واجب الوجود

خلقت در ذات خداوند یا خارج از ذات؟

انجمن: 
سلام علیکم سوالی مطرح است که خلقت مخلوق از سوی خدا چگونه است؟ اگر خلقت است پس می بایست چنین امری خارج از ذات خدا صورت گیرد که نتیجه چنین امری= محدودیت خدا اگر چنین امری در ذات است که دیگر خلقت نیست در حالی که سخن خدای متعال در قرآن سخن از خلقت است و دیگر اینکه خلقت در شعاع ذات به معنای فعل و انفعال در ذات و دیگر همه خدایی بودن خواهد بود. متشکر می شوم تبیین صحیح خلقت از سوی خدای متعال توضیح داده شود.

نقص های واجب الوجود فلسفه

بسم الله الرحمن الرحیم


بنده مدتی به دنبال اثبات وجود خدا تحقیق کردم و راهم به این سایت باز شد ، اما در نهایت چند وقت جستجو ، وجود واجب الوجود فلسفه به بنده اثبات نشد اما چرا ؟

واجب الوجود فلسفه معناهای متفاوتی دارد :

هر کسی یک تعریف برای واجب الوجود ساخته و ارائه کرده اما چیزی که به بنده ارائه شد در نهایت این بود :

واجب الوجود = کلّ الأشیاء، لا یخرج عنه شیء من الأشیاء

بعدش بنده کلی تایپک زدم و سوال کردم آخه کل اشیاء میشه مجموعه اشیاء ، اشیاء هم جزء و کل دارند و محدود هستند ، کل اینها میشود یک موجود متجزی .

بعد در نهایت چیزی که به بنده ارائه شد این بود :

تو نمیفهمی !

البته گاهی مستقیم گفته شده ، گاهی مثلا با تبلیغ و بالا بردن سطح این سخن ( واجب الوجود = کلّ الأشیاء، لا یخرج عنه شیء من الأشیاء ) گفته شده ، گاهی کلی گفته شده ، گاهی جواب های بی سر و ته مثل اینکه خدا در اشیاء ظهور کرده نه اینکه جزء و کلی باشد ، گاهی انکار بدیهیات و ...

اما اینطور که بنده فهمیدم این مساله ناشی از چند اشتباه بوده و آن اشتباهات عبارتند از :

وحدت وجودی ( فیلسوف یا هر چی ) تصور کرده وجود یک چیز با ماهیت های اون چیز فرق داره بنابر این بنده میخواهم تعریفی از وجود به ایشان ارائه کنم و ببینم جواب ایشان به این تعریف بنده چیست و چه اشکالاتی به سخن بنده وارد میکنند .

وجود = آنچه دریافت شود ( خود چیز ها )

موجود = یک چیزی که دریافت میشود ( خود چیز )

ماهیت = آنچه از یک چیز دریافت میشود ( خود چیز )

حال پاسخ به یک شبه : اگر وجود یک چیز برابر با خود یک چیز است چرا ما میگوییم ژاپن وجود دارد با اینکه خودش را نمیدانیم چیست مثلا ؟

خب جواب این است که ما کلی میگوییم ( ژاپن یک چیزیست که دریافت میشود ) حالا یا خودمان دریافتش کردیم یا مثلا دیگران که نزد ما معتبر هستند دریافت کرده اند .

یعنی انگار فرضا میگیم ژاپن زیر مجموعه ی چیزهای دریافتی است ، به همین سادگی .

حالا با این تعریف از وجود ، واجب الوجود چیست ؟

چیزی که واجب است ( ضروری است ) یک چیزی باشد !

خب این تعریف از جهتی به نظر درست است چرا ؟ چون الله باید باشد و اثباتش از راه ضرورت است ، ولی از جهتی آنجا که میگوید کل الاشیاء ، آن قسمتش به نظرم غلط است .

کل الاشیاء = ماسوا الله + الله

حالا این سایر اشیاء از کجا اومد داخل در خدایی شد بنده سر در نمیارم !

یک دلیلی که به نظرم میرسد این است که حدیث داریم :

سألت أبا جعفر علیه السّلام: عن التّوحید فقلت: أتوهّم شیئا؟ فقال: نعم، غیر معقول و لا محدود، فما وقع وهمک علیه من شیء فهو خلافه، لا یشبهه شیء و لا تدرکه الأوهام، کیف تدرکه الأوهام و هو خلاف ما یعقل و خلاف ما یتصوّر فی الأوهام؟ ! إنّما یتوهّم شیء غیر معقول و لا محدود.

بعد اینا میگن که خب اگر یک دایره قطرش نامحدود باشد همه جا را فرا میگیرد خدا که وجودش نامحدود است همه وجود ها را فرا میگیرد !

اما میتوان گفت خداوند در خداوندی خودش نامحدود است نه در وجود ! اصلا طبق تعریفی که ارائه کردیم وجود همان جمع موجودهاست ، خدا هم موجودی نامحدود است نه اینکه جمع موجودات است !

اگر یک مربع که جسم است ابعاد نامحدود داشته باشد ، بزرگ میشود و در نتیجه سایر موجوداتی که در سنخ او هستند داخل در آن میشوند اما اگر از سنخ آن نباشند ، هیچگاه موجودات داخل و جزئی از آن نخواهند بود .

مثلا اگر یک مربع طول و عرض نامحدود داشته باشد ، دیگر تمام مکعب ها و کره ها را نمیتوان داخل در آن تصور کرد ، زیرا مکعب و کره علاوه بر طول و عرض ، عمق هم دارد .

خدا هم در خدایی خودش نامحدود است و ضرورت ندارد ما داخل در خدا باشیم که بگوییم کل الاشیاء = واجب الوجود .

______________________________________________________________________________________

یک اشکال مهمی که در عقاید وحدت وجودی ها به نظرم می آید این است که وجود را برابر با کمال گرفته اند و عدم را برابر با نقص .

ما میدانیم که نجس بودن وجود دارد ولی آن را کمال نمیدانیم و به کسی که نجس نباشد نمیگوییم تو ناقص هستی ، ما میدانیم گناه وجود دارد ، اما برای گناه مرتبه ی کمالی قائل نیستیم در حالی که یک وحدت وجودی ( حداقل آنهایی که بنده دیده ام ) میگویند شیطان بودن هم کمال است و در عالم شر وجود ندارد اما ریشه ی این کجاست ؟
آنها چون از عهده ی تبیین مساله ی شرور عالم بر نیامده اند اینگونه رای به عدم وجود شرور داده اند در حالی که انسان وجدانی درک میکند که این شرور و آفات در جهان وجود دارند .

اما چرا از عهده ی مساله ی شرور عالم بر نیامده اند ؟ زیرا اعتقاد دارند علم پیشین خداوند به افعال انسان ، موجب سلب اختیار از انسان است .
اما اینطور نیست ؟ چگونه ؟

شرور در عالم وجود دارند و اختیار هم وجود دارد ، اما اینکه خداوند میداند بنده در ده سال بعد چه کاری انجام خواهم داد به این معنا نیست که خداوند از گذشته این را میداند و چون لازمه ی دانستن این موضوع از گذشته اثبات آن در گذشته است و اثبات آن در گذشته به معنای این است که خداوند در گذشته برای ما مشخص نموده که گناهکار باشیم یا بی گناه ، بلکه پاسخ را باید در متفاوت بودن علم الهی از علم انسان جستجو کرد .

علم الهی بر خلاف علم انسان محدود به زمان نیست ، بنابراین خداوند با اینکه میداند بنده در ده سال آینده چه کاری خواهم کرد اما این کار بنده را مجبور نمیکند که آن کار را انجام دهم زیرا خداوند این اطلاعات را مستقیما از ده سال آینده میگیرد نه از الان بنده ، زمان برای موجودات محدود زمانی است نه برای الله تعالی .

__________________________________________

سوال بنده از شما در نهایت این است که چرا با وجود احادیث قوی ائمه اطهار درباره اثبات وجود خدا ، به آموزش عقایدی که نمیدانم از کجا سر بر آورده اند تحت عنوان های اسلامی میپردازید ؟ و همچنین نقدتان به سخنان بنده چیست ؟

پاسخ به سوالات بچه ها در مورد خدا

انجمن: 

سلام.
بچه ها در مدرسه می پرسند اگرهمه چیز را خدا آفریده پس خدا را کی آفریده؟
باچه مثالی می توان به زبان ساده که بتواند هضم کند موضوع را فهماند؟
چون وقتی از ذات و هستی خدا سخن می گوییم برایشان سخت است
با تشکر

اشکال بر برهان «امکان و وجوب» ابن سینا

با سلام
در مورد برهان امکان و وجوبی که شیخ الرییس ابن سینا بیان نموده این اشکال مطرح می شود:

با توجه به اینکه ماده نه به وجود می آید و نه از بین می رود، و فقط از صورتی به صورت دیگر تبدیل میشود،
پس برهان امکان و وجوب در حقیقت وجوب وجود ماده را اثبات می کند، نه خدا را.

بنابراین ماده واجب الوجود بوده و علت این جهان است، و صورت های مختلفی که ماده به خود می گیرد و در جهان ظاهر می شوند همه ممکن الوجودهایی هستند که وابسته به اصل ماده هستند.

سوال در رابطه با واجب الوجود (نفی واجب الوجود دیگر)

با سلام

واجب الوجود موجودی است که وجودش بی نیاز از دیگری است . حال اگر واجب الوجود دارای کمالی نباشد بنده هم قبول دارم برای داشتن آن کمال نیازمند دیگری است . ولی این شرط واجب الوجود بودن را نقض نمیکند.

اینکه مثلا واجب الوجود برای یک کمال ( مثلا علم ) نیازمند دیگری باشد دلیل بر این نمیشود که دیگر واجب الوجود نباشد و برای وجود داشتن خود هم نیاز به علت داشته باشد . میتوان اینطور گفت که واجب الوجود بودن

فقط ازلی و ابدی بودن را میرساند .

پ.ن : شرمنده اگه سوالم کمی پیش پا افتادس. بنده تازه تحقیق در این زمینه را شروع کردم

شبهه در مورد وجود خداوند

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب .

من زمانی که میخواستم ببینم آیا خداوند مجموع موجودات عالم است گفتم که لابد اینطور نیست زیرا موجودات عالم از اجزاء تشکیل شده اند و خداوند موجودی بسیط است ، و زمانی که گفتم خداوند غیر از موجودات عالم است گفتم لابد اینطور نیست چون خداوند کامل مطلق است و وجودی نیست که نداشته باشد !

حال تکلیف مرا در این شبه روشن کنید که خداوند در نهایت مجموع موجودات عالم است یا نیست ؟ غیر از موجودات عالم است یا نیست ؟

اگر بگویید غیر از موجودات عالم است پس مجموع موجودات عالم نیست !

اگر بگویید مجموع موجودات عالم است پس غیر از موجودات عالم نیست !

اگر بگویید مجموع موجودات عالم نیست و غیر از موجودات عالم است بنابر این چگونه میتواند کامل مطلق باشد ؟

انواع ترکیب (ترکیب وجود و عدم )

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

میگویند که ترکیب از وجود و عدم از اقسام ترکیب است و باعث نیازمندی میشود ، بنده شبه ای در این مورد برایم پیش آمده است .

وقتی میگوییم مجموعه ای از فلان اجزاء تشکیل شده برای موجود شدن مجموعه ابتدا باید اجزاء آن فراهم باشد ! بنابر این نمیشود که خداوند مجموعه ای از اجزاء مختلف باشد زیرا آن اجزاء از نظر زمانی تقدم به وجود مجموعه پیدا میکنند و در این صورت خداوند اول نمیشود و اگر اول نباشد نیازمند علت میشود !

ولی اگر بگوییم همه اجزاء هم زمان حاضر هستند و هر کدام یک خدا هستند چه مشکلی پیش می آید ؟ میگویند اجزائی که در ظاهر بسیط هستند در اصل مرکب از وجود و عدم میشوند ، اما در چنین ترکیبی آیا ضروری است که یکی از اجزاء قبل از دیگری باشد ؟ یعنی نمیشود چند موجود باشند و همه ی آنها ازلی و اول باشد ؟ اینکه لزومش این نیست که یکی اول باشد و دیگری ثانی ، اینجا همگی همزمان وجود دارند و مستقل از همدیگر هستند !

نیازمندی در چنین ترکیبی چگونه است که خدا بودنشان را محال میکند ؟

سوال درباره عدالت خدا

انجمن: 

سم الله الرحمن الرحیم


با سلام و عرض ادب .

داشتم فکر میکردم اینکه خدا همه چیز های خوب رو برای خودش برداشته و هر چی بدی و زشتیه به ما مخلوقاتش نسبت داده انصافه ؟

اصولا فرق بندگی خدا ، با بردگی برای خدا چیه ؟

شما فرض کن یکی رو خدا میاره توی دنیا ، انواع بلاهای طبیعی رو سرش میاره این شخص هم آخرش کفر میگه بعد خدا میگیره اینو میکنه توی جهنم با عذاب جاودان ، این بدبخت چه پناهی داره ؟ به کجا میتونه شکایت کنه ؟ شاید بگین همچین چیزی رو خودش انتخاب کرده ولی آیا خودتون حاضر میشین همچین انتخابی بکنین که میگین اون خودش انتخاب کرده ؟

این کجاش با فطرت انسان سازگاره ؟

شاید بگید خب خداوند هم حکم به عدالت میکنه و غیر عدالت رو نمیگه که ...

شما بگین کجای عدالته که یه ساعقه بزنه و صد تا گوزن رو به اون طرز وحشتناک بکشه ؟

وقتی خدا با ریختن یه قطره آب روی پایی که قراره روش مسح بکشیم وضوی مارو باطل میکنه و عبادتمون رو قبول نمیکنه چطوری میتونیم رضایت خدارو به دست بیاریم جز با به زحمت افتادن ؟

نیاز چیست و چرا خدا بی نیاز است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب .

در تایپک های قبلی بحث هایی پیرامون برهان علیت صورت گرفت .

اینم لینک تایپک : http://www.askdin.com/showthread.php?t=61036

بحث من با کارشناس صدیق تا آنجا پیش رفت که ایشان فرمودند :

موجودی که چه در وجودش و چه در صفاتش، محدودیت داشته باشد، یعنی برای رفع محدودیت نیازمند است. به خودش که نمیتواند نیازمند باشد وگرنه مستلزم دور است. پس به غیر خودش نیازمند است و این همانی است که در برهان وجوب و امکان در مورد واجب الوجود انکار میشود.

حال سوال بنده این است که نیاز را چگونه تعریف می کنید ؟

اگر موجودی کمالی را فاقد باشد و با به دست آوردن آن کمال وضعیت بهتری ( کامل تری ) پیدا کند میگویند آن موجود به آن کمال نیازمند است ؟

اگر تعریف بنده از نیاز صحیح است ، آیا محدود بودن نوعی نیازمندی محسوب میشود ؟

مثلا اینکه خداوند محدود به این باشد که ظلم در او نباشد ، محدود به این باشد که ضعف در او نباشد و در واقع حد وجودی او نداشتن ضعف و عیب باشد ، آیا میتوان گفت که خداوند کامل نیست ؟

اگر اینطور نباشد نمیتوانیم بگوییم محدود بودن خداوند به برخی مسائل برای او ضعف محسوب میشود بلکه این همان نقطه ی قوت اوست .

پس بار دیگر به این موضوع می پردازیم که چگونه میتوان فرق واجب الوجود و ممکن الوجود را فهمید ؟

شما گفته بودید :

از اینکه هیچگونه نیازی در او نباشد. از اینکه هیچ تکامل و تغییری در او راه نداشته باشد. از اینکه هیچ محدودیتی نداشته باشد. از این امور میتوان به ممکن یا واجب بودن یک موجود پی برد. بنابراین موجود ازلی، اگر محدود نبود و نیازمند نبود، مشخص میشود که واجب الوجود است و گرنه ممکن الوجود است.

اشکال این طرز فکر چیست که خداوند را محدود بدانیم ؟ آیا برای نامحدود بودن خداوند از هر نظر ، دلیل عقلی یا نقلی دارید ؟