مالی

عدم رعایت اولویت بندی در رفع نیاز مالی بین من و خانواده همسرم توسط ایشان

سخت است ۶سال زندگیم را در پیامی بگنجانم
۲۸ ساله ام. از خانواده ای بودم با سطح رفاهی متوسط و خوب
توصیه های عالمان و معلمان اخلاق را مبنی بر عدم سختگیری در امر ازدواج به خصوص در امر مالی را جدی گرفتم و همسری از طبقه ای پایین تر را انتخاب کردم
در سال ۹۰ با نفقه ۱۰۰ و ۱۵۰ هزار تومانی که به من هم نمیداد و خودش آن را مدیریت میکرد زندگی کردم تا الان که حقوقش ۶۰۰ تومان است و یک بچه هم داریم.اگر بپرسید چگونه؟ میگویم با حقوقی که از سرکار رفتن خودم دریافت میکردم و ساپرت پنهانی خانواده ام.
اگر ارزش های انسانی و اخلاق خیمه زندگیم بود میگفتم فددای سر دخترم و همسرم ولی دریغا که همسرم با یک ندانم کاری و بخشش تمام سهم الارثش به مادرش به همراه الفاظ و زخم زبان های آزاردهنده روح مرا سخت آزرد و نا امیدم کرده
مادرش می توانست با سهم خودش و دودختری که در خانه دارد و برادر شوهرم خانه و عایدی داشته باشد ولی طمع او و بی مهری همسرم اوضاع را طور دیگری رقم زد.
همسرم بسیار اهل مقابله به مثل است چون از یک خانواده ای ست که پدرش دو همسرش را در یک خانه نگه میداشته و از یکی ۵ و از مادرشوهرم۴ فرزند داشته که همیشه درحال تقابل باهم بوده اند.
همسرم طی این سالها با اعمال و رفتارش مرا آزار روحی میدهد. او می دانست چقدر مهربانم و هرگز همه پول را برای رفع قسط ها و وام و بهبود زندگی خودمان نمیخواهم و حتما به فکر مادرایشان هم خواهم بود ولی ...
سال۹۲ قصد جدایی داشتم، مصر نبودم فلذا منتفی شد. اینک دخترم ۹ماهه است ولی ادامه دادن زندگی با ایشان برایم بسیار آزار دهنده است.
نسبت به بودو نبودش بی تفاوتم و گاهی راضی به....
نمیخواهمش اصلا....
حرف های زیادی دارم ولی در این مقال نمیگنجد.
حس شکست آزارم میدهد
نیاز به کسی دارم که مرا دوست بدارد بی پروا و توجه کند به عشقم ....

نحوه ی مطرح کردن مسائل مالی در جلسه خواستگاری و در آینده زندگی مشترک

سلام و درود به کارشناس محترم مرکز

زمانی که آقا پسری به خواستگاری دختر خانمی میرود ، در زمینه مسائل مرتبط به حوزه مالی و معیشتی ، اقا پسر تا چه حد باید با دختر خانم شفاف همه چیز را توضیح بدهد؟

مثلا اگر اقا پسری ، هم کارمند یک اداره ای است ، هم مثلا یک سرمایه گذاری در حوزه مسکن و خانه سازی دارد و هم یک کار پاره وقت دانشجویی دارد ، آیا همه این موارد را باید به دختر خانم بگوید یا که فقط همان کار اصلی خود را بگوید کفایت میکند؟

اگر مثلا متوسط درامد ماهانه آقا پسر ماهی دو میلیون تومان از تمام کار و کسبهایش میباشد ، ایا باید عینا مبلغ را بگوید؟ یا کف درامد شغل اصلی و ثابت خود را بگوید کفایت است؟آیا اصلا گفتن درامد در جلسات خواستگاری ضروری است یا اینکه اقا پسر به همین اندازه به دختر خانم بگوید که از عهده خرج و مخارج زندگی و تهیه مسکن برمی اید کفایت است؟

آیا اقا پسر باید بدهی هایی که دارد را به دختر خانم بگوید؟ مثلا اگر 20 میلیون تومان بدهی دارد و تا سه ماه دیگر باید پس بدهد ، باید به دختر خانم بگوید؟ یا مثلا اگر بواسطه دریافت وام ، ماهانه یک میلیون تومان تا دو سال اینده باید قسط بدهد ، ایا به دختر خانم باید بگوید؟ اگر نگوید ، بعدا باعث کدورت و دلخوری نمیشود؟

آیا اقا پسر باید تماما دارایی های خود را در جلسه اول اعلام نماید؟ مثلا اگر ماشین دارد ، زمین دارد ، خانه شخصی دارد ، سپرده بانکی دارد و.... باید اینها را به طرف مقابل بگوید یا که نیازی به گفتن این مسائل نیست؟

آیا اقا پسر در زمینه استطاعت مالی باید خود را عینا همان چیزی که هست نشان دهد یا پایینتر از چیزی که هست تا سطح توقعات کمتری در طرف مقابل ایجاد شود؟

لطفا این را هم بفرمایید اگر ایتمهای بالا یا هر مورد دیگری که از قلم افتاده در حوزه مسائل مالی ، اگر نیاز به مطرح کردن به دختر خانم است ، در جلسه چندم خواستگاری باید مطرح شود؟

موضوع بعد اینکه لطفا اگر امکان دارد در پستهای دیگری در مورد مدیریت مالی زندگی و اینکه همسر یک مرد که مثلا خودش خانه دار است ، و درامد مستقل ندارد ، چقدر باید بعد از ازدواج ، در جریان میزان درامد و منابع درامدی و نحوه خرجکرد و تصمیمات مالی شوهر خود قرار بگیرد؟

متشکرم.

مخالفت مادرم با ازدواج من به خاطر مسائل مالی

با سلام، اینطور که من فهمیدم، اسلام گفته احترام و گوش به حرف بودن نسبت به پدر و مادر همیشه لازم الاجراست مگه اینکه یه کار خلاف دین اسلام رو ازت بخوان.
بنده جوان 26 ساله هستم، دیپلم کامپیوتر، خدمت رفته و شاغل. با حقوق ماهیانه 2 تومن.
مدتی میشه شدید احساس میکنم نمیتونم جلوی به گناه افتادن خودم رو بگیرم و واقعا داره بهم فشار وارد میشه.
هرچی به مامانم میگم باید ازدواج کنم و...، مخالفت میکنن. میگن خونت آماده نیست. خونه ای که الان فقط زمینه.
نمیتونن به همین شکل توکل کنن و با ازدواج من موافقت کنن. ترس از مال دارن. یعنی میترسن من کم بیارم بعد از عقد.
در صورتی که من بهشون میگم خود خدا گفته توی قران هم هست، که جووناتون رو زن بدید یا شوهر بدید، من خودم روزیشون رو میرسونم.
خودم به شدت اعتقاد دارم، اما مادرم اصلا نمیتونه توکل کنه و موافقت کنه.
الان تکلیف من چیه؟
جوری شده که به صراحت میبینم مامانم حرف خدا رو پس میزنه و قبول نداره.
من باید چیکار کنم؟
ممنون.