موفقیت

چشم انداز برنامه های من برای سال آینده

سلام
من سه هدف کلیدی، برای سال پیش رو طراحی کرده ام (15 شهریور 97 تا 15 ش 98). هرچند ممکنه بعدا این اهداف تغییر کنند یا بیشتر شوند. حالا از شما میخوام که نظر اصلاحی یا پیشنهادی خودتونو درباره این اهداف، بیان بفرمایید. بابا وحی مُنزل نیست که @};-:x

1-روی 9 صفت اخلاقی خودم کار کنم
به اینصورت که ابتدا یک بازه چهل روزه مشخص می کنم، سپس کسب یک اخلاق حسنه یا دفع یک رذیله رو اولویت اون قرار میدم (مثلا نماز اول وقت) وهرشب هم خودمو محاسبه می کنم. بعد از چله ی اول، سراغ چله های بعدی میروم و خلاصه تا رسیدن به آخر هدف یکساله، روی 9 صفت اخلاقی کار کرده ام.

2- 40 کتاب برتر را در زمینه های مختلف دینی، علمی و... مطالعه کنم
به اینصورت که به ازای هز ماه (مثلا 15 شهریور تا 15 مهر) سه یا چهار کتاب تعیین می کنم. سپس، در پایان هدف یکساله، ان شاالله 40 کتاب مطالعه خواهم کرد.

3-آماده شدن برای کنکور 99 (اول مهر، یازدهم میخونم)
این هدف، خودش از دو هدف دیگر تشکیل شده؛ یعنی شاگرد اولی در پایه یازدهم و خواندن دروس پایه دهم و یازدهم در تابستان 98. ان شاالله!happy

خب نظرتون چیه؟
خوب و اصولی هدف گذاری کردم؟
چیزی هست که بنظر شما از قلم انداخته باشم؟
و...

علت توقف در پیشرفت فردی و اجتماعی

به نام خدا
با سلام و عرض ادب

مقدمه :

آیا شما از وضعیت و جایگاهی که در زندگی شخصی و اجتماعی خودتان دارید راضی هستید؟

خیلی از افراد که به احتمال زیاد از نظر خودشان و دیگران افرادی توانمند ، جدی و با پشتکار هستند وجود دارند که از موقعیت و جایگاهی که دارند راضی نیستند و خیلی دوست دارند که شرایط را عوض کنند ولی به دلایل مختلف این کار را نمی کنند (یا نمی کنیم) ....!

دلایلی وجود دارند که اگر از آنها به عنوان بهانه نام برده شود، بی انصافیست ولی از طرفی هم دلایلی نیستند که واقعا باعث فلج کردن و از کار انداختن انسان در رسیدن به اهدافش شوند!

پس چه چیزی باعث میشود که ما از یکطرف احساس نیاز به ایجاد تغییر و ترقی در زندگی خود یا حتی بهتر کردن زندگی دیگران کنیم واز طرفی دیگر توان، انگیزه، اراده و یا چیزی که ماهیتش مبهم است را نداریم!

مدتها فکر کردم تا پاسخی برای این معما پیدا کردم....
الان که اکثر افراد و کل کشور با مشکلات عدیده شخصی و اجتماعی روبرو هستیم، چرا هیچکس قادر نیست کاری کند؟! نه تک تک افراد و نه دولتمردان و مسئولین!
در حال حاضر در چرخه ای افتاده ایم که انتهای آن ممکن است شرایط وخیمتر باشد ..... .مقصر هر کسی باشد، مردم یا مسئولین، نتیجه آن واحد و مشترک است و آن نابودی همگانی است!

پاسخ به معما (اکتشاف شخصیhappy@};-)

احتمالا شما هم داستان معروف زیر را شنیده اید:

در یک آزمایش جالب، تعدادی غورباقه را در ظرفی گذاشتند و در ارتفاع 20 سانتیمتر بالاتر از آنها شیشه ای قرار دادند، هر بار که غورباقه ای قصد بیرون پریدن از ظرف را داشت، به شیشه برخورد میکرد و به داخل ظرف برمیگشت، کم کم غورباقه ها باور کردند که امکان خروج از ظرف وجود ندارند و دیگر تلاشی برای خارج شدن نمی کردند، بطوریکه حتی بعد از برداشتن شیشه دیگر غورباقه ای از ظرف بیرون نپرید!

ولی آیا تا حالا فکر کرده ایم که احتمالا خود ما هم بسان آن غورباقه ها تحت باورهایمان سقفی برایمان ایجاد کرده ایم یا کرده اند که شاید هرگز نتوانیم از آن بالاتر رویم؟!

کشف من پیدا کردن همین سقف شیشه ای و باور کاذب فلج کننده است که با شما درمیان خواهم گذاشت، نه برای ازبین بردن آن در مورد خودمان، که احتمالا امکانش نیست و یا خیلی مشکل است، بلکه به این دلیل آن را میگویم که برای فرزندانمان و برای کسانی که هنوز وارد این دنیا نشده اند، بکوشیم تا این سقف شیشه ای و باور نابود کننده را ایجاد نکنیم!

احتمالا همگی شاهد بوده ایم که در دوران کودکی، نوجوانی یا جوانی، در مقابل این سوال که در آینده میخواهی چه کاره شوی 95% از افراد پاسخی مشابه داشتند و حتی الآن هم کودکان همین نظرات یا مشابه آن دارند که میخواهند مهندس، پزشک،روحانی، معلم، خلبان،فروشنده و.... شوند، قطعا این خواسته یا تمایل برای یک کودک یا نوجوان تحت تاثیر سخنان مستقیم یا غیر مستقیم والدین یا دیگران از زبان آنها خارج میشود و یا حتی ممکن است زائیده افکار یا خواسته های خود کودک باشد، تفاوتی ندارد...نتیجه مشترک است!

ما تحت تاثیر آن خواسته که کم کم به باوری تبدیل شد و پس از سالها ما را به همان جایگاه رساند توانستیم به هدفمان برسیم...!
درست است به هدفمان رسیدیم! ولی دلیل این عدم رضایت و اینهمه مشکلات لاینحل چیست؟!

دلیل این عقیم ماندن و عدم رضایت درونی، ناقص و عقیم بودن همان خواسته و آرزوهای دوران کودکی و نوجوانی است!
برای ما ناخواسته سقفی شیشه ای با ارتفاع کوتاه توسط خودمان یا دیگران ایجاد شد و آن چیزی جز سقف باور کوتاهمان نبود.

کسی که آرزو داشت یک مهندس شود، به محض فارغ التحصیل شدن، به آرزوی خود یا به عبارتی سقف شیشه ای خود رسید! یک دفعه انرژی تحلیل می رود، مسابقه ماراتنی که طی کردیم برای عبور از کنکور و دانشگاه خیلی نفسگیر و مشکل بود ولی چون باورمان این بود که این مسیر باید طی شود، بدون نگاه به چپ و راست و مشکلات موجود، مستقیم رفتیم تا به هدف رسیدیم! .....هدف!

افسوس که هدفمان ناقص بود...افسوس که سقف آرزوهایمان خیلی پایین و بدون ثمر بود...

آرزو و باور داشتیم که روزی یک پزشک شویم، و شدیم....حتی رییس بیمارستان!
ولی ای کاش آرزو می کردیم که پزشکی خواهم شد که هر سال یک کتاب خواهم نوشت و یک کشف جدید خواهم کرد!
کاش ارزو میکردیم که بیمارستانی را ریاست خواهم کرد که از تمام نقاط دنیا برای درمان به انجا خواهند امد و مردم حاضر خواهند بود ماهها در صف انتظار و پذیرش قرار گیرند!

آرزو کردیم که یک روحانی معمم شویم....شدیم!....ای کاش آرزو می کردیم که یک نسخه کپی از شهید مطهری یا علامه امینی می شدیم...ولی یک پیش نماز یا حد اکثر یک خطیب هفته ای یک شب شدیم!

خودمان و تحت تلقینات دیگران آرزو کردیم که یک مهندس شویم و شدیم! ولی کاش آرزو میکردیم مهندسی خواهم شد که هر سال در رشته خودم یک نوآوری ثبت خواهم کرد که تولید و کیفیت یک محصول را بیشتر کند و هر سال اختراعی جدید خواهم کرد و باعث افزایش صادرات بیشتری خواهم شد.

کاش آرزو میکردیم که یک نسحه جدید از شهید چمران یا پروفسور حسابی می شدیم....اگر اینچنین آرزو و ایمانی در ذهن میساختیم، قطعا به همان جایگاه می رسیدیم!

آرزو کردیم فروشنده یا تولید کننده یا صادر کننده شویم و شدیم... همین! فقط شدیم، آیا بهبود پیوسته کیفیت کارمان راهم آرزو کردیم؟ آیا آرزو و باور داشتیم که روزی رقیب برندهای معتبر جهانی شویم؟!

آیا وقتی آرزو داشتیم که معلم شویم، آرزو داشتیم که شاگردانی تربیت کنیم که هر سال شاهد برنده شدن اسکار یا نوبل شوند؟!

اصلا بلد بودیم اینگونه تصور کنیم؟!

اصلا دیگران بلد بودند اینگونه در ذهنمان تلقین کنند که صرف خلبان یا معلم یا تاجر یا کشاورز شدن کافی نیست؟
آیا هیچوقت آرزو کردیم که دامداری خواهم شد که محصولاتش هر روز بهتر و بیشتر از روز قبل خواهد شد؟ و روزی لبنیات خاورمیانه از کارخانه من تامین خواهد شد؟!

حتی کسی که روزگاری در باغ آرزوهایش خود را یک رییس جمهور یا وزیر می دیده، آیا در تصوراتش مردم زیر دست خود را هم می دیده که هر روز از مشکلاتشان کم میشود و خود را رییسی میدیده که باعث پیشرفت و رضایت مردم و کشورش شده یا فقط میدیده که رییس جمهور شده؟! و حالا هم شده! ولی آیا خودش یا دیگران از عملکردش راضی هستند؟ یا فقط هدف همان حکم تنفیذ بود؟!

آیا وقتی آرزو داشتیم که یک کشتی گیر یا ژیمناست شویم، آیا در ذهنمان به مدال المپیک هم فکر کردیم؟!

متاسفانه 99٪ پاسخ این سوالات خیر است.

ما و جامعه ما امروز جایی ایستاده که سالها قبل آرزویش را داشتیم، نه کمتر و نه بیشتر!

پس بیاییم برای آیندگان بذر آرزو و باور را درست بکاریم، سقف شیشه ای را برای نسل آینده آنقدر بلند بگیریم که با گرفتن یک مدرک از دانشگاه، حوزه یا تاسیس یک شرکت یا نوشتن یک کتاب به آخر خط نرسند که بعد از آن دیگر انگیزه برای بالاتر رفتن نداشته باشند.

البته امروز تعدادی انگشت شمار از نوابغ و پیشتازان علم و تولید و پیشرفت در بین هم میهنان عزیزمان وجود دارند، و اینها همان معدود کسانی هستند که در کودکی و نوجوانی سقف باورهایشان را در مکانی مناسب قرار دادند!

اینجا از کارشناس محترم و دوستان دیگر درخواست دارم که نظرشان در مورد این موضوع بفرمایند که تا چه حد این مطالب صحت دارد!
با تشکر@};-

اصول موفقیت و خوشبختی

سلام دوستان
جان میلتون عزیز میگوید،ذهن جایگاه خودش را دارد و میتواند جهنمی از بهشت و بهشتی از جهنم بسازد
با این مقدمه میخواستیم به کمک دوستان اصول موفقیت و خوشبختی رو از افراد و تجربه ها و کتاب های مختلف پی گیری کنیم!
اساتید بنام این کار ؛
جیم ران،دارن هاردی،آنتونی رابینز،ناپلئون هیل،جک کنفیلد،رابرت کیوساکی،بشارد،اندرو کارنگی،دیل کارنگی،جول اوستین،وین دایر و...
بانضمام برسی کتاب های بسیار عالی که در این زمینه نوشته شدن،بیندیشید و ثروتمند شوید،7 عادت مردمان موثر،حکایت دولت و فرزانگی،اثر مرکب،بیداری غول درون و قدرت عادت ...

و همچنین گذاشتن گزین گویه هایی در این زمینه

شما از آنچه که میخورید زخم معده نمیگیرید ،از آنچه که شما را میخورد زخم معده خواهید گرفت(از کتاب آیین زندگی کارنگی)

یافتن خوشبختی در درون خویش دشوار و در جای دیگر ناممکن است
حماقت بزرگیست آدمی به منظور برنده شدن در بیرون در درون خویش ببازد
(شوپنهاور)

آنکس که چرایی برای زیستن بیابد هر چگونه ای را خواهد توانست تحمل کند
(نیچه ، جمله مورد علاقه دکتر فرانکل خالق لگوتراپی)

یکی از عوامل خوشبختی بصیرتی است که به ما کمک می‌کند در مقابل وسوسهٔ ترجیح دادن تن آسایی فعلی در مقابل خوشبختی آینده تسلیم نشویم و در تصمیم خویش برای رسیدن به سود و لذت بلند مدت پافشاری کنیم(دیوید هیوم)

گل

برای رسیدن به یک زندگی و حال خوب چه کنیم؟

سلام عزیزان@};-

سراسر وجودش التماس و آرزوی خوبیها بود، میخواست قلبش آرام باشد، زندگیش زیبا باشد، نورانی باشد، از گرفتاری ها و لغزشهای همسرش دل نگران بود، می ترسید آبروی شوهرش و زندگیشان از هم بپاشد و ... می گفت; زندگیمان شده. پر از درگیری و اختلاف! خلاصه دل پر دردی داشت. می گفت: گاهی بطور کل از همه چیز و از زندگی ناامید می شوم و نمی توانم یک تصمیم درستی برای بهبود وضع زندگی و آرامش روحم بگیرم! می پرسید چگونه و با چه شیوه هایی می توانم روی همسرم تأثیر مثبت بگذارم و او را به زندگی پاک و تنفس در حیات طیبه برگردانم؟

اگر شما در مقام مشاور چنین فردی قرار بگیرید بر اساس آگاهی و یا تجربیات زندگی خودتان، چه راهکارهای علمی و عملی را برای آرامش بخشی و ارائه راهبرد به ایشان توصیه می کنید؟ لطفاً حتی الامکان مطالب کوتاه و کاربردی و مبتنی بر تجربیات خودتان باشد.

با تشکر از مشارکت شما@};-

دلیل عدم موفقیت در کارها

انجمن: 

با سلام

لطفاً دوستان راهنمایی کند مدتی است کارهایی را که انجام می دهم با موفقیت روبرو نمی شوم دلیلش را چگونه پیدا کنم عیب از عملکرد من است ؟ یا خواست خدا بوده ؟ عومل دیگر مانند رابطه ( پارتی ) نقش داشته داشته است؟

مثلاً شما برای وامی تلاش می کنید یا بدست آوردن شغلی ولی به شکل عجیب موفق نمی شوید تا مرحله آخر پیش می روید ولی یهو با ابلاغیه جدید روبرو می شود که شامل شما نمی شود ؟ آیا این خواست خداست ؟

←←√♥♠♥◄◄◄ مـــعــــجـــزه شـــُــکــــرگــزاری و قـــــدردانـی ►►►♥♠♥√→→ (لطفا در نظرسنجی شرکت کنید)

انجمن: 

سلام و عرض ادب و احترام خدمت خودم :khandeh!: و همه ی اسکدینی های عزیز..:Gol:

این همه توی تاپیک های مختلف درباره نداشته هامون صحبت کردیم..

حالا اینجا می خوایم داشته هامون رو بشماریم و هر روز بخاطرشون شکرگزاری و قدردانی کنیم..:ok:

تجربه به من و خیلی های دیگه ثابت کرده اگر قدر همین زندگی که الان داری رو بدونی زندگیت بهتر و بهتر میشه.

ولی اگر منتظری اتفاق خاصی بیفته تا شکرگزاری کنی نه تنها اون اتفاق نمی افته . آرامش روانیت رو هم ازت می گیره . همون چیزی هم که داری از دست میدی.

خیلی برای خودم و دوستان و آشنایان اتفاق افتاده که میگفتیم خدایا فقط همین یکی حل بشه دیگه هیچی نمی خوام.

ولی هزار تا از این یکی ها حل شدن و ما همچنان با نهایت پررویی و قدرنشناسی یکی های دیگری گذاشتیم روی میز. :khaneh:

شکرگزاری و قدردانی از نعمات خداوند واقعا بسیاری از مسائل و مشکلات ما رو حل می کنه و واقعا شکر نعمت نعمتت افزون کند..

حالا بیایید همه مون مراقب افکار و گفتارمون باشیم تا شاکر بود جزئی از شخصیتمون بشه ؛ باشد که رستگار شویم..:ok:

این رو هم بگم من تا زمانی که خودم حسابی روی یه چیزی کار نکنم و ازش نتیجه نگیرم و بهش ایمان نیارم به هیچ احدی توصیه اش نمی کنم.

تمرین شکرگزاری رو من بیش از دو ماهه که دارم هر روز بدون حتی یک روز وقفه انجام میدم.

نتایجش رو هم نمیگم تا دلتون آب نشه.. :Nishkhand:

دوستان عزیز اینجا نه قراره کارشناس پاسخی بده . نه قراره بحثی درباره اش بکنیم.

فقط هرکس تمایل داره بیاد اینجا در کنار من و سایر دوستان باهم بخاطر تک تک نعمت های خداوند شکرگزاری و قدردانی کنیم.

هرکسم تمایل نداره از حراست اسکدین تقاضا میکنم درب خروجی رو نشونش بده.:kharej:

روش شکرگزاری هم به این شکل هست

تشکر از خداوند بخاطر.........و در ادامه نعمتی که دارید رو بنویسید.

حالا جمله بندیش با خودتون هرجور دوست دارید.
ولی حتما حتما در ادامه دلیل شکر نعمتتون رو هم بنویسید.

مثال:
این شکر:
خدایا من از تو سپاسگزارم و قدردانی میکنم بخاطر اینکه پدر و مادر خوبی دارم.

اینم دلیلش:
چون این پدر و مادر عزیز و خوب من بودند که من را درست و سالم تربیت کردند .
چون این پدر و مادر من بودند که انسانیت را به من آموختند .
چون این پدر و مادر من بودند که بالای سرم بودند تا در مسیر درست حرکت کنم.

دوستان این تکنیک بسیار بسیار بسیار بسیار عالی جواب میده. و بخاطر هر چیزی شکر کنید توی اون زمینه رشد و پیشرفت میکنید . مثلا در مثال بالا رابطتون با پدر و مادرتون بهتر میشه.

حالا شما هم انتظار نداشته باشید با دو سه بار شکرگزاری ملائکه شبها بیان عسل بزارن دهنتون :ghash: :shad:

صبور باشید به مرور زمان توی دلتون میشینه و فوق العاده تاثیر گذار هست.

اگر هم کسی دوست نداره اینجا تمرین کنه ولی حتما یه دفتر برای خودش درست کنه و این تمرین رو انجام بده. یا اینکه بیایید اینجا شکر های دیگران رو بخونید خیلی بهتون کمک می کنه..:ok:

موفق و سربلند باشید..:Gol:

دوستان عزیز خواهشا کسی نیاد اینجا در پیشگاه خداوند خودش رو تحقیر و له و لورده بکنه
که من حقیرم و من ناچیزم و من گناه کارم و ....
یا نیاید بگید من یه عمر ناشکری کردم خدایا منو ببخش.
تورو خدا درک کنید مجبورم نکنید بیش از این توضیح بدم. :ok:
هدف این تاپیک فقط و فقط شکر و شمارش نعمت هست . لطفا تواضع تان را ببرید جای دیگر . با تشکر.

آیا دانشگاه تنها مسیر موفقیت است؟

انجمن: 

بنام خدا

سلام به تمامی کاربران
میدونیم که یکی از مکان های کسب علم دانشگاه هست. در اینکه یک دانشجو ، چه برای رفتن به دانشگاه و چه برای فارغ التحصیل شدن زحمت زیادی میکشه شکی نیست. لذا منظور از ایجاد این تاپیک ، نادیده گرفتن این تلاش نیست. اما گاهی اوقات این مکانِ علم آموزی ، بسیار بیشتر از اونچه که هست در محور اهمیت قرار میگیره. برای همین تصمیم گرفتم این تاپیک رو ایجاد کنم تا از زاویه ای دیگه هم به دانشگاه و بحث کسب علم نگاه بشه

تا جایی که من میدونم خیلی از افراد معروف در زمینهء علم ، دانشجوی اخراجی بودن! :ok:
تعدادی از اونها رو مینویسم. کسانی که یا دانشجوی اخراجی هستن یا خودشون ترک تحصیل کردن و مدرک دانشگاهی نداشتن

کاری به خوب و بد بودن این افراد ندارم ، منظورم صرفاً این هست که نمونه هایی برای شما بیارم که دانشگاه نرفتن و بسیار هم موفق بودن. لااقل طبق فرهنگ خودشون

بیل گیتس = بنیانگذار مایکروسافت

استیف جابز = بنیانگذار اپل

ونسان ون گوگ = نقاش بزرگ هلندی

لئون تولستوی = نویسنده بزرگ روس

برد پیت = بازیگر مشهور

ژولیان آسانژ = ناشر ، روزنامه‌نگار ، برنامه‌ ریز کامپیوتر و یکی از بنیانگذاران سایت افشاگر ویکی لیکس

استیون اسپیلبرگ = یکی از بزرگترین کارگردان های جهان
(یک نکته درمورد اسپیابرگ: 3 بار در همون ورودی رد شد و 1 بار هم قبول شد ولی اواسط تحصیل حذفش کردن!!! البته بعد از 35 سال بالاخره تونست مدرک بگیره)

همونطور که گفتم ، منظور این نیست که دیگه همه بریم ترک تحصیل کنیم!
هدفم فقط اینه که بگم:
راه موفقیت ، تنها از دانشگاه نمیگذره

آیا امکان بازیابی روحی و اعتماد بنفس در فردی با شرایط اسفبار من وجود داره؟

سلام دوستان
مشکلی که من میخوام در موردش با شما و کارشناس محترم صحبت کنم دوسالی هست که گریبانگیر من شده و من رو از کار و زندگی انداخته. خواستم نظرات سازنده شما رو برای بهبود شرایطم جویا بشم:
و اما مشکل من: حدود دوسال پیش در فروردین ماه سال 92 من بطور ناگهانی مادرم رو ازدست دادم و تقریبا میتونم بگم همه چیز از اونجا شروع شد که با اعتماد و اعتقاد شدیدی که به خدا داشتم و اونو دوست و نزدیکتر از هر کس دیگه ای به خودم میدونستم، تو مدتی که مادرم تو بیمارستان بود، من به هر چیزی که میدونستم و اعتقاد داشتم نزد خدا برای بهبودی مادرم متوسل شدم و تنها میتونم بگم صدای گریه ها و التماس های من تو اون چند روز تو بیمارستان بلند بود. وقتی که دیدم کسی که سالها ازش به عنوان نزدیکترین دوستم یاد میکردم با بی تفاوتی خواسته ی من رو نادیده گرفت و دعای من استجابت نشد، واقعا از خدا ناامید شدم. آخه شرایط من برای از دست دادن مادرم اصلا مناسب نبود و نیست. من تک فرزند هستم و الان بعد از فوت مادرم کاملا تنها و منزوی شدم. افسرده و غمگین. کم کم سیر نزولی در درس و دانشگاه آغاز شد و دامنه ی اون افسردگی تا الان هم بیخیال من نشده. میدونم الان شاید بگید امیدت به خدا باشه و بخدا توکل کن و از این حرفا. ولی دوستان من گوشم کاملا از این حرفا پره و اصلا تمایلی به شنیدن این حرفا ندارم چونکه من در ذهنم کاملا موضوعات زندگی اجتماعی و علمی رو از دین تفکیک کردم و اینقدر از این حرفا شنیدم که برو قرآن بخون آروم میشی و ...... که دیگه حالم بهم میخوره از این حرفا. الان دیدگاه من نسبت به مذهب یک چیز کاملا معنویه. یعنی چیزی که اصلا انسانها نباید به داخل زندگی اجتماعیشون وارد کنن چون کاملا برنامشون افتضاح میشه! همونطور که من 18 سال این کاررو کردم ولی بعد دیدم خودم رو از خیلی چیزها محروم کردم و آخرشم اون اعتقادی که یه زمانی تا پای جون پاش وای می ایستادم پشیزی به دردم نخورد!!! دیگه هم خوشبختانه این اشتباهو تکرار نخواهم کرد. حالا هم نظرم بر پایه ی جدایی دین از جریان زندگیه! البته کاملا مشتاق دریافت نظرات شما دوستان در مورد این عقیده ام هستم که اگر نظری بر نفی یا تاییدش دارید بگید که منم بدونم.
دیگه چند وقتیه نماز نمیخونم.... اسک دین هم کمتر میومدم و کلا از دین فاصله گرفتم. اما آخه بحث اینجاست که کار با حرف درست نمیشه و من منتظر راهنمایی های کاربردی و عملی شما دوستان و کارشناس محترم در مورد مشکلم هستم. امید اینکه شما دوستان و کارشناس عزیز منو کاملا علمی و کاربردی راهنمایی کنید و خواهشا از بیان نظرات احساسی و غیر منطقی خودداری کنید چون واقعا زندگی من داره از حالت عادیش خارج میشه و به نابودی کشیده میشه
بازم از حسن توجه شما عزیزان ممنونم:Gol:

رمز پیروزی مردان بزرگ( متن کتاب)

رمز پیروزی مردان بزرگ، آیة اللّه جعفر سبحانى

فهرست مطالب
مقدمه
عوامل حقيقى كاميابى :1- كار در خور ذوق و استعداد
عوامل حقيقى كاميابى :2- كار و كوشش و فعاليت
عوامل حقيقى كاميابى :3 ايمان به هدف
عوامل حقيقى كاميابى :4- استقامت و پشكار
عوامل حقيقى كاميابى :5- تمركز فكر
عوامل حقيقى كاميابى :6- نظم و انضباط
عوامل حقيقى كاميابى :7- كار را از جاى كوچك شروع كنيم
عوامل حقيقى كاميابى :8- از پيرويهاى نسنجيده بپرهيزيم
عوامل حقيقى كاميابى :9- شور و مشورت
عوامل حقيقى كاميابى :10 تاريخ يا آزمايشگاه بزرگ زندگى
عوامل حقيقى كاميابى :11- استفاده از فرصت
عوامل حقيقى كاميابى :12- قاطعيت و تصميم
عوامل حقيقى كاميابى :13- آشنائى به اوضاع زمان
عوامل حقيقى كاميابى :14- تجربه اندوزى از شكستها
عوامل حقيقى كاميابى :15- شهامت و شجاعت
عوامل حقيقى كاميابى :16- فداكارى و از خود گذشتگى
عوامل حقيقى كاميابى :17- مشكلات و مصائب
عوامل حقيقى كاميابى :18- واقعيات را آنچنان كه هست بشناسيم
عوامل حقيقى كاميابى :19- انعطاف پذيرى در برابر حوادث
عوامل حقيقى كاميابى :20- اتقان در كار و عمل
عوامل موهوم پيروزى : مقدمه
عوامل موهوم پيروزى :1- بخت و اقبال
عوامل موهوم پيروزى :2- در انتظار تصادفها
عوامل موهوم پيروزى :3- سرنوشت به معناى غلط
عوامل موهوم پيروزى :4- بزرگ زادگى و ثروت موروثى