اولویت

چشم انداز برنامه های من برای سال آینده

سلام
من سه هدف کلیدی، برای سال پیش رو طراحی کرده ام (15 شهریور 97 تا 15 ش 98). هرچند ممکنه بعدا این اهداف تغییر کنند یا بیشتر شوند. حالا از شما میخوام که نظر اصلاحی یا پیشنهادی خودتونو درباره این اهداف، بیان بفرمایید. بابا وحی مُنزل نیست که @};-:x

1-روی 9 صفت اخلاقی خودم کار کنم
به اینصورت که ابتدا یک بازه چهل روزه مشخص می کنم، سپس کسب یک اخلاق حسنه یا دفع یک رذیله رو اولویت اون قرار میدم (مثلا نماز اول وقت) وهرشب هم خودمو محاسبه می کنم. بعد از چله ی اول، سراغ چله های بعدی میروم و خلاصه تا رسیدن به آخر هدف یکساله، روی 9 صفت اخلاقی کار کرده ام.

2- 40 کتاب برتر را در زمینه های مختلف دینی، علمی و... مطالعه کنم
به اینصورت که به ازای هز ماه (مثلا 15 شهریور تا 15 مهر) سه یا چهار کتاب تعیین می کنم. سپس، در پایان هدف یکساله، ان شاالله 40 کتاب مطالعه خواهم کرد.

3-آماده شدن برای کنکور 99 (اول مهر، یازدهم میخونم)
این هدف، خودش از دو هدف دیگر تشکیل شده؛ یعنی شاگرد اولی در پایه یازدهم و خواندن دروس پایه دهم و یازدهم در تابستان 98. ان شاالله!happy

خب نظرتون چیه؟
خوب و اصولی هدف گذاری کردم؟
چیزی هست که بنظر شما از قلم انداخته باشم؟
و...

تشخیص اولویت در نماز اول وقت

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

در کتاب جامع التمثیل صفحه 222 داستانی وجود دارد بنام (زن مومنه و نماز اول وقت)، که بدین شرح است:

------------------
آورده اند که روزی زن صالحه ای به مجلس و اعظی رفت و آن واعظ می گفت: « هر مومن و هر مومنه ای که در اول وقت نماز کند و کارهای دنیا نکرده به نماز مشغول شود، حقتعالی به نور خود دل او را روشن گرداند و مهمات دنیا و آخرت او را بسازد و او را از شرّ نگاه دارد » آن زن چون حدیت را بشنید همیشه در اول وقت نماز می گذارد. روزی تنور تافته تا نان بپزد، بانک اذان شنید و کودکی داشت، بگریستن و خمیرش نیز ترش گردیده بود، چنانکه از کنار ظرف بیرون آمده بود. آن زن با خود گفت: « مرا سه کارِ ضروری پیش آمده، هیچ به از آن نیست که همه را بگذارم و اول، نماز را بجای آورم، که رضای خدا در آنست، پس بنماز ایستاد. »

شیطان که آنحال را بدید فریاد برآورد. یاران او حاضر شده، دور او را گرفته و گفتند: « ای مهربان، ترا چه واقع شده؟ » آن ملعون گفت: « مرا دردسر گرفته از کردار این زن که سجده می کند.» گفتند: « ای مهمتر، چون بنماز ایستاد کودکِ او را در میان تنور انداز » پس آن ملعون، کودک او را در تنور انداخت، او در میان تنور آواز کشید و آواز بگوش مادر رسید، غم در دلش پیچید، خواست که نماز را قطع کند، باز در دل گفت: « روی از خدا گردانیدن از وسوسه شیطان است، با خاطر جمع، نماز را تمام کرده، برخاست و به سر تنور رفت و دید بقدرت حقتعالی، کودک، در میانِ آتش، بازی می کند. پس سجدهء شکر بجای آورده، او را از میان آتش به سلامت بیرون آورد و بعد به پختن نان مشغول شد (منبع کلیات جامع التمثیل صفحه 222).

اینچنین است با خدا معامله کردن، اگر یقینِ انسان به خدا زیاد باشد، صددرصد در تمام شئون زندگی مثل این نماز خواندن خواهد بود. و خداوند بندگانش را یاری می کند، همانطوری که حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در آتشِ نمرود نگهداشت.
------------------

سوال اینجاست که، فرض می کنیم، یک نمازگزار، که بسیار به نماز اول وقت اهمیت می دهد. در مسیر مسجد یا در منزل، در زمانِ اذان، با چیزی یا کسی مواجه می شود که از طریق (حیلهء مثبت) او را از نماز باز می دارد. این فرد، چگونه باید تشخیص دهد که آن چیز مهمتر است یا نماز اول وقت؟

مثلا با پیرمردی مواجه می شود که در حالِ حمل کردنِ کیسه ای سنگین است و یا مادری دارد که کافر، فاسق، منافق و یا مرتد است و آن مادر، به واسطهء ذهن آلوده ای که کسب کرده است، معمولا، دقیقا در زمانِ اذان، درخواستهای خود را می گوید، تا به عبارتی، از گزینهء « نیاز مادر و یا همسر مهمتر از نماز جماعت است سوء استفاده کند! »

در دنیا مومنان زیادی وجود دارند که بواسطهء عدم آگاهی از اینکه « چه چیزی مهمتر از نماز اول وقت است و چه چیزی نیست » بسیاری از نمازهای خود را از دست می دهند و چه بسا دوری از همان یک عدد نماز، زندگی آنها را تغییر دهد و به سمت سیاهی بکشاند.

اینگونه مومنان، چگونه باید بفهمند، که کدام درخواست، مهمتر از نماز اول وقت است؟

با تشکر

عدم رعایت اولویت بندی در رفع نیاز مالی بین من و خانواده همسرم توسط ایشان

سخت است ۶سال زندگیم را در پیامی بگنجانم
۲۸ ساله ام. از خانواده ای بودم با سطح رفاهی متوسط و خوب
توصیه های عالمان و معلمان اخلاق را مبنی بر عدم سختگیری در امر ازدواج به خصوص در امر مالی را جدی گرفتم و همسری از طبقه ای پایین تر را انتخاب کردم
در سال ۹۰ با نفقه ۱۰۰ و ۱۵۰ هزار تومانی که به من هم نمیداد و خودش آن را مدیریت میکرد زندگی کردم تا الان که حقوقش ۶۰۰ تومان است و یک بچه هم داریم.اگر بپرسید چگونه؟ میگویم با حقوقی که از سرکار رفتن خودم دریافت میکردم و ساپرت پنهانی خانواده ام.
اگر ارزش های انسانی و اخلاق خیمه زندگیم بود میگفتم فددای سر دخترم و همسرم ولی دریغا که همسرم با یک ندانم کاری و بخشش تمام سهم الارثش به مادرش به همراه الفاظ و زخم زبان های آزاردهنده روح مرا سخت آزرد و نا امیدم کرده
مادرش می توانست با سهم خودش و دودختری که در خانه دارد و برادر شوهرم خانه و عایدی داشته باشد ولی طمع او و بی مهری همسرم اوضاع را طور دیگری رقم زد.
همسرم بسیار اهل مقابله به مثل است چون از یک خانواده ای ست که پدرش دو همسرش را در یک خانه نگه میداشته و از یکی ۵ و از مادرشوهرم۴ فرزند داشته که همیشه درحال تقابل باهم بوده اند.
همسرم طی این سالها با اعمال و رفتارش مرا آزار روحی میدهد. او می دانست چقدر مهربانم و هرگز همه پول را برای رفع قسط ها و وام و بهبود زندگی خودمان نمیخواهم و حتما به فکر مادرایشان هم خواهم بود ولی ...
سال۹۲ قصد جدایی داشتم، مصر نبودم فلذا منتفی شد. اینک دخترم ۹ماهه است ولی ادامه دادن زندگی با ایشان برایم بسیار آزار دهنده است.
نسبت به بودو نبودش بی تفاوتم و گاهی راضی به....
نمیخواهمش اصلا....
حرف های زیادی دارم ولی در این مقال نمیگنجد.
حس شکست آزارم میدهد
نیاز به کسی دارم که مرا دوست بدارد بی پروا و توجه کند به عشقم ....