خدا، پرستش ،عدالت

آیا خداوند لایق پرستش است؟

انجمن: 

با سلام
من زیاد تو سایت جستجو کردم اما مطلبی زیاد شبیه با تایپیک خودم نیافتم به همین دلیل این تایپیکو ایجاد کردم امیدوارم کارشناسان به این شبهه من پاسخ بدن.
یه مسئله ای هست که زیاد ذهن منو درگیر کرده اون هم اینه که اگه ما فرض کنیم خدا وجود داره و دین اسلام حقه اونوقت یک سری سوالات واسه آدم پیش میاد.
سوال اینه که چرا انسان ها همیشه باید با خضوع و خشوع تو هر شرایطی خدا رو بپرستند و شکر گذارش باشن کاری با ثروتمندان و افراد سالم جامعه که هیچ مشکل جسمی و روانی واسشون پیش نمیاد ندارم!
افرادی که معلول به دنیا میان یا زشتن یا در طول عمر مثلا دچار یک بیماری عذاب آور میشن یا در کشوری جنگ زده یا قحطی زده یا بدون امکانات به دنیا میان این افراد چه دلیلی داره از خدا به خاطر زندگی سخت و عذاب آورشون تشکر کنن ؟ مگه ما انسانها با خدا روز اول عهد بستیم که طبق هر شرایطی برده و فرمان بردار خدا باشیم ؟ این معامله و درخواست یک طرفه بوده ما آدما وارد یک بازی زندگی شدیم که هیچ اختیاری روز اول نداشتیم و این زندگی به ما تحمیل شد وقتی هم چشم باز کردیم خودمونو وسط دنیایی از بیماری ها و سختی هایی دیدیم که برای خیلی از ما قابل تحمل نیست....مثلا خود بنده به مدت چند سال با یک بیماری عذاب آور درگیر بودم در بهترین سالهای جوانی باعث شد تو تحصیلم دچار مشکل بشم فرصت های زیادی رو از دست دادم الان که به گذشته نگاه میکنم میبینم چقدر الکی عمرم و زندگیم تو اون شرایط حساس از دست رفت فقط به خاطر اون بیماری...من قبلا خیلی مذهبی و مومن بودم از بچگی تمام روضه های امام حسینو میرفتم بچه هیئتی بودم....اکثر روزای ماه رمضون رو روزه میگرفتم...نمازهام سروقت خونده میشد حتی قرآن رو ختم کردم..یه بارم خواب بهشتو دیدم...تعریف از خود نباشه تو فامیل خیلی رو من حساب میکردن از لحاظ دیندار بودن و.......بگذریم! اما بعد ها که با سخنان مخالفین اسلام روبرو شدم و کمی فکرم از اون چارچوب بسته و مسخ شده بندگی و بردگی بی چون و چرای خداوند آزاد شد به خودم اومدم... و فهمیدم نه بابا حق من خیلی بیشتر از اینهاست..من که روز اول خدارو ندیم و باهاش معامله ای نکردم اما اون از من انتظاراتی در حد خیلی زیادی داره...من چرا باید بازی داده بشم بیمار بشم بیکار و بی پول بشم اما همیشه شکر گذارش باشم ؟ اخه به خاطر کدوم نعمتش ؟ نه جسم سالمی به من داد نه خوانواده پولداری به من داد پدرم رو هم که تو بچگی ازم گرفت....خدا خودش اون بالا راحت نشسته از من میخواد مثل برده واسش خم و راست بشم که چی بشه ؟ خودش اگه یه مدت جای من یا بدتر از من بود میتونست تحمل کنه ؟ مگه نه اینکه حتی انسان ها خودشون واسه خودشون حقوق بشر درست کردن چرا ما پیش خدا حقوف انسانیت نداریم ؟ آیا اصولا هر موجودی که از ما بزرگتر و قویتر باشه باید احترام گذاشت و پرستید ؟ این که میشه ترس و بردگی....به هر موفقیتی هم رسیدم هرچند کم بود همش علت طبیعی و قابل توضیح داشته هیچ جا تو زندگیم علت غیر قابل کشف و غیر منتظره ماورالطبیعی ندیدم...اگه به وجود خدا اعتقاد نداشته باشم کمتر دچار عذاب روحی میشم چون فکر میکنم خدایی که نیست پس همش به علت جبر محیط و طبیعت و خودمه و از خدایی که نیست دیگه شاکی نمیشم...چون فکر میکنم اگه خدا و قدرت برتری بود بالاخره وضع زندگی و سلامتیم اینجوری نبود بهم کمک میکرد....آقا من نه رودخونه شیر و عسل میخوام نه حرمسرای بهشتی میخوام نه 100 تا حوری خوشگل که تا میلیارد ها سال باهاشون تو بهشت خوش بگذرونم...فقط یک جسم سالم و یه زندگی مرفه تو این دنیا میخوام کاریم به کار کسی ندارم...تو اون دنیا هم منو تو دیگ مواد مذاب یا آبجوش نندازه واسم کافیه من انتظار زیادی از خدا ندارم....آخه یعنی چی با خم و راست شدن نماز روزانه اونم با کلمات عربی و انجام ندادن گناهان کبیره و گریه واسه ائمه آدم بهشت جاویدانو بخره این کجاش عاقلانه و عادلانس ؟ اما بعضی که اعمال خیرخواهانه انجام مبدن و به کسی ظلم و تجاوز نکردن اما خدا رو با دلایل منطقی نمیپرستن و قوانین خدارو قبول ندارن باید تو جهنم برن؟ یه آدم باید چقد شستشوی مغزی و مسخ شده باشه که این حرفارو باور کنه ؟ مگه خدا عقده اییه که آدما رو بخاطر عبادت نکردنش عذاب بده ؟ خدا که اینقد عابد داره چه کمبودی داره که همه از ترس جهنم باید مثل برده تو هر شرایطی باید شکرگذارش باشن حتی افراد سرطانی و بدبختی که مثل آب خوردن جون میدن اونا واسه چی خدارو باید بپرستن و شکر گذار باشن؟ به امید حرمسرا تو بهشت ؟ یا نیفتادن تو دیگ مواد مذاب ؟ اون چیزی که من فهمیدم خدا پارتی بازی میکنه الان در جهان علما و روحانیونی هستن قدرت و ثروت دارن که ما اونارو مقدس تصور کردیم هم تو این دنیا تو رفاهن هم تو اخرت..اما یه عده خیلی زیادی هم تو این دنیا تو عذابن هم تو اون دنیا...ببخشید بحثم به درازا کشید حرف دلم زیاد بود.