عرفان

اخلاق و عرفان

تعریف اخلاق چیست؟
تعریف عرفان چیست؟
تفاوت اخلاق و عرفان چیست؟
اخلاق وسیله رسیدن به عرفان است یا ربطی به هم ندارند؟

عرفان ادبی وذوقی

باسمه تعالی
با سلام:
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض قامت(1)
هرگاه سخن از عرفان اسلامی است ناخود آگاه مثنوی مولانا،دیوان حافظ ،و تائیه ابن فارض به یاد می آید و این نشان آن است که در مجموعه عرفان اسلامی شور و عشق و سوز و گدازی است که از بطن عرفان مایه می گیرد سیر و سلوک عارفان سرشار از عشق ،شوق،دلدادگی وشیدایی است وقتی که جان آدمی از معرفت توحیدی لبریز شد زبانش بیانگر صحنه پرجاذبه توحید می گردداز این روست که ادبیات عرفانی نشان دهنده حالت های روحی وعواطف پاک توحیدی عارف است و البته افزون بر آن در شنونده نیز این عواطف را بر می انگیزاند از این رو در تصفیه روح و تلطیف جان و ارتقای سرّ تاثیر شگفتی دارد عارفان مسلمان با آگاهی از این تاثیر شگرف برای خود و دیگران بهترین بهره را نصیب ساخته اند
ادامه دارد...........
پی نوشت:
1- حافظ

شرط امام برای شارح مثنوی مولوی

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

ایشان بر این مطلب بارها تأکید نموده اند که باید از خلط مسائل اختصاصی هر علم با دیگر علومی که از لحاظ موضوع دارای تفاوت جوهری هستند دوری کرد:

به کلی باید احکام و خواص نظام وجودات حقیقیه را از قبیل: «الواحد لا یصدر منه الّا الواحد و لا یصدر الّا من الواحد» و لزوم تقدم اجزاء بر معلول و تأخر معلول از علت را از این گونه اعتبارات دور کرد؛ چون آن قواعد، بر اساس میزان خارجیت و فعل و انفعال حقیقی و تأثیر و تأثر واقعی است. پس باید در اصول و فقه باب این گونه احکام را مسدود نمود اصلاً این گونه اعتبارات از احکام واقعیات حظّ و نصیبی ندارند.

در هر فنی اگر خلوص و تمحض کلمات در آن نباشد اختلاط حاصل می گردد، هر مذاق و هاضمه ای با هر فنی که آشنا می شود، باید از مسائل آن فن تغذیه نماید والّا اگر به هاضمه ای غیر آنچه به او عادت کرده، چیزی وارد شود، نمی تواند آن را تحلیل نماید.

لذا عرفایی که مطالب عرفان را از غیر راه کشف و شهود و ذوق و سیر عملی، به صورت استدلال درآورده اند، هم با عرفان محض و هم با فلسفه محض، مخالفت کرده اند. بنابراین، اگر هر یک از عارف و فیلسوف مسلک خالص خود را در پیش گیرند، دیگر بین آنها خلافی نخواهد بود؛ زیرا هر کدام از آنها، از اول مشرب خود را جدا کرده و گفته است: (قُل کُلّ یعمَلُ عَلَی شَاکِلَِتِهِ).

ولی اگر عارف متفلسف، یک قدم از راه خود بیرون رفته و از فلسفه استقبال نماید، یک پای خود را بر روی عرفان و پای دیگر را بر روی فلسفه گذاشته است و در این صورت با عرفان و فلسفه، هر دو مخالفت کرده است.

همچنین هر دانشی، روش و ابزار متناسب خود را طلب می کند و بدون آن، وارد شدن به این جرگه مفید فائده نخواهد بود:

البته قول عرفا باطل نیست، ولی ما نمی توانیم قول ایشان را هضم کنیم؛ زیرا فهم قول آنها ذوق عرفانی لازم دارد.
چنانکه کثیری از ناس، شعر مثنوی را جبر می دانند و حال آنکه
مخالف با جبر است و علت آن این است که آقایان معنای جبر را نمی دانند. و چنانکه مرحوم حاجی نیز در شرح خود بر مثنوی نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوی را برساند؛

زیرا حکیمی قول عارفی را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانی داشته باشد و بلا تشبیه مثل این است که ملحدی، مرام نبی مرسلی را شرح کرده باشد.

بیان مرام شخصی قریب الافق بودن با اعتقاد او را لازم دارد، برای شرح قول عارف رومی، مردی صوفی که یک نحوه کشف ذوقی داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بلکه با نظمی که از روی ذوق عرفانی برخاسته باشد مانند نسیمی که از سطح آبی برمی خیزد، به شرح آن بپردازد.

گرچه حضرت امام، در عرصه عرفان از سرآمدان عصر است، ولی در مقام بحث فلسفی مطالب اختصاصی عرفانی را در مباحث عقلی صرف دخالت نداده و از چهارچوب استدلال عقلی به وادی دیگر در نمی غلطد و اگر به ناچار و به پیروی از متن مورد تدریس مطالبی غیر فلسفی را مطرح نموده اند، به صراحت مرزها را مشخص کرده و از درهم آمیختگی مباحث جلوگیری می نمایند:

مطالب عرفا فوق برهان بوده و برهان وافی به آنها نیست. و اهل تصوف گویند: تا شهود و کشف حاصل نشده و بارقه الهی در قلبی متنفذ نگردد، نمی توان فهمید که عرفا چه می گویند و اگر کسی بدون ذوق عرفانی چیز گفت، مثل حکم پینه دوز محله است در بحث ترتب، که حکمش بدون تصور موضوع و
طرفین قضیه است. این است که چون ما عارف نیستیم از روی براهین فلسفی به مراتب علّی و معلولی قائل هستیم.


احترام به آراء و تلاش های فکری صاحبان اندیشه از هر قوم و ملت و نقادی خردمندانه و منصفانه آن از دیگر عناصر برخاسته از مشی فلسفی امام است:

البته نباید از شنیدن لفظ صوفیه فرار کرد که ما با آنها نیستیم؛ چون اگر قومی با ما موافق نشدند، نباید اگر یک جهت حقی را هم قائل شدند، ما به مناسبت احراز عداوت کلی، زمزمه مخالفت کلی با آنها سر داده و حرف حق را هم به جهت مخالفت با آنها، قائل نشویم. و الّا اگر بنا بر این باشد باید ما با تمام الهیین عالم بنای مخالفت گذاشته و اعتقاد به وحدانیت و توحید را هم از دست بدهیم. بلکه لازم است انسان طریقی که حق است با هر آشنایی مشی کند و تا وقتی که مقصد یکی است با آنها همراه باشد و هر جا مقصد او با مقصد آنها تفاوت کرد و راه او از راه آنها جدا شد، او راه منزل خود را پیش گرفته و آنها را در راه خودشان واگذارد.

منبع: سیری در کتاب تقریرات فلسفه امام خمینی
پدید آورنده : محمّد حسین ساعی ، صفحه 208

مراقبه

باسمه تعالی
باسلام:
گر با همه ای چو بی منی بی همه ای/وربی همه ای چو با منی با همه ای(1)
یکی از پایه های اساسی سلوک مراقبه است،ومراقبه عبد نسبت به حق تعالی دارای سه مصداق است:
1-تو جه ومراقبت دائمی عبد نسبت به اعمال ظاهر وباطن خود ودر اختیار داشتن فکر ودل خویش واعضا واندام ظاهری خود ،برای اینکه ناخواسته وبی توجه،چیزی که خلاف ادب محضر الهی است ،از آنها سر نزند
امام صادق علیه السلام می فرمایند:(راقب الّله فی کل خطوة کانّک علی الصراط جائز)در هر گام خویش ،مراقبه الهی راپیشه کن ،چنانکه گویی در حال عبور از پل صراط می باشی2)
یعنی کوچک ترین غفلت منجر به سقوط تو به آتش دوزخ می شود.
همچنین می فرمایند:
(من رعی قلبه عن الغفلة ونفسه عن الشهوة وعقله عن الجهل فقد دخل فی دیوان المتنبّهین ثمّ رعی عمله عن الهوی ودینه عن البدعة وماله عن الحرام فهو من جملة الصّالحین):هرکس دلش را از غفلت ونفسش را از شهوت وعقلش را از نادانی مراقبت کند ،در شمار بیداران داخل شده است.
سپس عملش را از هوس ودینش را از بدعت ومالش را از حرام مراقبت کند از جمع صالحان است3)
ادامه دارد.....
پی نوشت:
1-مولوی/دیوان شمس
2-مجلسی/بحار الانوارج73،ص 167
3-همان،ج75،ص 358

مترقی ترین سخن امام خمینی از نگاه دکتر دینانی

:Sham:با نام خدا:Sham:
ســـــــلام
این خبر مربوط به سه چهار ماه پیشه، ولی نکاتی داشت که به نظرم جالب توجه اومد:

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی طی سخنانی در همایش «بررسی اندیشه های فلسفی و عرفانی امام خمینی(ره)» که روز سه شنبه 9 خردادماه در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد، به تشریح وجوه علمی و عرفانی امام خمینی(ره) پرداخت و گفت: امام خمینی(ره) مرد جامعی بود به ویژه در چهار رشته فقه، اصول، فلسفه و عرفان.

امام در دوره ای به دلایل سیاسی اجتماعی بحث عرفان و فلسفه را کنارگذاشته بودند

وی افزود: بنده 11 سال افتخار شاگردی درس خارج فقه و اصول امام(ره) را داشتم و در آن زمان به خاطر فضایی که در حوزه حاکم بود، ایشان جز فقه و اصول چیز دیگری تدریس نمی کردند نه خصوصی و نه عمومی، و حتی اگر یک سؤال فلسفی و یا عرفانی ازایشان پرسیده می شد ابداً پاسخ نمی دادند. این کتب عرفانی و فلسفی که از ایشان به جای مانده در واقع مربوط به دوران جوانی امام است که به دلایل سیاسی اجتماعی در آن دوره که افتخار شاگردی ایشان را داشتم بحث عرفان و فلسفه را کنار گذاشته بودند.

این استاد فلسفه تصریح کرد: در زمانی که ما به دنبال مباحث عرفانی و فلسفی امام بودیم حدود 45 سال پیش حتی یک برگ از کتابهای ایشان وجود نداشت و من برای به دست آوردن کتاب «سر الصلاة یا معراج السالکین و صلاة العارفین» امام خیلی تلاش کردم و نهایتاً توانستم کپی آن را در خانه یک مرد تاجر عارف مسلکی به مدت چند ساعت مطالعه کنم.

مترقی ترین سخن حضرت امام از نگاه دکتر دینانی

دکتر ابراهیمی دینانی به بیان خاطراتی از کلاسهای درس امام خمینی(ره) پرداخت وگفت: رسم امام این بود که یک روز به شروع تعطیلات حوزه درس مختصری می گفتند و بیشتر به نصیحت طلاب می پرداختند. ایشان در یکی از این جلسات مطلبی فرمودند که هم فقهی و هم پیرامون فقهی است و مترقی ترین حرفی است که یک فقیه در عالم می گوید.

وی افزود: امام در این جلسه در مورد تقلید صحبت کردند. خب طبیعی است که یک مجتهد نباید تقلید کند. امام فرمودند طلبه ای که معانی روایات و قرآن را می فهمند نباید تقلید کند بلکه باید زحمت بکشد و خود حکم خدا را بفهمد و فرمودند طلبه ای که مراحلی را طی کرده حق ندارد دیگر تقلید کند. من هم به تبعیت از حرف ایشان دیگر از آن زمان تا کنون از کسی تقلید نکردم. این کار امام طلبه را به روش اجتهاد وادار میکند. پس آن طلبه ای که دروسی را فراگرفته باید خود مسائلش را استنباط کند. البته همه مجتهدین هم در یک درجه اجتهاد نیستند و سلسله مراتب دارند.

برخی با نامه نگاری جلوی پخش تفسیر سوره حمد امام را گرفتند

وی با تأکید بر بیان قوی امام خمینی(ره) تصریح کرد: امام وقتی انقلاب شد کم کم بیانشان آرام تر شد اما در تدریس با حماسه و با بلاغت و جذاب سخن می گفتند. من درس غنا را با ایشان خواندم.

این استاد فلسفه با اشاره به تعطیلی پخش تفسیر سوره حمد امام خمینی(ره) ازتلویزیون تأکید کرد: با اینکه امام دارای قدرت سیاسی و انقلابی بودند اما کسانی نامه ها نوشتند و جلوی پخش تفسیر عرفانی فلسفی سوره حمد امام را گرفتند.

دکتر ابراهیمی دینانی در ادامه با تشریح اسرار نماز با توجه به کتاب سر الصلاة حضرت امام(ره) تأکید کرد: با اینکه کتابهای عرفانی امام چاپ شده اما امام در این کتاب حرفهایی می زند که من جرأت بیان آن را ندارم. کسانی که خود را پیرو خط امام می دانید و مخالف عرفان هستید بروید همین کتاب را بخوانید!

منبع:
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1615651

مفهوم غیرت در عرفان

انجمن: 

با نام خدا

:Sham:سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد:Sham:
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

سلام
یه معلم ادبیات داشتیم، ایشون میگفت که غیرت یکی از مفاهیم زیبا و لطیف در عرفان اسلامی است؛ ولی الان یادم نیست دقیقاً چی بود...:Gig:
مفهوم غیرت در عرفان اسلامی چیه؟
غیرت خدا نسبت به خلق با اون چیزی که بین انسانهاست چه فرقی داره؟

کارشناس بحث : اویس

عارف یا دیوانه؟!

باسلام خدمت کارشناسان محترم

سوالی از کارشناسان محترم دارم که جوابش را تا حدودی میدانم ولی جوابم از دید شخصی است و میخواهم نظر شما کارشناسان را هم بدانم. و ممنون میشوم چند کارشناس پاسخگو باشند!

سوال بنده اینست که چرا عارفی مثل شمس تبریزی تندخو و کم حوصله و... بوده و چرا اویس قرنی را دیوانه و گوشه نشین میخواندند؟ و چرا بقیه عرفا اینگونه نبودند که دیوانه مورد خطاب گیرند؟

در ضمن دیوانگیی که مردم به اویس و شمس نسبت دادند آن دیوانگی رایج نیست و دیوانگی عشق هم نیست. دیوانگی در رفتار و گوشه نشینی و... است یعنی بخاطر آن رفتار به آنها این لقب را داده اند

با تشکر
موفق باشید

کارشناس بحث : بصیر

◄ یادداشت های کوتاه از موضوعات انجمن ها ►

بسم الله الرحمن الرحیم

این یادداشت ها ، برداشت هایی هستند از بخش های روان تر و جذاب تر و مفید تر موضوعات سایت
مطالعه این یادداشت ها را به همه دوستان پیشنهاد میکنم! :ok:

مخصوصا دوستانی که فرصت مطالعه کل تاپیک را ندارند...

عرفان اوشو چیست؟

با سلام و عرض ادب

لطفا در مورد اوشو و عرفانش توضیح بفرمائید؟

لطفا در مورد نقد این مکتب هم در صورت امکان توضیحاتی بفرمائید.ممنون

کارشناس بحث : اویس