نیاز به غیر

ممکن الوجود و نیاز به غیر

سلام
در برهان امکان وجود یبان می شود که(اگر اشتباه بیان می کنم.تصیحیح بفرمایید لطفا)بیان می شود که، این دنیا و این ماده به ذات خود وصف ضرورت را ندارند.این دنیا بودنش با نبودنش برابر است.و ممکن الوجود خوانده می شود.خوب بعد بیان می شود که این ممکن الوجود برای اینکه وصف ضرورت پیدا کند و هست شود نیاز به علتی و یا موجودی غیر دارد. این ممکن الوجود که این دنیا باشد که حالا می بینیم که هست شد و به قولی وصف ضرورت پیدا کرده...پس موجودی بوده و یا علتی بوده از غیر که به این دنیا وصف ضرورت داده. این علت ها نمی تواند تا بی نهایت ادامه داشته باشد.و این چرخه بی نهایت علت ها باطل است.یعنی علت این دنیا خود علتی داشته باشد و علتش باز علتی و این تا بی نهایت نمی تواند ادامه داشته باشد.پس لازم است که این علت و معلول در جایی خاتمه پیدا کند.که خاتمه بخش این علت و معلول، موجودی است که بر خلاف این دنیا که ممکن الوجود بود و بالذات وصف ضرورت را نداشته.باید بالذات وصف ضرورت را داشته باشد و بالذات موجود باشد و به قولی واجب الوجود بالذات باشد و وصف ضرورتش را از غیر نگرفته باشد که آن خداست.این از برهان امکان وجود.

حال سوال بنده. این است که همان طور که در بالا اشاره کردم.در برهان وجود و امکان بیان می شود که :
این دنیا بودنش با نبودنش برابر است.و ممکن الوجود خوانده می شود.خوب بعد بیان می شود که این ممکن الوجود برای اینکه وصف ضرورت پیدا کند و هست شود نیاز به علتی و یا موجودی غیر دارد.
حال سوال اینکه این گذاره از چه رو بیان می شود.چرا و با چه برهانی و استدلالی گفته می شود که موجودی که بالذات وصف ضرورت ندارد، مصداقش همین دنیا، برای آنکه وصف ضرورت پیدا کند و هست شود، نیاز به علتی، غیر دارد و یا نیازی به موجودی دارد.چرا گفته نمی شود که بی هیچ علتی و بی هیچ وابسته به موجودی، خود به خود وصف ضرورت را پیدا می کند.