«خط ولایت» (هر ماه در محضر زعیم)
ارسال شده توسط روح بخش در چهارشنبه, ۱۳۹۱/۰۴/۲۱ - ۲۰:۲۱سلام کاربران محترم
ان شاء الله اگر توفیق یار شود، با آغاز هر ماه، گلچینی از فرمایشان مقام عظمای ولایت که در ماه قبل ایراد نموده اند را برایتان انتخاب و در معرض نگاهتان خواهم گذاشت.
3/3/91 بيانات در دانشگاه امام حسين عليهالسلام
1) خداوند متعال نعمت بزرگ خدمت در جمهورى اسلامى را به ما ارزانى داشته است و ما وظيفهى شكرگزارى آن را داريم. ... خداوند متعال در قرآن ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ»؛ آنهائى كه در راه اسلام با پيغمبر بيعت كردند، در واقع با خدا بيعت كردند. «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»؛ آن دستى كه براى بيعت بر روى دست آنها قرار گرفت - كه دست پيغمبر بود - در واقع دست خداست. بيعت با اسلام، بيعت با دين، بيعت با مأموريت و مسئوليت الهى، چنين بيعتى است. انسان، با خدا بيعت ميكند. بعد ميفرمايد: «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ»؛ هر كسى كه اين بيعت را بشكند، به زيان خود اقدام كرده است. «وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً»؛ (فتح: 10) اما آن كسانى كه بر اين پيمان وفا ميورزند و پايدارى ميكنند، پاداش بزرگ خود را از خداى متعال دريافت خواهند كرد. اين پاداش، فقط پاداش در آخرت نيست - اگرچه پاداش آخرت آنقدر باعظمت و پرمغز و پرمعناست كه ذهن دنيائى و مادى ما قادر به فهم آن نيست - اين پاداش در دنيا هم هست. پاداش آن كسانى كه در راه خدا با بيعت الهى حركت ميكنند، پايدارى ميكنند، عزت است، سرافرازى است، آزادگى است، بزرگوارى است.
14/3/91 بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
2) در منطق قرآن، عزت واقعى و كامل متعلق به خداوند و متعلق به هر كسى است كه در جبههى خدائى قرار ميگيرد. در مصاف بين حق و باطل، بين جبههى خدا و جبههى شيطان، عزت متعلق به كسانى است كه در جبههى خدائى قرار ميگيرند. اين، منطق قرآن است. در سورهى فاطر ميفرمايد: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً». در سورهى منافقون ميفرمايد: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُونَ»؛ عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پيامبر و به مؤمنين است؛ اگرچه منافقان و كافردلان اين را درك نميكنند؛ نميفهمند كه عزت كجاست، مركز عزت واقعى كجاست. در سورهى نساء، دربارهى كسانى كه خود را متصل به مراكز قدرتهاى شيطانى ميكنند، براى اينكه حيثيتى به دست بياورند، قدرتى به دست بياورند، ميفرمايد: «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»؛ آيا دنبال عزتند اين كسانى كه به رقباى خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهاى مادى پناه ميبرند؟ عزت در نزد خداست. در سورهى مباركهى شعراء، گزارشى از مجموعهى چالشهاى پيامبران بزرگ را مطرح ميفرمايد - دربارهى حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعيب، حضرت موسى - مفصل دربارهى چالشهاى اين پيامبران بزرگ بحث ميكند و گزارش الهى و وحى را به گوش مردم ميرساند. در هر مقطعى كه ميخواهد غلبهى جبههى نبوت را بر جبههى كفر بيان بفرمايد، ميفرمايد: «إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاََيَةً وَ مَا كاَنَ أَكْثرَُهُم مُّؤْمِنِين. وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيم»؛ يعنى با اينكه طرف مقابل اكثريت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود، اما جبههى توحيد بر آنها پيروز شد؛ در اين يك آيتى است از آيات الهى، و خداى تو عزيز و رحيم است. بعد از آنكه قرآن اين گزارش را در طول سورهى مباركهى شعراء هى تكرار ميكند، تكرار ميكند، در آخر سوره خطاب به پيغمبر ميفرمايد: «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزيزِ الرَّحيمِ»؛ به اين خداى عزيز و رحيم كه تضمين كنندهى غلبهى حق بر باطل است، توكل و تكيه كن. «الَّذِى يَرَئكَ حِينَ تَقُومُ. وَ تَقَلُّبَكَ فىِ السَّاجِدِينَ»؛ او ناظر به حال توست؛ در حال قيام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حركت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را مىبيند؛ «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم». پس در منطق قرآن، عزت را بايد از خداوند طلب كرد.
3) وقتى كه عزت شامل حال يك انسان، يك فرد يا يك جامعه ميشود، مثل يك حصار عمل ميكند، مثل يك باروى مستحكم عمل ميكند؛ نفوذ در او، محاصرهى او، نابود كردن او براى دشمنان دشوار ميشود؛ انسان را از نفوذ و غلبهى دشمن محفوظ نگه ميدارد. آن وقت هرچه اين عزت را در لايههاى عميقتر وجود فرد و جامعه مشاهده كنيم، تأثيرات اين نفوذناپذيرى بيشتر ميشود؛ كار به جائى ميرسد كه همچنان كه انسان از نفوذ و غلبهى دشمن سياسى و دشمن اقتصادى محفوظ ميماند، از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلى، يعنى شيطان هم محفوظ باقى ميماند. آن كسانى كه عزت ظاهرى دارند، اين عزت در دل آنها، در درون آنها، در لايههاى عميق وجود آنها نيست؛ لذا در مقابل شيطان بىدفاعند، نفوذپذيرند.
4) معروف است كه ميگويند اسكندر مقدونى در يك راهى ميگذشت، مردم به او كرنش ميكردند. يك مرد پارساى مؤمنى در يك گوشهاى نشسته بود، كرنش نكرد، احترام نكرد، بلند نشد. اسكندر تعجب كرد، گفت: او را بياوريد. او را آوردند. گفت: تو چرا در مقابل من كرنش نكردى؟ گفت: زيرا تو غلامِ غلامان منى؛ چرا در مقابل تو كرنش كنم؟ گفت: چطور؟ گفت: زيرا تو غلام شهوت و غضب خود هستى، و شهوت و غضب غلامان منند، در اختيار منند، من بر آنها غالبم.
5) در همين دوران بود (دویست ساله ذلتبار قبل از انقلاب بود) كه رئيس سه كشور - كه متحدين جنگ بودند - به تهران آمدند و بدون اينكه از دولت اجازه بگيرند، بدون اينكه به دولت مركزى كمترين اعتنائى بكنند، در اينجا جلسه تشكيل دادند. روزولت، چرچيل و استالين به ميل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشكيل دادند؛ نه از كسى اجازه گرفتند، نه گذرنامهاى نشان دادند. محمدرضا كه آن روز پادشاه ايران بود، مورد اعتناى اينها قرار نگرفت؛ آنها به ديدن او نرفتند، او به ديدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برايش بلند نشدند، اعتنا نكردند! ببينيد ذلت يك دولت مركزى كه سرريز ميشود بر روى مردم، تا كجاها منتهى ميشود؟
6) يكى از رؤساى رژيم جعلى صهيونيستى، كه دشمن شمارهى يك ملت ايران و انقلاب ايران است، اعتراف ميكند و ميگويد - اينها عين عبارت اوست - امروز يك نيروى قدرتمندى وجود دارد كه در خلاف جهت هدفهاى ما پيش ميرود و ايران رهبرى اين قدرت را به دست گرفته است. اين سياستمدارِ درمانده و حيرتزده اعتراف ميكند و ميگويد امروز پشت مرزهاى ما خمينى خيمه زده است! يك سياستمدارِ كهنهكارِ شناختهشدهى آمريكائى هم كه ما با وضع او كاملاً آشنا هستيم، در يك جلسهاى مقايسه ميكند آمريكاى 2001 ميلادى را با آمريكاى 2011، ميگويد - كه اين حرفها همه مال همين دو سه ماه اخير است - كدام ديوانهاى وضعيت آمريكاى ابرقدرتِ اول هزاره را به شرائط رقتبار آمريكا در سال 2011 - سال گذشتهى ميلادى - تبديل كرده است؟ بعد ميگويد: اين تحولاتى كه اتفاق افتاده و به اين وضع منتهى شده است، دامنزنندهى به اين تغيير، ايران است. معناى اين جملات اين است كه امروز ملت ايران توانسته است با حضور خود، با استقامت خود، با عزت خود، با صلابت خود، بر روى حوادث مهم جهان و حوادث مهم منطقه، اين تأثيرات ژرف را باقى بگذارد.
7) ما نُه دورهى قانونگذارى در كشور داشتيم؛ كه همهى اين نُه دوره در روز هفتم خرداد، بدون يك روز تأخير، افتتاح شده است؛ اين چيز كوچكى است؟ در طول سى و سه سال، نُه دوره انتخابات مجلس برگزار شده است، نُه تا مجلس شوراى اسلامى تشكيل شده است، بدون يك روز تأخير. هيچ حادثهى سياسى، حادثهى امنيتى، حادثهى اقتصادى، تهديدهاى دشمن نتوانسته است انتخابات را يك روز عقب بيندازد. در همهى دورهها، هفتم خرداد، روز تشكيل مجلس جديد است.
8) بعضىها نگاه ميكنند به يك مظاهرى، مىبينند يك چند تا جوان، يك چند تا زن يا مرد، يك عمل خلافى انجام دادند، فوراً رويش يك قضاوت كلى ميگذارند؛ اين غلط است. مردم به معنويات توجه دارند.
9) محافل سياسى و رسانهاى دنيا از خطر ايران هستهاى دم ميزنند؛ كه ايران هستهاى خطر دارد! من ميگويم اينها دروغ ميگويند، اينها فريبگرى ميكنند. آنچه آنها از آن ميترسند و بايد هم بترسند، ايرانِ هستهاى نيست؛ ايرانِ اسلامى است. ايران اسلامى است كه در اركان قدرت استكبارى زلزله انداخته است. ملت ايران اثبات كردند كه بدون تكيهى به آمريكا، بدون تكيهى به قدرتهاى مدعى، بلكه با دشمنىهاى آمريكا و قدرتهاى مدعى دنيا، يك ملت ميتواند به پيشرفت واقعى دست پيدا كند.
10) در راه پيشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتى ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافيگرى ممنوع است؛ لذتجوئى ممنوع است؛ به فكر جمع كردن زخارف دنيا افتادن، براى مسئولين ممنوع است. با اين ممنوعيتهاست كه ميتوانيم به قله برسيم. ما داريم در دامنه حركت ميكنيم. ما هنوز به قله نرسيدهايم؛ با آن فاصله داريم. آن روزى كه ملت ايران به قله برسد، دشمنىها تمام خواهد شد. آن روزى كه ملت ايران به قله برسد، معارضههاى خباثتآلود به پايان خواهد رسيد. ما تا آن روز فاصله داريم.
11) اينكه ميگوئيم بيدارى اسلامى، اين حرف پايهدار است، ريشهدار است. ملتهاى مسلمان عدالت را ميخواهند، آزادى را ميخواهند، مردمسالارى را ميخواهند، اعتناى به هويت انسانها را ميخواهند؛ اينها را در اسلام مىبينند، نه در مكاتب ديگر؛ چون مكاتب ديگر امتحانداده و شكستخوردهاند. بدون مبناى فكرى هم كه نميشود به اين اهداف بلند دست پيدا كرد. آن مبناى فكرى بر حسب ايمان و اعتقاد ملتهاى منطقه عبارت است از اسلام و بيدارى اسلامى. ماهيت جنبشها اين است.
12) ملتها (ی منطقه) كار بزرگى انجام دادند. فضاى سياسى و اجتماعى منطقه به طور اساسى تغيير كرده؛ اين مال همين حالاست، «باش تا صبح دولتش بدمد، كه اين هنوز از نتائج سحر است». در همين قدم اول، فضاى سياسى منطقه تغيير پيدا كرده؛ نمونهاش اين است كه مثلاً در مصر وقتى كه قيام مردم به نقطهى جوش و به اوج رسيد، بسيارى از غربىها و بسيارى از حكومتهاى مستبد منطقه سعى ميكردند از مبارك حمايت كنند، او را نجات دهند، مردم را سركوب كنند؛ اما حالا كه مردم غلبه پيدا كردهاند و پيروز شدهاند، همان قدرتها، ديكتاتورترينشان، مستبدترينشان، ذليلترينشان در مقابل غربىها، دم از حقوق مردم ميزنند، دم از مردمسالارى ميزنند! اين معنايش اين است كه امروز مردمسالارى آنچنان به سكهى رائجى در اين منطقه تبديل شده كه حتّى آن كسانى كه حاضر نبودند اسم مردم و حقوق مردم به گوش كسى برسد، امروز مجبورند و چارهاى ندارند كه براى جلب افكار عمومى، دم از مردمسالارى بزنند، دم از حقوق مردم بزنند!
13) قضيهى اين انقلابها خيلى مهم است. من بر روى مصر تكيه كنم. مصر كشور بزرگى است، مصر ملت كهنى است، مصر يك منطقهى اساسى در دنياى اسلام بوده؛ منتها حاكمان فاسد و مزدور و پست و ذليل، ملت مصر را تذليل كردند؛ مصر را تبديل كردند به گنج استراتژيك رژيم صهيونيستى؛ اين عبارتِ يكى از رؤساى صهيونيست است. كشور مصر را، ملت مصر را، يك ملت باعظمت را تبديل كرده بودند به گنجى براى رژيم جعلىِ غاصبِ صهيونيستى. از اين خفت بالاتر؟ حالا اين گنج ساقط شده. حالا اين گنج از دسترس غاصبان كشور فلسطين خارج شده. رژيم مبارك سى سال امنيت اسرائيل را تضمين كرد. حتّى حاضر شدند يك و نيم ميليون مردم غزه را در يك زندان بزرگ نگه دارند. يك ميليون و نيم انسان در غزه، زير بمباران صهيونيستهاى خبيث بودند؛ از آن طرف هم به وسيلهى رژيم حسنى مبارك، راه عبور و مرور هر گونه امكان حياتى به مصر بسته شده بود؛ اينها را تاريخ فراموش نميكند.
14) در آن ايامِ جنگ بيست و دو روزه، يك مبارز فلسطينى در يك مصاحبهاى گفت كه امروز - آن روزى كه او ميگفت - نوزده روز است كه از جنگ ميگذرد، ولى ما در اين مدت نتوانستيم نوزده كيلو گندم و آرد از مصر وارد كنيم! راه انتقال غذاى مردم، دارو و ديگر امكانات را در رفح بسته بودند، براى اينكه به نفع رژيم صهيونيستى، يك و نيم ميليون انسان را با گرسنگى و تحت فشار، در زندان نگه دارند! حالا اين رژيم سقوط كرده. رژيم صهيونيستى احساس لُختى ميكند؛ دستپاچهاند، حيرتزدهاند. اين داد و بيدادهائى كه مىبينيد از قول سران صهيونيست نقل ميشود و دم از كار نظامى و حملهى نظامى ميزنند، اينها حاكى از دست خالى و حاكى از وحشت و حيرانى آنهاست؛ ميدانند كه در اين شرائط، از هميشه آسيبپذيرترند؛ هرگونه قدم كجى بردارند، هرگونه حركت ناشايستى انجام بدهند، مثل صاعقهاى بر سر خودشان فرود خواهد آمد.
15) غربىها و آمريكائىها هم كه هميشه پشتيبانهاى بىقيد و شرط رژيم غاصب بودهاند، امروز از هميشه گرفتارترند. امروز غرب با سيلى صورت خودش را سرخ نگه داشته است. آنها مشكلات مالى، مشكلات پولى، مشكلات اقتصادى، مشكلات اجتماعى دارند و در مواجههى با مردمِ خودشان درماندهاند. چندين حكومت طرفدار آمريكا در اروپا ساقط شدند. مردم اگر ميدان پيدا كنند، هر گونه نشانهى استكبار آمريكائى را كه در اروپا مشهود است، با حضور خودشان، با قدرت خودشان خواهند زدود. امروز وضعشان اين است. خود آمريكا هم بدتر از همه. ملتها از آمريكا متنفرند. آمريكا دچار بحران است. البته ميخواهند اين بحران را منتقل كنند به آسيا، منتقل كنند به آفريقا، منتقل كنند به خاورميانه؛ با حادثهآفرينى در كشورهاى ديگر و مناطق ديگر، ضعف خودشان را بپوشانند. از جملهى كارهائى كه ميخواهند بكنند، اين است كه در همين منطقه، اين انقلابهاى عظيم مردمى را به ضد خودشان تبديل كنند؛ مردم را به اختلافات قومى، اختلافات مذهبى، اختلافات طائفى سرگرم كنند. ما بايد هوشيار باشيم.
16) امروز آمريكائىها از تجربهى انگليسىها دارند استفاده ميكنند در ايجاد اختلاف مذهبى بين شيعه و سنى. انگليسها متخصص دشمنى انداختن بين گروههايند - از جمله بين شيعه و سنى در دنياى اسلام - از چند صد سال قبل آنها اينكاره بودند. آمريكائىها دارند از تجربهى آنها استفاده ميكنند. مسئلهى فلسطين پيش مىآيد، مسئلهى مصر پيش مىآيد؛ بمجردى كه در مقابل حركت مردم قرار ميگيرند، به يك جورى، با يك ترفندى، با يك خدعهاى، فوراً مسئلهى مذهبى را مطرح ميكنند. همه بايد بيدار باشند؛ سنى بيدار باشد، شيعه بيدار باشد، عالم مذهبى بيدار باشد، نخبهى دانشگاهى بيدار باشد، آحاد مردم بيدار باشند؛ بفهمند چه كار ميكنند، بفهمند توطئهى دشمن را و نقشهى دشمن را؛ به نقشهى دشمن كمك نكنند. اين كارى است كه امروز آنها دارند انجام ميدهند.
24/3/91 بيانات در ديدار نمايندگان مجلس نهم
17) بعضى هى اشكال میكنند - گوشه كنایه، صریح - كه آقا دنیا را با خودتان مقابل نكنید، به نظر من حرفى از سرِ نیندیشیدن است. شما وقتى كه داعیهى حكومت معنوى و دینى دارید، وقتى میگوئید مردمسالارى دینى یا مردمسالارى اسلامى، این خودش اولِ دعواست. مشكل دنیا، مواجه شدن با دعوت دین است. دنیا كه عرض میكنیم، مراد، همین دستگاههاى ادارهكنندهى دنیاست؛ اینها كسانى هستند كه قوامشان، هویتشان بر اساس غارت انسانها، ضربهى به انسانیت، ضربهى به ارزشهاى انسانى، براى تمتعات مادى است.
18) من و شما - بنده بیشتر از شما - محتاجیم به این كه نیتمان را، دلمان را، هدفمان را بیش از پیش خدائى كنیم. اگر این شد، مشكلات حل خواهد شد؛ اگر این شد، ما پیش خواهیم رفت؛ اگر این شد، دشمن از غلبهى بر ما ناامید خواهد شد... بسیارى از اشكالاتى كه امروز به ما میگیرند - كه خیلىاش هم بر ما وارد است - اگر چنانچه این نیت را، این جهتگیرى را درست كردیم، این اشكالات به خودىخود برطرف خواهد شد.
19) مجلس بایستى هم زنده باشد، هم سالم باشد ... زنده بودن مجلس به این است كه ... وظائف را درست انجام داد؛ (اول) قانون خوب. دوم: نظارت درست. دو وظیفهى اصلى مجلس اینهاست.... نظارتهائى كه ناشى از نیتهاى نادرست باشد، ... نظارتهاى جانبدارانه و ضد جانبدارانه، ... نظارتهائى كه عمقیابى نمیكند، نادرست است.
20) حضور مفید در محیط كار ... این از جملهى گرفتارىهاى مجلس است؛ شما سعى كنید در مجلس نهم واقعاً این گرفتارى را برطرف كنید.
21) این منطقه، قلب دنیاست؛ منطقهى مهم اتصال سه قاره با هم، منطقهى مهم نفت، منطقهى مهم سیاست استعمارى غرب با وجود حكومت صهیونیستى. اینجا منطقهى عجیبى است.
22) در كنار زنده بودن مجلس، مسئلهى سالم بودن هم مهم است؛ باید هم زنده باشد، هم سالم. سالم بودن هم از جهات مختلف است؛ سلامت سیاسى، سلامت اخلاقى، سلامت مالى ... دیروز ما با جناب آقاى لاریجانى در این زمینه مفصل صحبت كردیم. واقعاً باید یكى از كارهائى كه مجلس میكند، این باشد: الگو بشوید براى دستگاههاى مختلف دیگر در كم كردن هزینهها؛ هزینههاى سفرهاى احیاناً بىمورد، هزینههاى گوناگون شخصى نمایندگان؛ كه البته بخش مهمى از این كار، مربوط به هیئت رئیسهى محترم مجلس است، كه باید مراقبت كنند؛ و همچنین یكایك نمایندگان. البته من میدانم - هم اطلاع كلى دارم، هم اطلاع خاص دارم - كه واقعاً در بین نمایندگان، كسانى كه احتیاط میكنند و مراقبت میكنند، كم نیستند. افرادى هستند كه واقعاً انسان در قلبش آنها را تحسین میكند و خوشحال میشود و خدا را شكر میكند كه یك چنین افرادى در مجلس حضور دارند.
23) مجلس جاى گفتگوى حكیمانه و خردمندانه است. ... اگر چنانچه وقتى شما دارید حرف میزنید، دیگرى مثلاً شروع كند به دست زدن یا هیاهو كردن، براى اینكه صداى شما به گوش آن مستمع نرسد، این كار، كار حكیمانه است؟ كار خردمندانه است؟ این عادت باید در مجلس ریشهكن شود كه وقتى یك نمایندهاى دارد حرف میزند، یا یك وزیرى، یك مسئول دولتىاى دارد حرف میزند، از یك گوشهى مجلس چهار نفر شروع كنند یك صدائى در آوردن! این خیلى چیز بدى است. متأسفانه در مجلس هشتم این بود؛ من نمیدانم حالا در مجلس هفتم هم بود یا نه. من اوّلى كه با این قضیه برخورد كردم، حیرت كردم: مگر چنین چیزى ممكن است؟ دیدیم بله، هم ممكن است، هم واقع است! در مجلس اتفاق افتاده. مجلس جاى این حرفها نیست. بله، در اجتماعات عمومى، مردم عامى ممكن است از این كارها بكنند؛ یكى مىآید حرف میزند، دیگرى صدائى در مىآورد. در تاریخ، همیشه هم از این كارها بوده. در قرآن هست كه: «وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ»؛ وقتى پیغمبر حرف میزد، یك عدهاى نمیگذاشتند صدا به گوش دیگران برسد؛ هیاهو میكردند. اما این باب جمهورى اسلامى نیست.
24) بعضى تصور میكنند، بعضى هم این را هى توى رسانهها مطرح میكنند؛ خیال میكنند مظهر استقلال از دولت، پریدن به دولت است. اینجورى نیست.
25) به نظر من امروز از جملهى مسائل مهمى كه ما در كشور به آن نیاز داریم، اتحاد است. اتحاد به معناى همسان بودن فكرها نیست. ... اما دستمان توى دست هم است. مثلاً او میگوید این كار باید بشود، من میگویم باید نشود. بالاخره یك مرجعى وجود دارد؛ یا مرجع، قانون است؛ یا مرجع، دستگاه قضائى است؛ یا مرجع، شوراى نگهبان است - یا هرچه - آن مرجع هم تعیین تكلیف خواهد كرد؛ اما با هم دستبهیقه نمیشویم. ... البته همه هم همین را میگویند. یك وقتى یك نفرى با عصبانیت داشت از یك چیزى دفاع میكرد، یك نفر به او گفت آقا حالا چرا عصبانى میشوى؟ با همان عصبانیت داد كشید: من عصبانى نیستم! حالا از اطراف - از دو طرف هم نمیشود گفت - بعضى دائم دم از اتحاد هم میزنند، اما در عین حال باز نشانهها و نمونههاى تفرق گاهى دیده میشود.
29/3/91بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفراى كشورهاى اسلامى
26) امروز بعد از دهها سال تجربه، رویكرد امت اسلام به دین محمدى (صلّىاللّه علیه و آله) است. بعد از آنكه روشنفكران و نخبگان و پیشروان ملتهاى مسلمان در طول سالهاى متمادى، مكتبها و داعیهها و ایسمهاى شرقى و غربى را تجربه كردند و ناكامى و عقیم بودن آن تجربهها را دریافتند، امروز توجه و اقبال امت اسلامى به مضمون بعثت و اهداف بعثت پیغمبر است.
27) امروز بشریت به دو جریان ناشى از بعثت نیاز تام دارد: یكى برانگیختهشدن فكر و اندیشه است، و یكى تهذیب اخلاق. ... در قرآن فرمود: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ». بعد از تزكیه است كه میفرماید: «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ».
28) امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در خطبهى نهجالبلاغه میفرماید: «لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ ... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ پیغمبران مبعوث شدند تا دفینهها و گنجینههاى خرد را در دل و باطن انسانها برآشوبند، آنها را استخراج كنند. ما آحاد بشر، براى اندیشیدن، استعداد عظیمى در خود نهفته داریم. وقتى فكر نمیكنیم، وقتى مطالعه نمیكنیم، وقتى در آیات الهى تدبر نمیكنیم، وقتى در تاریخ خود، در گذشتهى خود، در قضایاى گوناگونى كه براى بشریت پیش آمده است، در گرفتارىهاى گذشته، در عوامل پیروزى بزرگ براى ملتها، تدبر نمیكنیم، از آن گنجینهى معنوى كه خدا در ما قرار داده است، محروم میمانیم.
29) پیروزى، بدون مجاهدت، بدون حركت، بدون خطرپذیرى، امكان ندارد. خداى متعال وعدهى پیروزىِ بدون حركت به هیچ كس نداده است. صِرف مؤمن بودن هم كافى نیست؛ مجاهدت لازم است، صبر لازم است؛ «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا» این حرف پیغمبران است به مخالفانشان - ما ایستادگى میكنیم. پیغمبران ایستادگى كردند. امروز منطق پیغمبران با آن همه سركوبى كه علیه آنها انجام گرفته است، منطق همهگیر دنیاست. حرف پیغمبران پیش رفت، منطق فرعونیان پیش نرفت. این حركت و این جهتگیرى، روزبهروز هم بیشتر خواهد شد. صبر لازم است، ایستادگى لازم است. ملت ما این ایستادگى را از خود نشان داد.
30) امروز سیاست استكبار و سیاست سرویسهاى جاسوسى این است كه ماها را از هم بترسانند؛ شیعه را از سنى، سنى را از شیعه؛ اختلاف ایجاد كنند.