اسلامى‌
26) امروز بعد از ده‌ها سال تجربه، رویكرد امت اسلام به دین محمدى (صلّى‌اللّه علیه و آله) است. بعد از آنكه روشنفكران و نخبگان و پیشروان ملتهاى مسلمان در طول سالهاى متمادى، مكتبها و داعیه‌ها و ایسم‌هاى شرقى و غربى را تجربه كردند و ناكامى و عقیم بودن آن تجربه‌ها را دریافتند، امروز توجه و اقبال امت اسلامى به مضمون بعثت و اهداف بعثت پیغمبر است.
27) امروز بشریت به دو جریان ناشى از بعثت نیاز تام دارد: یكى برانگیخته‌شدن فكر و اندیشه است، و یكى تهذیب اخلاق. ... در قرآن فرمود: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ». بعد از تزكیه است كه میفرماید: «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ».
28) امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در خطبه‌ى نهج‌البلاغه میفرماید: «لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ ... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ پیغمبران مبعوث شدند تا دفینه‌ها و گنجینه‌هاى خرد را در دل و باطن انسانها برآشوبند، آنها را استخراج كنند. ما آحاد بشر، براى اندیشیدن، استعداد عظیمى در خود نهفته داریم. وقتى فكر نمیكنیم، وقتى مطالعه نمیكنیم، وقتى در آیات الهى تدبر نمیكنیم، وقتى در تاریخ خود، در گذشته‌ى خود، در قضایاى گوناگونى كه براى بشریت پیش آمده است، در گرفتارى‌هاى گذشته، در عوامل پیروزى بزرگ براى ملتها، تدبر نمیكنیم، از آن گنجینه‌ى معنوى كه خدا در ما قرار داده است، محروم میمانیم.
29) پیروزى، بدون مجاهدت، بدون حركت، بدون خطرپذیرى، امكان ندارد. خداى متعال وعده‌ى پیروزىِ بدون حركت به هیچ كس نداده است. صِرف مؤمن بودن هم كافى نیست؛ مجاهدت لازم است، صبر لازم است؛ «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى‏ ما آذَيْتُمُونا» این حرف پیغمبران است به مخالفانشان - ما ایستادگى میكنیم. پیغمبران ایستادگى كردند. امروز منطق پیغمبران با آن همه سركوبى كه علیه آنها انجام گرفته است، منطق همه‌گیر دنیاست. حرف پیغمبران پیش رفت، منطق فرعونیان پیش نرفت. این حركت و این جهتگیرى، روزبه‌روز هم بیشتر خواهد شد. صبر لازم است، ایستادگى لازم است. ملت ما این ایستادگى را از خود نشان داد.
30) امروز سیاست استكبار و سیاست سرویسهاى جاسوسى این است كه ماها را از هم بترسانند؛ شیعه را از سنى، سنى را از شیعه؛ اختلاف ایجاد كنند.