چرا روز به روز وضعيت مان بدتر و غم انگيز تر مي شود؟
ارسال شده توسط slem در سهشنبه, ۱۳۹۷/۰۸/۲۹ - ۱۴:۰۲امروز كتاب هدايت خداوند در ميان ماست و ظاهراً داريم از آن پيروي مي كنيم ، پس چرا روز به روز وضعيتمان بدتر و غم انگيز تر مي شود؟
امروز كتاب هدايت خداوند در ميان ماست و ظاهراً داريم از آن پيروي مي كنيم ، پس چرا روز به روز وضعيتمان بدتر و غم انگيز تر مي شود؟
قیاس فرهنگ مردم ایران با سایر کشورها از جمله کشورهای غربی، آن هم در دزدی و کم کاری و سایر مولفه های اقتصادی، یک قیاس نادرست است.
مردم آنها، مردم خارق العاده یا عجیبی نیستند. آنها نیز اگر چنین شرایطی را سی یا چهل سال تجربه کنند، شاید به مراتب از ما بدتر شوند.
یکی از کارمندان یکی از کارخانجات کیک و کلوچه به من میگفت در کشورهای دیگر ثبا اقتصادی بالایی دارند اما در کشور ما اصلا ثباتی وجود ندارد و توضیحاتی داد و مثال هم زد. من جمله گفت کارخانه ما به جای تغییر در قیمت ها از کیفیت و وزن کلوچه می زند. و الا باید در عرض چند ماه قیمت ها مدام بالا رود و این موجب شوک بیشتر به اقتصاد و ورشکستگی خودمان می شود بماند قوانینی که از هر دو طرف دست و بال ما را بسته اند. لذا ما با این تدابیر قیمت کلوچه را مثلا به مدت یکسال ثابت نگه می داریم.
مردم سایر کشورها، نیز تابعی از قوانینی هستند که توسط مسئولین و دانشمندان آنها تعیین شده است. ما انتظاراتمان را بر اساس تکلیف و امر و نهی الهی تنظیم می کنیم و انتظار داریم همه خود را قربانی کنند همه خود را ورشکسته کنند همه به صورت خود جوش یک کار واحد را انجام دهند... اما واقعیت جامعه این طور نیست.. بسیاری از مردم آگاهی کافی ندارند...شرایط بد اقتصادی آنها را این طور بار می آورد که به تعبیر برخی آنها را دزد خطاب می کنیم...لا اقل من که به خاطرات 50 سال قبل که از دیگران میشنوم نظر میکنم، فرهنگ آن دوره را بهتر می دانم... این بدتر و بدتر شدن عواملی دارد یکی از آنها خود مردم هستند اما قیاس مردم کشور ما با مردم دیگر کشورها و اینکه بگوییم عجب مرمان با فرهنگی دارند و عامل اصلی و عمده را در فرهنگ آنها بدانیم نادرست است...خود این فرهنگ بیشتر متاثر از سیستم اشتباه اقتصادی و قانونی است. در واقع به نوعی جای علت و معلول عوض شده است یا به عبارتی اهم و مهم ها را جا به جا کردیم.
به نام او که هرچه بخواهد همان میشود
ظاهراً یک نفر ،مقاله زیبایی نوشته تحت عنوان "آیا من دزدم؟" و این روزها در دنیای مجازی این یادداشت میچرخد
ایشان در این مطلب به دو رخداد که برای او پیشآمده است
اشاره میکند که هردو خواندنی است.
(دانشجوی سودانی در ایرلند)
اتفاق اول: او میگوید: زمان امتحانات پزشکی من در ایرلند بود و مبلغی که برای امتحانات میبایست پرداخت میکردم ۳۰۹پوند بود
درصورتیکه پول خرد نداشته و من مبلغ ۳۱۰ پوند را پرداخت نمودم و امتحانات خود را دادم
و بعد از گذشت زمان به کشورم برگشتم و بعد از مدتی نامهای دریافت نمودم که از ایرلند برایم ارسالشده بود، در آن نامه آمده بود کهشما در پرداخت هزینههای امتحان اشتباه کردید و بهجای مبلغ ۳۰۹ پوند ، ۳۱۰ پوند پرداخت کردید، و این چکی که به همراه این نامه برای شما ارسالشده به ارزش یک پوند هست ...).جالب اینجاست که ارزش آن پاکت نامه و نامهای که در آن تایپشده بود و تمبر آن، بیش از مبلغ 1 پوند بود!
اتفاق دوم: او میگوید که من اکثر اوقات که در مسیر دانشگاه و خانه تردد میکردم، از (سوپرمارکت) که در مسیرم بود کاکائو به قیمت ۱۸بینس میخریدم و به مسیر خودم ادامه میدادم .دریکی از روزها، قیمت جدیدی برای همان نوع از کاکائو که بر روی آن ۲۰ بینس نوشته بود در قفسه دیگر قرارداده شده بود. برای من جای تعجب داشت و از فروشنده پرسیدم آیا فرقی بین این دو رقم جنس وجود دارد؟
در پاسخ ، به من گفت :نه، همان نوع و همان کیفیت است !
پس دلیل چیست؟!چرا قیمت کاکائو در قفسهای ۱۸ و در دیگری به قیمت ۲۰ به فروش میرسد؟
در پاسخ به من گفت :بهتازگی کاکائویی که برای ما ارسال شده، همراه با افزایش قیمت کاکائو بوده است ، این جنس جدید قیمت فروش اش ۲۰ بینس است ولی جنس قبلی را چون قبلاً خریدیم همان ۱۸ بینس است.
به او گفتم با این وضعیت کسی از شما جنس جدید خرید نمیکند تا زمانی که جنس قبل کامل به فروش نرود.
او گفت: بله، ما آن را میدانیم
من به او گفتم: بیا همه جنسها را قاتى کن و باقیمت جدید بفروش با این کار کسی نمیتواند متوجه شود و جنس قدیم را از جنس جدید تشخیص دهد.
در پاسخ به من گفت : مگر شما یک دزدی که چنین فکری میکنی ؟
ازآنچه او به من گفت شگفتزده شدم و مسیر خودم را پیش گرفتم و رفتم درحالیکه همیشه این سؤال در گوش من تکرار میشود
و ذهن مرا درگیر کرده است که : آیا من دزدم ؟ این چه اخلاق و کرداری است؟! بعد به این نتیجه رسیدم
که ما از جهان غرب عقبتر نیستیم ، ما از باورهایمان عقبتر ماندهایم.
این خاطره بهظاهر ساده که این روزها موردتوجه ما ایرانیها قرارگرفته و برای همدیگر در دنیای مجازی ارسال میکنیم
از تفکری حکایت میکند که هرلحظه شاهد آن هستیم. ما همگی در یک گرداب بزرگ اجتماعی قرارگرفتهایم و در میان آن در حال دستوپا زدن هستیم
و به هر چیز و هرکسی آویزان میشویم تا خود را نجات دهیم و دیگری را در میان گنداب گرداب فرومیکنیم، همه، هیجانزده و بدون تفکر و اندیشه در حال آویزان شدن به دیگری هستیم، هرکس قدرت بیشتری دارد بهظاهر با فشار به دیگری، چند لحظه و یا چند دقیقه بیشتر زنده میماند، اما باید بداند که با فشار بر دیگری و دست بر سر همسایه و همشهری و هموطن خود گذاشتن و دیگری را زودتر در مرداب فروکردن، نمیتواند خود را نجات دهد.
وضعیتی که امروز مردم ما در گرداب اقتصاد خرد و کلان به آن دچار شدهاند، فقط یکراه نجات دارد،اتحاد همگانی ،باید همه باهم و در یک مسیر حرکت کننیم، همت و غیرت همه را میطلبد، باید همه دستبهدست یکدیگر بدهیم تا بتوانیم از این مرداب خود را نجات دهیم، باید در فرهنگ اجتماعی تغییر ایجاد شود، باید از منفعتطلبی فردی رها شویم، باید کسبه خرد از گرانفروشی و اجحاف خودداری کنند، باید تاجران بازار از مالاندوزی و احتکار دست بردارند، باید در سیستم دولتی دزدها را نشانه رفت، باید عدالت همگانی را تقویت کرد، باید فرهنگ دزد پروری را تغییر داد. باید هرکسی در هر شغل و مقامی هرروز صبح از خود بپرسد آیا من یک دزدم؟
بله، اگر جنسهای مغازهات را یک ریال بیشتر از سود واقعی میفروشی دزد هستی!
اگر کاری از دستت برمیآید و برای مراجعهکننده انجام نمیدهی دزد هستی!
اگر نیازهای مردم را در انبارهایت احتکار کردی،دزد هستی!
اگر از همشهری خود رشوه میخواهی دزد هستی، اگر وزیر و وکیل هستی و تصمیم غلط میگیری دزد هستی!
اگر خانم خانهدار هستی و پوشک و رب گوجه و روغن و قند و شکر و سایر مایحتاج زندگی را بیشتر از نیازت در خانه انبار کردهای دزد هستی !
اگر پزشک هستی و بیمارت را با نسخه اول برای ویزیت دوم و سوم علاج نمیکنی دزد هستی!
اگر محیطزیست را پاکیزه نگه نمیداری دزد هستی!
اگر در کوچه و خیابان آشغال میریزی و به رفتگر و شهروند دیگری ظلم میکنی دزد هستی!
اگر در رانندگی خلاف می کنی دزد هستی!
اگر با موتورسیکلت در پیاده رو حرکت می کنی دزد هستی!
اگر سرزمینت را دوست نداری دزد هستی!
اگر شغل و وظیفه و کارت را بهخوبی انجام ندادی و ۸ ساعت را بیهوده گذراندی دزد هستی! اگر......
در هر شغل و مقامی هرروز صبح از خود بپرسیم آیا من یک دزدم؟ و هر شب باز از خود سؤال کنیم آیا امروز دزدی کردم؟
دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست !
سلام ...
امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشید ...
یعنی واقعا کشور ما چهار تا اندیشمند نداره که بتونند مردم رو به هم نزدیک کنند و دوباره مردم متحد بشن ...
یکی از فامیل هامون تعریف میکرد که در درون کشور آمریکا ؛ دولتمردانش حواسشون به این هستش که به کره ای ها و چینی ها توهین نکنند ... چون کره ای ها و چینی ها خیلی پشت به پشت هم هستند ... ولی ایرانی ها برعکس ... همشون آدم فروش هستند ... و پشت به پشت هم نمیدن ... بنابراین نمیتونند حق و حقوقشون رو بگیرند ...
چرا اینجوری شدیم ... من تازگی ها در اینستاگرام عضو شدم ... واقعا شرمم میشه بگم ... چه توهینهایی به سردار سلیمانی میکنند ... اینها اصلا ایرانی هستند ... آدم شرمش میگیره بگه اینها هم ایرانی هستند ...
از این مقوله بگذریم ...
چرا ایران هیچ گونه توانایی در مدیریت اندیشه های اجتماعی نداره ... اصلا احساس میکنم که ایرانی ها و کسایی که مسئولیت دارند هیچ دانشی در مورد مدیریت اندیشه های اجتماعی ندارند ... روز به روز هم داره تفرقه بین مردم زیاد میشه ...
چرا توانایی این رو نداریم که القا کنیم مردم پشت به پشت هم باشین ... مردم مراقب هم باشین ... مردم الان شرایط خاص هست ... این دوران گوشت تن هم دیگه رو نخورین ... واقعا توانایی این رو نداریم ...
یک کلیپ بدین من براتون درست کنم که وقتی دارین با ماشینتون در خیابان راه میرید ... اگر سگ گرسنه ای رو دیدید ... نگه دارید و بهش غذا بدید ... فرداش ... نیمی از ایرانی ها وای میایستند تا به سگ ها غذا بدن ...
یعنی صدا و سیما اینقدر توانایی نداره ؟؟؟
نمیدونم ... مسوول این مساله کی هست .... ولی هر کسی هست ... اصلا کارش رو بلد نیست ...
چرا محتکرین رو خجالتشون نمیدید ...
چرا بچه ها و مدرسه ای ها رو نمیبرین به بیمارستان ها تا ببینند بیمارها چه میشکند و برن برای بابا مامان دزدشون تعریف کنند
چرا کلیپ های 5 دقیقه ای از صدا و سیما پخش نمیشه که در درونش محبت کردن رو یاد بده
همش یه آخوند میارن ... که بزنه به صحرای کربلا ...
این روش چواب نمیده ... نمیخواید بفهمید ... بایدحتما کشور تجزیه بشه ... باید بدبخت بشیم ...
اگر من امکاناتش رو داشتم میتونستم دهها کلیپ 5 دقیقه ای بسازم که در این شرایط مردم باید چجوری مراقب هم باشند ... چجوری به هم کمک کنند ...
چادرهایی رو در درون شهر تاسیس میکردم که مردم اضافه دارایی هاشون رو اونجا بزارن ... یخچالهایی رو میزاشتم تا مردم اگر میخوان غذا بدن ... بتونن به هم دیگه کمک کنن ...
اونوقت منی که دزد هستم ... منی که محتکر هستم ... میبینم که مردم دارن از دارایی هاشون میگذرن ... تا مراقب هم باشن ... خجالت میکشم ... دزدی نمیکنم ... مردم کشورم رو بدبخت نمیکنم ... احتکار نمیکنم و ....
درسته که وضع کشور هنوز اونقدر بد نشده ... ولی کسی که مدیریت اندیشه ها رو بر عهده داره ... باید بدونه که زمان چنین تصمیم هایی الان هست ... نه زمانی که کار از کار گذشته و مردم دارن گوشت و تن هم دیگه رو میخورن ....
واقعا هر کسی مسول این امر در درون کشور هست ... کارش رو بلد نیست ...
به کچا میخوایم برسیم ... میخوایم به آمریکا بگیم غلط کردیم ... این همه شهید هسته ای دادیم غلط کردیم ...
یعنی میخوایم کوتاه بیایم جلوشون .... اگر این کار رو بکنیم ... هیچ جای دنیا دیگه اعتبار نداریم ... همه ما رو با دست نشون میدن و بهمون میخندن ....
من که کوچیک بودم ... مامانم بهم پرتغال و خیار نمیداد ببرم مدرسه .... میگفت میبری مدرسه ... بچه های دیگه هم میبینن و میخوان و دلشون میسوزه که خیار ندارن .
چندی پیش در درون پارک نشسته بودم که گروهی داشتند والیبال بازی میکردند ... و یه پسر بچه توپول دو تا بستنی خریده بود ... یکی برای خودش و یکی هم برای دوستش ... و هر کاری که کرد دوستش اون بستنی رو ازش قبول نکرد ... گفت یا برای همه میخریدی ... یا هیچی ...
یعنی یه چیز به این کوچیکی رو همه میفهمند ...
نمیتونین کلیپی بسازید که ...
همین دو سناریویی که در فوق عنوانش کردم نشان داده بشه و بعد پسر بچه ای رو به تصویر بکشه که سوار بنز آخرین سیستم هست و کنار دستیش نون نداره که برای خانوادش ببره ....
خیلی سخته ....
پس چرا دشمن داره این کار رو میکنه ... من اینستاگرام که رفتم اصلا باورم نشد این همه اندیشه های احمق داریم ... دارن کشورشون رو نابود میکنند ... دارن سردارشون رو مسخره میکنند ...
کچای دنیا ... در کدوم زمان چنین جیزی رسم بوده ...
من فکر میکنم ... فکر که نه ... مطمین هستم که اگر اینجوری جلو بره ... هیچ اتحادی برای مردم باقی نمیمونه ... کسی نیست که بتونه اندیشه ها رو کنترل کنه ... بتونه ارق ملی رو در وجدان ها بیدار کنه ...
و ضعف رو فقط و تنها در سیستم مدیریتی کشور میدونم ... اصلا نمیدونم این مساله عهده دار در درون کشور و در درون صدا و سیما داره یا نه ....
نمیدونم کارگردان های ما دارن چی کار میکنند ... واقعا نمیدونم ....
همه گیج میزنن ... همه ...
[="]بسم الله الرحمن الرحیم
[/]
[="]در فضای تلگرام مطلبی از کتاب«سیمای دو زن» نوشته ی «سعیدی سیرجانی» انتشار یافته که از کارشناسان محترم تقاضای پاسخ به آنرا دارم.[/]
[="]در قسمتی از این کتاب آمده:[/] [="] [/] [="]به دخترانم، به دختران ميهنم[/] [="]داستان خسرو و شيرين را نظامی در سال پانصد و هفتاد و شش سروده است و منظومة ليلی و مجنون را هشت سال بعد. اگر سال تولد او در حوالی پانصد و سی باشد هر دو منظومه محصول دوران پختگی طبع وی است. ...[/] [="]ليلی پروردة جامعه ای است كه دلبستگی و تعلق خاطر را مقدمة انحرافی می پندارد كه نتيجه اش سقوطی حتمی است در دركات وحشت انگيز فحشا؛ و به دلالت همين اعتقاد همة قدرت قبيله مصروف اين است كه آب و آتش را _ و به عبارتی رساتر آتش و پنبه را_ از يكديگر جدا نگه دارند تا با تمهيد مقدمات گناه، آدميزادة طبعا ظلوم و جهول در خسرات ابدی نيفتد. در محيطی چنين يك لبخند كودكانه ممكن است تبديل به داغ ننگی شود بر جبين حيثيت افراد خانواده و حتی قبيله. در اين ريگزار تفته بازار تعزير گرم است و محتسب خدا نه تنها در بازار كه در اعماق سيه چادرها و پستوی خانه ها. همة مردم از كودكان خردسال مكتبی گرفته تا پيران سالخوردة قبيله مراقب جزييات رفتار يكديگرند....[/] [="] [/] [="]اما در ديار شيرين منعی بر مصاحبت و معاشرت مرد و زن نيست. پسران و دختران با هم می نشينند و با هم به گردش و شكار می روند و با هم در جشنها و ميهمانيها شركت می كنند. و عجبا كه در عين آزادی معاشرت، شخصيت دختران پاسدار عفاف ايشان است، كه بجای ترس از پدر و بيم بدگويان، محتسبی در درون خود دارند و حرمتی برای خويشتن قايلند. دخترها، مادران و پيران خانواده را مشاوران نيك انديش خويشتن می دانند، و هشداری دوستانه چنان در دل و جانشان اثر می كند كه وسوسه های شهزادة جوان عشرت طلبی چون پرويز نمی تواند در حصار پولادين عصمتشان رخنه ای كند. در سرتاسر داستان خسرو و شيرين بيتی و اشارتی به چشم نمی خورد كه آدميزادة خيرخواه مصلحت انديشی به نهی از منكر برخاسته باشد و از عمل نامعقول شيرين انتقادی كرده باشد. گويی همة مردم اين سوی جهان از ارمنستان گرفته تا كرانه های غربی ايران و قصر شيرين گنه كاران با انصافی هستند كه داستان عيسی و رجم زانيه را شنيده اند، و در برخورد با گناه ديگران، به ياد نامة اعمال خويش می افتند و به حكم بزرگوارانة مروا كراما ديدة عيب بين خود را بر دليريها و جسارتهای جوانان فرو می بندند.[/] [="] [/] [="]در ديار شيرين مردم چنان گرم كار خويشتن اند و مشاغل روزانه، كه نه از ورود نامنتظر وليعهد شاه ايران به سرزمين خود باخبر می شوند و نه پروای سرگذشت عشق شيرين و پرويز دارند. حتی يك نفر هم درين مملكت بی در و دروازه متعرض اين نكته نمی شود كه در بزم شبانة مهين بانو چه می گذرد و جوانان عزبی چون پرويز و همراهانش چرا با دختران ولايتشان مسابقة اسب تازی و چوگان بازی می گذارند. گويی احدی را عقده ای از ميل های سركوفته بر دل ننشسته است. ظاهرا اين ديار ولنگاريها و بی اعتنايی ها نمونة همان سرزمين بی حساب و كتابی است كه در آن كسی را با كسی كاری نباشد. دختری سرشناس يكه و تنها بر پشت اسب می نشيند و بی هيچ ملازم و پاسداری از ناف ارمنستان تا قلب تيسفون می تازد و وقتی كه محروم از ديدار يار ناديده به ديار خود برمی گردد، يك نفر مرد غيرتی در سرتاسر مملكتش پيدا نمی شود تا بپرسد: چرا رفتی و كجا رفتي؟[/] [="]اما وضع ليلی چنين نيست كه محكوم محيط حرمسرايی تازيان است و جرايمش بسيار: يكی اين كه زن به دنيا آمده و چون زن است از هر اختيار و انتخابی محروم است. گناه ديگرش زيبايی است و زندگی در محيطی كه بجای ذات يبوست صفات ملوكانه، حكيم باشی بيچاره را به تنقيه می بندند و بجای تربيت مردان به محكوميت زنان متوسل می شوند، كه چو ديده ديد و دل از دست رفت و چاره نماند كار عاشقی به رسوايی می كشد و راه علاج اينكه زن را از درس و مدرسه محروم كنند تا چشم مرد به جمالش نيفتد و كار جنونش به تماشا نكشد...
[/]
[="]سؤال اینجاست که آیا چنین ترسیم و مقایسه ای میان دو فرهنگ به شکل صحیح و منطبق بر واقعیات دو جامعه شکل پذیرفته یا خیر؛ بلکه چنین داستانی بیانگر ترسیم ذهنی نویسنده بوده است؟
متشکرم.:Gig:[/]
[="] [/] [="] [/]
زبالههایی که از پشت رل میآیند
شیشه ماشین را پایین میدهیم. بطری آب، تهمانده سیگار، پوست میوه و تخمه، پاکت چیپس و پفک را هر جا که دستمان برسد، پرت میکنیم. "شهر ما ، خانه ما" برای خیلی از ما فقط در حد یک شعار خنده دار مانده که هر کجا ضرورتش را احساس کنیم آن را به عنوان دمدستیترین شعاری که نشان دهد چقدر شهروند قانونمداری هستیم، خرج میکنیم.
با نزدیک شدن به نوروز و افزایش مسافرت ها این معضل نیز بسیار بیشتر مشاهده میشود.
تعارف نداریم و نمی خواهیم خودمان را گول بزنیم، آیا جز تلی از آشغال در جنگل ها ، مراتع ، ساحل ها و کوهپایه ها می بینید؟! این زباله ها را نه مریخی ها بر پهنه طبیعت ایران ریخته اند و نه پای استکبار جهانی در میان است ؛ ما مردم با فرهنگ این کار را کرده ایم ، همان هایی که به زیبایی از گذار به دموکراسی سخن می گوییم ، با معنویت تمام نماز اول وقت می خوانیم و با هیجان ، از سفرهایمان به خارج تعریف می کنیم که حتی سگ ها هم از چراغ قرمز عبور نمی کنند!
بعد هم از قوطی نوشابه گرفته تا پلاستیک و بقایای مواد غذایی را در اطراف جایی که از آن لذت برده ایم می ریزیم و خوشحال و خندان به خانه هایمان برمی گردیم که چه خوش گذشت!
یک زمانی هست که کسی زباله ای در دل طبیعت می ریزد و نمی داند که چه جنایتی در حق طبیعت و نسل های آینده می کند. چنین کسی را حداکثر باید نادان نامید ولی وقتی که سال هاست آموزش داده می شود که زباله ها را بر طبیعت تحمیل نکنید چون 300 سال طول می کشد تا یک ظرف پلاستیکی تجزیه شود و به طبیعت بازگردد ، باز هم شاهد "گستردگی ملی زباله ریزی در طبیعت" هستیم چه باید بگوییم؟!
آیا واقعاً کار سخت و شگفت انگیزی است که هر خانواده ، کیسه زباله ای با خود ببرد و زائدات تفریحش را در آن بریزد و به سطل زباله منتقل کند؟! آیا این کار ساده تکنولوژی پیچیده ای می خواهد که بر اثر تحریم ها به آن دسترسی نداریم؟!
همه ما به خوبی می دانیم به عنوان شهروندان یک شهر باید خیابان ها و کوچه های شهری را که در آن زندگی می کنیم مانند خانه خود بدانیم و شاید کمترین کاری که از دستمان برمی آید هم این باشد که چهره شهرمان را با انداختن زباله روی زمین نازیبا نکنیم، اما خیلی از ما در این زمینه کوتاهی می کنیم.
براساس قانون جدید رسیدگی به تخلفات رانندگی ریختن اشیا و ضایعات در سطح معابر به عنوان تخلف رانندگی محسوب شده و راننده متخلف باید متناسب با نوع تخلف، جریمه های 300 ، 400 و 500 هزار ریال بپردازد. اما تا زمانی که فرهنگ عمومی اصلاح نشود وضع این قوانین تاثیر زیادی ندارد.
پرتاب اشیا و زباله از داخل ماشین به خیابان علاوه بر اینکه چهره بسیاز زشت و زننده ای برای هر بیننده این صحنه دارد ، میتواند به دلیل ناتوانی راننده در کنترل وسیله نقلیه با مواجه شدن ناگهانی با اشیا و ضایعات موجود در سطح معابر باعث تصادفات خطرناکی شود.
جریمه زباله ریزها در برخی کشورها
ب
بودجه بخش فرهنگی ایران مبلغ بسیار کلانی هست و رقمی بیش از 6000 میلیارد تومن در سال هست (منبع)
اما اگر به سطح جامعه مراجعه کنیم و یا به گزارش هایی مانند موردی که در زیر این مطلب گذاشتم نگاه کنید، میبینید که نه تنها وضع فرهنگی مملکت رو به بهبود نیست، بلکه به شدت رو به انحطاط هست
درسته که مملکت دشمنان زیادی داره و مسئولان بی کفایت معمولا ناکارامدی خودشون رو به دشمن خارجی ربط میدن (و البته مقداری هم تبلیغات اونها موثر هست)
با این حال اوضاع و احوال کنونی به هیچ وجه قابل قبول نیست. به نظر شما اشکال کار کجاست و راه حل چیست؟
(لطفا نظرات منطقی باشه. از شعار دادن بیهوده بپرهیزید و مستدل صحبت بفرمایید)
---------------
[="]در اين گزارش با استناد به نامهای از وزارت آموزش و پرورش، نتايج تحقيق بر [/][="]۱۴۱[/][="] هزار و [/][="]۵۵۵[/][="] دانش آموز دختر و پسر دوره متوسطه در سال تحصيلی [/][="]۱۳۸۷-۱۳۸۶[/][="] منتشر شده است[/][="].
[/][="]به گزارش پارسینه، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ایران، نوزدهم خرداد گزارشی با عنوان «ازدواج موقت و تاثير آن بر تعديل روابط نامشروع جنسی» روی وبسايت خود منتشر کرده است[/][="].
[/][="]در اين گزارش با استناد به نامهای از وزارت آموزش و پرورش، نتايج تحقيق بر [/][="]۱۴۱[/][="] هزار و [/][="]۵۵۵[/][="] دانش آموز دختر و پسر دوره متوسطه در سال تحصيلی [/][="]۱۳۸۷-۱۳۸۶[/][="] منتشر شده است[/][="].
[/][="]بر اساس اين تحقيق، [/][="]۱۰۵[/][="] هزار و [/][="]۴۶[/][="] نفر دانش آموز يعنی [/][="]۷۴.۳[/][="] درصد دارای رابطه «غير مجاز با جنس مخالف» بودهاند[/][="].
[/][="]همچنین طبق این گزارش، در سال تحصیلی 1386-1387 از 141552 دانش آموز (دختر و پسر) دوره متوسط در کل کشور تعداد 24889 نفر (17.5 درصد) دارای روابط همجنسگرایی (لواط و مساحقه) بودند[/][="].
[/][="]به نوشته این گزارش، بر اساس اظهارات کارشناسان در سال 1388 در دهه 1960 و 1970 میلادی سن روسپیگری بالای 30 سال بود، اما اکنون سن روسپگیری به 15 سال به بالا رسیده است[/][="]. [/][="]تحقیقات دانشگاه شهید بهشتی نشان داده است که آمار روسپیگری بین زنان متاهل بیشتر از مجردهاست و 11 درصد روسپیان شهر تهران با اطلاع همسرانشان دست به روسپیگری می زنند[/][="].
[/][="]در سال های 1388 و 1389 آمار کشف باندهای فساد 30 الی 35 درصد افزایش داشته است[/][="].
[/][="]گزارش مرکز پژوهشهای مجلس همچنين به يک تحقيق انجام شده توسط محمود گلزاری، عضو هيات دانشگاه علامه طباطبايی اشاره کرده است[/][="].
[/][="]بر اساس اين تحقيق، [/][="]۸۰[/][="] درصد دختران مورد پرسش در چند دبيرستان دخترانه تهران گفتهاند که رابطه با جنس مخالف را تجربه کردهاند[/][="].
[/][="]محمود گلزاری، معاون ساماندهی امور جوانان وزير ورزش و جوانان، [/][="]۲۱[/][="] ارديبهشت امسال نيز گفته بود که بر اساس گزارشهای آموزش و پرورش، [/][="]۴۰[/][="] درصد دانشآموزان رابطه با جنس مخالف را از [/][="]۱۴[/][="] سالگی شروع کردهاند[/][="].
[/][="]به گفته وی، ارتباطِ پيش از دانشگاه دختران و پسران نسبت به [/][="]۳۰[/][="] سال پيش، سه برابر شده و زمان شروع رابطه جنسی نيز به دوره راهنمايی رسيده است[/][="].
[/][="]تهيه کنندگان گزارش مرکز پژوهشهای مجلس تاکيد کردهاند که اين آمار گوشهای از حقيقت را نشان میدهد نه همه آن را[/]
[=&] با سلام خدمت کارشناس محترم و دوستان عزیز[/][=&]
[/]قبل از مطرح کرن سئوال خود، این نکته را توجه می دهم که منظور از فرهنگ در سئوال من فرهنگ اسلامی به معنای جامع و کامل است که شامل بسیاری
از مطالب و خرده فرهنگ ها می شود و منحصر در یکی،دو مورد نیست.برای بیشتر مشخص شدن مطلب چند مثال خدمتتان بیان می کنم :
1.رایج شدن فرهنگ ازدواج درست، به موقع و اسلامی
2.ترویج تربیت صحیح دینی در خانواده ها
3. فرهنگ شدن روابط اسلامی و تعامل درست بین زن وشوهر و پدر و مادر با فرزندان
4. پررنگ شدن و ارزش واقعی پیدا کردن برخی مسائل دینی در نگاه مردم و جامعه (احکامی که مربوط به جامعه است و یا به نوعی جامعه در آن تأثیر فراوان دارد)
مثل نماز جماعت، تکریم ارباب رجوع در ادارات، وام قرض الحسنه، رزق و روزی حلال در آوردن
5. ترویج فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر به صورت درست و خوب
6. ترویج فرهنگ حجاب و پوشش اسلامی
این مثال ها بخشی از دهها مسئله در فرهنگ اسلامی بود که بیان شد[=&].
[/]من یک سئوال اساسی دارم ؟؟؟؟ [=&]
[/]دوست دارم کارشناس محترم و دوستان دیگر،نظرات خود را بگویند
با توجه به این که امسال سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی از سوی مقام معظم رهبری می باشد، سئوال من این است که برای رایج شدن
فرهنگ اسلامی ما چه وظیفه ای داریم؟
یعنی اولاً ما مردم اصلاً وظیفه ای در قبال فرهنگ اسلامی داریم یا نه؟
ثانیاً واقعاً اگر ما وظیفه داریم و کاری باید انجام دهیم از کجا شروع باید بکنیم و وظیفه هر صنفی،هر قشری ( پیر، جوان،زن و مرد،علمای دین،نخبگان و
فرهیختگان علمی و فرهنگی،خانواده ها،اساتید دانشگاه،دانشجویان و مسئولین سیاسی و فرهنگی و ... ) چیست ؟
ثالثاً اگر ما خودمان به عنوان یک مسلمان ( جدای از این که مسئولین کشوری چه وظیفه ای دارند و آیا به وظایف خود عمل می کنند یا نه؟ ) که دغدغه دینی
و مذهبی داریم در قبال رواج پیدا کردن فرهنگ غیر اسلامی چه اقدام عملی باید بکنیم؟ آیا فقط باید دست روی دست گذاست و سکوت کرد؟
آیا بینی و بین الله ما خودمان بشخصه هیچ تکلیفی نداریم؟ اگر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف بیاورند و وضع فرهنگی مملکت ما را ببینند،
وضع ما را می پسندند؟ آیا خود ما در قبال مولایمان و صاحبمان حضرت حجت،می توانیم این مسئله را مطرح کنیم که از دست ما کاری برنمی آمد و ما مسئولیتی
نداشتیم تا بتوانیم کاری بکنیم؟
آیا می دانید اگر ما این مطلب را ( چون مسئولیت نداشتیم نتوانستیم کاری بکنیم ) که من اسم آن را توجیه می گذارم، قبول کنیم اصلاً انقلاب اسلامی
شکل نمی گرفت ؟
در زمان مرحوم امام خمینی رحمه الله علیه و قبل از انقلاب،عموم مردم با دست خالی و بدون امکانات و بدون داشتن هیچ مسئولیت کشوری، رژیم شاهنشاهی
را که تمام مدیریت های کشوری و تمام امکانات لشکری و کشوری را در دست داشت، کنار زد؟ پس اصلاً این توجیه، توجیه درستی نیست
پوشش اسلامی باید از چه گروه سنی مد نظر باشد؟
با توجه به جنگ نرم در پیش رو
بهتر دیدیم یک کنکاشی بنماییم و چیزهایی را از کابران یاد بگیریم
مثلا بعضی ها می گویند ما خودمان تصمیم میگیریم که حجاب داشته باشیم یا نداشته باشیم
دیگه نمیشه به مردم زور گفت. مردم آگاه شدن و دوست دارن خودشون تصمیم بگیرن.
می خواهیم ببینم واقعا اینطوریه؟