ممکن الوجود

اشکال بر برهان «امکان و وجوب» ابن سینا

با سلام
در مورد برهان امکان و وجوبی که شیخ الرییس ابن سینا بیان نموده این اشکال مطرح می شود:

با توجه به اینکه ماده نه به وجود می آید و نه از بین می رود، و فقط از صورتی به صورت دیگر تبدیل میشود،
پس برهان امکان و وجوب در حقیقت وجوب وجود ماده را اثبات می کند، نه خدا را.

بنابراین ماده واجب الوجود بوده و علت این جهان است، و صورت های مختلفی که ماده به خود می گیرد و در جهان ظاهر می شوند همه ممکن الوجودهایی هستند که وابسته به اصل ماده هستند.

سوال در رابطه با واجب الوجود (نفی واجب الوجود دیگر)

با سلام

واجب الوجود موجودی است که وجودش بی نیاز از دیگری است . حال اگر واجب الوجود دارای کمالی نباشد بنده هم قبول دارم برای داشتن آن کمال نیازمند دیگری است . ولی این شرط واجب الوجود بودن را نقض نمیکند.

اینکه مثلا واجب الوجود برای یک کمال ( مثلا علم ) نیازمند دیگری باشد دلیل بر این نمیشود که دیگر واجب الوجود نباشد و برای وجود داشتن خود هم نیاز به علت داشته باشد . میتوان اینطور گفت که واجب الوجود بودن

فقط ازلی و ابدی بودن را میرساند .

پ.ن : شرمنده اگه سوالم کمی پیش پا افتادس. بنده تازه تحقیق در این زمینه را شروع کردم

سوال درباره عدالت خدا

انجمن: 

سم الله الرحمن الرحیم


با سلام و عرض ادب .

داشتم فکر میکردم اینکه خدا همه چیز های خوب رو برای خودش برداشته و هر چی بدی و زشتیه به ما مخلوقاتش نسبت داده انصافه ؟

اصولا فرق بندگی خدا ، با بردگی برای خدا چیه ؟

شما فرض کن یکی رو خدا میاره توی دنیا ، انواع بلاهای طبیعی رو سرش میاره این شخص هم آخرش کفر میگه بعد خدا میگیره اینو میکنه توی جهنم با عذاب جاودان ، این بدبخت چه پناهی داره ؟ به کجا میتونه شکایت کنه ؟ شاید بگین همچین چیزی رو خودش انتخاب کرده ولی آیا خودتون حاضر میشین همچین انتخابی بکنین که میگین اون خودش انتخاب کرده ؟

این کجاش با فطرت انسان سازگاره ؟

شاید بگید خب خداوند هم حکم به عدالت میکنه و غیر عدالت رو نمیگه که ...

شما بگین کجای عدالته که یه ساعقه بزنه و صد تا گوزن رو به اون طرز وحشتناک بکشه ؟

وقتی خدا با ریختن یه قطره آب روی پایی که قراره روش مسح بکشیم وضوی مارو باطل میکنه و عبادتمون رو قبول نمیکنه چطوری میتونیم رضایت خدارو به دست بیاریم جز با به زحمت افتادن ؟

نیاز چیست و چرا خدا بی نیاز است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب .

در تایپک های قبلی بحث هایی پیرامون برهان علیت صورت گرفت .

اینم لینک تایپک : http://www.askdin.com/showthread.php?t=61036

بحث من با کارشناس صدیق تا آنجا پیش رفت که ایشان فرمودند :

موجودی که چه در وجودش و چه در صفاتش، محدودیت داشته باشد، یعنی برای رفع محدودیت نیازمند است. به خودش که نمیتواند نیازمند باشد وگرنه مستلزم دور است. پس به غیر خودش نیازمند است و این همانی است که در برهان وجوب و امکان در مورد واجب الوجود انکار میشود.

حال سوال بنده این است که نیاز را چگونه تعریف می کنید ؟

اگر موجودی کمالی را فاقد باشد و با به دست آوردن آن کمال وضعیت بهتری ( کامل تری ) پیدا کند میگویند آن موجود به آن کمال نیازمند است ؟

اگر تعریف بنده از نیاز صحیح است ، آیا محدود بودن نوعی نیازمندی محسوب میشود ؟

مثلا اینکه خداوند محدود به این باشد که ظلم در او نباشد ، محدود به این باشد که ضعف در او نباشد و در واقع حد وجودی او نداشتن ضعف و عیب باشد ، آیا میتوان گفت که خداوند کامل نیست ؟

اگر اینطور نباشد نمیتوانیم بگوییم محدود بودن خداوند به برخی مسائل برای او ضعف محسوب میشود بلکه این همان نقطه ی قوت اوست .

پس بار دیگر به این موضوع می پردازیم که چگونه میتوان فرق واجب الوجود و ممکن الوجود را فهمید ؟

شما گفته بودید :

از اینکه هیچگونه نیازی در او نباشد. از اینکه هیچ تکامل و تغییری در او راه نداشته باشد. از اینکه هیچ محدودیتی نداشته باشد. از این امور میتوان به ممکن یا واجب بودن یک موجود پی برد. بنابراین موجود ازلی، اگر محدود نبود و نیازمند نبود، مشخص میشود که واجب الوجود است و گرنه ممکن الوجود است.

اشکال این طرز فکر چیست که خداوند را محدود بدانیم ؟ آیا برای نامحدود بودن خداوند از هر نظر ، دلیل عقلی یا نقلی دارید ؟

اثبات ممکن الوجود بودن موجودات

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و خسته نباشید .

میخواستم بودنم ویژگی های موجودات ممکن الوجود چیه و از کجا میشه فهمید موجودی ممکن الوجود هستش و اثبات اون چیه ؟ اصلا از کجا معلوم موجودات ممکن الوجود هستند ؟

کلام الله واجب الوجود است یا ممکن الوجود؟

با عرض سلام. برخی عرفا مانند حلاج اعتقاد دارند که نظر به قدیم بودن خدا، می گویند کلام الله نیز قدیم و نامخلوق است. آیا این نگرش صحیح است؟

اثبات خداوند با استفاده از رابطه علت و معلول

با سلام و‌ احترام
مدت زمانی هست که دانشمندا نظریه جدیدی ارایه کردند مبنی بر این که جهان از هیچ به وجود اومده و نیازی به یک خالق شخصی (خداوند واحد) ندارد. من خیلی در این موضوع فکر و تحقیق کردم به نظرم خداپرستان هم باید به همین نتیجه برسند! چون که اگر ما هم مخلوق خداوند باشیم بالاخره خدا ما رو از هیچ بوجود اورده و اگر علم به این نتیجه رسیده راه خطایی نرفته، تنها داستان باقی مونده اینکه ایا برای خلق از هیچ ایا فاعل (خداوندی) نیاز هست یا خیر دانشمندا میگن خیر ولی خداپرستان میگن باید برای خلق از هیچ هم فاعلی باشه اگر این گونه باشه و ما قبول نکنیم که ما میتونیم از هیچ بوجود اومده باشیم و خدا نیازه سوال اینه که پس خدا رو کی بوجود اورده؟ احتمالا میگید خدا قاعم به ذات هست و قبول خواهید کرد که خدا نیاز به خالق نداره خب در این صورت شما حرف دانشمندا رو خواهید زد که میگند جهان از هیچ آفریده شده(جهان قاعم بزاته) لطفا جواب من رو با حوصله بدهید سپاسگزارم

چرا گفته می‌شود تسلسل باطل است؟

سلام

چرا می‌گویید تسلسل در علل باطل است در حالی که از نظر منطقی ایرادی به آن وارد نیست. ممکن است دنباله‌ای بی نهایت چیز(ممکن الوجود) باشند که هر عنصر از دنباله عنصر بعدی را به وجود آورده باشد و نابود شده باشد و آن بعدی، عنصر بعد را به وجود آورده و نابود شده باشد و الی آخر.

مثلا مثل مرغ و تخم مرغ چه دلیلی هست بر رد این موضوع که مرغ و تخم مرک از زمان‌های بینهایت دور بوده‌اند و هیچ تخم مرغ اول یا مرغ اولی وجود نداشته است؟

برای روشنتر شدن موضوع دنبالۀ اعداد صحیح را در نظر بگیرید:

IMAGE(<a href="http://latex.codecogs.com/gif.latex?\dots,-7,-6,-5,-4,-3,-2,-1,0,1,2,3,\dots" rel="nofollow">http://latex.codecogs.com/gif.latex?\dots,-7,-6,-5,-4,-3,-2,-1,0,1,2,3,\dots</a>)

و فرض کنید اعداد فرد نشانۀ تخم مرغ و اعداد زوج نشانۀ مرغ باشند. (نشانۀ) هر عددی (ناشنۀ) عدد بعدی را به وجود آورده باشد. (در این جا برای ساده بودن مسأله فرض کنید هر تخم مرغ بدون خروس هم جوجه می‌شود یا تخم مرغ‌ها به طریقی دیگر بارور می‌شوند).

چه دلیل هست که همچین دنباله‌ای از علت و معلول‌ها نمی‌تواند باشد؟ چرا می‌گویید «روشن است که همچین دنباله‌ای نیست»؟

در ریاضیات دنباله‌هایی مشابه از گزاره‌ها قابل تصور است که درستی هر گزاره درستی گزاری بعدی را نتیجه می‌دهد و ریاضیدانان هیچ مشکل منطقی‌ای با این موضوع ندارند. البته بحث ریاضیات در مورد نتیجۀ منطقی دادن است در حالی که بحث بالا دربارۀ به وجود آوردن است و هر عنصر عنصر بعدی را به وجود می‌آورد. با این حال دلیل قابل قبولی برای رد وجود چنین دنباله‌ای ندیده‌ام و لذا تسلسل باطل نیست.

حتی در یکی از مناظرات امام معصوم وجود چنین دنباله‌ای از بی‌نهایت ممکن الوجود را از احتمالات موجود حذف نمی‌کنند. به پایان این صفحه نگاه کنید:
http://lib.eshia.ir/27394/1/28

نقل قول:

يا بايد بگويى اوّلين درخت را خدا ساخته و يا بايد بگويى بى نهايت درخت و هليله وجود داشته است


یعنی ممکن است اولین درخت وجود نداشته باشد و دنباله‌ای بی‌نهایت از درخت‌ها موجود باشد که هر یک دیگری را به وجود آورده است.

=======================
همین سوال را در این صفحه پیدا کردم: http://www.pasokhgoo.ir/node/29768

پاسخی داده شده است که پس از توضیحاتی که زیاد از آن‌ها (به سبب زیادی اصطلاحات عربی) سر در نیاوردم به این برهانی رسیده است که به این شکل آغاز می‌شود:

نقل قول:
اگر برای ممکنات سلسله ای از علت ها و معلول ها را در نظر بگیریم و آن سلسله به یک مبدا که واجب بالذات ‏است، منتهی نگردد، سلسله ای از علت ها و معلول ها تا بی نهایت به طور بالفعل تشکیل خواهد شد. در این هنگام ‏اگر تعدادی معین از آحاد را که به طور مثال ده عدد است، از سلسله بکاهیم و پس از کاهش ده واحد از سلسله، آن ‏را با حالت پیش از کاهش مورد مقایسه و سنجش قرار دهیم، یکی از سه حالت پیش می آید که به ترتیب عبارتند ‏از‎:‎
‏1‏‎- ‎عدد سلسله پس از کاهش ده واحد، با عدد سلسله پیش از کاهش آن، مساوی و برابر است‏‎.‎
‏2‏‎- ‎عدد سلسله پس از کاهش ده واحد، کم تر از عدد سلسله پیش از کاهش آن است‏‎.‎
‏3‏‎- ‎عدد سلسله پس از کاهش ده واحد، بیش تر از عدد سلسله پیش از کاهش آن است‏‎.‎
فرض اول و سوم را عقل نمی پذیرد. زیرا در فرض اول لازم می آید کم تر و بیش تر، یا زائد و ناقص، برابر ‏باشند . در فرض سوم لازم می آید که ناقص بیش تر از کامل باشد . بطلان این دو فرض از نظر عقل بدیهی ‏است. فقط فرض دوم، که عدد سلسله پس از کاهش کم تر از عدد سلسله پیش از کاهش باشد، باقی می ماند. در این ‏صورت ناچار یکی از دو سلسله که فرض نموده ایم، بیش تر از دیگری است و زیادتی نیز به مقدار متناهی ‏است . هر چیزی که به مقدار متناهی بر امر متناهی زائد باشد،َ متناهی خواهد بود‏‎.‎

که بی شک این استدلال اشکال اساسی دارد. اشکالش این است که اثبات کننده اصلا «عدد» را تعریف نکرده است. «عدد» برای یک دنبالۀ نامتناهی چیست؟ در ریاضیات برای تعداد نامتناهی با اصولی دو نوع عدد تعریف می‌شود که یک نوع به کاردینالیتی (cardinality) و دیگری به اردینال (ordinal number) معروف است. در هر دو تعریف بین گزینه‌هایی که در اثبات آورده شده است گزینهۀ 1 صحیح است نه 2.

پس ین برهان نادرست است. برهان دیگری وجود دارد؟

ممکن الوجود و نیاز به غیر

سلام
در برهان امکان وجود یبان می شود که(اگر اشتباه بیان می کنم.تصیحیح بفرمایید لطفا)بیان می شود که، این دنیا و این ماده به ذات خود وصف ضرورت را ندارند.این دنیا بودنش با نبودنش برابر است.و ممکن الوجود خوانده می شود.خوب بعد بیان می شود که این ممکن الوجود برای اینکه وصف ضرورت پیدا کند و هست شود نیاز به علتی و یا موجودی غیر دارد. این ممکن الوجود که این دنیا باشد که حالا می بینیم که هست شد و به قولی وصف ضرورت پیدا کرده...پس موجودی بوده و یا علتی بوده از غیر که به این دنیا وصف ضرورت داده. این علت ها نمی تواند تا بی نهایت ادامه داشته باشد.و این چرخه بی نهایت علت ها باطل است.یعنی علت این دنیا خود علتی داشته باشد و علتش باز علتی و این تا بی نهایت نمی تواند ادامه داشته باشد.پس لازم است که این علت و معلول در جایی خاتمه پیدا کند.که خاتمه بخش این علت و معلول، موجودی است که بر خلاف این دنیا که ممکن الوجود بود و بالذات وصف ضرورت را نداشته.باید بالذات وصف ضرورت را داشته باشد و بالذات موجود باشد و به قولی واجب الوجود بالذات باشد و وصف ضرورتش را از غیر نگرفته باشد که آن خداست.این از برهان امکان وجود.

حال سوال بنده. این است که همان طور که در بالا اشاره کردم.در برهان وجود و امکان بیان می شود که :
این دنیا بودنش با نبودنش برابر است.و ممکن الوجود خوانده می شود.خوب بعد بیان می شود که این ممکن الوجود برای اینکه وصف ضرورت پیدا کند و هست شود نیاز به علتی و یا موجودی غیر دارد.
حال سوال اینکه این گذاره از چه رو بیان می شود.چرا و با چه برهانی و استدلالی گفته می شود که موجودی که بالذات وصف ضرورت ندارد، مصداقش همین دنیا، برای آنکه وصف ضرورت پیدا کند و هست شود، نیاز به علتی، غیر دارد و یا نیازی به موجودی دارد.چرا گفته نمی شود که بی هیچ علتی و بی هیچ وابسته به موجودی، خود به خود وصف ضرورت را پیدا می کند.

احتمال دارد اشیا مادی ممکن الوجود نباشند

من تازگی که داشتم در مورد مسئله علیت فکر می کردم یک طریق دیگر بر اثبات عدم نیازمندی اشیا مادی به علت به ذهنم رسید که تبیینی عقلانی از بی علت بودن اشیا مادی ارائه می دهد که دیگر به نظرم قبول بی علتی اشیا مادی امری دور از ذهن نیست.
البته توجه کنید بحث قبلی من بحث روی گزاره هر ممکن(یا حادث)علت دارد. و می گفتم این گزاره کلیت ندارد لکن الان می خواهم بگویم بر فرض قبول کلیت علیت هم ما نیازی به واجب نداریم چون ممکن است اساسا ما ممکن الوجود نباشیم!!!!
اما چگونه؟
من می گویم تقسیم موجودات به موجودات واجب و ممکن یک قسم دیگر هم بر می تابد به این شکل که بگوییم
اشیا یا وجود برایشان مطلقا ضرورت دارد یا وجود برایشان در یک زمان خاص ضرورت دارد و یا اساسا وجود برایشان ضرورت ندارد.
که من می گویم ممکن است ما موجودات جزو گروه دوم باشیم نه لزوما گروه سوم فلذا چون وجود برایمان ضروری است دیگر نیاز به علت نداریم
پس واجب در سخن من تقسیم به دو قسم می شود:
1.واجب مطلق
2.واجب مقید
واجب مطلق واجبیست که وجود مطلقا برایش ضرورت دارد و واجب مقید واجبیست که وجود برایش ضرورت دارد لکن وجود مقید به یک زمان خاص نه وجود در همه زمانها!

البته شاید بگویید در تئوری شما ما موجودات مادی ما فقط مقید به زمان نیستیم و مقیّدات دیگر نیز داریم که در پاسخ می گویم که همه مقیّدات ذاتی انسانها و موجودات مادی هستند که در صورت ذاتی بودن وجود مقید به زمان یا بقیه مقیدات اشیا مادی دیگر اساسا نیازمندی به علت برای چنین وجودی امری پاردوکسیکال خواهد بود.
اما شاید بپرسید :چگونه اثبات می کنید اشیاء مادی چنین موجوداتی اند یعنی موجوداتی که وجود مقید به زمان و... برایشان ذاتی است!
در پاسخ می گویم طبق ادعای فیلسوفان و... اساسا ذاتی اشیا قابل دستیابی یقینی نیست فلذا ما فقط مدعی هستیم ممکن است ما چنین موجوداتی باشیم و بی علت و دیگر نیازی به فرض واجب الوجود برای تبیین و توجیه اشیا مادی نخواهد بود.
و محتمل است ما چنین موجوداتی باشیم.
خوشحال می شوم نظرات خود را درباره تبیین بنده ارائه دهید!
گرچه من هنوز هم روی حرف سابق خود و استدلال سابق خود که در این تاپیک به تقریر و بحث مفصل در آن باره پرداختم پایبند می بشم لکن اشکالی ندارد برای یک مقصد دو طریق را ساخت!