اویس

***** اویس یمنی ؟ *****

اویس قرنی کیست؟


سیره نویسان در اشاره به سلسله نسب اویس آورده اند: اویس، پسر عامربن جزءبن مالک بن عمروبن سعد بن عصوان بن قرن بن ردمان بن ناحیه بن مراد بن مالک بن اددبن مذحج(1) است. برای اویس چند لقب برشمرده اند: به سبب اینکه جد ششمش «قَرن» نام داشت، او را «قَرَنی» و به موجب آنکه جد نهمش، «مراد» نام داشت، «مرادی» و از آنجا که دوازدهمین جدش «مَذحج» بود، او را «مذحجی» خوانده اند.
برخی بر این باورند او را از آن روی قرنی لقب داده اند که در منطقه ای به نام «قَرن المنازل»، از سرزمین یمن زندگی می کرد.(2)
آورده اند که وقتی آیین اسلام در مکه آشکار شد، خاندان اویس به اسلام گرویدند و از دو قبیله ی این دودمان، مذحج و مراد، شخصیت های بزرگی همچون مالک اشتر و کمیل بن زیاد نخعی ظهور یافتند. خاندان مذحج، چنان از اسلام حمایت می کردند و در راه حاکمیت آن، رشادت و فداکاری نشان می دادند که رسول اکرم(ص) درباره ی ایشان فرمود: «بیشترین افراد قبایل در بهشت، مردم قبیله ی مذحج اند».(3)
به گواهی تاریخ، در یکی از روزهای جنگ صفین، حدود هشت صد تن از خاندان مذحج، به فرماندهی مالک اشتر با شهامت و شجاعت بسیار به دشمن تاختند و صفوف مشرکان را درهم شکسته، بیش از 180 شهید، به اسلام تقدیم کردند.(4)
آورده اند که گروهی از مردم یمن، در سال دهم هجری، به هنگام تبلیغ حضرت علی(ع) در این سرزمین، به اسلام گرویدند که گویا در این زمان، اویس در حدود چهل سالگی اسلام آورده است. بنابراین، سیره نویسان تاریخ تولد اویس را حدود سی سال پیش از هجرت دانسته اند.

پی نوشت ها :
1- در نام پدر او اختلاف است. برخی او را عامر و بعضی عمرو و بعضی دیگر عروه و گروهی نیز انیس خوانده اند.
2- عباس بن محمد رضا قمی، سفینه البحار، ج1، ص53.
3- محمد رضا یکتایی، زندگی پرافتخار اویس قرنی، ص18.
4- عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج5، ص199.

پیامبر اسلام(ص):سلام من را به او برسانید . . . . .

بسمه تعالی

[h=3]اویس، میراث دار ارزش ها[/h] اویس بن عامر قَرَنی، از پارسایانِ نامدار صدرِ اسلام، مُلَقب به «سیّدُ التابعین» و از اصحاب و حواریون حضرت علی علیه السلام بود. وی در قَرَن، از نواحی یمن دیده به جهان گشود و زمانی که خبر رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او رسید، ایمان آورد. اویس به دلیل پرستاری از مادر پیر و ناتوانش، موفق به زیارت ظاهری پیامبر اسلام نشد، ولی پیامبر فرمود: «من از سوی یمن، بوی خدا می شنوم». او سرانجام در جنگ صفین، به یاری حضرت علی علیه السلام شتافت و در نبردی سخت با سپاهیان معاویه، به درجه والای شهادت نایل آمد.

[h=3]سفر اویس برای دیدار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله [/h] مادر اویس، پیرزنی ناتوان، بیمار و نابینا بود. اویس به حکم فطرت و هم چنین فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله به نیکی و مهربانی با والدین، مراقب مادر بود. هنگامی که شوق دیدار پیامبر نور و رحمت، سرتاسر وجودش را فراگرفته بود، بر خویش واجب دانست با اجازه مادر،برای دیدار پیامبر به مدینه سفر کند. مادر که کسی جز اویس نداشت و نیازمند پرستاری بود، گفت: اگر پیامبر در مدینه نبود، توقف نکن و زود بازگرد.
اویس با شور و شوق دیدار پیامبر به مدینه سفر کرد. وقتی به مدینه رسید، با خبر شد که پیامبر به سفر رفته است. او که می دانست پیامبر راضی نیست برای دیدارش به مادری بی احترامی شود، آخرین نگاه را به خانه گلین پیامبر دوخت و با سختی از شهر پیامبر خارج شد. هنگامی که پیامبر به مدینه بازگشت، به او عرض کردند: شتر چرانی از یمن به نام اویس به این جا آمد و به شما سلام رسانید و بازگشت. پیامبر فرمود: «آری، این نور اویس است که در خانه ما هدیه گذاشته و خود رفته است».

[h=3]اویس در آغوش اسلام [/h] خاندان اویس قرنی در سرزمین یمن می زیستند. در سال دهم هجرت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را به قصد تبلیغ اسلام به سوی یمن فرستاد. آن حضرت، مردم یمن را به اسلام دعوت کرد و مردم، گروه گروه دعوت حق را پذیرفتند و اویس قرنی هم که مشتاق نورِ معرفت و هدایت بود و تاریکی جهل و نادانی برای او آزار دهنده می نمود، با شور و اشتیاق بسیار به اسلام گروید و خالصانه ندا برآورد: اشهدُ اَنْ لا اِله اِلا اللّه و اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رسولُ اللّه . لبیک یا محمد! اینک من باتمام وجود، وارد وادی اسلام می شوم. لبیک یا محمد! با تو پیمان می بندم که تا بند بندِ وجودم از هم نپاشد، وفادار تو باشم. لبیک یا محمد! هیچ گاه تو را ندیده ام، ولی پیام دل نشین و کلام نورانی تو را با گوش جان شنیده ام. این گونه بود که اویس به آغوش اسلام پناه آورد و به سرمنزل کمال، رهنمون شد و یکی از بهترین مُبلّغان اسلام گردید.

عارف یا دیوانه؟!

باسلام خدمت کارشناسان محترم

سوالی از کارشناسان محترم دارم که جوابش را تا حدودی میدانم ولی جوابم از دید شخصی است و میخواهم نظر شما کارشناسان را هم بدانم. و ممنون میشوم چند کارشناس پاسخگو باشند!

سوال بنده اینست که چرا عارفی مثل شمس تبریزی تندخو و کم حوصله و... بوده و چرا اویس قرنی را دیوانه و گوشه نشین میخواندند؟ و چرا بقیه عرفا اینگونه نبودند که دیوانه مورد خطاب گیرند؟

در ضمن دیوانگیی که مردم به اویس و شمس نسبت دادند آن دیوانگی رایج نیست و دیوانگی عشق هم نیست. دیوانگی در رفتار و گوشه نشینی و... است یعنی بخاطر آن رفتار به آنها این لقب را داده اند

با تشکر
موفق باشید

کارشناس بحث : بصیر