هدف زندگی

هدف زندگی و خلقت

انجمن: 

سلام به دوستان
اول تشكر كنم از كساني كه اين فرصت رو در اختيار من گذاشتن تا سوال مهمي كه فكر منو چند مدتي مشغول كرده بپرسم
من نه تحصيلات حوزوي دارم نه در فقه و فلسفه و علوم اسلامي و حتي فلسفه غربي مطالعات زيادي نداشته ام و براي همين خيلي ساده و خودماني حرف ميزنم وتقاضا دارم شما هم پاسخ من رو با ادبيات ساده بديد و خيلي بحث تخصصي نشه������������

سوالم اينه كه هدف از زندگي چيه؟؟يا بهتر بگم هدف خدا از خلقت انسان چه چيزي هست؟؟؟
اگر خدا مارا آفريده چه هدفي داشته؟؟ ايا در جهت يك بازي يا سرگرمي خودش بوده يا نه به ما نياز داشته؟؟يا دليل ديگري؟؟؟

و اصلا هدف ما چيه؟،برخي هدف انسان رو بهشت ميدونن خب با اين توصيف بهشت فقط باغ بزرگي هست و لذت و شادي فراواني داره ولي بايد پرسيد كه آخرش چي بشه؟؟ما كلي غربي هارو نقد ميكنيم كه تنها به فكر لذت دنيا هستند و سعي در لذت از اين جهان با هر قيمتي دارند ولي چرا كسي نميگه بهشت ما نسخه اي بزرگ از غرب است كه تمام لذات دنيوي رو داره((حالا با نعمات بيشتري))

برخي هم هدف انسان رو لقاالله دونستن كه صادقانه بگم اين جمله يا بازي با كلمات است يا من هيچ دركي از اون ندارم.راست و حسيني من نه تنها پيوستن به خدا بلكه حتي نعوذبالله تبديل شدن به خداوند رو هم پوچ ميدونم چون اخرش خود خدا هم بايد حوصلش از بازي با انسان سر بره!!
اين رويداد پوچ و بي معني كه ذاتنا پوچ و بي معني است چه خداباور باشيم و چه بيخدا باشيم با چه هدف و منظوري ايجاد شده.خدا ميخواد قدرت نمايي كنه؟؟ميخواد ازمايش كنه؟؟يا چي؟؟

هرچه باشه باز پرسش اخر تنها يك چيزه:خب كه چي؟؟

علت توقف در پیشرفت فردی و اجتماعی

به نام خدا
با سلام و عرض ادب

مقدمه :

آیا شما از وضعیت و جایگاهی که در زندگی شخصی و اجتماعی خودتان دارید راضی هستید؟

خیلی از افراد که به احتمال زیاد از نظر خودشان و دیگران افرادی توانمند ، جدی و با پشتکار هستند وجود دارند که از موقعیت و جایگاهی که دارند راضی نیستند و خیلی دوست دارند که شرایط را عوض کنند ولی به دلایل مختلف این کار را نمی کنند (یا نمی کنیم) ....!

دلایلی وجود دارند که اگر از آنها به عنوان بهانه نام برده شود، بی انصافیست ولی از طرفی هم دلایلی نیستند که واقعا باعث فلج کردن و از کار انداختن انسان در رسیدن به اهدافش شوند!

پس چه چیزی باعث میشود که ما از یکطرف احساس نیاز به ایجاد تغییر و ترقی در زندگی خود یا حتی بهتر کردن زندگی دیگران کنیم واز طرفی دیگر توان، انگیزه، اراده و یا چیزی که ماهیتش مبهم است را نداریم!

مدتها فکر کردم تا پاسخی برای این معما پیدا کردم....
الان که اکثر افراد و کل کشور با مشکلات عدیده شخصی و اجتماعی روبرو هستیم، چرا هیچکس قادر نیست کاری کند؟! نه تک تک افراد و نه دولتمردان و مسئولین!
در حال حاضر در چرخه ای افتاده ایم که انتهای آن ممکن است شرایط وخیمتر باشد ..... .مقصر هر کسی باشد، مردم یا مسئولین، نتیجه آن واحد و مشترک است و آن نابودی همگانی است!

پاسخ به معما (اکتشاف شخصیhappy@};-)

احتمالا شما هم داستان معروف زیر را شنیده اید:

در یک آزمایش جالب، تعدادی غورباقه را در ظرفی گذاشتند و در ارتفاع 20 سانتیمتر بالاتر از آنها شیشه ای قرار دادند، هر بار که غورباقه ای قصد بیرون پریدن از ظرف را داشت، به شیشه برخورد میکرد و به داخل ظرف برمیگشت، کم کم غورباقه ها باور کردند که امکان خروج از ظرف وجود ندارند و دیگر تلاشی برای خارج شدن نمی کردند، بطوریکه حتی بعد از برداشتن شیشه دیگر غورباقه ای از ظرف بیرون نپرید!

ولی آیا تا حالا فکر کرده ایم که احتمالا خود ما هم بسان آن غورباقه ها تحت باورهایمان سقفی برایمان ایجاد کرده ایم یا کرده اند که شاید هرگز نتوانیم از آن بالاتر رویم؟!

کشف من پیدا کردن همین سقف شیشه ای و باور کاذب فلج کننده است که با شما درمیان خواهم گذاشت، نه برای ازبین بردن آن در مورد خودمان، که احتمالا امکانش نیست و یا خیلی مشکل است، بلکه به این دلیل آن را میگویم که برای فرزندانمان و برای کسانی که هنوز وارد این دنیا نشده اند، بکوشیم تا این سقف شیشه ای و باور نابود کننده را ایجاد نکنیم!

احتمالا همگی شاهد بوده ایم که در دوران کودکی، نوجوانی یا جوانی، در مقابل این سوال که در آینده میخواهی چه کاره شوی 95% از افراد پاسخی مشابه داشتند و حتی الآن هم کودکان همین نظرات یا مشابه آن دارند که میخواهند مهندس، پزشک،روحانی، معلم، خلبان،فروشنده و.... شوند، قطعا این خواسته یا تمایل برای یک کودک یا نوجوان تحت تاثیر سخنان مستقیم یا غیر مستقیم والدین یا دیگران از زبان آنها خارج میشود و یا حتی ممکن است زائیده افکار یا خواسته های خود کودک باشد، تفاوتی ندارد...نتیجه مشترک است!

ما تحت تاثیر آن خواسته که کم کم به باوری تبدیل شد و پس از سالها ما را به همان جایگاه رساند توانستیم به هدفمان برسیم...!
درست است به هدفمان رسیدیم! ولی دلیل این عدم رضایت و اینهمه مشکلات لاینحل چیست؟!

دلیل این عقیم ماندن و عدم رضایت درونی، ناقص و عقیم بودن همان خواسته و آرزوهای دوران کودکی و نوجوانی است!
برای ما ناخواسته سقفی شیشه ای با ارتفاع کوتاه توسط خودمان یا دیگران ایجاد شد و آن چیزی جز سقف باور کوتاهمان نبود.

کسی که آرزو داشت یک مهندس شود، به محض فارغ التحصیل شدن، به آرزوی خود یا به عبارتی سقف شیشه ای خود رسید! یک دفعه انرژی تحلیل می رود، مسابقه ماراتنی که طی کردیم برای عبور از کنکور و دانشگاه خیلی نفسگیر و مشکل بود ولی چون باورمان این بود که این مسیر باید طی شود، بدون نگاه به چپ و راست و مشکلات موجود، مستقیم رفتیم تا به هدف رسیدیم! .....هدف!

افسوس که هدفمان ناقص بود...افسوس که سقف آرزوهایمان خیلی پایین و بدون ثمر بود...

آرزو و باور داشتیم که روزی یک پزشک شویم، و شدیم....حتی رییس بیمارستان!
ولی ای کاش آرزو می کردیم که پزشکی خواهم شد که هر سال یک کتاب خواهم نوشت و یک کشف جدید خواهم کرد!
کاش ارزو میکردیم که بیمارستانی را ریاست خواهم کرد که از تمام نقاط دنیا برای درمان به انجا خواهند امد و مردم حاضر خواهند بود ماهها در صف انتظار و پذیرش قرار گیرند!

آرزو کردیم که یک روحانی معمم شویم....شدیم!....ای کاش آرزو می کردیم که یک نسخه کپی از شهید مطهری یا علامه امینی می شدیم...ولی یک پیش نماز یا حد اکثر یک خطیب هفته ای یک شب شدیم!

خودمان و تحت تلقینات دیگران آرزو کردیم که یک مهندس شویم و شدیم! ولی کاش آرزو میکردیم مهندسی خواهم شد که هر سال در رشته خودم یک نوآوری ثبت خواهم کرد که تولید و کیفیت یک محصول را بیشتر کند و هر سال اختراعی جدید خواهم کرد و باعث افزایش صادرات بیشتری خواهم شد.

کاش آرزو میکردیم که یک نسحه جدید از شهید چمران یا پروفسور حسابی می شدیم....اگر اینچنین آرزو و ایمانی در ذهن میساختیم، قطعا به همان جایگاه می رسیدیم!

آرزو کردیم فروشنده یا تولید کننده یا صادر کننده شویم و شدیم... همین! فقط شدیم، آیا بهبود پیوسته کیفیت کارمان راهم آرزو کردیم؟ آیا آرزو و باور داشتیم که روزی رقیب برندهای معتبر جهانی شویم؟!

آیا وقتی آرزو داشتیم که معلم شویم، آرزو داشتیم که شاگردانی تربیت کنیم که هر سال شاهد برنده شدن اسکار یا نوبل شوند؟!

اصلا بلد بودیم اینگونه تصور کنیم؟!

اصلا دیگران بلد بودند اینگونه در ذهنمان تلقین کنند که صرف خلبان یا معلم یا تاجر یا کشاورز شدن کافی نیست؟
آیا هیچوقت آرزو کردیم که دامداری خواهم شد که محصولاتش هر روز بهتر و بیشتر از روز قبل خواهد شد؟ و روزی لبنیات خاورمیانه از کارخانه من تامین خواهد شد؟!

حتی کسی که روزگاری در باغ آرزوهایش خود را یک رییس جمهور یا وزیر می دیده، آیا در تصوراتش مردم زیر دست خود را هم می دیده که هر روز از مشکلاتشان کم میشود و خود را رییسی میدیده که باعث پیشرفت و رضایت مردم و کشورش شده یا فقط میدیده که رییس جمهور شده؟! و حالا هم شده! ولی آیا خودش یا دیگران از عملکردش راضی هستند؟ یا فقط هدف همان حکم تنفیذ بود؟!

آیا وقتی آرزو داشتیم که یک کشتی گیر یا ژیمناست شویم، آیا در ذهنمان به مدال المپیک هم فکر کردیم؟!

متاسفانه 99٪ پاسخ این سوالات خیر است.

ما و جامعه ما امروز جایی ایستاده که سالها قبل آرزویش را داشتیم، نه کمتر و نه بیشتر!

پس بیاییم برای آیندگان بذر آرزو و باور را درست بکاریم، سقف شیشه ای را برای نسل آینده آنقدر بلند بگیریم که با گرفتن یک مدرک از دانشگاه، حوزه یا تاسیس یک شرکت یا نوشتن یک کتاب به آخر خط نرسند که بعد از آن دیگر انگیزه برای بالاتر رفتن نداشته باشند.

البته امروز تعدادی انگشت شمار از نوابغ و پیشتازان علم و تولید و پیشرفت در بین هم میهنان عزیزمان وجود دارند، و اینها همان معدود کسانی هستند که در کودکی و نوجوانی سقف باورهایشان را در مکانی مناسب قرار دادند!

اینجا از کارشناس محترم و دوستان دیگر درخواست دارم که نظرشان در مورد این موضوع بفرمایند که تا چه حد این مطالب صحت دارد!
با تشکر@};-

فلسفه زندگی و علت وجود بهشت و جهنم چیست؟ برای چه به دنیا آمده ایم؟

سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین .

فلسفه اینکه انسانها به دنیا میان ؛ بعدش مورد آزمایش قرار میگیرند و سپس بهشتی یا جهنمی میشن چه چیزی میباشد .

فرض میکنیم که من انسان مومنی باشم و کارهای نیکو انجام داده باشم ...و طبق وعده خداوند بهشتی باشم و اون دنیا هم به بهست بروم . خوب فلسفه این کار چه چیزی میباشد ؟ خوب حالا فرض میکنیم کسی مانند من ( یک درصد ) رفت بهشت .

خوب ...
1. هر روز از خواب بیدار میشم و میرم از تویه رودخونه عسل میخورم
2. با آدمهای دیگه صحبت میکنم
3. خدا بهم مثلا نعمت میده و بهم علم میده
4. خدا مثلا نیازهام رو برطرف میکنه و من شاد میشم .
و ...

خوب آخرش چی ...
یعنی قرار هست من یه انسانی بشم که در درون باغ و بستانی که از زیرش رودخونه ای رد میشه زندگی کنم و خدا نیازهام رو برآورده کنه و ... همش شاد باشم و بخندم و از این شادی و خندیدن و لذت بردن سیر نشم ؟؟؟ مثله خوکی که همش داره میخوره و خور خور میکنه و سیرمونی نداره ؟

هدف گذاری؛ مهارتی که همه باید بلد باشند!

انجمن: 

مهارت هدف گذاری
مهارت هدف گذاری برای زندگی بسیار پر اهمیت هست و طبق معمول در مدارس ما آموزش داده نمیشه بنده یک کتاب از آقای برایان تریسی به نام هدف خوندم به نظرم بعضی قسمتاش واقعا مفید بود
تجربیات خودم در هدف گذاری رو با مطالب این کتاب جمع کردم و خدمت شما ارائه میدم امیدوار کمکی باشه برای افزایش این مهارت مهم زندگی
چند تذکر:
1- بنده متخصص نیستم وادعا ندارم آقای تریسی هم وحی منزل نوشته بنابرین این توصیه ها رو صرفا در حد یک انتقال تجربه بدونید
2- از آنجایی که میخوایم مطالب مختصر و مفید باشه از هرگونه پراکنه گویی و مطالب بی ربط مثل نقد کلی و یا تشکر و ... خودداری کنید و شخصی پیام بدید
3- کارشناسان سایت یا سایر دوستان اگر نقدی دارن یا مایلا نظرشون رو بگن بنده مشتاقم ، البته اگر بعد از اتمام پست های بنده باشه بهتر هست

اگر مسئول ارجاع لطف کنند تاپیک رو باز کنند تا بنده شروع کنم و مطالبم رو بگذارم ممنون میشم
با تشکر

هدف زندگی در مکتب بودا

در مکتب بودا هدف زندگي «ترک لذايذ و تن دادن به رياضت‏ها براي رسيدن و وصول به « نيروانا » يعني انسانِ اعلا است».

باید گفت، گرچه وصول به انسانِ اعلا به جهت قرب تام به خدا مي‏تواند هدف معرفي شود ولي نه از طريق رياضت‏هايي که زندگي را به کلّي منتفي سازد و جنبه مثبت حيات را ناديده بگيرد.

با مراجعه به آيين بودايي پي مي‏بريم که راه رسيدن به اين مقصد تنها با ترک دنيا و لذايذ آن و پناه بردن به صومعه‏ها و معبدها و غارها و بيابان‏هاست، در حالي که اسلام هرگز چنين دستوري را براي رسيدن به کمال مطلق و هدف غايي خلقت انسان نمي‏دهد.

اسلام در عين حال که هدف بسيار عالي‏تر از مکتب بودا ترسيم مي‏کند، ولي در عين حال او را از بهره‏مندي از لذايذ دنيوي و نعمت‏هاي بيکران الهي منع نمي‏کند.

قرآن کريم مي‏فرمايد: (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ)[1]؛ «بگو: چه کسي زينت‏هاي الهي را که براي بندگان خود آفريده، و روزي‏هاي پاکيزه را حرام کرده است؟»

ثانياً: اگر در مکتب بودا هدف و فلسفه خلقت انسان رسيدن و وصول به انسانِ اعلا و بودا معرفي شده، در اسلام هدف و فلسفه انسان رسيدن او به لقاي الهي معيّن شده است.

قرآن کريم مي‏فرمايد: (فَمَنْ کانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَلا يُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً)[2]؛ «پس هر کس به لقاي پروردگارش اميد دارد، بايد کاري شايسته انجام دهد و هيچ کس را در عبادت پروردگارش شريک نکند ».

[=&quot]اين هدف را که اسلام ترسيم کرده، هدف بسيار عالي‏تر و بالاتر از هدفي است که در مکتب بودا تعيين شده است[/][=&quot].[/]

[=&quot] نقل از : اسلام شناسی ، علی اصغر رضوانی[/]

[=&quot][1][/] [=&quot] - اعراف آیه 32 [/]

[=&quot][2][/] [=&quot]- کهف آیه 110 [/]