سالک

ایا سالک الی الله به تفریح نیاز دارد؟

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم


ایا سالک الی الله به تفریح نیاز دارد برای مدارا کردن با نفس خویش؟

با تشکر


آفات علمی و عملی سیر و سلوک

انجمن: 

[="Tahoma"]با سلام و ارادت و احترام خدمت کارشناس بزرگوار و کاربران گرامی

شخصی که در صراط سیر و سلوک قدم گذاشته از آفات آن هم در امان نیست و باید خود را برای
مقابله با این مسائل آماده کند.
در سلوک علمی ممکن است با فهم اشتباه مطالب و توهمات و تفسیر های غلط و...

و در سلوک عملی هم خودبرتربینی و بدبینی نسبت به دیگران و... او را گرفتار کند و عمری به زعم خود سالک باشد ولی در واقع هالک است.
در صورت امکان و لزوم لطف بفرمایید کمی از انواع این آفات و نکته های برون رفت از آن برایمان درج فرموده و ما را مستفیض فرمایید.

تشکر و سپاس

(البته مبتدیانی همچون حقیر باید بدانیم که سیر و سلوک در مراتب بالاترش قطعا نیاز به استاد کامل مکمل دارد و سرخود نباید پیش رفت که به احتمال خیلی زیاد به پس رفت می انجامد که فرمود

طی این ره بی همرهی خضر مکن/ظلمات است بترس از خطر گمراهی

ولی به هر حال کسی که به انجام واجبات و ترک محرمات و بیرون کردن رذایل و به دست آوردن فضایل همت می گمارد هم در مسیر سلوک است و آفات او را تهدید می کند و باید به سلامت از این مرحله عبور کند تا ان شاءالله استادی کامل مکمل روزی اش شود)[/]

سلوک و طریقت

انجمن: 

باسمه تعالی

«عرفان اسلامی در بستر تکامل خود در ابعاد گوناگونی همچون بعد عملی، بعد معرفتی، بعد ادبی، بعد تربیتی، بعد دینی و بعد اجتماعی بروز و ظهور یافته است، امّا آنچه به عنوان ریشه و ساقة عرفان اسلامی به شمار می‌آید و از منظر تاریخی نیز بر دیگر ابعاد پیشی گرفته است، بعد عملی عرفان اسلامی است.

به تدریج و با شکوفایی این بعد، شاخه‌های دیگر بر این ساقه استوار شده‌اند؛ چراکه عرفان ادبی، عرفان نظری، عرفان تربیتی و بعد دینی و اجتماعی عرفان شاخه‌های برآمده از بعد عملی عرفان اسلامی‌اند. این بعد اساسی را در گذشته‌ها با نام‌های «سلوک»، «معاملات قلبی» و «منازل الاخرة» یاد می‌کرده‌اند، اما اخیراً از واژه «عرفان عملی» بهره می‌برند.

تجربیات شما از سلوک و حالات پیش آمده

سلام دوستان

این تاپیک رو زدم تا دوستانی که راه در سلوگ گذاشتن بیان بگن در این مدت چه مشاهداتی داشتند یا چه تغیراتی در خواب و حالات اونها پیدا شده نسبت به قبلش .

این موارد باعث انگیزه افرادی مثل من میشن که بعد از مدتها گمراهی دوباره قصد سلوک دارم .

دوستان دیگه هم ممنون میشم لطف کنند و حالات خودشون رو بیان کنن تا ما هم فیض ببریم .

داستان من :

من چند سال پیش حدود 1 سال دوران سلوک من طول کشید .

در این 1 سال من حتی ماهی 2 بار هم بیرون از خانه نمیرفتم و کلا در حال ذکر و نافله و واجبات بودم . حداقل غذا ، کم خوابی ، نماز شب و ... .

حالاتی که برام پیش اومده بودم و تو ذهنم هست :

1 : در حال خواندن قران بودم که برای یک لحظه نور شدیدی اتاق را سفید کرد و ناپدید شد .

2 : بعد از تزکیه و تمرین ، توفیقی نصیب شد تا نماز را با حضور قلب کامل یخونم طوری که بعد از بسم اله انگار تو این دنیا نبودم و روزها و شبها برای رسیدن وقت نماز بی تابی می کردم . لذتی که من دیگر هیچ وقت نصیبم نشد بعد از اون سال رویایی :Ghamgin:

3 : مدتی بود از خداوند درخواست طی الارض داشتم اما خدا نصیبم نمیکرد و من خیلی ناراحت بودم . یک روز در عالم رویا ، جسم خودم رو دیدم که داخل اتاق درازکشیده و ناگهان روحم از تن خارج شد . من در همان عالم رویا به خیال اینکه واقعا طی الارض کردم خوشحال شدم و برای اینکه اولین طی الارض رو انجام بدم سرم رو از دیوار بیرون اوردم و خواستم برم داخل خانه همسایه تا ببینم زن و شهر چیکار میکنن اما در همین هنگام از خواب پریدم و بهم فهموندن که هنوز ظرفیتش رو نداری .

4 : دچار لکنت زبان بودم و هر چه توسل کردم نتیجه نداشت . یه شب که خیلی از این موضوع ناراحت بودم در عالم خواب امام زمان رو دیدیم ( فقط صداش رور میشنیدم اما در خواب میدونستم امام هست ) بهم یک دعای چند کلمه ای رو داد و گفت اینو بخون تا شفا پیدا کنی . من از خواب پریدم بیرون اما شیطان گولم زد و با خودم گفتم دعای آسونی هست پس صبح میخونم الان خوابم میاد اما همین که سرم را روی بالش گذاشتم یهویی صدای بلندی اومد که حمد بخوان اما من باز هم توجه نکردم و گفتم صبح میخونم ولی وقتی صبح شد اصلا اون دعای چند کلمه ای رو بخاطر نیاوردم .

5 : بیشتر وقتها در عالم رویا بدن و روح خودم رو جدا از هم یا در حال جدا شدن میدیدم . یک شب در عالم رویای دیدم که بدن و روحم قصد جدایی دارند و میخوان از هم جدا بشن و بعد دیدم در خانه همه فامیلها جمع هستند و من هم در بینشون دارم صحبت میکنم اما ناگهان یکی مثل خودم رو دیدم که گوشه خانه در حال نماز هستم و یک حالتی بس عجیب در من هست که قابل وصف نیست . ( هم کنار بستگان بودم و هم در حال نماز )

6 : کنترل کامل روی خوابم داشتم . وقتی در عالم خواب بودم میدونستم که دارم خواب میبینم و حتی در خوابم دخل و تصرف میکردم و اگه خواب نامربوط یا ترسناکی میدیدم خوابم رو تغییر میدام از اون محل ها میرفتم و به اراده خودم بیدار میشدم .

7 : یک بار یک گناهی انجام داده بودم که در همان شب ، حسن زاده املی و آیت اله بهجت را در عالم رویا دیدم که در خانه یکی از بستگان بوند و بسیار ناراحت و آیت اله حسن زاده بهم گفت (اسمو صدا کرد ) مگه بهت نگفتیم این کارا را نکن ؟ آخه چرا تکرار میکنی ؟

فعلا همینها یادم مونده

در ضمن اینو هم بگم بعد از اون 1 سال من نماز و ... رو ترک کردم و گناهان زیادی انجام دادم که خدا من رو ببخشه اما قصد دارم دوباره از نو شروع کنم .

پرنده مزاحم!

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

بنده حقیر، خدا رو شکر یک 4 دیواری مثل گاو صندوق دارم که جلوی ورود هر گونه صدای ناهنجاری را می گیرد. این روزها از هر طرف صدایی می آید. یک روز صدای ونگ ونگ بلند بچه همسایه... یک روز صدای دوبس دوبس ضبط یک فرد مزاحم در همسایگی... یک روز زنگ در یک فرد مزاحم و... خلاصه همه این چیزها حل شد تا اینکه:

یک پرنده یاکریم به تازگی متوجه فضای خالی و امن بالا هواکش اطاق بنده حقیر شد، (تنها منفذ ورود صدا به اطاق بنده) حالا پشت سر هم و بصورت طولانی و با صدای بلند صدا در میاورد که این باعث می شود تمرکز نمازم به هم بخورد :Ghamgin: یعنی اینقدر بلند است که حتی موقع تلفن جواب دادن به احتمال زیاد مخاطب کاملا می شنود. بنده رفتم و آن قسمت خالی از هواکش را پر کردم که دیگر نتواند آنجا بنشیند و صدا ایجاد کند و تمرکز نماز ناقص بنده را به هم بزند. البته هنوز آنجا لانه نساخته بود و فقط در حال بررسی بود. و لانه ای نبود...

به نظر شما آیا اینکار من از نظر عرفانی و سیر و سلوک معنوی اشتباه بود؟

آیا خدا از اینکار من ناراحت شده است؟

یعنی باید تحمل می کردم؟ آیا خدا می خواسته صبرم را تحمل کند یا اینکه این یاکریم شیطان بوده؟

اگر مثلا یک عارف واقعی جای بنده حقیر بود یعنی با وجود این صدای ناهنجار این پرنده که گویی بلند گو در گوش شما گذاشته اند و حواس شما را از نماز پرت می کند آیا به آنها بی اعتنا بود؟ یا کار من را می کرد؟

به نظر شما (از نظر عرفانی و نه از نظر شرعی) کار من اشتباه بود؟ :Gig:

با تشکر :Ghamgin::Sham:

یا حسین شهید (ع)

زنبور و طریق سالکان و عارفان

انجمن: 

با سلام و خسته نباشید خدمت کاربران و کارشناسان محترم

داشتم سوره نحل رو میخوندم تا به معلمم ارائه بدم به یه ایه رسیدم خیلی برام جالب بود هر چند اونهایی که اهل قران هستنن همه میدونن اما من که شاگردم فقط تازه دارم نگاه میکنم،

سوره نحل که خطاب به زنبورمیفرماید:
ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس ان فی ذلک لایه لقوم یتفکرون(69)

سپس از همه میوه ها بخور و راه های پروردگارت را مطیعانه طی کن. از شکم انها شربتی رنگارنگ بیرون می اید که در ان شفای مردم است . به راستی در این برای مردمی که تفکر می کنند نشانه هست.(69)

تو این ایه خطاب به زنبور بود اما خیلی با ظرافت راه سالک و عارفان رو نشون میداد هر چند خیلی تو این مسائل نیستم اما برام جالب بود که وقتی فردی به این روش پیش بره خداوند توی اون فرد برای ادمها شفا قرار میده مثل امام زاده ها که ایت الله بهجت فرموده اند امام زاده ها مثل ویتامین میوه ها هر کدوم خاصیتی دارند.

من توی این ایه یاد زنان مومنه هم افتادم که اگه همین راه رو طی کنند خداوند به اونها فرزندهای صالح میده و در شکم هاشون فرزندهای مختلف قرار میده که هر کدومشون به یه درد برا مردم میخورن ، و از همه اونها بالاتر حضرت فاطمه سلام الله علیها.

دوست دارم نظرات شما رو هم بدونم لطفا هر انچه میدونید از این ایه بزرگ بگیید.

با تشکر از همه دوستان:Gol:

حقيقت عرفان و تصوّف يكی است

انجمن: 


بسم الله الرحمن الرحیم


در مکتب عرفان فقط توجّه به حضرت حقّ منظور است


در مكتب عرفان كه شناخت حقيقي ذات حقّ است از ساير كرامات و امور خارق عادت و جاذب خبري نيست، و فقط بر انكشاف اسرار حقيقت وجود با متابعت از شريعت اسلام و پيروي از سنّت‌ و ممشاي اهل بيت پيامبر متمركز است؛ درحاليكه مكتبهاي ديگر به امور غير عادي، اعمّ از إخبار از غيب و اطّلاع بر نفوس و كشف اسرار عالم مادّه و خواصّ مادّي اشياء و به دست آوردن مال و حطام دنيوي و تحصيل كيميا و امثال آن، و شناخت ظاهري امام عصر عجّل الله فرجه و تعيين زمان ظهور او و به حركت درآوردن افراد به اين سمت و به دست آوردن طيّ الارض و انجام افعال خارق عادت مي‌پردازند.

بزرگان عرفان و اهل توحيد توجّه سالك را جز به خداي متعال موجب خسران او و به هدر دادن سرمايۀ عمر و تعويض جوهر ناياب وصل، به سنگهاي بي

ارزش و پست ميشمرند.

آنچه كه در اين باب حائز اهميّت است اينكه انتساب عدّه

اي از اهل دنيا به مكتب عرفان، موجب سوء ظنّ بسياري از افراد به اهل توحيد و معرفت گشته است؛ اينان با تغيير شمايل ظاهري خود و فراگيري چند اصطلاح از اهل عرفان و تظاهر به زهد و انعزال از خلق چه بسا حتّي با زير پا گذاشتن آداب شرعي و رعايت تكاليف و احكام ظاهري موجب بدبيني سايرين به مكتب و مرام عرفاء و اولياي الهی گشتهاند.

امروزه اصطلاح صوفي با عارف در فرهنگ مشرق زمين بخصوص فارسي زبانان متفاوت گشته است.

حقيقت عرفان و تصوّف يكي است، و آن ادراك شهودي ذات اقدس حقّ و كشف خفيّات عالم وجود با بصيرت قلبي و علم حضوري است؛ و اين مسأله از زمان رسول خدا و در طيّ استمرار ولايت اهل بيت عليهم السّلام در ميان برخي از اصحاب خاصّ آنان چون سلمان فارسي و اويس قرني و مقداد بن اسود و ميثم تمّار و رشيد هَجريّ و حبيب بن مظاهر اسدي و جابر بن يزيد جعفي و محمد بن مسلم و بشر حافي و بايزيد بسطامي و معروف كرخي و سريّ سقطي، و پس از زمان حضور در عصر غيبت امثال خواجه شمس الدّين حافظ شيرازي و شمس مغربي و شاه نعمت الله ولي و أبوسعيد أبوالخير و شيخ محمود شبستري و مولانا جلال الدّين محمّد بلخي و شيخ عطّار نيشابوري و محيي الدّين عربي و ابن فارض مصري و آقا سيّد مهدي بحرالعلوم و سيّد علي شوشتري و جولا و آخوند ملا حسينقلي همداني و شيخ محمّد بهاري و آقا سيّد احمد كربلائي و آقا سيّد جمال الدّين گلپايگاني و آقا سيّد علي قاضي و علاّمۀ طباطبائي و آقا سيّد حسن مسقطي و آقا سيّد هاشم حدّاد و علاّمه سيّد محمّد حسين حسيني طهراني تا بحال دائر و ساير بوده است.

البتّه بسياري ديگر از نخبگان معرفت و توحيد بوده

اند، چون مرحوم آخوند ملا محمّد جعفر كبوتر آهنگی و سلطان محمد جنابذي و مرحوم انصاري همداني و ديگران كه ذكر همۀ آنان از حوصله اين مقاله خارج ميباشد.

کلام علاّمه طهرانی راجع به آقای سیّد علی قاضی رضوان الله علیهما


مرحوم علاّمۀ طهراني راجع به استاد وحيد اخلاق آقا سيّد علي قاضي چنين مي
فرمودند:

مرحوم قاضي داراي دو جنبه

علم و عرفان بود؛ يعني در علوم ظاهريّه فقيهي عظيم و عالمي جليل، و در علوم باطنيّه عارفي واصل و انساني كامل بود كه أسفار اربعه را طيّ نموده، و جمع ميان ظاهر و باطن و شريعت و طريقت او را بتمام معني الكلمه به وادي حقيقت علي التّحقيق رهبري نموده است.

با علمائي كه پيوسته به نوشتن كتب ظاهري و بحثهاي بلاطائل و مفصّل اُصول فقه مي

پرداختند و بالنّتيجه دستشان از معرفت تهي ميماند خرده ميگرفت، و در نزد شاگردان خود اين طريقه را تقبيح مينمود.

و همچنين با دراويش و متصوّفه

اي كه بظاهر شرع اهميّت نميدهند سخت در معارضه و نبرد بود و ميفرمود: «سلوك راه خدا با عدم اعتناي به شريعت كه نفس راه و طريق است جمع ميان متضادّين و يا متناقضين است.»

خودش بقدري در اتيان مستحبّات و ترك مكروهات ساعي و كوشا بود كه در نجف اشرف در اين امر ضرب المثل بود؛ بطوري كه بعضي از معاندين و كورچشماني كه قدرت تابش اين نور و حقيقت را نداشتند، و هميشه در حوزه

ها و بالأخصّ در نجف هم كم و بيش يافت ميشوند و لانه مينمايند، و تا بتوانند بواسطه اتّهامات ميخواهند چهره حقيقي عارفي جليل و انساني وارسته را مسخ كنند ميگفتند: اين درجه زهد و عبادت و التزام به مستحبّات و ترك مكروهات قاضي براي گول زدن عامّه وشبهه در طريق است، و گرنه وي يك صوفي است كه بهيچ چيز معتقد نيست و ملتزم نيست!!


آقای قاضی: نِعْمَ الرَّجُلُ أن يَكُونَ فَقِيهًا صُوفيًّا



روزي در مجلسي عظيم كه بسياري از مراجع و علماي فقه و حديث از جمله مرحوم آية الله آقا سيّد ابوالحسن اصفهاني و آقا ضياء الدّين عراقي و غيرهما بودند و كلام در ميانشان ردّ و بدل بود، مرحوم قاضي با صداي بلند بطوري كه همه بشنوند فرمودند:
«نِعمَ الرّجُلُ أن يَكونَ فَقيهًا صُوفيًّا»


و اين، مانند ضرب
المثلها از كلمات مرحوم قاضي بجاي ماند.

فقيه، يعني عالم به شريعت و احكام؛ و صوفي، يعني عالم به راه

هاي نفس أمّاره و طريق جلوگيري از دامهاي شيطان، و مبارزه و مجاهده با مشتهيات نفساني براي رضاي خاطر ربِّ محمود و پروردگار منّان ذوالطَّول و الإحسان.[13] انتهي كلام علاّمۀ طهراني.

مكتب و طريقت تمامي اين عرفاي بالله و اولياي الهي فقط منحصر در معرفت ذات حقّ بنحو شهود و ادراك قلبي است، كه با عبور از مراتب نفس و پشت پا به اعتبارات عالم دنيا و رفض جميع انانيّت

ها و شوائب نفس امّاره و طيّ مدارج جمال و جلال و عبور از عوالم ظلمت و حجب نوريّه، به معرفت ذات پروردگار نايل آمده و در حريم قدس او مأوي گزيدند، و ديگران را به اين معرفت و شناخت دعوت كردهاند.

من كه ملول گشتمی از نفس فرشتگان

قال و مقال عالمي مي
كشم از براي تو [14]


جائي كه رسول گرامي اسلام فرمود:

لِي مَعَ اللهِ وَقتٌ لا يَسَعُني مَلَكٌ مُقَرَّبٌ و لا نَبيٌّ مُرسَلٌ؛[15]


و یا همچنان كه مرحوم آقا سيّد هاشم حدّاد مي
فرمود:

ما جائي هستيم كه جبرئيل را قدرت نزديك شدن به آن نيست، و از ادراك مرتبۀ وجودي ما عاجز است.


اگر ذرّهاي زين نمط بر پرم

فروغ تجلّي بسوزد پرم[16]




البتّه اين بنده در جلد دوّم كتاب «أسرار ملكوت» راجع به مرتبۀ عرفاي الهي و خصوصيّات آن و آثار آنان تا حدودي توضيح داده
ام.

پیدا شدن عدّهای محتال و مکّار و دنیاپرست در عرصۀ عرفان و تصوّف


امّا برخي از اهل ريا و خدعه و مكر در زمان ائمّه عليهم السّلام چون سفيان ثوري پديد آمدند و در مقابل مكتب وحي و طهارت مردم را به دور خود جمع نمودند، و با تظاهر به گوشه
گيري و زهد و إعراض از دنيا عرصه انحراف و اعوجاج را براي مردم عوام فراهم آوردند، و با لقب صوفي موجب بدنامي اين اسم و صاحبان اصلي و واقعي آنها گشتند؛ و اين مسأله در طول تاريخ همچنان استمرار يافت، و هر دو دسته از اهل توحيد و شهود و افراد محتال و مكّار و دنياپرست در اين عرصه بظهور رسيدند.

خواجه حافظ شيرازي از سالك وارسته و ساير سیر حرم إله به صوفي ياد مي

نمايد:

صوفي ار باده به اندازه خورد نوشش باشد

ورنه انديشه اين كار فراموشش باد[17]


و يا در جاي ديگر ميفرمايد:
سحرگه رهروي در سرزميني

همی گفت این معمّا با قرینی

که اي صوفي شراب آنگه شود صاف

كه در شيشه بـرآرد اربعيني[18]


لیكن در مقابل اين افراد از اهل سير و سلوك و صلاح، به دستۀ ديگر از اهل نفاق و مكر و خدعه سخت ميتازد؛

نقد صوفي نه همه صافي بي
غش باشد

اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد

خوش بود گر محك تجربه آيد بميان

تا سيه روي شود هر كه در او غشّ باشد[19]


و نيز ميفرمايد:
صوفي نهاد دام و سر حقّه باز كرد

بنياد مكر با فلك حقّه باز كرد

بازيّ چرخ بشكندش بيضه در كلاه

زيرا كه عرض شعبده با اهل راز كرد

فردا كه پيشگاه حقيقت شود پديد

شرمنده رهروي كه عمل بر مجاز كرد

حافظ مكن ملامت رندان كه در ازل

ما را خدا ز زهد ريا بي

نياز كرد[20]


و لذا بسياري از ارباب فن را عقيده بر آنست كه مصداق اين دو عنوان يكي است؛ بدين معني که اگر مقصود از عرفان، ادراك شهودي ذات اقدس حقّ و فناء بالله و بقاء بالله باشد، اطلاق عارف و صوفي و درويش به فرد واجد آن اطلاقي حقيقي و واقعي است، و اگر منظور صرفاً احتفاظ بر برخي از اصطلاحات و انجام پارهاي از اوراد و تظاهر به زهد و گوشهگيري و ايراد بر علماء و بزرگان از صلحاء شريعت باشد، باز بر فرد منحرف و متظاهر به اين امور هر سه عنوان اطلاق ميشود.

اطلاق صوفی به مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی و مرحوم انصاری همدانی


نقل مي
كنند: عدّهاي از معمّمين اهل ظاهر نسبت به مرحوم آية الله عارف كامل و مربّي اخلاق، استاد الكلّ، آخوند ملا حسينقلي همداني نسبتهاي ناروا و زشتي روا داشتند و در صدد ايذاء ايشان برآمدند، و در نامهاي به مرحوم شربيانی مرجع تقليد وقت، او را به عنوان صوفي خطاب نمودند.
مرحوم شربياني در پاسخ آنان فرمود: «اگر صوفي آنست كه شخصيّتي مثل آخوند مصداق آنست، اي كاش خداي متعال مرا نيز از جمله صوفيّه قرار مي
داد».

و نيز پس از فوت مرحوم آية الله عارف واصل شيخ محمّد جواد انصاري همداني، عدّه

اي ايشان را به عنوان صوفي در مجالس و محافل معرّفي مینموده، و با تهمتها و نسبتهاي وقيح درصدد كوبيدن و تدمير شخصيّت علمي و روحاني اين وليّ الهي برآمدند؛ در اين وقت مرحوم آية الله آخوند ملاّ علي همداني، كه جنبۀ مرجعيّت را نيز حائز بودند در اعلاميّهاي براي اقامۀ مجلس ترحيم نوشتند:

إذا ماتَ العالِمُ ثُلِمَ في الإسلامِ ثُلمَةٌ لا يَسُدُّهَا شَي‏ءٌ

.[21]

«اگر عالمي از پويندگان طريق هدايت و مكتب راستين اهل بيت
عصمت (آنان كه در وصفشان امام أبی جعفر الصادق عليه السّلام فرمود: أنتُم و اللهِ نُورٌ في ظُلُماتِ الأرضِ.[22] «شما قسم به خدا نور الهي و چراغ هدايتید در تاريكيهاي عالم مادّه و ظلمات كثرات دنيا») بميرد، شكافي در اسلام پديد آيد كه هيچگاه ترميم و اصلاح نخواهد شد.»

منبع : کتاب حریم قدس علامه طهرانی

[=&quot][/]

[=&quot] [=&quot][13][/][/][=&quot] [/] [=&quot]ـ مکتوبات خطّی علاّمۀ طهرانی (ره) شماره 18، ص 262.[/]

[=&quot] [=&quot][14][/][/][=&quot] ـ دیوان حافظ شیرازی، ص 318.[/]

[=&quot] [=&quot][15][/][/][=&quot] [/] [=&quot]ـ [/] [=&quot]بحار الأنوار[/][=&quot]، ج 79، ص 243؛ [/] [=&quot]تفسیر صافی[/][=&quot]، ج 1، ص 118؛ کشف الخفاء، [/] [=&quot]للعجلونی، ج 2، ص 173؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، للمناوی، ج 4 ، ص[/][=&quot] 8.[/]

[=&quot] [=&quot][16][/][/][=&quot] ـ بوستان سعدی، دیباچه بوستان، ص 16:[/]

[=&quot] اگـر یـک سـر مـوی بـرتر پـرم فــروغ تـجـلّـی بــسـوزد پـرم[/]

[=&quot] [=&quot][17][/][/][=&quot] ـ دیوان حافظ شیرازی، ص 82.[/]

[=&quot] [=&quot][18][/][/][=&quot] ـ همان مصدر، ص 376.[/]

[=&quot] [=&quot][19][/][/][=&quot] ـ همان مصدر، ص 123.[/]

[=&quot] [=&quot][20][/][/][=&quot] ـ همان مصدر، ص 103 و 104.[/]

[=&quot] [=&quot][21][/][/][=&quot] [/] [=&quot]ـ [/] [=&quot]بحار الأنوار[/][=&quot]، ج 2، ص 43، ح 9، باب 10، حق العالم.[/]

[=&quot] [=&quot][22][/][/][=&quot] ـ کافی، ج 8 ، ص 275.[/]

ادب مع الله(از خدا خواهیم توفیق ادب)

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی
از خدا خواهیم توفیق ادب/بی ادب محروم شد از لطف رب
به لطف و عنایت الهی در این تاپیک در باب مقوله ادب و بالاترین مصداق آن یعنی ادب مع الله سخن خواهیم گفت.

دوستان در صورت تمایل در این بحث شرکت کرده و نظر خود را بیان کنند.[/][/]

خستگی سالک

انجمن: 

به نام خدا
سلام

لطفا بفرمایید حال سالک چگونه است ؟ خستگی دارد ؟ این گریه سالک برای چیست و چرا همیشگی نیست ؟ چرا سالک سیراب نمی شود ؟ اگر سیراب شدنی در کار نیست پس چرا راه می پیماید ؟ چرا وقتی گریه می کند , آرام می شود اما بعد از چند لحظه باز تشنه تشنه می شود ؟ این بی قراری سالک برای رسیدن به حق کی به قرار می رسد ؟ سالک خسته و خجالت کشیده در برابر خدا , چه کند که آرام گیرد ؟

با تشکر
یا حق