اثبات نبوت

تاملی در بشارت ظهور پیامبر(ص) در کتب انبیا

انجمن: 
سلام خسته نباشید همان طور که میدانید، راه های اثبات نبوت، سه تاست. ۱. قرائن و شواهد ۲. بشارت پیامبران پیشین ۳. معجزه در این تاپیک میخواهیم بر دلالت بشارت اشکالاتی وارد کنیم و ببینیم که آیا این راه واقعا معتبر است یا نه. اشکال بر بشارت پیامبران پیشین برای اثبات نبوت ۱. اینکه محمد (ص)، پیامبر است و نشانه های نبوت او توسط پیامبران پیشین بیان شده، ما را به گونه ای دچار تسلسلی باطل میکند. میگوییم محمد(ص) پیامبر است چون عیسی(ع) آمدن او را بشارت داده. حالا از کجا معلوم که عیسی(ع) پیامبر است. میگوییم پیامبر قبلی بشارت داده. حالا کی گفته آن پیامبر قبلی پیامبر است؟ میگوییم به دلیل بشارت پیامبر قبل از او و... . ۲. در هيچ كدام از كتابهاي آسماني كه امروز در دست ما است، نشاني صريح و قاطعي از پيامبر اسلام وجود ندارد. ممكن است بگوييد در زمان پيامبر اسلام (هزار و چهارصد سال پيش) بسياري از اين كتاب ها (خصوصاً تورات و انجيل) هنوز تحريف نشده بودند و در آنها نام و نشان پیامبر با صراحت ذكر شده بود و اين، حجت را بر اهل كتاب در آن زمان تمام ميكرد. اما اولاً اين مدعايي تاريخي و غير قابل اثبات است (به قرآن اشاره نکنید چون هنوز نبوت پیامبر ثابت نشده که بخواهیم کتابش را قبول کنیم) و ثانياً ربطي به دوران ما ندارد. چرا كه به هر حال در زمان ما نام و نشاني صريح و غيرقابل ترديدي از محمد(ص) در كتابهاي آسماني موجود نيست. ۳. در ادامه ثابت میکنیم که اصولاً هر پيامبر يا كتاب آسمانی ای، اگر نام و نشان و اوصاف پيامبر بعدي را بيان كند، کار بیهوده ای بیش نیست و اتفاقا ممکن است نقض غرض به وجود بیاید؛ پس خدا که حکیم است، چنین کاری نمیکند؛ با سه دلیل: اول اينكه ممكن است سخن پيامبر و يا حتي متن كتاب آسماني (مثلاً آنجا كه سخن از اوصاف پيامبر بعدي ميگويد) در طول زمان دچار تحريف شده باشد يعني مردم (در اثر تحريفي كه در نشانه ها رخ داده است) به غلط سراغ كسي رفته اند. دوم اینکه حتی اگر متن بشارت واقعا هم تحریف نشود، باز احتمال تحریف آن برای نسل های بعدی قابل فرض است؛ فرض كنيد عيسی(ع) به پيروان خود بگويد كه صدها سال بعد در شهر مكه، فردی به نام محمد به پيامبری ميرسد و او همان پيامبر بعد از من است و اين پيشگويي در انجيل هم ذكر شود اما اين پيشگويي براي نسلهاي آينده (مثلاً مردم زمان محمد) فايده ای ندارد، چون آنها منطقاً با اين سؤال مواجه ميشوند كه (از كجا معلوم كتاب انجيل دچار تحريف نشده باشد و اين مطلب نيز جزو جعليات آن نباشد؟) وقتي چنين احتمالي وجود دارد، نمیشود به بشارت ها اعتماد کرد و مدعی نبوت نباید وجود اين پيشگويي ها را دليل حقانيّت و صدق ادعای خود بداند. سوم اينكه ممکن است، دادن نشانه ها و اوصاف پيامبر بعدي، مورد سوء استفاده افرادي قرار گرفته باشد و به دروغ ادعای پيامبري کرده باشند.
موضوعات مشابه: 

اشکال بر دلالت معجزه برای اثبات نبوت

انجمن: 
سلام خسته نباشید همان طور که میدانید، متفکّران اسلامی «معجزه» را به عنوان مهمترين و محكمترین نشانه قطعی نبوت معرفی ميكنند اما من در ادامه اشکالاتی و احتمالاتی را مطرح میکنم که نشان میدهد حتی آوردن معجزه هم نمیتواند راهی یقینی برای اثبات صدق گفته مدعی نبوت باشد. ۱. ما نمیتوانیم تشخیص دهیم که کاری که مدّعی نبوت به عنوان معجزه انجام میدهد، خارق العاده است یا نه. یعنی راهی نیست که بتوان تشخیص داد که این فعل از عهده نوع بشر خارج است. مثلا ممکن است شعبده ای خارق العاده باشد اما معجزه نباشد یا کاری ظاهرا خارق العاده باشد ولی در واقع اینگونه نباشد و شرایط باعث شود که شعبده ای، خارق العاده و معجزه به نظر برسد مثلا در میان مردم ساده و عوام و بیسوادی که تا به حال شعبده ندیده اند، اگر شعبده ای انجام دهیم، آن ها فکر میکنند که این معجزه است. پس خارق العاده بودن ملاک دقیقی نیست چون حتی شعبده و سحر هم میتواند خارق العاده باشد.   ۲. اینکه شعبده با اذن و کمک خدا صورت میگیرد، قابل اثبات نیست. از کجا معلوم که خدا این قدرت را برای اثبات نبوت به آن فرد داده؟ از کجا معلوم که موجودات دیگری به آن فرد آن قدرت را نداده اند؟ شاید جنیان که قدرت زیاد و فرابشری دارند، آن فرد را کمک میکنند. اصلا چگونه قابل اثبات است که این کار از عهده بشر خارج است؟ من هيچگاه نميتوانم به همه قوانين و اسرار طبيعت علم پيدا كنم تا پس از آن قضاوت كنم كه آيا فلان كار شگفت انگيز در چارچوب قوانين طبيعت ميگنجد يا نه. به عبارتی دیگر، اصولا دانش بشر نسبت به طبيعت، دانشي تجربي و استقرايي و در نتیجه غيرقطعي و غيريقيني است. بنابراين وقتي با پديده هايی مواجه ميشويم كه با شناخت ما از طبيعت و قوانين آن ناسازگار است، با اين شك و ترديد مواجه ميشويم كه شايد آنچه ما پيش از اين به عنوان قانون طبيعت ميدانستيم، واقعاً قانون طبيعت نبوده است و ما در اشتباه بوده ايم. از اينها گذشته، ما هنوز نسبت به بسياري از استعدادها و توانايي هاي شگفت انگيز و اسرارآميز انسان جاهليم و لذا ممكن است در مواجهه با بسياري از اعمال شگفت انگيز كه از برخي انسانها سر ميزند، به تبيينهاي ماورائي روي بیاوریم و اين رويكرد شايد خطا باشد.    ۳. قابل اثبات نیست که کاری که ادعا شده معجزه است، قابلیت تعلیم و تعلّم ندارد. اصلا نمیتوان فهمید که آن کاری که مدّعی نبوت انجام میدهد را آموزش ندیده و اینکه از کجا معلوم که قابل تعلیم نیست؟ شاید مدّعی ادعا کند که من این کار را نه آموزش دیده ام و نه میتوانم به کسی یاد دهم. آیا باید این ادعا را باور کنیم؟ من هر چقدر هم در زندگي او و گذشته هايش تحقيق و جستجو كنم، نميتوانم در اين مورد به نتيجه هاي قطعي و يقيني برسم.   ۴. اصلا نمیتوان فهمید که این کاری که ادعا شده معجزه است، معارض و مثل دارد یا نه؛ من حتي اگر بتوانم با جستجو در سرتاسر كره زمين و پرس و جو از همه مردم جهان در اين مورد كه «آيا كسي ميتواند مثل فلان عمل شگفت انگيز را انجام دهد يا نه» با پاسخ منفی همه مردم جهان مواجه شوم (يعني يك استقراء تام كه البته ناممكن است)، بازهم نميتوانم يقين كنم كه فعل مدعي نبوت واقعاً بلامعارض است، زيرا اين استقراء تام، سال ها طول ميكشد و در اين مدت ممكن است كودكان خردسالی كه مورد پرس و جو قرار نگرفته اند و اكنون پس از سال ها تبديل به مردانی كامل شده اند، قادر به انجام آن فعل باشند. اگر خوب دقت كنيم اين استقراء هيچگاه تمام شدني نيست و بنابراين به نتيجه نميرسد، زيرا فرد جواني كه امروز به  سئوال من پاسخ منفي داده است، ممكن است چند سال ديگر به هر طريقي به راز آن كار پي برده و قادر به انجام آن شود و اين احتمال در همه موارد و در همه زمانها وجود دارد. بنابراين هيچ راهی براي يافتن پاسخي قطعي و يقيني براي اين سوال كه آيا در سراسر جهان كسي ديگر هم پيدا ميشود كه بتواند آن فعل خاص را كه مدعی نبوت به عنوان معجزه آورده است انجام دهد يا نه، وجود ندارد. اصلا اینکه بگیم چون هیچ کسی مثل این کار را بالفعل نیاورده پس هیچ کسی، بالقوّه هم قدرت این کار را ندارد، استدلالی ضعیف و ظنّی است و نکته دیگر اینکه ما باید تا قیامت صبر کنیم و ببینیم که هیچ کسی در آینده هم نمیتواند مثل این فعل را بیاورد، آن وقت به یقین برسیم که در هر صورت این راه ما را به یقین نمیرساند. علاوه بر اینکه شعبده و سحر هم میتواند خصوصیت بلامعارض بودن را داشته باشد و توسط ساحر یا شعبده بازی خیلی ماهر و قوی انجام بگیرد و هیچ کس نتواند مثل آن بیاورد.   ۵. چگونه میتوان به قطع و يقين فهميد كه در كار او حيله و نيرنگي نبوده است؟ فرض كنيم كه عده اي از ساحران و شعبده بازان آن زمان كه شاهد ماجرا بودند نيز تصديق كرده اند كه كار موسي از نوع سحر و شعبده نبوده است، ولي تصديق آنها نميتواند شك و ترديد ما را بطور كامل از بين ببرد، زيرا آنها فقط «متخصص در سحر و شعبده بازي» بوده اند نه معصوم! هر متخصصي هر چقدر هم كه در كار خود تخصص داشته باشد، ممكن است در تشخيص و درك موضوع خطا كند. ممكن است دانش و تجربه موسي در سحر و شعبدهبازي بسيار فراتر از ساحرانِ دربار فرعون بوده و از روش ها و فنوني استفاده كرده است كه ساحرانِ حاضر در صحنه نسبت به آن ها بي اطلاع بوده اند و از آنجا كه در برابر موسي به نحو چشمگيري شكست خورده و از كار او فوق العاده شگفت زده شده اند، گمان كرده اند كه كار موسی از نوع سحر و يا شعبده بازي نبوده و او واقعاً عصا را به گونه اي معجزه آميز تبديل به مار يا اژدها كرده است. از اين گذشته، گواهي ساحران (به عنوان متخصصان در موضوع سحر) حتي اگر درست باشد نيز مشكلي را حل نميكند. آنها حداكثر ميتوانند سحر نبودنِ عمل موسي را تشخيص دهند، نه معجزه بودن آن را. نميتوان گفت كه اگر معلوم شد عمل موسي از نوع سحر و شعبده نيست، پس حتماً معجزه است. ساحران نيز بايد به اين سوال پاسخ دهند كه (حتي اگر فرض كنيم عمل موسي از نوع سحر نبوده است) چگونه ميتوان اثبات كرد كه او اين كار را از كسی نياموخته است و در سراسر جهان نيز هيچكس نميتواند مثل آن را انجام دهد؟ چگونه ميتوان فهميد كه كار موسي «خارق العاده» و يا خلاف جريان طبيعي پديده ها و حوادث اين جهان است؟ تا زماني كه وجود اين اوصاف در فعل موسي به قطع و يقين اثبات نشود، نميتوان نام آن را معجزه گذاشت. ۶. نمیتوان اثبات کرد که کسانی که شاهد معجزه هستند (در جایی که تعداد شاهدان کم است)، چشمانشان سحر نشده و دچار توهم نشده اند.   ۷. شاید معجزه انجام شود ولی در حد شعبده ای شگفت انگیز باشد ولی با یک کلاغ و چهل کلاغ تبدیل به معجزه شود. نمیتوان ثابت کرد که (در جایی که تعداد شاهدان کم است)، شاهدان با رشوه یا تبانی، افسانه نساخته و دروغ نگفته اند.   ۸. نمیشود اثبات کرد که مدّعی نبوت، در هر شرايطي از زمان و مكان و با هر ابزاري، بر انجام كارهاي خود توانايي دارد و قدرتش به امور معيني محدود نیست.

سه سوال که تنها پیامبران پاسخش را می دانند؟

با سلام و احترام در جایی خواندم که یکی از یهودیان، سه سوال از پیامبر پرسیده که تنها پیامبران پاسخش را می دانند، و ایشان به هر سه سوال پاسخ گفته اند. اما خود اون سوالات را هر چه سرچ کردم پیدا نکردم. امکان دارد راهنمایی بفرمایید که آن سوالات چه بود و چه پاسخی ارائه شد؟ با تشکر

نقد نیمی از ادله کلامی(برای اثبات نبوت و معاد و ...)با یک برهان ساده!

انجمن: 

باسلام
ادله متکلمان جهت اثبات ضرورت نیاز به نبی و اینکه خدا پیامبر کاذب نمی فرستد و یا اینکه خدا از خلقت عالم هدف کمال ما انسانها را داشته و یا اینکه لزوما معاد محقق می شود یا اینکه خدا خلف وعده نمی کند و یا دروغ نمی گوید و یا ... بنابر این است که ما می توانیم افعال الهی را تشخیص داده و بگوییم خدا الف را نمی کند و یا ب را می کند و مثلا می گوییم خدای حکیم اغرای به جهل نمی کند و یا ...
ولی من با برهان زیر می خواهم اثبات کنیم هیچ کدام از افعال الهی قابل تشخیص نیست فلذا تمام این براهین و در حقیقت اکثریت براهین متکلمان باطل می باشد.
یعنی در جواب تمام این براهین می توانیم بگوییم: بنابر مصلحتی که ما نمی دانیم ممکن است خدا نقیض سخن شما را انجام دهد.
باتشکر از توجه شما

----------------------------------
برهان بر عدم توانایی تشخیص افعال الهی توسط انسان:
مقدمه1:کسی می تواند مصالح و مفاسد حقیقی (1)را تشخیص دهد که عالم مطلق باشد.
مقدمه2: انسان عالم مطلق نیست.
نتیجه:پس انسان نمی تواند مصالح و مفاسد حقیقی را درک کند.
مقدمه3:افعال خدا تابع مصالح و مفاسد حقیقی است.
نتیجه:انسان نمی تواند افعال خدا را درک (یا پیش بینی )کند.
دلیل مقدمه1:
چون کسی که عالم مطلق نیست ممکن است علم به خیر کثیری که در عوض شر قلیل به دست می آید را نداشته باشد فلذا در تشخیص اشتباه کند
برای مثال در موضع الف اگر فعل ب انجام گیرد 100 سود(1) و اگر فعل ج انجام گیرد 500 سود برای انجام دهنده به دست می آید (2)و اگر فعل دال را انجام دهد 1000 سود به دست می اورد(3)و...
اما اگر انجام دهنده علم به 1 و 2 داشته و به 3 علم نداشته باشد در تشخیص مصلحت واقعی به خطا می رود و چون تا فردی علم مطلق نداشته باشد همیشه ممکن است مصلحت و فایده کثیری در پشت انجام فعل دیگری باشد نمی تواند به مصلحت حقیقی به طور قطعی دست پیدا کند.
فلذا تنها فردی می تواند به مصلحت حقیقی دست یازد که عالم مطلق باشد.
دلیل مقدمه 2:
بدیهی است انسان عالم مطلق نیست اما چند مثال برای تشخیص اشتباههای انسانها:

برای مثال نمی داند در عوض آمپول زدن سلامتی را به دست می آورد(در مورد کودکان)یا نمی داند اگر دروغ بگوید در قیامت به جهنم می رود فلذا خیر قلیل را بر شر کثیر ترجیح می دهد یا در موارد جزئی نمی داند آینده چه می شود برای مثال اگر دانشگاه می رفت موفقتر از طلبگی بود یا ... فلذا این تشخیص اشتباه سبب ضررهای زیادی برای انسان می شود و انسانها از اینگونه اشتباه ها را در زندگی خود بسیار تجربه کرده اند.
دلیل مقدمه 3:
زیرا خدا کمال مطلق است.

----------------------------------
1. وقتى مى‌گوييم، احكام و قوانين اسلامى و اوامر و نواهى خداوند بر اساس مصالح و مفاسد است، بدين معناست كه موجب تحقق «خير اكثر» و «كمال اتمّ» مى‌گردد؛ مثلا براىنماز خواندن لازم است از خواب شيرين و لذيد صبحگاهى صرف نظر كنيم؛ اما در عوض، تحمّل اين رنج به تحقق كمال بالاترى منجر مى‌شود. كه از آن به «مصلحت» تعبير مى‌كنيم.(منبع:مصباح یزدی ،کتاب مبانی حقوقی اسلام،ص225)

ارائه ی برهان در مقابل اتهامات

با سلام و خسته نباشید.

سوال من این هست که چرا پیامبر اسلام به جای اثبات نبوت خود و رد تهمت ساحر یا دیوانه بودن مخالفان را به عذاب بشارت میدادند ؟ اگر پیامبر اسلام نبوت خود را اثبات می نمودند میخواهم بدانم چگونه بود ؟