آیا خدا روح دارد ؟
ارسال شده توسط victoryone در دوشنبه, ۱۳۹۲/۰۸/۲۰ - ۰۶:۲۲آیا خدا روح دارد ؟
آیا خدا روح دارد ؟
با سلام، در قرآن میفرماید هر چیز زنده ای را از آب قرار دادند .
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ
آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؛ و هر چیز زندهای را از آب قرار دادیم؟! آیا ایمان نمیآورند؟!(21:30)
از طرفی میگوید که الله زنده است .
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ
معبودی جز خداوندِ یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست.(3:2)
پس آیا نتیجه میگیریم که الله از آب است یا این نوعی تناقض گویی محسوب میشود ؟
نکته : اگر زنده بودن را به معنای دارای تغییر بودن بگیریم آن وقت گیاهان و هر چیزی که از آب بهره داشته یا حتی بیشتر از آن را میتوان زنده نامید ، اما اگر زنده بودن را به معنای داشتن قدرت و علم بدانیم پس سنگ ها و گیاهان را نمیتوان دارای حیات نام برد، پس اینکه علم میگوید گیاهان دارای حیات هستند نوعی خطا محسوب میشود ؟ آیا در قرآن پیرامون گیاهان از کلمه حی و حیات استفاده شده است ؟
البته به صورت غیر مستقیم از این کلمه استفاده هایی شده است اما نمیتوان آن را به حیات گیاهان نسبت قطعی داد .
به عنوان مثال :
إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ ۖ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ
خداوند، شکافنده دانه و هسته است؛ زنده را از مرده خارج میسازد، و مرده را از زنده بیرون میآورد؛ این است خدای شما! پس چگونه از حقّ منحرف میشوید؟!(6:95)
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایی که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانههایی است (از ذات پاک خدا و یگانگی او) برای مردمی که عقل دارند و میاندیشند!(2:164)
وَاللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ
خداوند از آسمان، آبی فرستاد؛ و زمین را، پس از آنکه مرده بود، حیات بخشید! در این، نشانه روشنی است برای جمعیّتی که گوش شنوا دارند!(16:65)
که در اینجا زمین دارای حیات تلقی شده است ، پس تعریف قبلی قدرت میگیرد که حیات یعنی دارای تغییر و تحول بودن یا تعریف دیگریست .
شاید هم شما بتوانید تعریف بهتری ارائه کنید که هم در بر گیرنده زمین باشد و هم خداوند و هم انسان ها و جانوران ، شاید هم زندگی زمین کنایه از زندگی جانوران داخل آن است.
در نتیجه لطفا تعریفی برای حیات ارائه بدهید که در بر دارنده تمام این جوانب باشد و علاوه بر آن به نکات زیر را توضیح دهید .
آیا حیات زمین به خاطر حیات جانوران داخل آن است ؟
آیا گیاهان و باکتری ها و سایر گونه هایی که از نظر علمی دارای حیات هستند، علم و قدرت دارند ؟
تعریف حیات چیست ؟ حیات یعنی چه ؟
آیا اینکه هر چیز زنده ای از آب است، و خداوند نیز زنده است، دلیل بر از آب بودن خداوند میشود یا تناقض است یا حالت دیگری دارد ؟
منظور از حیات خداوند چیست ؟
با تشکر .
.
باسلام
ادله متکلمان جهت اثبات ضرورت نیاز به نبی و اینکه خدا پیامبر کاذب نمی فرستد و یا اینکه خدا از خلقت عالم هدف کمال ما انسانها را داشته و یا اینکه لزوما معاد محقق می شود یا اینکه خدا خلف وعده نمی کند و یا دروغ نمی گوید و یا ... بنابر این است که ما می توانیم افعال الهی را تشخیص داده و بگوییم خدا الف را نمی کند و یا ب را می کند و مثلا می گوییم خدای حکیم اغرای به جهل نمی کند و یا ...
ولی من با برهان زیر می خواهم اثبات کنیم هیچ کدام از افعال الهی قابل تشخیص نیست فلذا تمام این براهین و در حقیقت اکثریت براهین متکلمان باطل می باشد.
یعنی در جواب تمام این براهین می توانیم بگوییم: بنابر مصلحتی که ما نمی دانیم ممکن است خدا نقیض سخن شما را انجام دهد.
باتشکر از توجه شما
----------------------------------
برهان بر عدم توانایی تشخیص افعال الهی توسط انسان:
مقدمه1:کسی می تواند مصالح و مفاسد حقیقی (1)را تشخیص دهد که عالم مطلق باشد.
مقدمه2: انسان عالم مطلق نیست.
نتیجه:پس انسان نمی تواند مصالح و مفاسد حقیقی را درک کند.
مقدمه3:افعال خدا تابع مصالح و مفاسد حقیقی است.
نتیجه:انسان نمی تواند افعال خدا را درک (یا پیش بینی )کند.
دلیل مقدمه1:
چون کسی که عالم مطلق نیست ممکن است علم به خیر کثیری که در عوض شر قلیل به دست می آید را نداشته باشد فلذا در تشخیص اشتباه کند
برای مثال در موضع الف اگر فعل ب انجام گیرد 100 سود(1) و اگر فعل ج انجام گیرد 500 سود برای انجام دهنده به دست می آید (2)و اگر فعل دال را انجام دهد 1000 سود به دست می اورد(3)و...
اما اگر انجام دهنده علم به 1 و 2 داشته و به 3 علم نداشته باشد در تشخیص مصلحت واقعی به خطا می رود و چون تا فردی علم مطلق نداشته باشد همیشه ممکن است مصلحت و فایده کثیری در پشت انجام فعل دیگری باشد نمی تواند به مصلحت حقیقی به طور قطعی دست پیدا کند.
فلذا تنها فردی می تواند به مصلحت حقیقی دست یازد که عالم مطلق باشد.
دلیل مقدمه 2:
بدیهی است انسان عالم مطلق نیست اما چند مثال برای تشخیص اشتباههای انسانها:
برای مثال نمی داند در عوض آمپول زدن سلامتی را به دست می آورد(در مورد کودکان)یا نمی داند اگر دروغ بگوید در قیامت به جهنم می رود فلذا خیر قلیل را بر شر کثیر ترجیح می دهد یا در موارد جزئی نمی داند آینده چه می شود برای مثال اگر دانشگاه می رفت موفقتر از طلبگی بود یا ... فلذا این تشخیص اشتباه سبب ضررهای زیادی برای انسان می شود و انسانها از اینگونه اشتباه ها را در زندگی خود بسیار تجربه کرده اند.
دلیل مقدمه 3:
زیرا خدا کمال مطلق است.
----------------------------------
1. وقتى مىگوييم، احكام و قوانين اسلامى و اوامر و نواهى خداوند بر اساس مصالح و مفاسد است، بدين معناست كه موجب تحقق «خير اكثر» و «كمال اتمّ» مىگردد؛ مثلا براىنماز خواندن لازم است از خواب شيرين و لذيد صبحگاهى صرف نظر كنيم؛ اما در عوض، تحمّل اين رنج به تحقق كمال بالاترى منجر مىشود. كه از آن به «مصلحت» تعبير مىكنيم.(منبع:مصباح یزدی ،کتاب مبانی حقوقی اسلام،ص225)
چرا جامعه ای که تجربه شهادت و خون دادن در راه عقیده دارد انقدر روزمرگی و بی تفاوتی وجود دارد؟
و چرا در جامعه ای که اسوه های انسانی را بعنوان پیشوا و امام دارد انقدر فساد و تباهی و طلاق و درگیی زیاد است؟
و چرا هیچ کسی آرمانگرا و آرمان طلب نیست؟
و ..
به نظر شما تقصیر کیست؟
با سلام و تشکر از کارشناسان محترم .
چرا خداوند هیچ اثری در زندگی من ندارد .
من حاجتی نخواستم فقط از خداوند خواستم خودش را در زندگی به من نشان دهد بالاخره این حرف پیامبران هم بود ابراهیم خلیل بت ها را شکست و گفت اینها نه سود دارند نه ضرر یا در قرآن هم خوانده بودم که چرا بت هایی را میخوانید که برای شما فایده ای ندارند . من خودم تا بیست سالگی حتی نماز صبحم هم به جماعت بود . اما هیچ وقت خدا وارد زندگی من نشد . الان هم که نه نماز می خوانم نه واجبات رو انجام میدهم هیچ فرقی با زندگی قبلی من نداشته . (.....)
اینهمه دلیل و برهان کاغذی را برای هرچیزی حتی بت هم میتوان تراشید چون اینها جایگاهشان در ذهن شکل گرفته . چرا خدا آثاری ندارد . چرا خداوند فایده ای ندارد . چرا به هیچ دردی نمی خوره . چرا نه سودی داره نه زیانی .
براستی خداوند در این جهان و در این دنیا و این کره خاکی در عمل ودر زندگی و نه روی کاغذ و برهان و بصورت فعال و عملی چه نفعی برای من دارد . قبلا اینکه یک خدایی هست حس خوبی میداد اما اینکه این خدای که هست چه فایده دارد هیچ پاسخی از خدا دریافت نشد .
فرق خدای نوح ابراهیم موسی عیسی محمد خدای که به گفته کتب مقدس آفریننده همه چیز است قدرت مطلق است غنی است مهربان است و ... با مثلا بت ها در چیست .
کمکم کنید .
مچکرم
سلام
همه شنیدیم که افراد بسیاری در مواجهه با امامان و پیامبران با شخصیت و منشی روبرو شده اند که اغلب برخلاف گمانشان بوده..یعنی اگر بد میپنداشتند در روبرویی و برخورد عکسش را دیدند و حقیقت را دریافتند
اما این سوال جدی وجود دارد چرا در مورد مواجهه با خدا اینگونه نیست؟ و حداقل بعضی از روایات و ماجراها حاکی از این مطلب است برخورد خداوند در مرگ و بعد از آن متناسب با گمان افراد است..یعنی اگر کسی با سوظن به خدا بمیرد بدبخت است و کارش ساخته است
این عبارت زیر هم در طرح چنین شبهه ای مزید بر علت شد
یاحق
بایزید بسطامی را پرسیدند :
اگر در روز رستاخیز خداوند بگوید چه آورده ای؛
چه خواهی گفت؟
بایزید فرمود :
وقتی فقیری بر کریمی وارد میشود ,
به او نمیگویند چه آورده ای
بلکه میگویند چه میخواهی
با سلام
من زیاد تو سایت جستجو کردم اما مطلبی زیاد شبیه با تایپیک خودم نیافتم به همین دلیل این تایپیکو ایجاد کردم امیدوارم کارشناسان به این شبهه من پاسخ بدن.
یه مسئله ای هست که زیاد ذهن منو درگیر کرده اون هم اینه که اگه ما فرض کنیم خدا وجود داره و دین اسلام حقه اونوقت یک سری سوالات واسه آدم پیش میاد.
سوال اینه که چرا انسان ها همیشه باید با خضوع و خشوع تو هر شرایطی خدا رو بپرستند و شکر گذارش باشن کاری با ثروتمندان و افراد سالم جامعه که هیچ مشکل جسمی و روانی واسشون پیش نمیاد ندارم!
افرادی که معلول به دنیا میان یا زشتن یا در طول عمر مثلا دچار یک بیماری عذاب آور میشن یا در کشوری جنگ زده یا قحطی زده یا بدون امکانات به دنیا میان این افراد چه دلیلی داره از خدا به خاطر زندگی سخت و عذاب آورشون تشکر کنن ؟ مگه ما انسانها با خدا روز اول عهد بستیم که طبق هر شرایطی برده و فرمان بردار خدا باشیم ؟ این معامله و درخواست یک طرفه بوده ما آدما وارد یک بازی زندگی شدیم که هیچ اختیاری روز اول نداشتیم و این زندگی به ما تحمیل شد وقتی هم چشم باز کردیم خودمونو وسط دنیایی از بیماری ها و سختی هایی دیدیم که برای خیلی از ما قابل تحمل نیست....مثلا خود بنده به مدت چند سال با یک بیماری عذاب آور درگیر بودم در بهترین سالهای جوانی باعث شد تو تحصیلم دچار مشکل بشم فرصت های زیادی رو از دست دادم الان که به گذشته نگاه میکنم میبینم چقدر الکی عمرم و زندگیم تو اون شرایط حساس از دست رفت فقط به خاطر اون بیماری...من قبلا خیلی مذهبی و مومن بودم از بچگی تمام روضه های امام حسینو میرفتم بچه هیئتی بودم....اکثر روزای ماه رمضون رو روزه میگرفتم...نمازهام سروقت خونده میشد حتی قرآن رو ختم کردم..یه بارم خواب بهشتو دیدم...تعریف از خود نباشه تو فامیل خیلی رو من حساب میکردن از لحاظ دیندار بودن و.......بگذریم! اما بعد ها که با سخنان مخالفین اسلام روبرو شدم و کمی فکرم از اون چارچوب بسته و مسخ شده بندگی و بردگی بی چون و چرای خداوند آزاد شد به خودم اومدم... و فهمیدم نه بابا حق من خیلی بیشتر از اینهاست..من که روز اول خدارو ندیم و باهاش معامله ای نکردم اما اون از من انتظاراتی در حد خیلی زیادی داره...من چرا باید بازی داده بشم بیمار بشم بیکار و بی پول بشم اما همیشه شکر گذارش باشم ؟ اخه به خاطر کدوم نعمتش ؟ نه جسم سالمی به من داد نه خوانواده پولداری به من داد پدرم رو هم که تو بچگی ازم گرفت....خدا خودش اون بالا راحت نشسته از من میخواد مثل برده واسش خم و راست بشم که چی بشه ؟ خودش اگه یه مدت جای من یا بدتر از من بود میتونست تحمل کنه ؟ مگه نه اینکه حتی انسان ها خودشون واسه خودشون حقوق بشر درست کردن چرا ما پیش خدا حقوف انسانیت نداریم ؟ آیا اصولا هر موجودی که از ما بزرگتر و قویتر باشه باید احترام گذاشت و پرستید ؟ این که میشه ترس و بردگی....به هر موفقیتی هم رسیدم هرچند کم بود همش علت طبیعی و قابل توضیح داشته هیچ جا تو زندگیم علت غیر قابل کشف و غیر منتظره ماورالطبیعی ندیدم...اگه به وجود خدا اعتقاد نداشته باشم کمتر دچار عذاب روحی میشم چون فکر میکنم خدایی که نیست پس همش به علت جبر محیط و طبیعت و خودمه و از خدایی که نیست دیگه شاکی نمیشم...چون فکر میکنم اگه خدا و قدرت برتری بود بالاخره وضع زندگی و سلامتیم اینجوری نبود بهم کمک میکرد....آقا من نه رودخونه شیر و عسل میخوام نه حرمسرای بهشتی میخوام نه 100 تا حوری خوشگل که تا میلیارد ها سال باهاشون تو بهشت خوش بگذرونم...فقط یک جسم سالم و یه زندگی مرفه تو این دنیا میخوام کاریم به کار کسی ندارم...تو اون دنیا هم منو تو دیگ مواد مذاب یا آبجوش نندازه واسم کافیه من انتظار زیادی از خدا ندارم....آخه یعنی چی با خم و راست شدن نماز روزانه اونم با کلمات عربی و انجام ندادن گناهان کبیره و گریه واسه ائمه آدم بهشت جاویدانو بخره این کجاش عاقلانه و عادلانس ؟ اما بعضی که اعمال خیرخواهانه انجام مبدن و به کسی ظلم و تجاوز نکردن اما خدا رو با دلایل منطقی نمیپرستن و قوانین خدارو قبول ندارن باید تو جهنم برن؟ یه آدم باید چقد شستشوی مغزی و مسخ شده باشه که این حرفارو باور کنه ؟ مگه خدا عقده اییه که آدما رو بخاطر عبادت نکردنش عذاب بده ؟ خدا که اینقد عابد داره چه کمبودی داره که همه از ترس جهنم باید مثل برده تو هر شرایطی باید شکرگذارش باشن حتی افراد سرطانی و بدبختی که مثل آب خوردن جون میدن اونا واسه چی خدارو باید بپرستن و شکر گذار باشن؟ به امید حرمسرا تو بهشت ؟ یا نیفتادن تو دیگ مواد مذاب ؟ اون چیزی که من فهمیدم خدا پارتی بازی میکنه الان در جهان علما و روحانیونی هستن قدرت و ثروت دارن که ما اونارو مقدس تصور کردیم هم تو این دنیا تو رفاهن هم تو اخرت..اما یه عده خیلی زیادی هم تو این دنیا تو عذابن هم تو اون دنیا...ببخشید بحثم به درازا کشید حرف دلم زیاد بود.